به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
آیا این جواب را از ناخودآگاه خود می گیرید؟


زمانی که هنگام شب سؤالی را می نویسید و صبح جواب آن را می گیرید، شکاکان خواهند
گفت که این ناخودآگاه خودتان است که جواب می دهد. ممکن است آنها درست بگویند، اما
شاید هم این خداست که شما را به آن بخشی از ناخودآگاه راهنمایی می کند که جواب در آن
است.

پیش از اینکه جواب های دریافتی خودم را رد کنم و آنها را صرفا ناشی از تخیل خودم بدانم، اتفاق جالبی را به یاد می آورم که سال ها پیش برایم رخ داد. برنامه این بود خارج از ایالت برای گروهی که تعداد آن ها بیش از چهارصد نفر بود سخنرانی کنم برگزارکنندگان جلسه‌ از
من دعوت کرده بودند که کتاب ها و نوارهای خودم را در اتاق پشتی به فروش برسانم.

آن‌ها حتی پیشنهاد کردند چند متصدی نیز برای دریافت پول ها برای فراهم می کنند.این لطف بزرگی بود. من آن زمان نواری برای فروش نداشتم. سپس یادم آمد که هشت سال پیش برنامه ای داشتم که ضبط شده بود. دریافتم که پیام آن نوار برای این افراد بسیار خوب است؛ اما برای پیدا کردن نوار و تکثیر و بسته بندی آن فقط یک هفته وقت داشتم. اتاق نشیمن را که طاقچه های آن پر از نوارهای آموزشی و حتی نوارهای رادیویی با دیگر برنامه هایم بود جستجو کردم اما هیچ کدام مناسب به نظر نمی رسیدند.

می دانستم کدام نوار را می خواهم اما هیچ کدام مناسب به نظر نمی رسیدند. می دانستم کدام نوار را می خواهم اما هیچ اطلاعی از محل آن نداشتم، فقط می دانستم که چنین نواری وجود دارد، اما هیچ سر نخدی از محل نوار
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
نداشتم. احساس ناامیدی می کردم، شاید بیشتر به این خاطر که نگران پول بودم؛ اگر نوار را پیدا می کردم کمک بزرگی برایم بود.

خدای عزیز ، من نیاز دارم این نوار را پیدا کنم تا برای فروش در جلسه آخر هفته از آن تکثیر کنم. لطفا تا فردا صبح به من بگو آن را از کجا پیدا کنم –مستقیما، وقت برای هدر دادن نداشتم- همچنین می توانی صبح مرا به موقع از خواب بیدار کنی و با وجود اینکه امشب را دیر به رختخواب می روم کاملا سرحال و پرانرژی باشم؟
از تو به خاطر دوستانم و خانواده ام که مثل کوه راک پشت سرم ایستاده اند متشکرم.

صبح روز بعد خیلی زود از خواب بیدار شدم و دفتر یادداشتم را به رختخواب بردم. هنوز گیج بودم اما جستجو را بی درنگ شروع کردم.
بسیار خوب، خداوندا، حالا بگو نوار کجاست؟
در اتاق زیر شیروانی.
ها؟ در اتاق نشیمن که همه ی نوارها را در آن نگه می داریم نیست؟
در اتاق زیر شیروانی. من زمانی برای از دست دادن ندارم. همین حالا آن را نیاز دارم. اتاق زیر شیروانی جای بزرگی
است. کجای اتاق زیر شیروانی؟

داشتم عصبانی می شدم. هنوز مطمئن بودم که نوار در اتاق نشیمن است و دارند مرا دنبال نخود سیاه می فرستند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
به سمت چپ نگاه کن.
عجله کن.
دنبال چی بگردم؟
یک جعبه ی کفش داخل جعبه ای بزرگ تر، در سمت چپ، وسط.

در حالی که هنوز شک داشتم و لباس خوب به تنم بود به راهرو رفتم و نردبان فنری اتاق زیر شیروانی را پایین کشیدم. از پله ها بالا رفتم، روی زانوها به سمت چپ رفتم و در آنجا جعبه ای بزرگی دیدم که قبلا به آن توجه نکرده بودم. داخل آن را نگاه کردم و یک جعبه‌ی
کفش را پیدا کردم که داخلش نوارهای قدیمی بود؛ و در میان آنها نواری را که دنبالش بودم و به آن نیاز داشتم یافتم.

این پیام کمکی خدا از چند نظر برایم سود زیادی داشت. نخست یکی از دوره های سخت
زندگی ام را پشت سر می گذاشتم و این اتفاق به من خاطر نشان کرد که خداوند به من اهمیت می دهد. از طرف دیگر توانستم آن نوار را تکثیر کنم و ظرف دو هفته دویست کپی از آن را بفروشم که سود آن در آن دوره سخت کمک زیادی به من کرد.

از همه مهم تر اینکه " هنوز هم از این قسمت مسئله سر در نیاورده ام" این اتفاق به من ثابت
کرد ان جواب ها دقیقا از طرف خدا بود و نه ناخودآگاه خودم چون آن نوار را من در جعبه‌ی
کفش در اتاق زیر شیروانی نگذاشته بودم و به هیچ وجه نمی توانستم از جای آن اطلاع داشته باشم.

به هیچ روش به جز همان راه.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
دریافت غیر مستقیم جواب


اگر نامه شما یک درخواست باشد پاسخ همیشه در نوشته صبح روز بعد ظاهر نمی شود. اما اگر آن را از راه دعانویسی درخواست کرده ای مطمئن باش که جواب آن را به زودی دریافت خواهی کرد.

سال ها پیش دخترم امیلی در یکی از سفرهای خود یک کتابچه کوچک در حدود بیست و پنج
صفحه ای پیدا کرد و به عنوان هدیه برای من خرید که مرا سخت به هیجان آورد. این کتابچه
در دهه ی 1920 چاپ شده بود و روش جالبی برای نقطه گذاری و استفاده از حروف ایتالیک داشت. در میان خط های آن کتابچه نکات مهم زیادی وجود داشت. به یاد می آورم که نویسنده اشاره زیادی درباره قدرت نوشتن کرده بود. هر چه فکر می کردم یادم نمی آمد که این کتابچه از کجا آمده بود و چطور می توانستم نسخه دیگری از آن را پیدا کنم. با چندین کتابفروشی تماس گرفتم اما کتاب کوچک تر از آن بود که در فهرست کتاب های موجود قرار گیرد.

همچنین آنها نمی توانستند آن را سفارش دهند. چون کتاب خیلی قدیمی بود احتمال
زیادی وجود داشت که کتاب دیگر چاپ نشده باشد.

درباره اسم نویسنده مطمئن نبودم، اما نام کتاب را به سختی می شد فراموش کرد. ناشران
مدعی بودند که نام کتاب از پاسخ سریع به فرمول مطرح شده در دست نویس کتاب گرفته شده است: " این کار شدنیه!"
زمانی که همه ی راه ها با شکست رو به رو شد نامه ای برای خدا نوشتم، اسم کتاب را بیان کردم و سپس همه چیز را به عهده خداوند گذاشتم.

اطمینان داشتم اگر پیدا کردن آن کتاب
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
کوچک برای کار من اهمیت داشته باشد خداوند راهی برای رساندن یک نسخه از آن به دست من پیدا می کند.

همان طور که بعدها معلوم شد این اتفاق نمونه ای بود از آنچه پسر عمویم لری آن را " کشف ذن " می نامد، یعنی یافتن چیزی به شکل کاملا غیرمنتظره. همانند پیدا کردن ترانه ای که در جستجوی آن بوده اید در یک فروشگاه آلبوم های دست دوم. دو هفته پس از اینکه درخواست خودم را برای خدا نوشتم یکی از دوستانم کتاب عجیبی را به من امانت داد که در سال 1972چاپ شده بود.

و موضوع آن این بود که چگونه در هر مسابقه ای که در آن شرکت می کنیم پیروز باشیم.
در جایی از این کتاب، بی مقدمه و طوری که انگار بعد به آن افزوده شده، به کتاب " این کارشدنیه!" ارجاع داده شده بود و در ضمن اطاعات لازم برای سفارش کتاب نیز آمده بود.

تقریبا داشتم از هوش می رفتم. اینکه نویسنده کتاب مسابقه به این کتابچه کوچک هفتاد ساله اشاره کند یک چیز بود اما اینکه اطالعات لازم برای سفارش آن را نیز در کتاب خود بگنجاند خوش شانسی به شمار می آمد.

یک هفته بیشتر طول نکشید که یک نسخه از کتاب را تهیه کردم. دوست جوانم شارلوت دائما برای خدا نامه می نویسد بی آنکه انتظار جواب مکتوب داشته
باشد. شارلوت دانش آموزی شانزده ساله است که در همسایگی ما زندگی می کند. یک روز
شنید که من با مادرش درباره نامه نوشتن برای خدا گفتوگو می کنیم
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
او با خجالت برخی از نامه هایی را که نه فقط برای خدا بلکه برای بسیاری از اشخاص مقدس نوشته بود نشانم داد.
زمانی که شارلوت گفت که می تواند این نامه ها را در اختیار بگذارد واقعا تحت تأثیر قرار گرفتم. در این نامه ها عمقی وجود دارد که برای من، هم قابل توجه و هم هيجان انگیز بود.

آنها با معصومیت و زیبایی خود بر این حقیقت اعتقاد داشتند که دعا کردن مثل حرف زدن با یک دوست قابل اعتماد و دانا مفید است.

خدای عزیز
خوب، امروز تو را برای کمک بیشتر در مورد چیزهای زیادی که در زندگی ام دارد اتفاق می
افتد صدا می زنم. هیچ کدام از آنها مهم تر از دیگری نیست. او از تو می خوام به من کمک
کنی خوش هیکل باشم. نیاز دارم که مقدار زیادی از وزنم را کم کنم و در کنار ورزش مداوم، غذای سالم تری بخورم. می دانم که این کار از من ساخته است. تنها به کمی کمک و انگیزه نیاز دارم. به دلیل کمکی که حالا برای کم کردن وزنم به من کردی متشکرم.

دوم اینکه، از تو می خواهم کمک کنی برای امتحانات نهایی که در پیش است کاملا آماده شوم. کمک کن تا حواسم را جمع کنم و امتحاناتم را با موفقیت پشت سر بگذارم و تکالیف روزانه
مدرسه را انجام دهم.

در مرحله بعد از تو تقاضا دارم بهترین شغلی که می توانم در تابستان داشته باشم بدهی. و در آخر از تو می خوام کمک کنی وظایف جدیدم را به عنوان نماینده بچه های مدرسه به خوبی
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
انجام دهم. به من کمک کن تا موفق باشم و هرگز به راه خطا نروم. کمکم کن را*ب*طه ام را با دیگران حفظ کنم اما همزمان شغل و زندگی خودم را داشته باشم.

از اینکه به دعاهای من گوش کردی متشکرم و می دانم که چیزهای زیادی از تو خواسته ام اما می دانم همیشه بهترین چیزها را برایم تهیه می کنی. الان ساعت یازده و پنج دقیقه است. و من فردا باید ساعت شش صبح بیدار شوم و به تو شب بخیر می گویم.

با عشق همیشگی و بدی
شارلوت جین

شارلوت انتظار نداشت مستقیما جواب بگیرد اما او مطمئن بود دعاهایش شنیده شده. نامه ای که چند ماه بعد نوشته شده نشان می دهد که ایمان قوی او بدون پاداش نماند.

خداوند بزرگ
حالتان چطور است؟ خوب، در حالی که دارید زندگی و شرایط دیگران را تغییر می دهید می
خواهم به دلیل تغییری که در زندگی من ایجاد کردید از شما تشکر کدنم. همین حالا داشتم نوشته های قبلی ام را می خواندم و از تعجب خشکم زد! تغییراتی که در زندگی من ایجاد
کردید جالب است.

تابستان خوبی بود. به اتفاق گروه جوانم دو سفر خوب داشتم و کار تابستانی ام به عنوان تایپیست انعطاف پذیریم ام را حفظ کرد.همچندین مهارتم را در تایپ افزایش دادم )کاری که فکر می کردم غیرممکن باشد.( همچنین، وضعیت تحصیلی ام خیلی خوب اس، حتی با وجود برنامه فشرده ای که دارم. احساس خوشبختی می کنم. کارهایم به خوبی پیش می رود و در حال پیشرفت هستم .
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
اگر ناراحت نمی شوید می خواستم خواهش کنم برای کم کردن وزنم همچنان به من کمک
کنید. هر چند که دیگر چندان نگران آن نیستم.
به هر حال خیلی دوستتان دارم و متشکرم. شارلوت جین

تشکر و ستایش کردن
نامه هایی که شارلوت در اختیار من گذاشت این نکته را یادآوری کرد که دعا کردن فقط خواهش و تقاضا نیست بلکه ستایش و شکرگزاری هم هست. تمام نامه ها نبايد تنها برای درخواست کمک به خداوند باشد.
دوست دارم لحظه ای را به تشکر از خداوند اختصاص دهن که توانستم دوران سختی از
زندگی ام را به سلامت سپری کنم. که آن را به تجربده معنوی تعالی بخشی تبدیل کرد، و همیشه به دعاهایم گوش سپرد. که هر جا قدم می زنم با من هست و در سختی و تنهایی دستم را رها نمی کند.

همچنین از شما به دلیل محیط زیبایی که دارم سپاسگزارم. مخصوصا به دلیل رنگین کمان ها و غروب ها. از شما به دلیل داشتن چنین خانواده ای و چنین آدم های جالبی
که پشتیبان من هستند سپاسگزارم. همچنین سپاسگزارم که چنین روح بزرگی به من دادید و می دانم که می توانم با آن به جاهای زیادی برسم. و خواهم رسید. البته نه بدون راهنمایی، همراهی و حمایت شما.

سپاسگزارم، سپاسگزارم، سپاسگزارم. خواهش می کنم اگر کاری هست که می توانم برای خدمت به شما انجام دهم آن را برایم آسان کنید. برای همیشه مدیون شما هستم. دوست دار همیشگی.

شارولت جین
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
پیشاپیش از شما تشکر می کنم.


تشکر کردن از خدا پیش از اینکه کاری را انجام دهید. یکی از عالی ترین جواب های دعاست. چنین دعای زبانی حکایت از اطمینان شما دارد که اگر آرزوی قلبی خود را به او بگویید حتما آن را به شما خواهد داد.
1 در انجیل لوقا گفته شده " در میان شما کدام پدری است که اگرپسرش ماهی بخواهد به او مار
بدهد، یا اگر تخم مرغ بخواهد به او عقرب بدهد؟"

ماریانا نانز، کمدی نویس و عضو انجمن ملی سخنرانان، چنین نامه پیشگویانه ای برای خداوند نوشت و از او به خاطر شوهری که هنوز داشت تشکر کرد. این نامه نتیجه تلاش ناتمام او بود برای آشنا شدن با شریک زنددگی خود از راه های سنتی موجود برای افراد مجرد. او از خوانندگان مداوم آگهی های دوست یابی در روزنامه ها بود و درعرض دو سال به هفتاد و چهار آگهی جواب داد که خود یک رکود است. " خط نهصد من آنقدر اشغال بود که شرکت مخابرات پرسید می خواهم آن را مسدود کنم."

او چنان مهارتی در دوست یابی پیدا کرد که برنامه مشهور ری را برای مجردها طراحی نمود به
نام " هنر دوست یابی" که در مجله یف، معرفی شد. ولی هنوز همسر مناسب خود را پیدا نکرده بود.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
سرانجام دوستش بارت
برای یافتن همسر مناسب چنین توصیه ای به او کرد: " تنها آن را به
عهده فرشته ها بگذار. ماریانا "

و فرشته ای پارچه ای به او داد که آن را برای یادآوری روی لبه ی پنجره اش گذاشت.ماریانا برای سخنرانی به تمام دنیا و حتی جاهای عجیبی مثل بحرین و کویت سفر کرد و همراه با کسانی مثل کالین پاول
، مارسیا کالرک ، جان سانانا و کریستوفر ریو
در برنامه های مختلف شرکت کرد.

گاهی احساس می کرد چیزی در زندگی اش کم است. به قول خودش می گفت " ملاقات‌ و ازدواج با یک مرد جالب است."
او همچنان به آگهی های دوست یابی جواب می داد، اما پس از رفتن سر قرار، از اینکه می دید توصیفات اغراق آمیز و نادرست آگهی ها با واقعیت مطابقت ندارد سرخورده می شد. تا اینکه یک روز صبح در مجله محلی کالیفرنیا " برلین گیم"، آگهی ساده ولی خنده داری خواند و
از خنده ریسه رفت: نفس می کشد، ضربان دارد، و می تواند بدون کمک غذا بخورد. اگر خندیدید تماس بگیرید...

او از این مرد خوشش آمد و تصمیم گرفت تماس بگیرد.
 
بالا