📜 مشاعره مشاعره با اشعار شاعران | تالار شعر

[آرشآویر]

در من بدمی من زنده شوم
یک جان چه بود صد جان منی
نان بی‌تو مرا زهرست نه نان
هم آب منی هم نان منی
زهر از تو مرا پازهر شود
قند و شکر ارزان منی

یا بزن سیلی به رویم یا نوازش کن سرم
در دو حالت چون رسم بردست تو می بوسمش

 

[COOKiE]

یا بزن سیلی به رویم یا نوازش کن سرم
در دو حالت چون رسم بردست تو می بوسمش

شهر منهای وقتي که هستي حاصلش برزخ خشک وخالی
جمع آيينه ها ضربدر تو، بي عدد صفر، بعد از زلالی
می شود گل در اثناي گلزار، مي شود کبک در عين رفتار
می شود آهويي در چمنزار، پای تو ضربدر باغ قالی

 

[NaRvꪖꪀ]

شهر منهای وقتي که هستي حاصلش برزخ خشک وخالی
جمع آيينه ها ضربدر تو، بي عدد صفر، بعد از زلالی
می شود گل در اثناي گلزار، مي شود کبک در عين رفتار
می شود آهويي در چمنزار، پای تو ضربدر باغ قالی

یوسف از تعبیر خواب مصریان دلسرد شد
هفتصد سال است می‌بارد فراوانی بس است
نسل پشت نسل تنها امتحان پس می‌دهیم
دیگر انسانی نخواهد بود قربانی بس است

 

[COOKiE]

یوسف از تعبیر خواب مصریان دلسرد شد
هفتصد سال است می‌بارد فراوانی بس است
نسل پشت نسل تنها امتحان پس می‌دهیم
دیگر انسانی نخواهد بود قربانی بس است

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه؟
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

 

[ZEINAB.S]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه؟
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

همه کس طالب یارند چه هشیار چه م*س*ت
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت

 

[COOKiE]

همه کس طالب یارند چه هشیار چه م*س*ت
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت

تو را می‌بینم و میلم زیادَت می‌شود هر دَم
به سامانم نمی‌پرسی، نمی‌دانم چه سر داری
به درمانم نمی‌کوشی، نمی‌دانی مگر دردم؟

 

[NaRvꪖꪀ]

تو را می‌بینم و میلم زیادَت می‌شود هر دَم
به سامانم نمی‌پرسی، نمی‌دانم چه سر داری
به درمانم نمی‌کوشی، نمی‌دانی مگر دردم؟

من خود به ياد غم ندهم خويش را، ولى
غم هركجا كه هست ز من ياد مى كند

 

[COOKiE]

من خود به ياد غم ندهم خويش را، ولى
غم هركجا كه هست ز من ياد مى كند

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از عمر چه ماند باقی
مهر است و محبت است و باقی همه هیچ

 

[ARAMESH]

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از عمر چه ماند باقی
مهر است و محبت است و باقی همه هیچ

چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون

 

[COOKiE]

چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون

نالم از دست تو ای
ناله که تاثیر نکردی

گر چه او کرد دل از
سنگ تو تقصیر نکردی