mahban
[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بینالملل]
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
مدیر رسمی تالار
عکاس انجمن
برترین کاربر ماه
ارسالکنندهی برتر ماه
سطح
6
تداوم انکار
در حالت انکار، آزار شدیدی را که به ما وارد شده است، نادیده می گیریم و لازم نمی بینیم به همه مواردی که به حدود ما تج*وز شده است یا به حقوق دیگران تج*وز کرده ایم، اعتراف کنیم. انکار و توجیه رفتارهای بد دیگران به شکل های گوناگونی ابراز می شوند.
معنوی ترین توجیه قرن بیستم این است : «آنها بهترین کاری را که می توانستند کردند». اما آیا این برداشت همیشه حقیقت دارد؟ آیا به راستی همه پدرها و مادرها، خواهرها و برادرها، خویشاوندان، آموزگاران، همسایگان، دوستان، سازمان های مذهبی و جامعه بهترین کاری را که می توانستند، انجام دادند؟
شاید این آدم ها فقط همان کاری را با ما کردند که دیگران با آنها کرده بودند. شاید فهمشان در همین حد بود. شاید نادانی، واقعا یک جرم نباشد.
اما از شما می پرسم : اگر یک کودک را از حق کودکی کردن، تجربه معصومیت، لذت بردن از لحظه و ابراز کل وجود خود . البته تا زمانی که به دیگری آسیبی نمی رساند - محروم کنیم، آیا این رفتار یک جرم به شمار نمی آید؟ چرا ما اجازه می دهیم جرم های مربوط به روان انسان بدون مجازات بمانند؟ چرا عمق سوء استفاده عاطفی، روانی و روحی را که همه روزه جریان دارد، نادیده می گیریم؟ اجازه می دهید علت را بگویم؟ چون اگر این مسایل را انکار نکنیم، احتمالا بسیاری از ما فقط به دلیل برخورد ناشایسته ای که با خودمان داریم، به زندان می افتیم.
این واقعیت دردناکی ست که باید چشم و گوش خود را به روی آن بگشاییم. ما در یک خلسه جمعی زندگی می کنیم که می گوید اشکالی ندارد دیگران، خودمان و به طور کلی جهان را سرکوب نماییم. هزینه این خلسه پنهانی و جمعی این است که چرخه رنج و مظلوم بودن ادامه می یابد. ما همچنان به دشمنی با خود ادامه می دهیم و در این توهم زندگی می کنیم که قدرت آن را نداریم در این باره کاری انجام دهیم.
در حالت انکار، آزار شدیدی را که به ما وارد شده است، نادیده می گیریم و لازم نمی بینیم به همه مواردی که به حدود ما تج*وز شده است یا به حقوق دیگران تج*وز کرده ایم، اعتراف کنیم. انکار و توجیه رفتارهای بد دیگران به شکل های گوناگونی ابراز می شوند.
معنوی ترین توجیه قرن بیستم این است : «آنها بهترین کاری را که می توانستند کردند». اما آیا این برداشت همیشه حقیقت دارد؟ آیا به راستی همه پدرها و مادرها، خواهرها و برادرها، خویشاوندان، آموزگاران، همسایگان، دوستان، سازمان های مذهبی و جامعه بهترین کاری را که می توانستند، انجام دادند؟
شاید این آدم ها فقط همان کاری را با ما کردند که دیگران با آنها کرده بودند. شاید فهمشان در همین حد بود. شاید نادانی، واقعا یک جرم نباشد.
اما از شما می پرسم : اگر یک کودک را از حق کودکی کردن، تجربه معصومیت، لذت بردن از لحظه و ابراز کل وجود خود . البته تا زمانی که به دیگری آسیبی نمی رساند - محروم کنیم، آیا این رفتار یک جرم به شمار نمی آید؟ چرا ما اجازه می دهیم جرم های مربوط به روان انسان بدون مجازات بمانند؟ چرا عمق سوء استفاده عاطفی، روانی و روحی را که همه روزه جریان دارد، نادیده می گیریم؟ اجازه می دهید علت را بگویم؟ چون اگر این مسایل را انکار نکنیم، احتمالا بسیاری از ما فقط به دلیل برخورد ناشایسته ای که با خودمان داریم، به زندان می افتیم.
این واقعیت دردناکی ست که باید چشم و گوش خود را به روی آن بگشاییم. ما در یک خلسه جمعی زندگی می کنیم که می گوید اشکالی ندارد دیگران، خودمان و به طور کلی جهان را سرکوب نماییم. هزینه این خلسه پنهانی و جمعی این است که چرخه رنج و مظلوم بودن ادامه می یابد. ما همچنان به دشمنی با خود ادامه می دهیم و در این توهم زندگی می کنیم که قدرت آن را نداریم در این باره کاری انجام دهیم.