mahban
[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بینالملل]
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
مدیر رسمی تالار
عکاس انجمن
برترین کاربر ماه
ارسالکنندهی برتر ماه
سطح
6
این داستان ساده و ژرف، توصیف تنگنای بشری است. یکایک ما درگیر کشمکش مداوم میان نیروهای تاریکی و روشنایی بر سر جلب توجه و پشتیبانی خود هستیم. هم نور و هم تاریکی، همزمان در کنار یکدیگر و درون ما وجود دارند. اگر راستش را بخواهید، یک گله گرگ درون ما در حرکت هستند : گرگ عاشق، گرگ مهربان، گرگ باهوش، گرگ حساس، گرگ قوی، گرگ از خود گذشته، گرگ دست و دلباز و گرگ خلاق.
در کنار این جنبه های مثبت، گرگ ناراضی، گرگ ناشکر، گرگ حق به جانب، گرگ بدجنس، گرگ از خود راضی، گرگ شرم آور، گرگ دروغگو و گرگ ویرانگر هم زندگی می کنند. هر روز، ما این فرصت را داریم تا همه این گرگها، همه این بخش های وجودمان را بپذیریم و می توانیم انتخاب کنیم که با هر کدام چگونه ارتباط برقرار نماییم. آیا برخی از آنها را مورد قضاوت قرار می دهیم و وانمود می کنیم که وجود ندارند یا مالکیت کل گله را می پذیریم؟
چرا احساس می کنیم نیاز داریم گله گرگ هایی را که درون ما به سر می برند، انکار کنیم؟ پاسخ ساده است: یا فکر می کنیم که آنها وجود ندارند یا فکر می کنیم که نباید وجود داشته باشند. ما می ترسیم اگر به وجود همه خردهای گوناگونی که فضایی را در روانمان اشغال می کنند اعتراف نماییم، برچسب عجیب و غریب، عوضی، خل یا چند شخصیتی به ما بزنند. ما فکر می کنیم باید آدم های خوب و متعارفی باشیم که فقط یک انسان در درون آنها زندگی می کند.
اما خودهای فراوانی وجود دارند و خودداری از سازگاری با آنها، اشتباه سنگینی است. اشتباهی که ما را به انجام کارهایی احمقانه و بی پروا می کشاند که به خودویرانگری می انجامد.
راز بزرگ این است : خودهای بسیاری در وجود ما هستند، زیرا درون یکایک ما هر ویژگی ممکن نهفته است. چیزی نیست که بتوانیم ببینیم و قضاوت کنیم و نباشیم. همه ما نور و تاریکی، معصوم و گناهکار و دوست داشتنی و نفرت انگیز هستیم.
همگی مهربان و خوش قلب و در ضمن بی احساس و بدجنس هستیم. درون شما و درون من، تمامی ویژگی های شناخته شده برای بشر، وجود دارد. اگر چه شاید به همه ویژگی هایی که دارا هستیم آگاه نباشیم، اما آنها درون ما خفته اند و در هر زمان و مکان می توانند سر برآورند، فهمیدن چنین نکته ای این امکان را به ما می دهد که درک کنیم چرا همه ما «آدم های خوب» توانایی انجام این همه کارهای بد را داریم و از آن مهم تر، چرا گاهی بدترین دشمن خود می شویم.
در کنار این جنبه های مثبت، گرگ ناراضی، گرگ ناشکر، گرگ حق به جانب، گرگ بدجنس، گرگ از خود راضی، گرگ شرم آور، گرگ دروغگو و گرگ ویرانگر هم زندگی می کنند. هر روز، ما این فرصت را داریم تا همه این گرگها، همه این بخش های وجودمان را بپذیریم و می توانیم انتخاب کنیم که با هر کدام چگونه ارتباط برقرار نماییم. آیا برخی از آنها را مورد قضاوت قرار می دهیم و وانمود می کنیم که وجود ندارند یا مالکیت کل گله را می پذیریم؟
چرا احساس می کنیم نیاز داریم گله گرگ هایی را که درون ما به سر می برند، انکار کنیم؟ پاسخ ساده است: یا فکر می کنیم که آنها وجود ندارند یا فکر می کنیم که نباید وجود داشته باشند. ما می ترسیم اگر به وجود همه خردهای گوناگونی که فضایی را در روانمان اشغال می کنند اعتراف نماییم، برچسب عجیب و غریب، عوضی، خل یا چند شخصیتی به ما بزنند. ما فکر می کنیم باید آدم های خوب و متعارفی باشیم که فقط یک انسان در درون آنها زندگی می کند.
اما خودهای فراوانی وجود دارند و خودداری از سازگاری با آنها، اشتباه سنگینی است. اشتباهی که ما را به انجام کارهایی احمقانه و بی پروا می کشاند که به خودویرانگری می انجامد.
راز بزرگ این است : خودهای بسیاری در وجود ما هستند، زیرا درون یکایک ما هر ویژگی ممکن نهفته است. چیزی نیست که بتوانیم ببینیم و قضاوت کنیم و نباشیم. همه ما نور و تاریکی، معصوم و گناهکار و دوست داشتنی و نفرت انگیز هستیم.
همگی مهربان و خوش قلب و در ضمن بی احساس و بدجنس هستیم. درون شما و درون من، تمامی ویژگی های شناخته شده برای بشر، وجود دارد. اگر چه شاید به همه ویژگی هایی که دارا هستیم آگاه نباشیم، اما آنها درون ما خفته اند و در هر زمان و مکان می توانند سر برآورند، فهمیدن چنین نکته ای این امکان را به ما می دهد که درک کنیم چرا همه ما «آدم های خوب» توانایی انجام این همه کارهای بد را داریم و از آن مهم تر، چرا گاهی بدترین دشمن خود می شویم.