mahban
[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بینالملل]
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
مدیر رسمی تالار
عکاس انجمن
برترین کاربر ماه
ارسالکنندهی برتر ماه
سطح
6
وی گفت :«او بسیار پر حرف، نادان و بی معلومات بود؛ خیلی سریع صحبت می کرد و به علاوه قیافه اش هم شبیه عقب افتاده ها است.» او در مسیر خانه همه مواردی را که در رفتار و گفتار این مرد نمی پسندید، برشمرد. به خانه که رسیدیم، از نانسی خواستم بنشیند تا در این باره گفت و گو کنیم. از او پرسیدم، آیا واقعاً گمان می کند این مرد ناموفق است؟
او به من نگاه کرد و با اطمینان گفت: «بله!» ورقه ای کاغذ برداشتم و از او پرسیدم که آیا مایل است با هم این مسأله را بررسی کنیم؟ پس از لحظه ای تفکر، پذیرفت. در یک روی کاغذ تمامی اطلاعاتی را که درباره این مرد داشتم، نوشتم: او مشاور شرکت هـای «فورچون 500» و در کارش خبـره اسـت، نوارهای «سخنرانی هـای نوید دهنده» وی فروش بالایی دارد و برای هر شب سخنرانی بیش از پنج هزار دلار دستمزد دریافت می کند، بیش از بیست سال است که ازدواج کرده و سه فرزند سالم دارد.
سپس بر پشت کاغذ آن چه در مورد نانسی می دانستم، نوشتم: او طلاق گرفته و فرزندی نداشت، با بیش تر نزدیکانش قطع رابطـه کـرده بود، در حال حاضـر کـاری نداشت، زیرا هر کاری را شروع می کرد به شکست می انجامید، اضافه وزن داشـت، بدنش ورزیده نبود و از بیماری های گوناگون رنج می برد، بیش از پنجاه هزار دلار بدهکار بود و در آن هنگام زندگی بخور و نمیری را می گذراند. نانسی به فهرستی که تهیه کرده بودم نگاه کرد. پرسیدم: «اگر این فهرست را به ده نفر نشان دهم، به نظر تو کدام یک را ناموفق می خوانند؟»
او به من نگاه کرد و با اطمینان گفت: «بله!» ورقه ای کاغذ برداشتم و از او پرسیدم که آیا مایل است با هم این مسأله را بررسی کنیم؟ پس از لحظه ای تفکر، پذیرفت. در یک روی کاغذ تمامی اطلاعاتی را که درباره این مرد داشتم، نوشتم: او مشاور شرکت هـای «فورچون 500» و در کارش خبـره اسـت، نوارهای «سخنرانی هـای نوید دهنده» وی فروش بالایی دارد و برای هر شب سخنرانی بیش از پنج هزار دلار دستمزد دریافت می کند، بیش از بیست سال است که ازدواج کرده و سه فرزند سالم دارد.
سپس بر پشت کاغذ آن چه در مورد نانسی می دانستم، نوشتم: او طلاق گرفته و فرزندی نداشت، با بیش تر نزدیکانش قطع رابطـه کـرده بود، در حال حاضـر کـاری نداشت، زیرا هر کاری را شروع می کرد به شکست می انجامید، اضافه وزن داشـت، بدنش ورزیده نبود و از بیماری های گوناگون رنج می برد، بیش از پنجاه هزار دلار بدهکار بود و در آن هنگام زندگی بخور و نمیری را می گذراند. نانسی به فهرستی که تهیه کرده بودم نگاه کرد. پرسیدم: «اگر این فهرست را به ده نفر نشان دهم، به نظر تو کدام یک را ناموفق می خوانند؟»