به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

انگیزشی * ببخش و بگیر *چرا و چگونه بخشنده ها به اوج موفقیت می رسند؟ ●آدام گرنت●مترجم: علیرضا خاکساران، سعید یاراحمدی / تایپیست : * mahban *

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
خستگی است. صد ساعت در سال به هفته ای فقط دو ساعت تقسیم می شود. تحقیقات نشان می دهند اگر افراد دو ساعت در هفته کار داوطلبانه انجام دهند، خوشبختی، رضایت و عزت نفس شان یک سال بعد بالا می رود. به نظر می رسد دو ساعت کار در هفته در حوزه ای جدید موقعیت خوبی است که افراد در آن بدون استیصال یا فدا کردن اولویت های دیگر،
تأثیرگذاری معناداری ایجاد می کنند.

همچنین محدوده ای است که کار داوطلبانه بیشترین احتمال رسیدن به یک تعادل سالم را دارد و به اندازه ی ذی نفعان این کار به داوطلب هم نفع می رساند(۱۴۹ .(در پژوهشی در سطح
ملی، چند هزار کانادایی تعداد ساعات کار داوطلبانه شان را گزارش کرده و اعلام کردند طی این مدت آیا مهارت و دانش سازمانی، اجتماعی یا فنی جدیدی یاد گرفته اند یا نه.

در ساعات اولیه ی کار در هفته، داوطلب ها با نرخ ثابتی مهارت و دانش کسب کرده بودند. با پنج ساعت کار در هفته، داوطلب شدن عواید کمتری داشت: افراد با هر ساعت اضافی، کمتر و کمتر یاد می گرفتند. پس از یازده ساعت کار در هفته، هر چقدر که می گذشت دیگر مهارت و دانش جدیدی به داوطلب ها اضافه نمی شد. وقتی کانری داوطلب آموزش به مدرسان سابق تی اف ای شد، تقریباً
هفتادوپنج ساعت در سال بخشندگی می کرد. وقتی مایندزمتر را راه اندازی کرد که برنامه ی آموزش غیرانتفاعی برای دانش آموزان دبیرستان بود، کار دواطلبانه اش از صد ساعت هم بیشتر شد. شاید اتفاقی نباشد که در همان نقطه انرژی اش بازیابی شد.

ولی مسأله ی مهم فقط مدت زمان نبود، در بخشندگی کانری شکل دیگری از کار یک جا وجود دارد که در بخشندگی شان هگرتی هم هست و تقابلی کلیدی را بین بخشندگی ملاحظه گرایانه و ازخودگذشته آشکار می کند. وقتی شان هگرتی برای تدریس زمان بیشتری صرف کرد، مشتاق فرصت های بیشتری برای بخشندگی بود. او می گوید: «می خوام به روش خودم این جا رو بهتر از روزی کنم که واردش شدم» و شروع به سؤال از خودش کرد که چگونه می تواند روی جهان تأثیر بگذارد.

وقتی به طور عمیق به راه های مختلف بخشندگی فکر کرد، به الگویی رسید که چگونه زمان آزادش را می گذراند. «متوجه شدم دارم بیشتر و بیشتر درباره ی آموزش مطالعه می کنم. یه اشتیاق ذاتی براش داشتم». شان تصمیم گرفت دو برنامه ی جدید را در زمینه ی آموزش راه اندازی و رهبری کند. یکی از
برنامه ها «آموزش مدیریت مالی به کودکان» نام دارد و تمرکزش بر کل کشور است: شان و همکارانش اصول اولیه ی مدیریت پول را به بچه های مهدکودکی سراسر ایالات متحده آموزش می دهند.

برنامه ی دیگر او «تیمِ
ونگارد» نام دارد که برنامه ای در سطح محلی است: شان با مدرسه ای مستقل در فیلادلفیا برای اجرای یک برنامه ی چهارساله ی آموزشی همکاری
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
می کند تا بعدازظهرها، آخر هفته ها یا در زمان استراحت ناهار، کارکنان
شرکتش آن جا داوطلبانه کار کنند. به رغم تعهد زمانی قابل توجه، شان می گوید: «هر دو برنامه تأثیر خیلی مثبتی روی انرژیم دارن. این نقطه ی
تمایز بین من و کارکنان ارشدیه که بابت تعداد ساعت داوطلب شدن شون نگرانن و می گن وقتمون رو می گیره.

یه وقت هایی همین طوره، ولی نظرم اینه که باعث متعهدتر شدن کارمندها از جمله خودم هم می شه. عاشق کاریم که بهم راهی برای بروز علایق بشردوستانه بده».

اگر شان تمام و کمال بخشنده ی از خودگذشته بود، شاید انرژی اش را بر اساس وظیفه و تعهد و صرف نظر از میزان علاقه و اشتیاقش، روی انگیزه های مختلف تقسیم می کرد. در عوض، او رویکردی ملاحظه گرایانه اتخاذ می کند، انتخاب می کند که بخشندگی اش را روی تمرکز بر آموزش قرار دهد، انگیزه ای که به آن اشتیاق دارد. شان می گوید: «این راه
بخشندگی به جامعه بهم رضایت شخصی باورنکردنی ای می ده».

دو روان شناس به نام های نِتا واینستاین و ریچارد رایان اثبات کرده اند که بخشندگی، اگر به جای اینکه بر اساس تعهد و وظیفه انجام شود، یک انتخاب بامعنی و لذت بخش باشد، تأثیری انرژی زا دارد. در پژوهشی، افراد به مدت دو هفته هر روز بخشندگی شان را گزارش می کردند: می گفتند به کسی کمک کردند یا کاری را به دلیل خوبی انجام داده اند. در روزهایی که
می بخشیدند، ارزیابی می کردند که چرا بخشیدند. در برخی روزها، به خاطر لذت و مفهوم آن می بخشیدند، فکر می کردند مهم است که به دیگران اهمیت دهند و احساس می کردند شاید از آن لذت ببرند. در روزهای دیگر،
بر اساس وظیفه و تعهد می بخشیدند، احساس می کردند باید این کار را انجام دهند و اگر انجام نمی دادند، احساس می کردند آدم بدی اند.

هر روز گزارش می دادند احساس می کنند چقدر انرژی می گیرند. واینستاین و رایان تغییرات انرژی را روز به روز اندازه می گرفتند.
بخشندگی به خودی خود روی انرژی تأثیر نمی گذاشت: افراد در روزهایی که به دیگران کمک می کردند، نسبت به روزهایی که کمک نمی کردند، شادی شان چندان فرقی نمی کرد. ولی دلایل بخشندگی شان بسیار مهم بودند: روزهایی که به دیگران بر اساس حس لذت و هدف کمک می کردند، جذب انرژی قابل توجهی را تجربه می کردند.(۱۵۰ (بخشندگی به آن دلایل به آن ها احساس قوی تری از استقلال و تسلط و ارتباط با دیگران می داد و انرژی شان را بالا می برد. وقتی روی آتش نشان ها و تماس گیرنده های تأمین بودجه برای بورسیه تحقیق کردم، به الگویی مشابه رسیدم: وقتی به جای وظیفه و تعهد انرژی و زمان شان را بر اساس لذت و هدف می بخشیدند، می توانستند بسیار سخت تر و طولانی تر کار کنند.

برای کانری، این تفاوتی عظیم بین تدریس در اوربروک و کار داوطلبانه در
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
مایندزمتر و تی اف ای است. در کلاس درس اوربروک، بخشندگی یک تعهد است. شغلش او را ملزم می کند تا دعواها را حل وفصل و نظم را حفظ کند، وظایفی که اگرچه مهم اند، ولی با اشتیاقی که او را به وادی تدریس کشاند، هم خوانی ندارند.

در کار داوطلبانه اش، بخشندگی یک انتخاب
لذت بخش است: او عاشق کمک به دانش آموزان فقیر و موفق و آموزش به معلم های کم تجربه ی تی اف ای است. این راه دیگری است که بخشندگی
می تواند ملاحظه گرایانه باشد: کانری روی سود رساندن به دانش آموزان و معلم ها تمرکز کرد، ولی این کار را به روشی انجام می داد که منطبق بر
ارزش های اصلی اش بود و اشتیاقش را تحریک می کرد. انرژی ای که به کلاسش منتقل می شد، به او کمک می کرد انگیزه اش را حفظ کند. ولی در اوربروک، کانری نمی توانست از تعهد بخشش به دانش آموزانش به روش هایی که به نظرش هیجان انگیز و انرژی زا نبودند، سر باز بزند. او چه کاری انجام داد تا به رغم احساس وظیفه اش پرانرژی بماند؟ در طول هفته ای به شدت پراسترس، کانری در تلاش بود با دانش آموزانش ارتباط برقرار کند. «احساس بدبختی می کردم و بچه ها کم لطفی می کردن». او برای کمک به سراغ معلمی به نام سارا رفت. سارا فعالیتی پیشنهاد داد که در کلاسش خیلی طرفدار داشت: آن ها باید هیولاهایی تخیلی را نقاشی می کردند که در فیلادلفیا سرگردان بودند.

تصویر هیولایی را
می کشیدند، داستانی درباره اش می نوشتند و یک آگهی «تحت تعقیب» درست می کردند تا مردم برای دستگیری آن هیولا، حواس شان را جمع کنند. کانری بود. «ده دقیقه صحبتی که با این دقیقاً همان الهام بخشی موردنیازِ هم داشتیم کمکم کرد درباره ی درسی که تدریس می کردم هیجان زده بشم. با بچه ها سرگرم بودم و باعث شد روی برنامه ی آموزشی ای که تدریس می کردم بیشتر سرمایه گذاری کنم».

اگرچه تصمیم کانری مبنی بر کمک گرفتن از معلمی دیگر به نظر
غیرمعمول نمی آید، ولی تحقیقات نشان می دهند که بین بخشنده های از خودگذشته این کار به شدت نادر است. هلگسون و همکارش هایدی فریتز می نویسند: «بخشنده های ازخودگذشته از کمک گرفتن احساس ناراحتی
می کنند». بخشنده های ازخودگذشته مصمم اند که نقش کمک کننده داشته باشند، پس تمایل ندارند مسئولیتی بر دوش دیگران بگذارند یا اسباب زحمت شان شوند. هلگسون و فریتز متوجه شدند بخشنده های ازخودگذشته
نسبت به بخشنده های ملاحظه گر کمک کمتری دریافت می کنند که از نظر فیزیکی و روانی پرهزینه است. همان طور که کریستینا مازلاچ، کارشناس فرسودگی شغلی و همکارهایش نتیجه گیری کردند: «شواهد قوی و محکمی وجود دارد که عدم درخواست کمک با فرسودگی شغلی ارتباط دارد».

در مقابل، بخشندگان ملاحظه گر اهمیت محافظت از سلامتی شان
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
می دانند. بخشنده های ملاحظه گر وقتی در آستانه ی فرسودگی شغلی اند، به دنبال کمک می گردند که به آن ها امکان می دهد به توصیه ها، مساعدت ها و منابع لازم برای حفظ انگیزه و انرژی شان نظم ببخشند.

سه دهه تحقیقات نشان می دهند که حمایت از طرف همکاران پادزهری قوی برای فرسودگی شغلی است. کانری تصدیق می کند که: «داشتن یه شبکه ی حامی از معلم ها کمک خیلی بزرگیه». ولی اوربروک شبکه ی رسمی پشتیبانی از معلم ها نداشت، پس کانری شبکه ی پشتیبانش را از کجا آورد؟ حین فعالیتش برای کمک کردن به اووبروک، این شبکه را در آن جا ساخت.

سال های سال کارشناسان باور داشتند در برابر استرس، یکی از این دو واکنش وجود دارد: جنگیدن یا فرار کردن. زمانی که فرسودگی شغلی به معنای انرژی نداشتن برای جنگیدن است، طبیعی است که فرار را انتخاب کرده و با دوری از منبع استرس با مشکلات مقابله کنید. دو کارشناس فرسودگی شغلی به نام های جاناتان هِلبزلِبِن و متیو بولر، طی دو سال، روی آتش نشان های حرفه ای تحقیق کردند. مطابق انتظار، وقتی آتش نشان ها فرسودگی شغلی شان شروع شد، نرخ عملکردشان کاهش یافت. فرسودگی شغلی باعث شد کمتر نگران دستیابی به موفقیت و مقام باشند. در نتیجه، تلاش کمتری برای کارشان کردند و اثر بخشی شان آسیب دید.

ولی نکته ی شگفت آور این است که فرسودگی شغلی تلاش آن ها را در همه ی ابعاد کاهش نداد. بخشی از زندگی شان وجود داشت که آتش نشان ها وقتی احساس فرسودگی شغلی می کردند، در واقع تلاش شان بیشتر می شد: کمک به دیگران. وقتی آتش نشان ها نشانه های فرسودگی شغلی را
تجربه می کردند، احتمال بیشتری وجود داشت با به زحمت انداختن خودشان به همکاران شان در کارهای سنگین کمک کنند، اطلاعات جدید را با سرپرست ها در میان بگذارند، همکاران جدید را راهنمایی کنند و حتی به مشکلات همکاران شان گوش کنند. چرا فرسودگی شغلی بخشندگی شان را
زیاد می کرد؟

ِشلی تیلور، روان شناس دانشگاه یوسی اِل اِی، واکنشی را در برابر استرس کشف کرده که با جنگیدن یا فرار کردن تفاوت دارد. آن را «وابستگی و دوستی» می نامد. «یکی از برجسته ترین جنبه های واکنش به استرس تمایل به وابستگیه که همون کنار هم جمع شدن در قالب یه گروهه تا در مواقع خطر، حفاظت جمعی ایجاد و دریافت کنن».تحقیقات تیلور در زمینه ی علوم اعصاب نشان می دهند که وقتی احساس استرس می کنیم، واکنش طبیعی مغز ترشح موادی شیمیایی است که ما را به سمت وابستگی می برند.

این کاری است که آتش نشان ها انجام می دادند: وقتی احساس
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
خستگی می کردند، انرژی محدودشان را صرف کمک به همکاران شان می کردند. حس شان به آن ها می گفت که بخشندگی روابط شان را مستحکم کرده و حداقل از سوی حسابگران و بخشنده ها حمایت می شوند.

اگرچه بیشتر بخشندگان از این فرصت آگاه هستند، به نظر می رسد که فقط بخشنده های ملاحظه گر واقعاً از آن سود می برند. کانری کالاهان شبکه ی پشتیبانی اش را با مراقبت و دوستی تحت استرس ساخت.

وقتی در اوج خستگی بود، شروع به آموزش معلم های تی اف ای و
چند معلم جوان تر در مدرسه ی خودش کرد. یکی از معلم هایی که کانری به او آموزش داد سارا بود. در دوره ی آموزشی، یکی از تمرین هایی که کانری به سارا یاد داد فعالیت رسم هیولا بود. کانری این تمرین را فراموش کرده
بود و وقتی کمک خواست، سارا آن را به او یادآوری کرد. این توصیه به خودی خود کمک کننده بود، ولی احساس تأثیرگذاری کانری را هم قوی تر کرد: او به سارا آموزشی داده بود که بین دانش آموزان خودش هم خیلی طرفدار داشت.

بخشنده های ملاحظه گر شبکه ا ی برای پشتیبانی می سازند که وقتی به کمک نیاز دارند، می توانند به آن دسترسی داشته باشند. این شبکه به همراه بخشندگی یک جا که فعالیتی انرژی زاست باعث می شوند بخشنده های ملاحظه گر نسبت به بخشنده های ازخودگذشته کمتر از فرسودگی شغلی آسیب ببینند. ولی چگونه بخشنده های ملاحظه گر در مقابل گیرنده ها و حسابگران با هم متحد می شوند؟
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
افسانه ی فرسودگی شغلی بخشنده

سال ها پیش، روان شناسان هلندی روی صدها پزشک تحقیق کردند. مقدار انرژی و زمانی را که پزشکان به بیماران شان می بخشیدند پیگیری و ثبت کردند و از آن ها خواستند گزارش دهند چقدر احساس فرسودگی شغلی می کنند. یک سال بعد، روان شناس ها دوباره بخشندگی و فرسودگی شغلی را ارزیابی کردند. با اطمینان کامل می توان گفت، هرچه پزشکان بیشتر
بخشیده بودند، در سال بعدش بیشتر دچار فرسودگی شغلی می شدند.

آن هایی که با ازخودگذشتگی بخشیده بودند، نرخ فرسودگی شغلی بالاتری داشتند: آنها خیلی بیشتر از چیزی که دریافت می کردند، سهم خود را ادا می کردند و این موضوع خسته شان کرده بود. آن هایی که مثل حسابگران و
گیرنده ها عمل کرده بودند، خیلی کمتر دچار فرسودگی شغلی شده بودند. ولی نکته ی عجیب این بود که در پژوهشی دیگر، روان شناسان هلندی مدارکی به دست آوردند که به نظر می رسید برخی پزشکان از فرسودگی
شغلی مصون مانده بودند. حتی وقتی مقدار زیادی زمان و انرژی بخشیده بودند، خسته نشده بودند. این پزشکان انعطاف پذیر بخشنده های ملاحظه گر بودند: آن ها گزارش دادند که از کمک به افراد دیگر لذت می برند و اغلب به خودشان زحمت می دادند تا این کار را انجام دهند، ولی از این نمی ترسیدند که در وقت نیاز کمک بخواهند.

نسبت به حسابگران و گیرنده ها که توان ادامه ی کمک کردن را نداشتند، بخشنده های ملاحظه گر به صورت قابل توجهی نرخ فرسودگی شغلی کمتری داشتند. این پژوهش به امکان غیرمنتظره ای اشاره کرد: اگرچه به نظر می رسد حسابگران و گیرنده ها کمتر از بخشنده های ازخودگذشته در مقابل فرسودگی شغلی آسیب پذیرند، ولی بیشترین انعطاف پذیری مربوط به بخشنده های ملاحظه گر است. بخشی از دلیل این مسأله در پژوهش دو روان شناس دانشگاه نورث وسترن به نام های الیزابت سیلی و وندی گاردنر روشن شد، که از افراد خواستند روی کار مهمی کار کنند که اراده شان را از بین می برد. به طور مثال، تصور کنید خیلی گرسنه اید و به بشقابی پر از کلوچه ی شکلاتی خوشمزه خیره
شده اید، ولی باید در مقابل وسوسه ی خوردن آن ها مقاومت کنید.

شرکت کننده های این آزمایش، پس از اینکه اراده شان در کاری مانند این به طور کامل از بین رفت، باید تا جایی که می توانستند یک فنر تقویت مچ را فشار می دادند. شرکت کننده ی معمولی می توانست بیست وپنج ثانیه آن را نگه دارد. ولی گروهی از افراد بودند که می توانستند چهل درصد طولانی تر، یعنی سی وپنج ثانیه آن را نگه دارند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
شرکت کننده هایی با استقامت فوق العاده زیاد در یک پرسش نامه ی اندازه ِ گیری «دیگر جهت مندی(۱۵۱ «(امتیاز بالایی گرفتند. این افراد دیگر جهت مند مثل بخشنده ها عمل کردند. این افراد برای کمک به دیگران
همواره به انگیزه های شتاب زده ی خودخواهانه شان بی اعتنایی کرده و با این
کار، عضلات روانی شان را قدرتمند می کنند تا جایی که استفاده از اراده شان برای کارهای دردناک دیگر خسته کننده نیست.

در تأیید این یافته، سایر پژوهش ها نشان می دهند که بخشنده ها با کنترل افکار، هیجان ها و رفتارهایشان به منافعی دست پیدا می کنند. با گذشت زمان،بخشندگی
شاید مثل ورزش وزنه برداری که ماهیچه ها را می سازد، اراده ساز باشد.البته، می دانیم که وقتی از ماهیچه ها بیش از حد استفاده شود، خسته و حتی گاهی اوقات پاره می شوند، این اتفاقی است که برای بخشنده های ازخودگذشته می افتد.

در ایالت یوتا، مردی هفتادوپنج ساله میزان انعطاف پذیری بخشنده های ملاحظه گر را به ما می فهماند. نامش جان هانتسمن است، کسی که در فصل ۲ این کتاب، عکس کوچکش در گزارش سالانه ی شرکتش را کنار عکس کامل کِنِث لِی دیدید (او پدر فرماندار سابق یوتا و نامزد جمهوری خواه ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۲ جان هانتسمن پسر است). در سال ۱۹۹۰ ،هانتسمن پدر با چارلز میلر اسمیت، که رئیس و مدیرعامل یک شرکت مواد شیمیایی بود، درباره ی خرید شرکتی در حال مذاکره بود.

در طول مذاکرات، همسر اسمیت فوت کرد. هانتسمن با اسمیت همدردی کرد
و تصمیم گرفت به او بیشتر فشار نیاورد: «تصمیم گرفتم نکات ریز ۲۰ درصد پایانی معامله همون جوری که مطرح شده بودن باقی بمونه. احتمالاً می تونستم ۲۰۰ میلیون دلار دیگه از قرارداد به دست بیارم، ولی به قیمت وضعیت عاطفی چارلز تموم می شد. همون توافقی که انجام شد به اندازه ی کافی خوب بود». آیا وضعیت عاطفی یک مدیرعامل واقعاً ۲۰۰ میلیون دلار برای هانتسمن ارزش داشت؟ باور کنید یا نه، اولین باری نبود که هانتسمن در طول یک
مذاکره از چنین ثروتی چشم پوشی می کرد. چهار سال پیش از آن، در سالِن توافقی لفظی انجام داد.

۱۹۸۶ ،با مدیرعاملی به نام امرسون کَمپ
هانتسمن باید ۴۰ درصد یکی از بخش های شرکتش را ۵۴ میلیون دلار به کمپن می فروخت. با توجه به تأخیرهای قانونی، تا شش ماه بعد قرارداد
نوشته نشده بود. در آن شش ماه، سود هانتسمن به سرعت در حال افزایش بود: آن ۴۰ درصد شش ماه بعد ۲۵۰ میلیون دلار ارزش داشت. کمپن پیشنهاد حسابگرانه ای مطرح کرد تا کمی این تفاوت قیمت را جبران کند، پیشنهاد داد تا به جای ۵۴ میلیون دلار، ۱۵۲ میلیون دلار بپردازد. هانتسمن این موقعیت را داشت تا توافق اصلی را تقریباً سه برابر کند. ولی
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
نپذیرفت. ۵۴ میلیون دلار کافی بود. کمپن باورش نمی شد: «این در حقت بی انصافیه». هانتسمن به پای بندی به تعهدش باور داشت. حتی اگر وکلا توافق خرید اصلی را آماده نکرده بودند، او شش ماه پیش با یک توافق لفظی قول داده بود. قرارداد را با مبلغ ۵۴ میلیون دلار امضا کرد و از ۹۸ میلیون دلار اضافی گذشت. چه نوع تاجری این چنین تصمیم های غیرمنطقی می گیرد؟

در سال ۱۹۷۰ ،یک شرکت مواد شیمیایی راه اندازی کرد که امروزه در جهان به عنوان بزرگ ترین شرکت در نوع خود یکه تازی می کند. به عنوان کارآفرین سال انتخاب شد و بیش از دوازده دکترای افتخاری از دانشگاه های سراسر دنیا دریافت کرد. او یک میلیاردر است و جزء فهرست هزار ثروتمند دنیا در مجله ی فوربز است. همان طور که انتخاب معامله هایش نشان می دهد، هانتسمن بخشنده است و این بخشندگی فقط در کسب وکار نیست. از سال ۱۹۸۵ ،درگیر اقدامات جدی بشردوستانه بوده است. یکی از نوزده نفری است که حداقل یک میلیارد دلار پول بخشیده اند. هانتسمن برای بخشش هایش جوایز انسان دوستانه ی زیادی برنده شده است که از جمله ی آن ها می توان به بخشیدن بیش از ۳۵۰ میلیون دلار برای تأسیس مرکز فوق پیشرفته ی درمان سرطان هانتسمن، کمک های مالی هنگفت برای کمک به قربانیان زلزله در ارمنستان، حمایت از تحصیل و مبارزه با خشونت خانگی و بی خانمانی اشاره کرد.

البته، ثروتمندان زیادی هستند که مبالغ بسیاری پول می بخشند، ولی هانتسمن بخشندگی فراوان غیرمعمولی را نشان می دهد که وجه تمایز او با سایرین است. در سال ۲۰۰۱ ،صنعت مواد شیمیایی به طور کامل شکست خورد و او بخش قابل توجهی از ثروتش را از دست داد. بیشتر افراد تا زمانی که دوباره وضع مالی شان بهبود پیدا کند، بخشندگی را کنار می گذارند. ولی هانتسمن تصمیم غیرمتعارفی گرفت. یک وام شخصی گرفت، چند میلیون دلار قرض گرفت تا برای سه سال آینده به تعهدات بشردوستانه اش عمل کند.

در نگاه اول این طور به نظر می رسد که هانتسمن همان حکایت قدیمی از افرادی است که ابتدا ثروتمند می شوند و سپس دست به بخشش می زنند. ولی روش متفاوتی برای مشاهده ی موفقیت هانتسمن وجود دارد، روشی که اگر با تجربه ی هانتسمن و علم پشتیبانی نمی شد، باور کردنش غیرممکن بود.

شاید ثروتمند شدن او را به یک بخشنده تبدیل نکرده باشد. اگر علت و معلول را اشتباه گرفته باشیم چه؟ هانتسمن معتقد است که بخشندگی ثروتمندش کرد. هانتسمن در خصوص تعهدش به بخشندگی می نویسد: «از همان بچگی مثل روز برایم روشن بوده که فلسفه ی حضورم در این دنیا کمک به دیگران بوده است. تمایل به
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
بخشش انگیزه ی تحصیل در حوزه ی بازرگانی، انگیزه ی استفاده از دانش این حوزه برای تأسیس شرکتی موفق در زمینه ی حمل ونقل و انگیزه ی استفاده از آن تجربه برای رشد شرکتی متمایز در حوزه ی مواد شیمیایی بود». از اوایل سال ۱۹۶۲ ،هانتسمن به همسرش گفت که «می خواهد کسب وکار خودش را شروع کند تا بتواند برای افرادی که سرطان دارند، تأثیرگذار باشد».

هانتسمن پدر و مادرش را به خاطر سرطان از دست داد و خودش پس از سه بار مبارزه با سرطان، نجات پیدا کرد. بهبودی از سرطان آن قدر با تاروپودش گره خورده بود که حتی آن را بالاتر از تفکر سیاسی اش اولویت بندی کرده بود. اگرچه در زمان ریاست جمهوری نیکسون در کاخ سفید کار کرد و حامی همیشگی حزب جمهوری خواه بود، نامزدهای دموکرات می دانستند اگر تعهد قوی تری به بهبود سرطان نشان دهند، از آن ها حمایت می کند.

شکی نیست که هانتسمن تاجری کارکشته است. ولی شاید همین بخشش پول در کسب ثروت کمکش کرده باشد. در کتاب برنده ها هرگز تقلب نمی کنند(۱۵۲ ،(می نویسد: «از نظر مالی، رضایت بخش ترین لحظات زندگی ام هیجان بستن یک قرارداد بزرگ یا کسب سود از آن نبوده است. زمانی بوده که می توانستم به افراد نیازمند کمک کنم... انکار نمی کنم که معتاد به معامله هستم، ولی به بخشندگی هم اعتیاد پیدا کرده ام. هرچه بیشتر ببخشید، احساس بهتری پیدا می کنید؛ و هرچه احساس بهتری داشته باشید، بخشیدن برای تان راحت تر می شود».

این بسط آن ایده است که بخشنده های ملاحظه گر ماهیچه های اراده شان را می سازند، بخشندگی بیشتر را آسان می کنند، ولی آیا ممکن است هانتسمن با بخشیدن پول، پول بیشتری به دست آورده باشد؟ نکته ی قابل توجه این است که این ادعا بر شواهدی محکم استوار است. آرتور بروکس، اقتصاددان، را*ب*طه ی بین درآمد و بخشش برای امور خیریه را آزمایش کرد.

با استفاده از داده های تقریباً سی هزار آمریکایی در سال ۲۰۰۰ ،هر عامل قابل تصور مؤثر بر درآمد و بخشندگی را کنترل کرد. تحصیلات، سن، نژاد،
گرایش های مذهبی، باورهای سیاسی،وضعیت زناشویی و تعداد دفعاتی را هم که افراد کار داوطلبانه انجام می دادند، در نظر گرفت. مطابق انتظار، درآمد بیشتر به بخشندگی بیشتر منجر می شد. به ازای هر یک دلار درآمد
اضافه، بخشندگی برای خیریه ۱۴ /۰ دلار افزایش می یافت(۱۵۳.( ولی اتفاق بسیار جالب تری افتاد. به ازای هر یک دلار بخشندگی بیشتر، ۷۵ /۳ دلار به درآمد اضافه می شد. در واقع به نظر می رسد بخشندگی افراد را ثروتمندتر می کند. تصور کنید من و شما هر دو ۰۰۰ /۶۰ دلار در سال درآمد داریم. من ۶۰۰ /۱ دلار و شما ۵۰۰ /۲ دلار به خیریه می دهید.

اگرچه ۹۰۰ دلار بیشتر از من بخشیده اید، طبق شواهد، در سال آینده ۳۷۵ /۳ دلار
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
بیشتر از من درآمد خواهید داشت. با اینکه غافل گیر کننده است، افرادی که بیشتر می بخشند به سمت درآمد بیشتر گام برمی دارند.
شاید جان هانستمن از چیزی اطلاع داشت که ما از آن بی خبریم. تحقیقات نشان می دهند بخشندگی می تواند خوشبختی و معناداری زندگی را افزایش دهد، به افراد انگیزه دهد تا سخت تر کار کنند و پول بیشتری به دست بیاورند، حتی اگر نتوانند به اندازه ی هانتسمن ببخشند.

در پژوهشی که سه روان شناس به نام های الیزابت دان، لارا آکنین و مایکل نورتون انجام دادند، افراد خوشبختی شان را در صبح برآورد می کردند. سپس، پولی بادآورده دریافت می کردند: یک پاکت نامه با ۲۰ دلار پول. باید تا پنج بعدازظهر آن را خرج می کردند و دوباره خوشبختی شان را برآورد می کردند. اگر آن پول را برای خودشان خرج می کردند شادتر می شدند یا برای دیگران؟ بیشتر افراد فکر می کنند اگر پول را برای خودشان خرج کنند شادتر می شوند، ولی خلاف آن درست است. اگر پول را برای خودتان خرج کنید، خوشبختی تان تغییری نمی کند.

ولی اگر پول را برای دیگران خرج کنید، احساس می کنید به طرز قابل توجهی شادترید. این بخشندگی ملاحظه گرایانه است: انتخاب می کنید به چه کسی کمک کنید و این کار با بهبود حال تان، به شما سود می رساند. اقتصاددان ها آن را «تشعشع گرم بخشندگی» و روان شناس ها آن را «سرمستی کمک کننده» می نامند. آخرین شواهد علوم اعصاب نشان می دهند که بخشندگی در واقع مراکز معنا و پاداش را در ذهن مان فعال می کند که وقتی به نفع دیگران اقدام می کنیم، نشانه های هدف و لذت را برای مان می فرستند.

این منافع به بخشیدن پول محدود نمی شوند؛ برای بخشیدن زمان هم خودشان را نشان می دهند. نتایج پژوهشی روی بیش از ۸۰۰ /۲ آمریکایی بالای بیستوچهار سال نشان می دهند که کار داوطلبانه باعث می شود یک سال بعد خوشبختی، رضایت از زندگی و عزت نفس افزایش یافته و افسردگی کاهش یابد. و برای افراد بالای شصت وپنج سال، کسانی که کار داوطلبانه انجام دادند، پس از یک دوره ی هشت ساله، شاهد کاهش افسردگی بودند.

پژوهش های دیگر نشان می دهند افراد مسن تری که کار داوطلبانه انجام می دهند یا از دیگران حمایت می کنند، در واقع بیشتر عمر
می کنند. این مسأله حتی پس از در نظر گرفتن سلامتی و میزان کمکی که از دیگران دریافت می کنند، درست است. در آزمایشی، بزرگسالان یا به بچه ها ماساژ دادند یا خودشان ماساژ گرفتند. پس از ماساژ، کسانی که ماساژ دادند نسبت به کسانی که ماساژ گرفتند هورمون های استرس شان، مثل کورتیزول و اپی نفرین پایین تر بود. به نظر می رسد بخشندگی به زندگی مان معنا می دهد، حواس ما را از مشکلات مان پرت می کند و کمک می کند احساس باارزش بودن کنیم. چهار پژوهشگر به نام های روی
 
بالا