mahban
[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بینالملل]
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
مدیر رسمی تالار
عکاس انجمن
برترین کاربر ماه
ارسالکنندهی برتر ماه
سطح
6
افرادی دیگه ای هم هستن که میگن: «می خوام مشاور ارشد بشم. باید چی کار کنم؟»».
فرض گلر این است که این افراد گیرنده اند. «تمرکزشون روی گفتن کارهاییه که دارن انجام می دن و برای صحبت درباره ی چیزهای جدیدی که توی ذهن شون دارن، نیم ساعت وقت می خوان چون می خوان خودشونو به من ثابت کنن. سؤالاتی نمی پرسن که نکته ای یاد بگیرن، کارشون خیلی مصنوعیه. زیاد به عمق مسائل نمی پردازن که بتونم کمک شون کنم».
لیلیان باور با گذشت زمان و با فدا کردن منافع شخصی اش فهمید بعضی افراد مانند گیرندگان رفتار می کنند: «اونقدر خودخواهن که هر چیزی رو که بتونن می گیرن و می رن و پشت سرشونم نگاه نمی کنن، برای همین، توی کمک کردنم به بقیه کم کم نظام مندتر عمل کردم». به کسانی که برای
مشاوره پیش او می آمدند و نحوه ی رفتار آن ها با خودش کم کم توجه بیشتری کرد و از دلایلی که باعث می شد نه بگوید، فهرستی ایجاد کرد. برای تداوم بخشندگی اش به نحوی مؤثرتر، توصیه هایی برای مدیران و شرکا نوشت و بخش زیادی از دانشش را به رشته ی تحریر درآورد تا از تکرار آن برای گیرندگان اجتناب کند.
باور می گوید: «فهمیدم چنین کاری روش راهبردی تری برای بخشندگیه»(۱۵۸.( اگر بخشندگان از توانایی خود در غربال گری صداقت استفاده کنند تا گیرندگان احتمالی را تشخیص دهند، می فهمند چه زمانی باید از خودشان محافظت کنند. ولی گاهی اوقات این آگاهی خودش را دیر نشان می دهد: وقتی که بخشندگان به فردی گیرنده وفادار شده اند. اگر بخشندگان در این
تله افتاده باشند و نگران منفعت فردی گیرنده باشند، چطور می توانند در مقابل اثر توسری خور شدن از خودشان محافظت کنند؟
فرض گلر این است که این افراد گیرنده اند. «تمرکزشون روی گفتن کارهاییه که دارن انجام می دن و برای صحبت درباره ی چیزهای جدیدی که توی ذهن شون دارن، نیم ساعت وقت می خوان چون می خوان خودشونو به من ثابت کنن. سؤالاتی نمی پرسن که نکته ای یاد بگیرن، کارشون خیلی مصنوعیه. زیاد به عمق مسائل نمی پردازن که بتونم کمک شون کنم».
لیلیان باور با گذشت زمان و با فدا کردن منافع شخصی اش فهمید بعضی افراد مانند گیرندگان رفتار می کنند: «اونقدر خودخواهن که هر چیزی رو که بتونن می گیرن و می رن و پشت سرشونم نگاه نمی کنن، برای همین، توی کمک کردنم به بقیه کم کم نظام مندتر عمل کردم». به کسانی که برای
مشاوره پیش او می آمدند و نحوه ی رفتار آن ها با خودش کم کم توجه بیشتری کرد و از دلایلی که باعث می شد نه بگوید، فهرستی ایجاد کرد. برای تداوم بخشندگی اش به نحوی مؤثرتر، توصیه هایی برای مدیران و شرکا نوشت و بخش زیادی از دانشش را به رشته ی تحریر درآورد تا از تکرار آن برای گیرندگان اجتناب کند.
باور می گوید: «فهمیدم چنین کاری روش راهبردی تری برای بخشندگیه»(۱۵۸.( اگر بخشندگان از توانایی خود در غربال گری صداقت استفاده کنند تا گیرندگان احتمالی را تشخیص دهند، می فهمند چه زمانی باید از خودشان محافظت کنند. ولی گاهی اوقات این آگاهی خودش را دیر نشان می دهد: وقتی که بخشندگان به فردی گیرنده وفادار شده اند. اگر بخشندگان در این
تله افتاده باشند و نگران منفعت فردی گیرنده باشند، چطور می توانند در مقابل اثر توسری خور شدن از خودشان محافظت کنند؟