به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
خجالت انکار


روی جلد مجله تایم به تاریخ بیست و دوم دسامبر 2002 این عنوان نقش بسته بود: «خبر چین ها» و زیر آن عکسی از سه زن به چشم می خورد که شرکت ایران را به سقوط واداشته بودند. ببخشید، آیا «خبر چین» لقب افتخار آمیزی است؟ آیا این بهترین کاری بود که آمریکا می توانست برای سه زن بسیار شجاع که بزرگترین کلاهبرداری تجاری در تاریخ این کشور را افشا کردند، انجام دهد؟

آیا نباید عنوان این عکس را «قهرمانان»، «ستارگان»، «شجاعان» یا «ابر زن ها» می گذاشتیم؟ البته مطمئن هستم که همه به اندازه من از این عنوان ناراحت نشدند، اما من به شدت ناراحت شدم که این، حداکثر کار ما برای چنین زنانی بود.

احساس می کردم باید اندکی مسؤولیت فرهنگی را که در آن زندگی می کنم بپذیرم، زیرا هرگز برنخاسته ام و انسان های دنیا را به این چالش فرانخوانده ام که ابر قهرمان یا به قول مجله تایم، خبر چین شوند! تا آن هنگام من پنج کتاب نوشته بودم، پس می توانستم کاری کنم که در نگرش ما نسبت به خبر چین ها تغییری به وجود بیاید. اما حتی یادداشتی برای مجله تایم نفرستادم تا عقیده خود را به سردبیران درباره عنوان انتخابی آنها برای معرفی این زن ها و کاری که انجام داده بودند، اعلام کنم.

در واقع، واکنش من درست برعکس این کار بود. به شدت از «دو به هم زن» موجود در من خجالت کشیدم و به همین دلیل است که اکنون آن را آشکار می کنم. هنگامی که روی جلد مجله را دیدم، نخستین فکرم این بود : «من نمی خواهم چنین کسی باشم»، خجالت، مرا به سوی این انتخاب هدایت کرد که هیچ کاری نکنم. ترسم از خبر چین موجود در من موج انقباض شکمم شد و دختر کوچولوی درونم که می خواست کار درست را انجام دهد، پریشان شد.

این رویداد، همه اوقاتی را که با صراحت حرفم را زده بودم، سپس خجالت زده و تحقیر شده بودم یا مرا طرد کرده بودند، به یاد من آورد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
البته که من خبر چین هستم! مگر همین الان همین کار را نمی کنم؟ آیا همه بخش های انکار و طردشده ما را که آگاهانه یا ناآگاهانه، به طور مستقیم یا غیر مستقیم، وجود دارند و به درد و رنج این جهان می افزایند، افشا نمی کنم؟

آیا هر بار که سایه ای را از مخفیگاه بیرون می کشم، همین کار را نمی کنم؟ نمی توانم جلوی خودم را بگیرم؛ همیشه می کوشم تا آدم های بد را آشکار کنم و آنها را همان گونه که هستند نشان دهم، حتی اگر دردم بگیرد. در ده سال گذشته صدها بار آرزو کرده بودم که ای کاش جلوی زبان درازم را گرفته بودم، اما نمی توانم.

هر چه بیش تر از خلسه خودکار بدن خجالتبارم بیدار میشوم، بیشتر برانگیخته می شوم که از سوی کل جمعی عمل کنم تا خود فردی ام. به این منظور لازم است که از نگرش خرد و خودخواهانه ام دست بکشم و شهروند بدون خجالت جهان شوم؛ کسی که بیش تر به خير کل جمعی متعهد است تا به آسایش فردی خود.

من باور دارم که به دنیا آمده ام تا چنین کسی باشم! همه ما به دنیا آمده ایم تا با توجه با محبت، شجاع، اصیل و مراتب نیازهای کل جهان باشیم.
در کودکی هنگامی که در زمین بازی بچه های بدجنسی را می دیدیم، احتمالا خود به خود می گفتیم : «نکن!» یا «این کار درستی نیست!» اگر یکی از اعضای خانه ای که در آن بزرگ شدیم، آدم بددهن و بدرفتاری بود، می کوشیدیم به دفاع از مادر، خواهران با برادران خود بپردازیم.

ما می خواستیم که همه چیز را درست کنیم. آن زمان آرزوی فطری ما این بود و هنوز هم این است که مانع از آن شویم که اطرافیانمان در درون یا بیرون منفجر شوند و می خواهیم که بیگانگان را از آزار دیدن محفوظ نگه داریم؛ ما خوب هستیم و می خواهیم کمک کنیم. اما بارها و بارها به ما گفته شد که کاری به کار بقیه نداشته باشیم و حواسمان به کار خودمان باشد.

سعی کردیم وضعیت های نامناسب را درست کنیم، اما به ما گفتند که دهانمان را ببندیم و گم شویم. وقتی در زمین بازی بری به بابی سنگ پرتاب کرد، می خواستیم به آموزگار خود بگوییم، اما آن وقت به ما خبر چین می گفتند و این اسم ما را ناراحت می کرد، از آن خجالت می کشیدیم و دردمان می آمد. خجالت، ما را وادار کرد که طبیعت خوبمان را زیر سؤال ببریم. ما می پرسیدیم: «آیا ارزش دارد که در رفتار بد کسی دخالت کنیم یا به آدم پرزوری بگوییم: «نکن!»؟» آنگاه به شک می افتادیم. آیا وقتی می کوشیدیم جلوی بی عدالتی هایی را که می دیدیم بگیریم، کارمان درست بود؟ پس چرا بعد ما را مسخره می کردند یا متلک نثارمان می کردند؟
ما که به علت ایستادن و گرفتن حق دیگران متهم و محکوم می شدیم، حقیر شدیم و در انکار لغزیدیم.

ما بخشی از نور، یعنی خوبی پر مهر مان را پنهان کردیم تا بتوانیم جایی در جمع داشته باشیم و مجبور نشویم که از رفتارهای بد یک نفر دیگر ضربه بخوریم. هر چه باشد، ما فقط سعی داشتیم کمک کنیم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
همه ما می توانیم با حالت حق به جانب لم بدهیم و نظاره گر دیگران باشیم که کارهای بد می کنند. می توانیم روی خود را برگردانیم و وانمود کنیم که بی گناه هستیم، زیرا به طور مستقیم در رفتار خشونت آمیز نسبت به دیگری شرکت نکرده ایم. اما آیا به راستی بی گناه هستیم؟ یا فقط در انکار به سر می بریم؟ می خواهیم که حکومت و مقامات بالاتر پاسخ گوی ما باشند، اما چرا نمی خواهیم که خودمان و اطرافیان تا همان اندازه پاسخ گو باشیم؟

اگر با رها شدن از انکار خود بتوانید جلوی ظلم کسی دیگر را بگیرید، چه می شود؟ اگر بتوانید مانع از مظلوم واقع شدن شخص دیگری بشوید، چه طور؟ اگر آن کسی که شما نجات می دهید، راه حل بهبود سیاره ما را داشته باشد و در نتیجه بچه ها و نوه هایمان مکان امنی برای زندگی داشته باشند، چه طور؟ آیا آنگاه کاری می کنید؟ آیا آنگاه صدای خود را بلند می کنید؟

چه چیزی برای شما به آن اندازه اهمیت دارد که قدم پیش بگذارید و تفاوتی ایجاد کنید؟ شما باید چه موقعیتی داشته باشید تا از انکار بیرون بیایید، چشمان خود را بگشایید و برای قربانیان بعدی سینه سپر کنید؟ هزینه ها و پیامدهای بسته نگاه داشتن دهان شما چیست؟ آیا این روش فقط به بدن خجالتیار شما می افزاید، ندانسته نیروی زندگی را تحلیل می برد و شرافت و عزت نفسی را که آرزوی عمیقتان است، از شما می رباید؟ یا حتی باید هزینه بالاتری را بپردازید؟
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
اجازه دهید سخنان برادر مان، دکتر مارتین لوتر کینگ جونيورا که حاضر نشد کنار بکشد و دهان خود را ببندد، الهام بخش ما باشد. یک مرد این توانایی را داشت که به ملتی کمک کند تا از انکار بیرون بیایند و به نور حقیقت وارد شود.

برخی صدای این مرد را بیش از اندازه بلند، تهاجمی و پرخاشگرانه به شمار می آوردند، اما خشم و بی باکی او موجب بیداری عمده ای در جهان ما شد. دکتر کینگ به ما نشان داد که هرگاه انکار، انتخاب ما نباشد، به عنوان یک انسان یا یک زندگی، می توانیم چه کارها بکنیم. او از ما خواست تا خود را از قید و بندهای دیدگاه محدودی که میلیونها نفر آن را پذیرفته بودند، آزاد سازیم و هر کدام همچون چراغی درخشان برای خیر همگان به پا خیزیم.

به این ترتیب انقلاب و تغییری رخ داد. بهترین بخش ماست که به پا می خیزد و در اعتراض
به سایه جمعی که ما را حقیر و چشمان کیهانی مان را بسته نگه می دارد، فریاد می کشد. امروز باید رهبران بزرگ دگرگونی های جهانی را که پیش از ما زیسته اند، به یاد بیاوریم و بگذاریم سخنان و شجاعت آنها در عمل ما زنده شود.

باید همگی، دسته جمعی تصمیم بگیریم که دیگر چشمان و دهان خود را بسته نگه نداریم. اگر بیرون جهیدن از انکار، شما را به قدرت ذاتی خود باز گرداند و به زندگی یک قربانی گناه کمک کند، آیا حاضر می شوید که اکنون قدمی بردارید؟

یا آن قدر در درد و رنج خود جا خوش کرده اید که حاضر نیستید غصه ناراحتی دیگران را بخورید؟
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
تا زمانی که به عنوان یک فرهنگ، حاض پاسخ گویی نیستیم و به نیرو بخشیدن به بدی ادامه می دهیم، انسان های بیشتری به بد کردن به خود و دیگران ادامه خواهند داد. باور کردنی نیست که چه تعدادی از ما دسیسه می کنیم تا کسانی را سر کار نگه داریم که دانسته در راه آزار دیگران فعالیت دارند.

این وضعیت در کلیساها و دیگر سازمان های مذهبی ما در جریان است، در سازمان های خیریه و داد و ستدهای کوچک و بزرگ در سراسر دنیا در حال رخ دادن است، در حکومت ها، بیمارستان ها، دستگاه های قضایی و زندان های ما به انجام می رسد و در مدارس و اغلب در میان خانواده هایمان وجود دارد.

همه جا این اتفاق رخ می دهد. هر بار که روی خود را بر می گردانیم، با متجاوزان، با آدم های بد، همدست شده ایم حتی کسانی که هشیار و آگاه هستند، در برابر شکارچی هایی که دوست داشتنی و متقاعد کننده به نظر می رسند - که بسیاری از آنها چنین هستند - یا در شرایطی که شخصی که کارهای بدی انجام می دهد، کارهای خوبی نیز می کند، تسلیم می شوند.

ما به اندازه ای گرفتار حفظ سطح رفاه خود هستیم که خير كل یا جمع بشریت - یعنی همه آدم های دیگر، چه آنهایی که می شناسیم و چه نمی شناسیم - را در تصمیم گیری برای رفتارهای خود در نظر نمی گیریم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
به تازگی با یکی از دوستانم همین گفت و گو را داشتیم. در مقطعی او پذیرفت که همه ما باید به خودمان سختی بدهیم و برای همدیگر بایستیم، اما کمتر از پنج دقیقه بعد به انکار لغزید. او در باره دوستش برایم تعریف کرد که قرار بود چهار سال به زندان برود، زیرا همه سرمایه تشکیلات شغلی اش را برای خود برداشته و بیش از بیست و پنج میلیون دلار به سرمایه گذارانش ضرر زده بود.

دوست من در یک لحظه برای همه خانواده هایی که باید در نتیجه کارهای آن مرد رنج ببرند، دلسوزی می کرد و لحظه بعد به من گفت که قصد دارد پیش از رفتن این مرد به زندان یک میهمانی برای او ترتیب بدهد. او نمی توانست جلوی خودش را بگیرد.

من این مرد را اصلا نمی شناختم، اما وقتی میهمانی گرفتن برای یک مجرم را ناشرافتمندانه دیدم و از دوستم خواستم که از نگاه قربانیان آن مرد به این انتخاب خود، یعنی برگزاری میهمانی بنگرد، تصدیق کرد که این کار خودخواهانه است، لبخند دوستم گویای همه چیز بود : «او مرد شوخ و بسیار جذابی است - راستی باید بگویم که بیش تر کلاهبردارها بسیار جذاب هستند - و احساس خوبی به من می دهد.»

پس این طور درست جلوی چشمان من، مردی وجود داشت که از نظر طعمه هایش خودخواه و بد به شمار می آمد و از نظر دوستان صمیمی اش جذاب و خوش معاشرت بود. آنگاه جمله ای مانند یک مانترا که بدی را تقویت می کند، از دهان دوستم بیرون آمد: «اما شاید او قصد بدی نداشته!»

اگر ما این تغییر را ایجاد نکنیم، چه کسی خواهد کرد؟ اگر همچنان به این تظاهر ادامه دهیم که آدم های بد یک جایی آنجاها هستند و مسؤولیت خود را نپذیریم که چگونه به آنها کمک می کنیم تا به دیگران آسیب برسانند، سفر شخصی ما برای خوب بودن بی حاصل است. اگر چشمان خود را بسته نگه داریم، همان اندازه در این مشکل سهم داریم که هر ظالمی، چرا آن قدر تلاش داریم خود را متقاعد کنیم که خوب هستیم؟ بهتر نیست که یکی از هزاران بشری باشیم که بی حس راه می روند، خودشان را از همه چیز کنار می کشند و مسئولیت شخصی شان را نادیده می گیرند؟

چرا دست از تظاهر به خوب بودن و کارهای خوب کردن بکشیم؟ اگر تغییر را از همین جا در خانه خود شروع نکنیم، هیچ چیزی ض نمی شود. این هم از آن کارهای دیوانه وار است که در آنجا زحمت می کشیم و زحمت می کشیم تا کار خوبی انجام دهیم و سپس آن زحمات را بهانه ای می کنیم برای این که خود را از همین جایی که اکنون می توانیم به طور مستقيم مؤثر باشیم، کنار بکشیم.

همه کارهای خوب دنیا نمی تواند آسیبی را که در حیاط پشتی خانه خودمان در حال دادن است و به آن رسیدگی نمی کنیم، جبران نماید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
فصل دهم

التیام گسست


هنگامی که فشار تاریکی سرکوب شد؛ ما بسیار زیاد شود، هنگامی که عمق خجالت و تقر تهران از خود توان فر سا شود، خودمان را در معرض این خطر قرار می دهیم تا انتخاب های ناآگاهانه ای کنیم که زخم هایمان را آشکار سازند و در نتیجه و انار شویم کمکی را که به شدت نیاز داریم، در خواست نماییم.

معمولا فقط پس از آن که با تکه تکه های منیت زخمی خود به شیوه ای قطعی و نامبهم رو به رو می شویم، حجاب انكار ما برداشته می شود و روز التیام آغاز می گردد. هنگامی که سرمان به دیوار کوبیده می شود و درد خجالت ما بیش از حد تحمل ماست، دری گشوده می گردد که این امکان را به ما می دهد تا دوباره با وجود برتر خود اتصال باییم و وجود یکپارچه ای شویم که بخشی از راه حل معنوی است. ما چه شکار باشیم چه شکارچی، چه قربانی باشیم چه قربانی کننده، روئد التيام یکی است.

برای پایان دادن به جنگ میان این نیروهای متضاد باید از انکار بیرون بیاییم، طبیعت اصلی خویش را بپذیریم، ضعف هایمان را برملا نماییم، نقاط کورمان را کشف کنیم و در باره تمایلات بشری خود راست بگوییم.

فقط پس از چنین بررسی صادقانه ای است که می توانیم ببینیم برای تعادل بخشیدن به طبیعتان - یعنی تقویت ضعف ها و مهار هوس های منفی مان - باید چه کار کنیم.
اگر شما قربانی هستید، اما نمی توانید به قربانی بودن خود اعتراف کنید، اگر از نوع طعمه هستید، اما وانمود می نمایید که چنین نیستید، هرگز آن اندازه مسؤول نخواهید شد که به منابعی که برای حفاظت از خود نیاز دارید، مسلح شوید.

به آن اندازه که در انکار طبیعت حقیقی خود باقی می مانید، به همان اندازه به مظلوم واقع شدن، مورد خشونت، خیانت یا سوء استفاده قرار گرفتن و فریب خوردن ادامه خواهید داد. اگر چه شاید از نظر دیگران روشن است که شما طعمه و مظلوم هستید، می خواهم بگویم که شما ظالم نیز هستید.

تا زمانی که مسؤئوليت طبیعت خوش باور خود را نمی پذیرید و از قلب حساستان مراقبت نمی کنید، ناآگاهانه به قربانی کردن خود برای جرم هایی که حتی مرتکب نشده اید، ادامه خواهید داد. طی این روند نه تنها به خودتان، بلکه به اطرافیان که با ناتوانی شما را تماشا می کنند که مورد سوء استفاده قرار می گیرید یا خود را در معرض رویدادهای ناگوار پیاپی قرار می دهید، آزار می رسانید.

انکار است که اجازه می دهد چرخه سوء استفاده ادامه یابد. اگر از نوع شکار به شمار می آیید، تنها راه پایان دادن به چرخه قربانی شدن این است که صادقانه به حقیقت بنگرید، اعتراف کنید چه کسی هستید و گام های قابل اندازه گیری برای محافظت از طبیعت آسیب پذیر خود بردارید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
اگر شکارچی به شمار می آیید، کار شما این است که درباره امیال تاریک خود، گرایش هایتان به شکار کردن و شیوه هایی که آگاهانه یا ناآگاهانه حقه بازی می کنید، دروغ می گویید، سوء استفاده می کنید، گمراه می نماید، آزار می رسانید و بهره برداری می کنید، راست بگویید. باید به هزینه کارهای خود هشیار شوید.

تا هنگامی که حاضر با قادر به این اعتراف نیستید که شما شکارچی هستید، میزان آسیبی را که به دیگران و همچنین به خودتان می رسانید، نخواهید دید. حقیقت نهفته این است که هر شکارچی، شکار هم هست. به احتمال زیاد خود شما هم قربانی کسی که از شما سوء استفاده کرده است، تربیت بی ثبات یا خشن یا به طور کلی جامعه تان هستید. شما به عنوان کسی که آزار می رساند، باید توجه داشته باشید که تا وقتی به آزار دیگران ادامه می دهید، خود را گرفتار این سرنوشت نگه می دارید که بدترین دشمن خود باشید.

شما در خرابه هایی که برای دیگران ایجاد می کنید، گرفتار می شوید و اسیر خجالتی فراموش نشدنی هستید که پیوسته کارهای بدتان را به شما یاد آوری می کند. با پذیرفتن طبیعت شکارچی خود می توانید برای این جنبه وجودتان راه های ابراز ایمن و مناسب بیابید. شما می توانید ساختارهایی را ایجاد کنید که مطمئن شوید به محدوده های دیگران تج*وز یا به شیوه های نامناسب عمل نخواهید کرد.

اگر می بینید نیاز دارید، کمک بگیرید تا تضمین کنید که رفتارهایتان به دیگران آسیب برسانند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
می خواهم این نکته را تکرار کنم : روند التیام برای ظالم و مظلوم یکی است. منیت زخمی نمی تواند بدون بینش، درک و خرد خود برتر التيام یابد. با ابراز عشق و همدلی خود برتر به تاریکی و نور، ظالم و مظلوم و شکارچی و شکاری که درون ما زندگی می کنند، انسانهایی یکپارچه و از نظر عاطفی سالم می شویم.

آنگاه گست میان دو نیمه ما ترمیم می شود و به ذات حقیقی خود باز می گردیم. هنگامی که طبیعت نابود کننده و ویرانگر خود زخمی با قدرت شفابخش خود برتر به هم می پیوندند، این یکپارچگی رخ می دهد.
خود برتر این توان و قدرت را دارد که از دیدگاه گسترده تری بنگرد؛ از طریق چشمان معنوی ببیند و بداند که هر ویژگی، هر میل و گرایش منفی، همتای مساوی و متضادی دارد که می تواند رشد یابد تا ما را به حالت تعادل برساند.

ما باید برای التیام ت، با استواری در این واقعیت برقرار شویم که دوگانگی، اصل و اساس طبیعت ماست. نمی توانیم نور را بشناسیم، مگر این که تاریکی را شناخته باشیم. نمی توانیم شجاعت را بشناسیم، مگر این که ترس را تجربه کرده باشیم. هرگز نمی توانیم قلبی مهربان را تشخیص دهیم، مگر این که با قلبی بی رحم رو به رو شده باشیم، هرگز نمی توانیم امید را بشناسیم، مگر این که تباهی ناامیدی را تجربه کرده باشیم.

در این جهان دوگانه، راه شناخت و خردمند شدن ما مقایسه و تضاد است، پس در نهایت، این سفر، مسیر به تعادل رسیدن از طریق تجلیات در ظاهر متضاد بشری است و باید یاد بگیریم که هشدارهای نامتعادل بودن جهان درون خود را به سرعت تشخیص دهیم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
نشانه های بحران


تنها راه ما برای این تضمین که در مسیر درست باقی بمانیم، گمراه نشویم و در دام مسیر نیمه تاریک خود نیفتیم، آن است که پیوسته نسبت به همه تمایلاتی که در درون داریم و قدرت به بیراهه کشاندن ما را دارند، هشیار باشیم.

من هفت شیوه «بودن» را تشخیص داده ام که هرگاه نادیده گرفته شوند، می توانند ما را گرفتار الگوهای خودویرانگرانه کنند. محافظه کاری، زیاده خواهی خودبزرگ بینی، ناشکیبایی، خودپسندی، یکدندگی و ریا، پیامدهایی تباهی بخش دارند که می توانند ما را از خود برترمان جدا سازند.

در حالی که این گرایش ها می توانند ما را به سقوط نهایی بکشانند، نقطه مقابل و عامل توازن آنها به گسست درونی مان التیام می بخشد و ما را به کامل بودن، جایی که بار دیگر می توانیم از تمامیت آن کسی که هستیم بهره مند شویم، باز می گرداند.
در یکایک ما هم شکار و هم شکارچی وجود دارند و باید قلبمان را به هر دو وجه خود بگشاییم.

اگر دوگانگی طبیعت بشری خود را نپذیریم، التيام ما ناممکن خواهد بود. اما در حالی که گرایش ها و ضعف هایمان را می شناسیم و آگاهی و مهربانی خود بر ترمان را به این بخش ها می آوریم، روی این جدایی که ما را به مسیر خودویرانگری می کشاند، پلی می زنیم و اجازه می دهیم که یکپارچگی سالم همه جنبه های ما پدید آید.

این روند همچون متوازن کردن یک الاکلنگ است. ما گرایش های وجود خود را که از تعادل خارج شده اند، به حالت تعادل می آوریم و همزیستی مسالمت آمیز همه بخش هایمان را ممکن می سازیم. آنگاه تکانه های پرمهر و خوب ما با تکانه های تاریک و خودخواهانه ما به توازن می رسند. این معنای انسان منسجم و یکپارچه است.
 
بالا