به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,247
مدال‌ها
10
سکه
18,947
شب بعد با حالتی امیدوار و یکپارچه به سمینار رفتم. در نیمه های سمینار آرلین مانند همیشه دستش را بلند کرد. هر چند مردد بودم، اما از او خواستم که تجربیاتش را با ما سهیم شود. آن شب درباره سمینار بعدی که میخواستم در آن محل برگزار کنم، گفت و گو می کردیم و من مایل بودم همه به شرکت در جلسات ادامه دهند. بـه شـدت نگران بودم که آرلین چه می خواهد بگوید. او از جا برخاست و با لبخند گفت: «این سمینار فوق العاده است!» سپس موفقیت و پیشرفتی را که تجربه کرده بود، برای همه ما شرح داد. از سخنان آرلین مبهوت شدم.

هنگام بازگشت به خانه، در حین رانندگی به دگرگونی چشمگیری که در رفتار آرلین پدید آمده بود فکر می کردم، اما نمی خواستم چندان دلم را خوش کنم. تصمیم گرفتم، صبر کنم و ببینم هفته بعد چه می شود. هفته بعد فرا رسيد و من حين سمينار مدام منتظر بودم تا آرلین دستش را بلند کند.

آرلین از جا برخاست و بار دیگر اظهار داشت که این سمینار تحولات عمیقی را در زندگی اش ایجاد کرده است. وی همچنین گفت که به نظر او، من نسبت به مردم اکلند متعهد بوده، پشتیبان آن ها هستم. در پایان جلسه آن جا ماندم تا با چند نفر گفت و گو کنم. از گوشه چشم می توانستم آرلین را ببینم که در همان نزدیکی ایستاده بود و با دوستانش گپ می زد. رو به او کردم و در حالی که به چشمانش می نگریستم، پرسیدم «چی شد؟» گفت: «نمی دانم، هفته پیش به محض آن که وارد جلسـه شـدم، احساس کردم دوستت دارم.»

این تجربه، زندگی مرا دگرگون کرد و بی تردید ثابت نمود که با پذیرش هر ویژگی در خود، دیگر با افراد دارای آن ویژگی اتصالی نخواهیم کرد. در این حالت آن ها آزاد می شوند تا ما را حس و تجربه کنند و ما نیز آزاد می شویم تا آن ها را حس و تجربه کنیم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,247
مدال‌ها
10
سکه
18,947
کن ویلبر در کتاب «رویارویی با سایه» تفاوت مهمی را شرح می دهد. او می گوید: «فرافکنی در سطح منیت به سادگی قابل شناسایی است. اگر شخص یا چیزی در پیرامونمان به ما اطلاعات بدهد، به احتمال زیاد فرافکنی نکرده ایم، اما اگر بر ما تأثير بگذارد، احتمال فراوانی وجود دارد که قربانی فرافکنی های خود شده باشیم.» اگر ایـن مطلب را واقعاً درک کنید، دنیا را به گونه دیگری خواهید دید.

برای نمونه، اگر کسی از کنارتان رد شود و در پیاده رو تف بیندازد و شما متوجه شوید و این عمل واکنشی در شما ایجاد نکند، احتمالاً لازم نیست روی این مورد کار کنید، اما اگر ناراحت شوید و با خود بگویید: «چگونه کسی می تواند این همه بی فرهنگ و تهوع آور باشد؟» در این صورت فرافکنی کرده اید. این احساس نشانه آن است که یا در حال حاضـر شـمـا نيـز مرتکب رفتار تهوع آوری می شوید و یا در گذشته چنین کاری کرده اید. بـه هـر حـال آشکار است که با رفتار چندش آور را*ب*طه خوبی ندارید و به همین دلیـل تحـت تـأثير تف انداختن قراررفته آید.

شما هم در سنین کودکی چنین افکاری در شما شکل گرفته باشد؛ مثلا جایی تف انداخته آید و کسی گفته است:« حالم به هم خورد.» و با یکی از افراد خانواده شما تف انداخته است و سایرین واکنش منفی نشان داده اند. به هر حال و به هر دلیل، تصمیم گرفته اید که هیچ گاه چنین کاری نکنید و آن را در اعماق آگاهی خود سرکوب کرده اید. اگر تف انداختن کسی شما را ناراحت می کند، بایـد هشیار باشید! این هشدار ها سرنخ هایی برای پرده برداشتن از نیمه تاریک وجـود شما است.

این نکته مهم را به یاد داشته باشید: هر چیزی که ناراحتتان می کنـد، عاملی برای رشد و فرصتی برای شما است تا جنبه پنهان خود را باز پس گیرید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,247
مدال‌ها
10
سکه
18,947
شاید برخی از شما بگویید: «احمقانه است! چه اهمیتی دارد که بفهمم تهوع آور هستم، یا متکبر، یا...» نکته این است که هر یک از این جنبه ها موهبتی را در بردارد که برای درک آن، باید آن ویژگی را نمایان کنیـد، مالک شـوید و در آغوش بگیرید. داستانی از صوفی ها به یادم آمد:
روزی حکیمی با ملانصرالدین قراری داشت تا با هم به مناظره بنشینند.

هنگامی که حکیم به خانه ملا رسید، او را در خانه نیافت و بسیار خشمگین شد. تکه گچی برداشت و بر در خانه ملا نوشت: «نادان ابله!» ملانصرالدین به خانه آمد و این نوشته را دید و باشتاب به منزل حکیم رفت و به او گفت: «قرارمان را فراموش کرده بودم، مـرا ببخشید. تا به منزل آمدم و اسم شما را بر در منزل مشاهده کردم، به یاد قرارمان افتادم.»
معمولاً رنجش ما از رفتار دیگران به دليـل جنبـه حـل نشـده ای در درون خود ما است.

باید به تمامی مطالبی که هنگام صحبت با دیگران، قضاوت و یا راهنمایی آن ها می گوییم، به دقت گوش دهیم. در واقع مخاطب اصلی، خـود مـا هستیم. آن حكيم می توانست به جای «نادان ابله» بنویسد: «نادان بی تربیت، بی فکر بی ملاحظـه، ترسـوى نامرد» و یا آن که به نتیجه گیری کاملاً متفاوتی برسد. او می توانست نگـران شـود کـه مبادا ملانصرالدین دچار سانحه شده، یا در بستر بیماری افتاده باشـد. امـا بـا غیبت ملا نصرالدین عبارت «نادان ابله» به فکر او رسید.

هنگامی که خصلتی را داریم که برایمان حل نشده است، رویداد هایی را به زندگی خود جلب می کنیم، تا در تملک و در آغوش کشیدن آت وجه مطرود ما را یاری کنند. آن حکیم از غیبت ملا نصرالدین ناراحت شد و ویژگی مطرود خود را که «نادان ابله» بود، فرافکنی کرد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,247
مدال‌ها
10
سکه
18,947
بیش تر سایه های ما چنان ماهرانه از دیدمان مخفی شده اند که یافتن آن هـا تقريباً غیر ممکن است و اگر پدیده فرافکنی وجود نداشت، شاید همه عمر از نگاه ما پنهان می ماندند. برخی از ما در سه چهار سالگی این ویژگی ها را مخفی کرده ایم. مجسـم کنید در کودکی یک روز سکه ای را حین بازی در منزل پنهان کرده باشید. تقریباً غیر ممکن است که پس از گذشت بیست، سی و یا چهل سال این واقعه را به یاد آورید، چه رسد به آن که بدانید سکه را در کجا پنهان کرده اید.

فرافکنی نسبت به سایرین، ایـن امکان را فراهم می آورد تا بتوانیم آن سکه پنهان را پیدا کنیم. همیشـه بـه غـذا خـوردن خواهر زاده هایم که از دالاس به دیدارم می آیند، خیلی اهمیت می دادم. هنگامی که با هم به رستوران می رفتیم آن ها را به خوردن غذا های کم چربی تشویق می کردم و اگر گمان می کردم زیادی خورده اند، مانع شیرینی خوردن آن ها می شدم و می گفتم بعـد می رویم و دسر سبک تری می خوریم.

در آخرین سفر آن ها، با هم در آشپزخانه ایستاده بودیم و درباره آن چه نسبت به نزدیکان خود فرافکنی می کنیم، گفت و گو می کردیم. هر کدام به نوبت می گفتیم که به چه کسانی افتخار داشتن ویژگی های منفی خود را داده ایم و می خندیدیم. نوبت که به من رسید ناگهان متوجه شدم وسواسی که درباره غذا خوردن خواهر زاده هایم نشان می دهم، در واقع به خاطر خودم است. مـن از روش ناسالم غذا خوردنم ناراضی بودم، اما هر گاه آن ها را می دیدم وانمود می کردم که خـودم هیچ مشکلی ندارم ولی آن ها مشکلات فراوانی دارند.

مـن قدبلند و لاغر هستم و می توانم هر چه دلم می خواهد بخورم و تظاهر کنم که مراقب غذا خوردنم هستم، اما آن روز متوجه شدم که در واقع «پر خوری» مشکل من است، نه خواهر زاده هایم و در نتیجه توانستم با مشکل اصلی روبه رو شوم. از آن هنگام را*ب*طه من با خواهر زاده هـایـم بهتر شده است و دیگر شیوه غذا خوردن آن ها ناراحتم نمی کند. اکنـون بـا هـم بـه رستوران می رویم و از معاشرت همدیگر لذت می بریم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,247
مدال‌ها
10
سکه
18,947
نمی توان فقط به آن بخش هایی از زندگی نگاه کرد که ظاهراً دچار اشکال است. بهتر است همه موارد فریب دادن خود را پیدا کنیم. یکی از زمینه هایی که در برخورد با آن بیش تر با موارد پنهان مواجه می شوم، در را*ب*طه با افرادیست که به شـدت سـعی می کنند تا از لحاظی نقطه مقابل پدر یا مادرشان باشند. برای نمونه، شاید اگر مادری سخت گیر داشته اید، بخواهید شخص ملایمی باشید.

اگر در خانواده ای تهی دست بزرگ شده اید، شور و شوق شدیدی برای ثروتمند شدن داشته باشید. اگر پدر و مادرتان سلطه جو بوده اند، سعی کنید منفعل باشید و نسبت به رفتار دیگران بیش از اندازه شکیبایی نشان دهید. اگر پدرتان خیانتکار بوده است، شما بسیار وفادار شـويد، یا اگر پدر و مادرتان تنبل بوده اند، شما معتاد به کار باشید. می توانم موارد بسیاری از این گونه را برشمارم، اما نکته اصلی این است که بیشتر اوقات رفتاری که بر مبنای واکنش نسبت به پدر و مادرمان از ما سر می زند، فقط در ظاهر متفاوت است.

یکی از مراجعین من از پدر خسیس خود نفرت داشت. هولی همه عمر سعی کرده بود که از خست دور باشد و به همین دلیل دایم برای افراد خانواده خـود هـدایای گران قیمت می خرید و دوستانش را به شام و کنسرت دعوت می کرد و از ایـن همـه بخشندگی به خود می بالید. هنگامی که به او گفتم باید میل به خسیس بودن را در خود بپذیرد تا بتواند پدرش را ببخشد و نفرت از او را کنار بگذارد، نخواست قبول کند که او هم می تواند خسیس باشد.

هفته ها درباره زندگی وی با هم گفت و گو می کردیم و هولی همواره اشاره می کرد که چقدر نسبت به همه دست و دلباز است. تا آن که روزی هولی از مغازه ای به من تلفن کرد. او ناگهان متوجه شده بود که یک ساعت تمـام وقت صرف کرده است تا اطلاعات روی جعبـه هـای گوناگون را بخواند و مقـدار محصول و قیمت آن ها را با هم مقایسه کند تا شاید چند پنی صرفه جویی کرده باشـد. برای او حیرت انگیز بود که چگونه می توانـد بـدون لحظه ای تأمـل 500 دلار بـرای خریدن یک پیراهن بپردازد، اما حاضر نیست برای خریدن یک جعبه دستمال کاغذی بیست سنت اضافی بدهد. ناگهان زنگ خطر هولی به صدا درآمد و او متوجه شد که خودش نیز مانند پدرش خسیس است، اما به گونه ای دیگر! ضربه کشـف ایـن جنبـه درونی، هولی را به گریه انداخت. او چه کار ها کرده بود تا شبیه پدرش نباشـد.

وی سال های بسیار میل به خسیس بودن را در خودش پنهان کرده بود، اما اکنـون بـرایش مانند روز آشکار شده بود که این میل در او نیز وجود دارد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,247
مدال‌ها
10
سکه
18,947
پس از مدتی هولی توانست موهبت خسیس بودن را دریابد. «خست» موجب شد تا او به فکر آینده خود بیفتد و برای دوران بازنشستگی پس انداز کند. از آن جا که هولی همواره در تلاش بود تا نقطه مقابل پدرش باشد، هیچ گاه نتوانسته بود پولی پس انداز کند. به علاوه این شناخت موجب شد که او بتواند بیش از پیش پدر خود را بشناسد و آن دو را*ب*طه صمیمانه تری پیدا کردند.
آزادی، یعنی این که انسان بتواند در هر لحظه از زندگی هر چه بخواهد، باشد. اگر مجبور هستید به شیوه خاصی رفتار کنید تا آن چه که دوست ندارید، نباشید، در دام افتاده اید.

شما آزادی تان را محدود کرده اید و تمامیتتان را از خود گرفتـه ایـد. اگر نمی توانید تنبل باشید، نمی توانید آزاد باشید. اگر نمی توانید در برابـر رویداد ناراحت کننده ای خشمگین شوید، نمی توانید رها باشید. اگر واکنش شـمـا نسـبت بـه رفتار دیگران این است که برعکس آن ها عمل نمایید، از خود سؤال کنید. اگر پیوسته از گروه خاصی می رنجید، ببینید چه شباهت هایی به آن ها دارید. ما فقط ویژگی های منفی خود را فرافکنی نمی کنیم، بلکه ویژگی های مثبتمان را نیز به سایرین نسـبت می دهیم. بیش تر افرادی که نزد من می آیند، استعداد، خلاقیت، توانایی و موفقیت خـود را فرافکنی می کنند.

باید بدانید که اگر مایل هستید همانند دیگری باشید، به این دلیـل است که این توان را در خود دارید که مانند او باشید. اگر مجذوب افراد بسیار برجسته هستید و پول و وقت خود را صرف خواندن زندگی نامه هایشان می کنید، آن جنبـه ای را که در آن ها دوست دارید، در خود جست و جو نمایید. شما شایسته این هستید که هر چه می بینید و حقیقتاً می خواهید، داشته باشید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,247
مدال‌ها
10
سکه
18,947
تنها تفاوت بین شما و افراد مـورد ستایشتان آن است که آن ها یکی از ویژگی های دلخواه شما را از خود نشان می دهند و احتمالاً رؤیا هایشان را عملی می سازند. هنگامی که در حد توانتان زندگی نمی کنیـد آسان است که ویژگی های مثبت خود را به افرادی فرافکنی کنید که این ویژگی ها را در زندگی پیاده کرده اند.

هنگامی که به برآورده ساختن رؤيا هـا و اهـداف خـود بپردازید، کمتر به آن چه دیگران می کنند اهمیت می دهید. هر کدام از ما نیاز داریم که قهرمان خود باشیم. تنها راه آن است که جنبه هایی از خود را که به دیگران نسبت داده ایم - یعنی جنبه هایی را که طرد کرده ایم - باز پس بگیریم.

تقریباً یک سال است با دوستی کار می کنم که سمینار های مرا که «روند سایه» نام دارد در میامی برگزار می کند. راشل جوان، زیبا، باهوش و با استعداد است، اما هر بار که با هم هستیم، مرا خیلی مهم جلوه می دهد و مرتب از من تعریف می کند و می گوید چقدر باهوش، با استعداد و زیبا هستم. هر چند می دانم که راشل مرا دوست دارد و به من احترام می گذارد، اما این را هم می دانم که او هوش، استعداد و زیبایی خود را به من فرافکنی می کند.

از آن جا که نسبت به فرایند فرافکنی بسیار هشیار هستم، تسليم شیفتگی او نشده ام، بلکـه بـرعکس وی را راهنمایی می کنم تا هـوش، زیبایی و استعدادی را که در خود نفی می کند، بازپس بگیرد. پس از گفت و گوهای بسیار متوجه شدم، راشل معتقد است من از ویژگی هایی برخوردارم که او فاقد آن ها است. به راشل اطمینان دادم که این اعتقاد وی درست نیست و از او خواستم تا ویژگی هایی را که به من فرافکنی کرده است، مشخص و نام گذاری کند. می دانیم فرافکنی هنگامی رخ می دهد که شخص تحت تأثیر رفتار فرد دیگری قرار گیرد، خواه این رفتار مثبـت باشد، خواه منفی.

در این نمونه راشل تحت تأثیر خصوصیات مثبت من قرار دارد و توانایی های خود را در من می بیند. من آینه او هستم، زیرا او هنوز در حـد تـوان مطلوبش زندگی نمی کند و فقط می تواند تصویر روشن خود را از طریق من ببیند. این وضعیت، راشل را در موقعیت دشواری قرار می دهـد، زیرا اگر او را رها کـنـم ایـن ویژگیدهای وی ناپدید می شوند، یعنی به تاریکی باز می گردند مگر آن که بتوانـد ایـن ویژگی ها را به فرد دیگری فرافکنی کند. آن جنبه های من که او را تحت تأثير قـرار می دهند، فقط بازتابی از امکانات خود او هستند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,247
مدال‌ها
10
سکه
18,947
تا هنگامی که وجود برخی جنبه ها را در خود انکار کنیم، به این افسانه تداوم می بخشیم که سایرین ویژگی هایی دارند که ما نداریم. هنگامی که کسی را تحسین می کنیم، این فرصت پیش می آید که یکی دیگر از جنبه های خود را پیدا کنیم. علاوه بر فرافکنی های منفی، باید فرافکنی های مثبتمان را نیـز بـاز پس گیریم. باید آن چه را به دیگران متصل کرده ایم، برگیریم و به خودمان وصل کنیم.

تا هنگامی که نتوانیم همـه فرافکنی ها را پس بگیریم، امکان ندارد بتوانیم تـوان كامـل خـود را ببینیم و تمامیت وجودمان را تجربه کنیم. اگر مجذوب شجاعت مارتین لوتر کینگ هستم، فقط به دلیل آن است که میزان شجاعتی را که خود می توانم در زندگی ابراز کنم، در او می بینم یا اگر نفوذ اپرا وینفرید مرا جذب می کند، فقط از آن روست که آن اندازه نفوذی را که خود می توانم در زندگی داشته باشم، در او مشاهده می کنم. بیش تر افراد عظمـت خـود را فرافکنی می کنند و برای همین است که هنرپیشه ها و ورزشکاران مشهور این کشور این همه درآمد دارند.

به آن ها پول می دهیم تا قهرمان ما باشند و رؤیا ها و آرزو هـای بـرآورده نشده ما را متجلی کنند. مردم بی آن که حقیقتاً از زندگی شخصی این ستاره ها اطلاع داشته باشند به وضعیت آنان غبطه می خورند. آن ها با غرق شدن در زندگی معبـود خود، از رویا رویی با زندگی خودشان اجتناب می کنند، اما واقعیت عمیق تر آن است که آن ها جنبه هایی از خود را به قهرمانا نشان فرا افکنده اند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,247
مدال‌ها
10
سکه
18,947
اگر عظمتی مشاهده می کنید، در واقع عظمت خودتان را می بینید. چشمانتان را ببندید و به این نکته بیندیشید. اگر عظمت فرد دیگری را تحسین می کنید، آن چه می بینید عظمت خودتان است. شاید شما به شیوه ای متفاوت این بزرگی را نشـان می دهید، اما اگر جنبه عظمت را در خود نداشتید، نمی توانستید این ویژگی را در دیگری تشخیص دهید. اگر شما این خصلت را نداشتید، جذب آن نمی شدید. هرکس مردم را به گونه ای متفاوت می بیند، زیرا هرکس ویژگی های خود را به آن ها فرا می افکند. وظیفه ما است که آن چه را در دیگران الهام بخش خود می بینیم، شناسایی کنیم و آن گاه ویژگی هایی را که از خود دور کرده ایم، باز پس بگیریم.

افراد، اغلب با در نظر گرفتن زندگی کنونی شان می پرسند، چگونه ممكـن اسـت شبیه به قهرمان زندگی خود باشند؟ برای نمونه فرض کنیم اشخاصی میکل آنژ را ستایش می کنند، اما مطمئن هستند که هیچ شباهتی به او ندارند. این افراد باید به دقت آن ویژگی هایی را که در میکل آنژ الهام بخش آن ها است و به شوقشان می آورد تا شبیه او بشوند، بررسی کنند. اگر آن ها هنرمندانی هستند که هنر خود را ابراز نکرده اند، شاید استعداد هنری میکل آنژ برایشان مهم است، یا شاید شجاعت، خلاقیت و نبوغ او مورد توجهشان باشد.

حتی شاید این گونه افراد در زمینـه هـای هنری با استعداد نباشند، اما این توان را داشته باشند که در ابراز استعداد های ویژه خود به همان اندازه بزرگ، خلاق جلوه کنند. برای نمونه ممکن است استعداد آن ها در موسیقی، عکاسی یا باغبانی نمایان شود.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,247
مدال‌ها
10
سکه
18,947
همه خواسته های قلبی شما در انتظار آنند که کشف و ابراز شوند. هرچه شما را بر می انگیزاند، جنبه ای از خود شما است. درباره نکاتی که در کسی تحسین می کنید، دقیق باشید و آن را در خودتان بیابید. اگر آرزو دارید شبیه کسی شوید، به این دلیل است که این توان را دارید که آن چه را می بینید، متجلی کنید.

دیپاک چوپرا می گوید: «هر خواسته ای، راه و روش برآورده شدن خود را در بردارد.» این بدان معنا است که ما این توان را داریم که آرزو های قلبی خود را برآورده کنیم و وجود حقیقـی مـان را متجلی سازیم. اگر توان انجام کار یا داشتن چیزی را نداشته باشیم، آن مورد را حقیقتاً نخواهیم خواست. می بینید، مسأله به همین سادگی است! گونه می گوید: «اگر بتوانیم آن را تجسم و باور کنیم، می توانیم به آن دست یابیم!» بخـش دشـوار، عبـور از ترس هایمان است که ما را متوقف می کنند و به ما می گویند شایستگی و ارزش لازم را نداریم.

اما هیچ کس روی زمین مانند شما نیست. هیچ کس درست همان خواسـتـه هـا استعداد ها و خاطره ها را ندارد. شما تأثیر ویژه خود را بر هر چیز دارید و موظف هستید استعداد های بی همتایتان را دریابید و به روش خاص خود آن ها را متجلی کنید.
چند ماه پیش دوستم نانسی ـ که سال ها در زندگی با شکست مواجه بود ـ به دیدارم آمد. از او دعوت کردم تا با هم به سخنرانی یکی از برجسته ترین «سخنرانان نوید دهنده» جهان برویم. هر دو در طول سخنرانی ساکت بودیم و من نکات مهم را یادداشت می کردم. هنگامی که سوار اتومبیل شدیم تا به خانه بازگردیم، نانسی گفت: «چه مرد ناموفقی!» حیرت کردم و پرسیدم که چگونه به چنین نتیجه ای رسیده است.
 
بالا