به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
هیچ چیزی نویدبخش تر از اتصال دوباره منیت می با مکمل یا قرينه سالم خود نیست. هنگامی که خود فروتر و ذات برتر الهی ما از نو به هم می پیوندند، می توانیم حتی در بدترین شرایط التيام یابیم، رشد کنیم و شکوفا شویم. اما برای شروع این التيام، لازم است منبت، برای بازگشت خود برتر جا باز کند.

به تازگی در کنار دکتر «دین ارنیش» استاد پزشکی بالینی در دانشگاه سان فرانسیسکو و نویسنده پنج کتاب از جمله «عشق و بقا»، سخنرانی می کردم. دکتر دین در ضمن صحبت، اسلایدی را به نمایش گذاشت که مفهوم مهمی را که او از استادان خود آموخته بود، نشان می داد. در آن اسلاید این دو واژه نقش بسته بود :

بیماری
Illness
بهبود
Wellness

او از حاضرین خواست تا به تفاوت میان این کلمات بیندیشند و پس از درنگی کوتاه اسلاید بعدی را نشان داد. بار دیگر همان دو کلمه نمایش داده شدند، اما این بار دور I (من) در واژه بیماری و We (ما) در واژه بهبود، دایره ای به این ترتیب کشیده شده بود :

(I) llness
(We) llness

مساله و راه حل در برابر چشمانم بود. مسأله که آن را به گونه ای مشروح در این کتاب بررسی کرده ایم، از آنجا ایجاد می شود که «ما» خودمان را فقط از طریق دیدگاه محدود و خود محور «من» می بینیم. هنگامی که به زندگی از دریچه تمایلات خودشیفتگی مان می نگریم، فقط در پی چیزهایی هستیم که برای «من» فایده داشته باشد. ما واقعا غیر از آنچه به عقیده ما نیازهای عاطفی یا جسمی مان را برطرف می کند، هیچ گزینه ای را در نظر نمی گیریم؛ حتی اگر این گزینه ها به شدت ویرانگر یا نادرست باشند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
هنگامی که اندک اندک متوجه می شویم که «من آگاهی» همان منیت و فقط بخشی از آن کسی ست که هستیم، گشوده می شویم تا به «ما» که من آن را قلب جمعی می نامم، بپیوندیم. «ما» آن بخش از ماست که با همه آنچه هست و تک تک انسان ها اتصال دارد؛ همان بخش ما که حاضر و مشتاق است تا انتخاب والاتری داشته باشد، حتی اگر برای «من» شخصی ما خوشایند نباشد. بخش جمعی ما می داند برای این که به راستی خوشحال و کامل باشیم، باید به فراخوان والاتری پاسخ مثبت بدهیم و برنامه های شخصی خود را برای جمعی کنار بگذاریم.

به آن درجه ای که گرفتار برنده شدن، حفظ ظاهر، ناجور نبودن، موفق بودن، تعلق داشتن، پیروزی یا تلاش در راه دست یابی به آنچه فکر می کنیم متعلق به ماست هستیم، به همان درجه خود را در قفس کوچک خود شخصی مان زندانی کرده ایم. یکی انگاشتن بیش از اندازه با «من»، سرچشمه همه بحران های عاطفی، رنج ها و خودویرانگری ماست.

همین توهم، سرچشمه بیماری مان است که ما را به سوی ویرانی آرزوهایمان می راند و بدترین دشمن خود می کند.
هنگامی که حاضریم تا گشوده شویم و «ما آگاهی» را کشف کنیم، وقتی در پی راه هایی برای پشتیبانی از دیگران و خدمت و متصل شدن به آنها می گردیم، زمانی که می بینیم کارهای ما تا چه اندازه برای همه آدم های درگیر مفید است و متعهد می شویم که در مشارکت با کل بزرگ تر زندگی کنیم، به حقیقی ترین حالت طبیعی و اصیل خود باز می گردیم.

ما به «بهبود» باز می گردیم و این توان را باز می یابیم که با معنی و پر شور و شوق زندگی کنیم، از راهنمایی وجود برتر خود پیروی نماییم، گام های درستی برداریم و انتخاب های ما بهتر از زمانی باشد که فقط از دریچه کوچک خود شخصی مان می دیدیم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
هنگامی که منیت در جای درست خود می نشیند، یعنی نیمی از هویت ما را می گیرد و به همه آن را، خود برتر می تواند حساسیت، دست و دلبازی، فروتنی، مهر، اشتیاق و اصالتی را که منیت لازم دارد، به او بدهد تا با کاستی ها، ضعف ها و گرایش های بشری اش کنار بیاید.

در این مقطع است که بخش زخمی منیت امكان التیام می یابد و روند یگانگی میان نور و تاریکی آغاز می شود. آنگاه خود خوب و بد، دکتر جکیل و آقای هاید، خود دروغین و حقیقی، «من» و «ما»، می توانند در حرکت زیبا و باوقاری که زندگی انسان نام دارد، هماهنگ شوند. وقتی به همه بخش هایمان اجازه می دهیم که در کنار هم وجود داشته باشند، از خردی برخورداریم که روز به روز بالاترین گزینه ها را در جهت تکامل خود و اطرافیان انتخاب کنیم.

هنگامی که منیت و خود برتر همچون نیروهای متحد عمل می کنند، گسست درونی مان را که ما را وامی دارد تا به عنوان بدترین دشمن خود عمل نماییم، التیام می بخشیم و بار دیگر در زمینه استوار وجود یکپارچه آرام می گیریم. اینجا به فراوانی، آسایش و خیر عاطفی، جسمی، فکری و معنوی دسترسی داریم.

برای آن که مطابق با روحمان زندگی کنیم و نه منیت خود، باید نسبت به هفت حالت «بودن» که این قدرت را دارند که ما را از مسیر منحرف کنند و به چنگال منیت بازگردانند، هشیار باشیم. محافظه کاری، زیاده خواهی، خودبزرگ بینی، ناشکیبایی، خودپسندی، یکدندگی و ریا هفت حالت «بودن» هستند که نشان می دهند منیت زخمی ما هدایت را به دست گرفته است و به گونه ای خود مختار عمل می کند.

هر گاه یکی از این حالات مشخص «بودن» بر هشیاری ما چیره گردد، به منزله هشداری ست که جهان درونی مان به گونه ای خطرناک از تعادل خارج شده است و اگر بی درنگ دست به کار نشویم، فاجعه نزدیک است. این هفت نشانه راهنما، شتاب دهنده های قدرتمند و گاه پنهانی هستند که آدم های خوب را به کارهای بد وامی دارند. توجه می کنید که هر کدام از آنها فقط هنگامی پدید می آیند که ما خود را با خود شخصی مان، یعنی با «من» یکی می پنداریم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
یکایک این چراغ های راهنما حالتی طبیعی از «بودن» هستند که به احتمال زیاد در مقطعی از زندگی آنها را می کنیم. به یاد داشته باشید که ما همگی بشر هستیم و تمامی ما همه ویژگی ها، عواطف و حالات «بودن» بشری را داریم. در مواقع و موقعیت های گوناگون، بنا بر طبیعت زخم های منیتمان، گرایش های خاصی در ما پدید می آید که ما را به رفتارهای خاصی می کشاند.

هنگامی که این هفت حالت «بودن»، با قطب های متضاد و پادزهرهای معنوی خود در تعادل باشند، ختی می شوند؛ یعنی ما این اختیار را داریم که آنها را به دلخواه تجربه کنیم و به کار ببریم. اما هنگامی که این گرایش ها بدون وزن قرینه خود از تعادل خارج می شوند، قدرت مهار آنها را نداریم. به سخنی دیگر، به جای این که ما آنها را در اختیار بگیریم، آنها اختیار دار ما می شوند.

از آنجا که این گرایش ها در یکایک ما موجود هستند، هیچ کداممان از آثار زیانبار احتمالی آنها در امان نیستیم. اما می توانیم هر یک از این نشانه های راهنما را به این ترتیب متعادل کنیم که آگاهانه قطب مقابلش را پرورش دهیم و پادزهر معنوی آن را فرابخوانیم. دست و دلبازی، پادزهری است که تمایل ما به زیاده خواهی را متعادل می کند. فروتنی، پادزهری ست که خودبزرگ بینی را ملایم می کند.

حساسیت و آسیب پذیری، پادزهر محافظه کاری بیش از اندازه است.
خدمت گزار بودن، تمایل ما به خود پسندی را متعادل می کند. صداقت، پادزهر گرایش ما به ریاست. اشتیاق، پادزهری ست که طبیعت سرسخت و یکدنده ما را نرم می کند. همدلی، پادزهری ست که ناشکیبایی ما را به تعادل می رساند. این پادزهرها دیدگاه محدود «من» را گسترده می کنند، ما را به هماهنگی با وجود برتر خود باز می گردانند و در قلب جمعی جا میدهند.

نشانه های بحران همچون تابلوی جاده بسته است!» به ما هشدار می دهند راهی که می رویم به گرفتاری می انجامد. آنها به ما تذکر می دهند که هشیار باشیم و مهار امیال تاریک بشری خود را در دست بگیریم. اگر به این هشدارها اعتنایی نکنیم، نتیجه ای جز ویرانی خود نخواهیم داشت.

پادزهرها نخ هایی معنوی هستند که شکاف میان نیمه تاریک و نیمه برتر وجودمان را به هم میدوزند. اگر بگذاریم آنها در زندگی مان فعال شوند، امیال ویرانگر مان را خنثی و متعادل می کنیم و لحظه به لحظه و انتخاب به انتخاب، خود را به سوی زندگی صادقانه تر و اصالتا رضایت بخش تری پیش می بریم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
نشانه شماره یک : محافظه کاری


از ترس این که کسی اسرار ما را برملا سازد، آزارمان دهد، از ما سوء استفاده یا از نقطه ضعف هایمان بهره برداری نماید و خجالت زده یا تحقیرمان کند، محافظه کار می شویم. اگر چه در مواقعی که خطر واقعی ست، حفاظت از خود مهم است، اما محافظه کاری بیش از اندازه نیز خطرهای خاص خودش را دارد.

ما دیوارهای قطوری دور خود می کشیم تا احساس امنیت کنیم؛ دیوارهایی که مانع صمیمیت ما، در خواستمان برای کمک و اعتماد ما به دیگران می شوند و در نتیجه نمی توانیم افکار، احساس ها و امیال تاریکمان را با کسی در میان بگذاریم. به هر گوشه ای که نگاه می کنیم این صدا را در سر خود می شنویم: «مواظب باش! آنها در کمین تو هستند!» و به همه کس و همه چیز شک داریم. محافظه کاری به ما می گوید که اگر بگذاریم کسی ما را ببیند، رازمان برملا می شود یا از ما سوء استفاده خواهد شد.

ما در تلاش برای مراقبت از آسیب پذیری و پنهان کردن خجالت خود، با حلقه بازخورد مهمی، یعنی دیدگاه دیگران، قطع ارتباط می کنیم.
در حالت محافظه کاری به سادگی تسلیم افکار توهمی خود می شویم، با انکار فرو می رویم و طبق امیال تحریف شده خودمان عمل می کنیم.

محافظه کاری، بسیار خطرناک است، زیرا ما را از آن کسانی که می توانند واقعا به ما کمک کنند، جدا نگه می دارد. هنگامی که از جایگاه محافظت و دفاع از خود عمل می کنیم به جهان بزرگ تر بی توجه می شویم، در مقابله قرار می گیریم، گوشه گیر، بی اعتماد، اهل جر و بحث و پنهانکار می شویم. در حالی که این پرسش برای ما مطرح است که با چه کسانی می توانیم حرف بزنیم و چه بخش هایی از وجود یا زندگی مان را می توانیم بدون احساس خطر در میان بگذاریم، هر چه بیشتر به اعماق پنهان کاری درباره خود، کارها و احساس های حقیقی مان رانده می شویم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
ما به شدت می ترسیم پرده هایمان را کنار بزنیم و به شدت خجالت می کشیم که دیگران، ما را ببینند و بشناسند. به این ترتیب جایگاه دفاعی ما ایجاد و سپس با افکاری مانند «اگر آن نکته را درباره من بفهمند، دچار مشکل می شوم. منظور آنها از این کار یا حرف چه بود؟ آنها به من ضربه خواهند زد» تقویت می شود.

بالاترین خطر وضعیت دفاعی یا محافظه کاری این است که ما را وامی دارد مدام جهان پیرامون خود را کوچک تر کنیم تا بتوانیم نقاب اجتماعی مان را حفظ نماییم و اسرارمان را پنهان نگه داریم. هنگامی که زخم های منبت ما وجود بشری مان و امیال تاریک آن را نادرست می سازند، احساس ناامنی، ترس و خجالت می کنیم و از اطرافیان جدا می شویم.

ابتدا خود را از جهان بزرگ، سپس از جامعه و سرانجام از حلقه دوستان و خانواده جدا می کنیم. هر چه لایه های حفاظتی ما ضخیم تر شوند، ترس ما از برملا گشتن، شدیدتر می شود.
آنگاه که از خودمان به اندازه ای محافظت می کنیم که دیگر نمی توانیم آسیب پذیر باشیم، به وسوسه های ناسالم خود اعتراف نماییم یا از کسی کمک بخواهیم، روابطمان را با بی اعتمادی و سرانجام ترس و فریبکاری آلوده می سازیم.

محافظه کاری، بدون تعادل آسیب پذیری، ما را به گوشه گیری می کشاند. گوشه گیری، پرچمی قرمز است که به ما هشدار می دهد با خود، دیگران و قوانین جهان قطع ارتباط کرده ایم. این رفتار، مقدمه دشمنی شدید با خودمان است. رازهایمان همیشه ما را بیمار و اسیر چنگال منیت زخمی مان نگه می دارند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
پادزهر معنوی، آسیب پذیری


یکی از مهم ترین کارهای یک منیت سالم این است که نقاط ضعف و قدرت خود را تشخیص دهد و بداند چه هنگام به تنهایی عمل کردن و چه هنگام درخواست کمک کردن درست است.

اما ما در حالت محافظه کاری یا دفاعی، به اندازه ای مواظب هستیم که نگذاریم بقیه سر از کار با زندگی مان درآورند که نمی توانیم خودمان را شفاف ببینیم، رفتارمان را بی قضاوت مشاهده کنیم یا در مواقع نیاز درخواست پشتیبانی نماییم. این وضعیت، به شدت خطرناک است.


حقیقت این است که ما طراحی شده ایم تا به عنوان بخشی از تمامیت بزرگ تر عمل کنیم و به داده های دیگران نیاز داریم تا به نگرش دقیقی درباره خود دست یابیم. بازخوردی که در نتیجه ارتباط با اطرافیان دریافت می کنیم، نقطه مرجع مهمی می شود که به ما می گوید در را*ب*طه با خود و جهان در چه موقعیتی قرار داریم.

محافظه کاری، ارتباط ما را با این حلقه بازخورد ارزشمند قطع می کند و تنها راه ارتباط دوباره آن است که شماری از دیوارهای خود را فرو بریزیم و به اندازهای حساس و آسیب پذیر شویم که اجازه ورود کسانی را به جانمان بدهیم ما در درون جایگاه محافظتی منیت، از این بیزار هستیم که اعتراف کنیم به چیزی یا کسی نیاز داریم و در نتیجه دیوارهای قطورتر و قطورتری می سازیم تا قوی بودنمان را به خودمان بقبولانيم.

اما هنگامی که طبیعت حساس و آسیب پذیر خود را می پذیریم، می توانیم از دیگران کمک بخواهیم و به آنها تکیه کنیم. آسیب پذیری، این آزادی را به ما میدهد که اعتراف نماییم : «به تو نیاز دارم!» برای بیرون آمدن از انکار در باره خود، نیازها و نقاط ضعفمان لازم است شجاع باشیم.

اما تنها راه در اختیار گرفتن مهار نیمه تاریکمان و تضمین آن که طبق انگیزه های خود برترمان عمل کنیم این است که به اندازهای حساس باشیم که به واقعیت های خود اعتراف نماییم.

شاید شما یکی از آدم هایی باشید که آسیب پذیری را مترادف با ضعف بدانید، اما آسیب پذیری حقیقی نشانه قدرت است. برای این که با قلبی گشوده با زندگی رو به رو شویم و اجازه صمیمی شدن با اطرافیان را به خودمان بدهیم، به درجه ای از آسیب پذیری نیاز داریم. وجود حساس و آسیب پذیر شما معصوم ترین بخش شماست؛ بخش کودکانه شماست که فقط می خواهد خوب باشد و پذیرفته شود.

آسیب پذیر بودن، به معنای انسان بودن است و انکار یا پنهان کردن این جنبه وجود مانع از آن می شود که گشوده باشید تا ژرف ترین خواسته های خود را دریافت کنید. پادزهر معنوی آسیب پذیری، این هشیاری را در ما بیدار می کند که تنها امنیت ما در آن است که هر جایگاه دفاعی در را*ب*طه با ضعف بشری خود را به گونه ای مطلق کنار بگذاریم. ما در حالت آسیب پذیری از خدا می خواهیم تا آن کاری را برایمان انجام دهد که خود نمی توانیم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
نشانه شماره دو؛ زیاده خواهی


ریشه زیاده خواهی ما ترس از کمبود است. این تر که عشق، پول، فرصت یا دارایی کافی وجود ندارد، طمع را در ما شعله ور می کند و موجب می شود که هر چه بیشتر بخواهیم. ترس از فقیر بودن، ترس از این که نیازهایمان برآورده نشوند یا ترس از شکست، حرص و آز را در ما فعال می کند و ما را وا می دارد تا به هر هزینه ای آنچه را می خواهیم، به دست آوریم.

شاید زیاده خواهی سالم انگیزه ما برای موفقیت باشد، اما زیاده خواهی نامتعادل ما را وا می دارد تا فقط برای اثبات با ارزش بودن خود، ثروت اندوز شویم. هنگامی که طبیعت زیاده خواه ما از تعادل خارج می گردد و زندگی مان را اداره می کند، پیوسته تشنه محبت، پول، موقعیت، تأیید، دارایی و قدرت هستیم.

زیاده خواهی مان، ما را از راه به در و متقاعد می کند که رضایت فقط در «آنجا»، در جهان بیرون وجود دارد. ما «چاه ویلی» می شویم که باور داریم همین که به اندازه کافی پیدا کنیم، حالمان خوب خواهد شد. طمع بیش از اندازه ما را وامی دارد تا بدون در نظر گرفتن تأثیر رفتارمان بر اطرافيان فقط روی برآوردن نیازهایمان - خواه عاطفی، جنسی، مالی یا مانند اینها - متمرکز باشیم.

حرص و آز به ما گوید که به محض دست یابی به پیروزی بعدی، حالمان خوب خواهد شد.
در پی رفع گرسنگی برای چیزهای بیرون از خودمان، به گونه ای سیری ناپذیر می بلعیم و حتی قانون شکنی می کنیم. ما که هیچ چیزی غیر از نیازهای خود را نمی بینیم، اجازه می دهیم که زیاده خواهی ما را در مسیر مصرف پیش ببرد و سرانجام به نابودی بکشاند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
برای تشخیص این که زیاده خواهی ما در کدام زمینه های زندگی از تعادل خارج شده است، به بررسی دقیق خود نیاز داریم. شاید برای محبت، ستایش یا توجه حریص باشیم. شاید برای این که باهوش ترین یا خلاق ترین فرد باشیم، از داشته باشیم. شاید در مورد غذا، خوشی یا جلب ترحم دیگران حرص بزنیم یا شاید زیاده خواهی، خود را به شکل احساس تملک نسبت به دوستان، فرزندان یا همسر نشان دهد.

خود حریص ما هنگامی که از تعادل خارج می شود، ما را از تجربه زندگی کردن در جهان «برنده - برنده» محروم می کند، چرا که در پی راه هایی برای پیروزی و چیرگی می گردد؛ حتی اگر به معنای دروغ گویی، تقلب یا دزدی باشد. زیاده خواهی نامتعادل ما می تواند عزت نفس، روابط و آرامش درونی را از ما برباید. جالب این که تا وقتی طبیعت حريص ما مهارنشده باقی بماند، هرگز نمی توانیم رضایت را به راستی تجربه و ولع خود را برطرف کنیم، چرا که همیشه در پی بیشتر هستیم؛ حتی اگر همین چند ساعت پیش از سر سفره برخاسته باشیم.

هنگامی که طبیعت زیاده خواه میتمان را با دست و دلبازی متعادل نمی کنیم، رفتارهای نامناسبی از ما سر می زند و بی توجه به نیازهای دیگران در تلاش هستیم تا همه چیز را برای خود برداریم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
پادزهر معنوی؛ دست و دلبازی


هنگامی که طبیعت زیاده خواه ما توسط دست و دلبازی متعادل می شود، در عمیق ترین حقیقت خود استوار هستیم. زیاده خواهی به ما می گوید که به اندازه کافی وجود ندارد، اما دست و دلبازی نشان میدهد که به اندازه کافی برای همه ما وجود دارد و عشق، ثروت و موفقیت فراوان است. هنگامی که نامتعادل هستیم و با قلب پر مهر و طبیعت سخاوتمندمان ارتباطی نداریم، به هر چه در دسترس ماست، مانند قدرت، توجه و عشق چنگ می اندازیم؛ حتی اگر به درستی متعلق به کسی دیگر باشد. حرص می پرسد: «برای من چه داری؟» در حالی که طبیعت سخاوتمند ما می پرسد: «از دست من چه بر می آید؟»

هنگامی که خود زیاده خواهمان را با مهر دست و دلبازی متعادل می کنیم، این موهبت به ما ارزانی می شود که برای آنچه سزاوارش هستیم درخواست کنیم و اعتماد داشته باشیم که برای همه ما به اندازه کافی وجود دارد.

گشاده دست بودن از راه توجه، مهربانی، استعدادها و ثروتمان، نشانه ایمان ما به این موضوع است که برای همه کس به اندازه کافی وجود دارد و در این حالت ایمان، همیشه سیراب هستیم.
اگر چه دست و دلبازی می تواند به معنای دادن پول، غذا، پوشاک، هدایا و اجناس دیگر باشد، می خواهم بگویم که این فقط بخشی از تصویر دست و دلبازی است.

دست و دلبازی به معنای آن نیست که باید پول فراوانی بدهیم. به این معنا نیست که باران هدیه را بر سر اطرافیان خود بیاریم.
سخاوت، گستره کاملی از موضوعات غیر مادی را نیز در بر می گیرد. سخاوت به این معناست که با توجه بیشتری به دیگران گوش بسپاریم و در پی فرصت برای گنجاندن باورها و نظرات خود در گفت و گو حرص نزنیم.

وقتی به اندازه ای گذشت داریم که به افکار، احساس ها و فعالیت های دیگران علاقه مند شویم، علایق خود را پشت سر می گذاریم و به راستی می توانیم نیازهای عزیزانمان را بشنویم .
 
بالا