mahban
[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بینالملل]
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
مدیر رسمی تالار
عکاس انجمن
برترین کاربر ماه
ارسالکنندهی برتر ماه
سطح
6
آیا این جواب را از ناخودآگاه خود می گیرید؟
زمانی که هنگام شب سؤالی را می نویسید و صبح جواب آن را می گیرید، شکاکان خواهند
گفت که این ناخودآگاه خودتان است که جواب می دهد. ممکن است آنها درست بگویند، اما
شاید هم این خداست که شما را به آن بخشی از ناخودآگاه راهنمایی می کند که جواب در آن
است.
پیش از اینکه جواب های دریافتی خودم را رد کنم و آنها را صرفا ناشی از تخیل خودم بدانم، اتفاق جالبی را به یاد می آورم که سال ها پیش برایم رخ داد. برنامه این بود خارج از ایالت برای گروهی که تعداد آن ها بیش از چهارصد نفر بود سخنرانی کنم برگزارکنندگان جلسه از
من دعوت کرده بودند که کتاب ها و نوارهای خودم را در اتاق پشتی به فروش برسانم.
آنها حتی پیشنهاد کردند چند متصدی نیز برای دریافت پول ها برای فراهم می کنند.این لطف بزرگی بود. من آن زمان نواری برای فروش نداشتم. سپس یادم آمد که هشت سال پیش برنامه ای داشتم که ضبط شده بود. دریافتم که پیام آن نوار برای این افراد بسیار خوب است؛ اما برای پیدا کردن نوار و تکثیر و بسته بندی آن فقط یک هفته وقت داشتم. اتاق نشیمن را که طاقچه های آن پر از نوارهای آموزشی و حتی نوارهای رادیویی با دیگر برنامه هایم بود جستجو کردم اما هیچ کدام مناسب به نظر نمی رسیدند.
می دانستم کدام نوار را می خواهم اما هیچ کدام مناسب به نظر نمی رسیدند. می دانستم کدام نوار را می خواهم اما هیچ اطلاعی از محل آن نداشتم، فقط می دانستم که چنین نواری وجود دارد، اما هیچ سر نخدی از محل نوار
زمانی که هنگام شب سؤالی را می نویسید و صبح جواب آن را می گیرید، شکاکان خواهند
گفت که این ناخودآگاه خودتان است که جواب می دهد. ممکن است آنها درست بگویند، اما
شاید هم این خداست که شما را به آن بخشی از ناخودآگاه راهنمایی می کند که جواب در آن
است.
پیش از اینکه جواب های دریافتی خودم را رد کنم و آنها را صرفا ناشی از تخیل خودم بدانم، اتفاق جالبی را به یاد می آورم که سال ها پیش برایم رخ داد. برنامه این بود خارج از ایالت برای گروهی که تعداد آن ها بیش از چهارصد نفر بود سخنرانی کنم برگزارکنندگان جلسه از
من دعوت کرده بودند که کتاب ها و نوارهای خودم را در اتاق پشتی به فروش برسانم.
آنها حتی پیشنهاد کردند چند متصدی نیز برای دریافت پول ها برای فراهم می کنند.این لطف بزرگی بود. من آن زمان نواری برای فروش نداشتم. سپس یادم آمد که هشت سال پیش برنامه ای داشتم که ضبط شده بود. دریافتم که پیام آن نوار برای این افراد بسیار خوب است؛ اما برای پیدا کردن نوار و تکثیر و بسته بندی آن فقط یک هفته وقت داشتم. اتاق نشیمن را که طاقچه های آن پر از نوارهای آموزشی و حتی نوارهای رادیویی با دیگر برنامه هایم بود جستجو کردم اما هیچ کدام مناسب به نظر نمی رسیدند.
می دانستم کدام نوار را می خواهم اما هیچ کدام مناسب به نظر نمی رسیدند. می دانستم کدام نوار را می خواهم اما هیچ اطلاعی از محل آن نداشتم، فقط می دانستم که چنین نواری وجود دارد، اما هیچ سر نخدی از محل نوار