mahban
[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بینالملل]
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
مدیر رسمی تالار
عکاس انجمن
برترین کاربر ماه
ارسالکنندهی برتر ماه
سطح
6
خودشان در این رقابت است و چه زمانی بهتر از سرمایه گذاری هنگام
رکود؟ به من گفت که با رئیسش هماهنگ می کند و با من تماس می گیرد.
هفته ی بعد با خبرهای بدی تماس گرفت: به او اجازه داده بودند در صورتی که همان بسته ی تبلیغاتی سال پیش را با ۷۰ درصد تخفیف در اختیارش قرار دهیم، پیشنهادمان را قبول کند. این کار هزینه ی ۱۲۰ هزار دلاری آن ها را به ۴۰ هزار دلار کاهش می داد. در حالی که درگیر محاسبه ی حداکثر میزان تخفیفی بودم که می توانستم به
مایکل بدهم، رفتم تا تمرین شیرجه ای را مربی گری کنم. در حالی که لبه ی استخر نشسته بودم، به تفاوت عمده ای بین ورزش شیرجه و دنیای تجارت پی بردم. ورزش های تک نفره مسابقاتی با مجموع صفر بودند، جایی که کمک به رقبا به معنای افزایش احتمال باخت خود شخص است. ولی در دنیای تجارت، احتمال برد-برد وجود دارد، لزومی نداشت منفعت مشتریانم در تضاد با منفعت خودم باشد.
وقتی منفعت مایکل را در نظر گرفتم، به این پی بردم که شاید بدش نیاید نمونه محصولاتی را در فروشگاهش به رایگان به مشتریانش بدهد.همکارم به من گفته بود که طبق قانون نشر، این حق را داریم تا هر محتوایی که زیر بیست صفحه باشد یا خودمان بفروشیم یا نمایندگی فروشش را به دیگران بدهیم، پس پیشنهاد حمایت مالی از محصول جدیدی را به مایکل دادم: کتابچه های بیست صفحه ای لتس گو که می توانست به مشتریانش بدهد.
مشتریان از نکات رایگانی که برای سفر در اختیارشان قرار می گرفت خوشحال می شدند و شاید به همین دلیل بیشتر در فروشگاه شان می ماندند یا دوباره برمی گشتند. از آن جایی که بودجه ی چنین کاری به جای بودجه ی تبلیغات، از بخش توزیع شرکت شان می آمد، می توانست این پیشنهاد را در نظر بگیرد. وقتی دوباره منافع مایکل را در نظر گرفتم، متوجه شدم اگر فقط خودشان حامی مالی این کتابچه باشند و تبلیغات شرکت های دیگر در آن نباشد، این محصول برای شان ارزشمندتر می شود.
روی قرارداد برد-برد حمایت مالی انحصاری توافق کردیم و در نهایت، بیش از ۱۴۰ هزار دلار برای این کتابچه پرداختند، مبلغی که از رکورد سال قبل من برای بزرگ ترین بسته ی تبلیغاتی در تاریخ شرکت نیز بیشتر بود. در حالی که نماینده بودن و دیگرمداری به من کمک می کرد در شرایط برد-
باخت مقتدرتر باشم، قرار دادن خودم جای دیگران بود که کمک می کرد چارچوب بهتری اتخاذ کنم و مذاکرات را به برد-برد تغییر دهم.
در نهایت و با وجود ترکیدن حباب دات کام این روش باعث شد بیش از نیمی از مشتریان تمدیدی مان، بسته ی تبلیغاتی شان را افزایش دهند. تیم مان برای شرکت بیش از ۵۵۰ هزار دلار درآمد کسب کرد که دست مان را برای افزایش تعداد کارکنان و ایجاد طرح های بازاریابی جدید باز می گذاشت. پس از ماه ها
رکود؟ به من گفت که با رئیسش هماهنگ می کند و با من تماس می گیرد.
هفته ی بعد با خبرهای بدی تماس گرفت: به او اجازه داده بودند در صورتی که همان بسته ی تبلیغاتی سال پیش را با ۷۰ درصد تخفیف در اختیارش قرار دهیم، پیشنهادمان را قبول کند. این کار هزینه ی ۱۲۰ هزار دلاری آن ها را به ۴۰ هزار دلار کاهش می داد. در حالی که درگیر محاسبه ی حداکثر میزان تخفیفی بودم که می توانستم به
مایکل بدهم، رفتم تا تمرین شیرجه ای را مربی گری کنم. در حالی که لبه ی استخر نشسته بودم، به تفاوت عمده ای بین ورزش شیرجه و دنیای تجارت پی بردم. ورزش های تک نفره مسابقاتی با مجموع صفر بودند، جایی که کمک به رقبا به معنای افزایش احتمال باخت خود شخص است. ولی در دنیای تجارت، احتمال برد-برد وجود دارد، لزومی نداشت منفعت مشتریانم در تضاد با منفعت خودم باشد.
وقتی منفعت مایکل را در نظر گرفتم، به این پی بردم که شاید بدش نیاید نمونه محصولاتی را در فروشگاهش به رایگان به مشتریانش بدهد.همکارم به من گفته بود که طبق قانون نشر، این حق را داریم تا هر محتوایی که زیر بیست صفحه باشد یا خودمان بفروشیم یا نمایندگی فروشش را به دیگران بدهیم، پس پیشنهاد حمایت مالی از محصول جدیدی را به مایکل دادم: کتابچه های بیست صفحه ای لتس گو که می توانست به مشتریانش بدهد.
مشتریان از نکات رایگانی که برای سفر در اختیارشان قرار می گرفت خوشحال می شدند و شاید به همین دلیل بیشتر در فروشگاه شان می ماندند یا دوباره برمی گشتند. از آن جایی که بودجه ی چنین کاری به جای بودجه ی تبلیغات، از بخش توزیع شرکت شان می آمد، می توانست این پیشنهاد را در نظر بگیرد. وقتی دوباره منافع مایکل را در نظر گرفتم، متوجه شدم اگر فقط خودشان حامی مالی این کتابچه باشند و تبلیغات شرکت های دیگر در آن نباشد، این محصول برای شان ارزشمندتر می شود.
روی قرارداد برد-برد حمایت مالی انحصاری توافق کردیم و در نهایت، بیش از ۱۴۰ هزار دلار برای این کتابچه پرداختند، مبلغی که از رکورد سال قبل من برای بزرگ ترین بسته ی تبلیغاتی در تاریخ شرکت نیز بیشتر بود. در حالی که نماینده بودن و دیگرمداری به من کمک می کرد در شرایط برد-
باخت مقتدرتر باشم، قرار دادن خودم جای دیگران بود که کمک می کرد چارچوب بهتری اتخاذ کنم و مذاکرات را به برد-برد تغییر دهم.
در نهایت و با وجود ترکیدن حباب دات کام این روش باعث شد بیش از نیمی از مشتریان تمدیدی مان، بسته ی تبلیغاتی شان را افزایش دهند. تیم مان برای شرکت بیش از ۵۵۰ هزار دلار درآمد کسب کرد که دست مان را برای افزایش تعداد کارکنان و ایجاد طرح های بازاریابی جدید باز می گذاشت. پس از ماه ها