mahban
[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بینالملل]
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
مدیر رسمی تالار
عکاس انجمن
برترین کاربر ماه
ارسالکنندهی برتر ماه
سطح
6
برخلاف ظاهرهایی که به جهان نشان می دهیم، چه بخواهیم اعتراف کنیم چه نکنیم، همه ما می دانیم که بی نقص نیستیم. که پشت درهای بسته چه می کنیم و می دانیم در گذشته با خود و دیگران چه کرده ایم. ما با بی رحمی قضاوت ها و خشونت تعصب های خود آشنا هستیم.
می دانیم که در زیر همه این چیزها آن اندازه خوب نیستیم، پس باید اندکی ویرانی به بار آوریم تا به خود و دیگران یادآوری کنیم که ما هم مانند بقیه آدم ها و مشکل دار هستیم. وقتی این واقعیت به ما یادآوری می شود که کمتر از اطرافیان، خوشبخت، جذاب، تحصیل کرده، با استعداد یا دوست داشتنی هستیم، خودمان را تنبیه می کنیم.
به همین ترتیب هرگاه با این واقعیت رو به رو می شویم که فهم و شعور، زیبایی، ابتکار، پول، خوش اقبالی با استعداد ما بیشتر از اطرافیان است و نمی دانیم چگونه این واقعیت را بپذیریم، احساس گناه وادارمان می کند تا کاری انجام دهیم که خودمان را کوچک کنیم. چرا؟ زیرا خجالت می کشیم؛ نه فقط از بخش های بد، بلکه از بخش های خوب خود نیز احساس شرم می کنیم.
احمقانه نیست؟ آیا بشر بودن این قدر به گونه ای مطلق نامعقول است؟ ما از بد بودن تا سر حد مرگ می ترسیم و در عین حال از زیادی خوب بودن هم تا سر حد مرگ می ترسیم. ما از آنچه هستیم، خجالت میکشیم و از آنچه نیستیم هم خجالت می کشیم. حتی اگر بتوانیم موفقیت، عشق، پول، ستایش و احترامی نسبی برای خود فراهم آوریم، تا زمانی که خجالتمان را التيام نبخشیم، با گذشته خود به صلح نرسیم و ارزش فطری مان را در نیابیم، ناگزیر شرایطی را برای تنبیه خویش می آفرینیم.
همین که این نکته را بفهمید، می توانید این برنامه ریزی ذهنی را خنثی نمایید و دیگر مجبور نباشید که خود را شرمنده کنید. برای التیام، باید توانایی تشخیص این برنامه ریزی را داشته باشید و به وجود آن اعتراف نمایید. ویروس خجالت فقط هنگامی می تواند به شما آسیب برساند که کشف نشده و در مخفیگاه های ذهن ناخودآگاهتان در کمین باشد .
می دانیم که در زیر همه این چیزها آن اندازه خوب نیستیم، پس باید اندکی ویرانی به بار آوریم تا به خود و دیگران یادآوری کنیم که ما هم مانند بقیه آدم ها و مشکل دار هستیم. وقتی این واقعیت به ما یادآوری می شود که کمتر از اطرافیان، خوشبخت، جذاب، تحصیل کرده، با استعداد یا دوست داشتنی هستیم، خودمان را تنبیه می کنیم.
به همین ترتیب هرگاه با این واقعیت رو به رو می شویم که فهم و شعور، زیبایی، ابتکار، پول، خوش اقبالی با استعداد ما بیشتر از اطرافیان است و نمی دانیم چگونه این واقعیت را بپذیریم، احساس گناه وادارمان می کند تا کاری انجام دهیم که خودمان را کوچک کنیم. چرا؟ زیرا خجالت می کشیم؛ نه فقط از بخش های بد، بلکه از بخش های خوب خود نیز احساس شرم می کنیم.
احمقانه نیست؟ آیا بشر بودن این قدر به گونه ای مطلق نامعقول است؟ ما از بد بودن تا سر حد مرگ می ترسیم و در عین حال از زیادی خوب بودن هم تا سر حد مرگ می ترسیم. ما از آنچه هستیم، خجالت میکشیم و از آنچه نیستیم هم خجالت می کشیم. حتی اگر بتوانیم موفقیت، عشق، پول، ستایش و احترامی نسبی برای خود فراهم آوریم، تا زمانی که خجالتمان را التيام نبخشیم، با گذشته خود به صلح نرسیم و ارزش فطری مان را در نیابیم، ناگزیر شرایطی را برای تنبیه خویش می آفرینیم.
همین که این نکته را بفهمید، می توانید این برنامه ریزی ذهنی را خنثی نمایید و دیگر مجبور نباشید که خود را شرمنده کنید. برای التیام، باید توانایی تشخیص این برنامه ریزی را داشته باشید و به وجود آن اعتراف نمایید. ویروس خجالت فقط هنگامی می تواند به شما آسیب برساند که کشف نشده و در مخفیگاه های ذهن ناخودآگاهتان در کمین باشد .