به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
کشف نقاب وجود اصیل


آیا اکنون این نقاب را می بینید؟ تا هنگامی که بر فشرده نگه داشتن خود در لباس تنگ و کهنه ای که برای ده، هجده یا بیست و یک سالگی تان تهیه کرده بودید اصرار می ورزید، مجبور می شوید پولی را که ندارید خرج کنید، وارد را*ب*طه هایی شوید که شما را دلشکسته می کنند، فرزندانتان را شکنجه عاطفی دهید تا اطاعت کنند، به گفت و گوی درونی ناامیدکننده خود گوش دهید، درباره سوابق شغلی تان دروغ بگویید، در گزارش های مالی خود تقلب کنید، با کسانی که نمی شناسید یا دوست ندارید را*ب*طه برقرار نمایید، آنهایی را که دوستتان دارند فریب دهید، به آدم های ضعیف تر از خود زور بگویید و بادی به غبغب بیندازید و وانمود کنید کسی هستید که در واقع نیستید.

تا زمانی که نمی توانید به عیب ها، ضعف ها، رنجش ها و تعصب های خود اعتراف کنید، مجبور هستید که حرف های نسنجیده بزنید، پولتان را هدر بدهید، شغلتان را نابود کنید، از شرکای خود باج بگیرید، قراردادهای تجاری را از دست بدهید و این امکان را به وجود آورید که کسانی در پیرامون شما کارهای بد انجام دهند.

اگر اصرار دارید که به صورت ابراز کوچکی از وجود جاودانی خود زندگی کنید، باید بیشتر و بیشتر زحمت بکشید تا همه احساس هایی را که با صورت ظاهر انتخابی شما در تعارض هستند، بپوشانید، باید بر خلاف میل خود لبخند بزنید، کارهایی را که بدتان می آید انجام دهید، وقتی دلتان می خواهد صحبت کنید دهان خود را ببندید، تظاهر به مهربانی کنید وقتی می دانید که چنین نیستید، محبت مردم را با پول بخرید تا دور شما بمانند، ساده لوحانه وارد معاملات بد شوید تا اثبات نمایید احمق هستید، مدارک متعدد تحصیلی بگیرید تا باهوش بودن خود را به اثبات برسانید، لباس های بیش از اندازه تنگ بپوشید تا اندکی جلب توجه کنید، با کسانی که حوصله شما را سر می برند صحبت کنید تا به دیگران بقبولانید که با توجه هستید، سر آدم ها کلاه بگذارید تا خود را متقاعد کنید که موقت هستید، به خوبی و درستکاری تظاهر کنید حتی وقتی که یک کلاهبردار هستید، در شغل هایی باقی بمانید که دوست ندارید، در کنار کسانی کار کنید که از آنها بیزارید، به اعتیادهایی رو بیاورید که روحتان را می کشند، به اطرافیان ضربه روحی بزنید و از این که بدترین دشمن خود هستید، رنج بکشید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
اکنون در مقطعی هستید که باید مسیر پیش روی خود را انتخاب کنید. آیا نقابی را که تا کنون بر چهره داشته اید، بر خواهید داشت؟ یا فقط می خواهید آن را اندکی آرایش کنید، رژ لبی به آن بزنید، کمی امید به آن تزریق نمایید یا آن را با تزیینات قشنگ بیارایید؟

به سخنی دیگر، آیا می خواهید نقاب خود را اندکی برازنده تر کنید؟ یا انتخاب شما این است که با پشتکار و به گونه ای منظم بساط آنچه را مانع از این می شود که هر دو حالت کامل بشر بودن و خدای گونه بودنتان را تجربه کنید، برچینید؟ بیش تر ما فقط در این تلاش هستیم تا اندکی نقاب خود را مناسب تر سازیم و تصور می کنیم که اگر مدل مویمان را تغییر دهیم، شغل جدیدی بگیریم، همراه زندگی جدیدی بیابیم یا پول بیشتری پیدا کنیم، حال ما بهتر خواهد شد، اما در واقع با این کارها هنوز فقط سعی داریم تا نقاب خود را بهتر کنیم!

برای بیرون آمدن از نقاب هایی که سالها است بر چهره داشته ایم و ورود به عالی ترین حالت وجود اصیلمان، باید آماده و مشتاق باشیم تا خجالت و ترسی را که شالوده نقابی هستند که به جهان نشان می دهیم، ، آشکار کنیم. باید آمادگی و اشتیاق داشته باشیم تا خجالت و ترس خود را همان گونه که هستند، یعنی به عنوان خجالت و ترسی که دشمن ما شده اند، تشخیص دهیم.

باید از تلاش برای راضی کردن منیت زخمی و سیری ناپذیر دست بکشیم و در را بر قلمروهای کشف نشده واقعیت که احتمالا آنها را از سال ها پیش نادیده گرفته ایم، بگشاییم.
کشف این نکته که ما آن کسی نیستیم که باور داشته ایم، شناخت دشواری است که فقط در توان انسان های شجاع است. آنچه معمولا به کشف خود دروغین ما می انجامد، حمله سهمگینی از جهان بیرون است. کسی به ما خیانت می کند، دروغ می گوید یا پشت می کند.

کسی طرح های ما را می دزدد، از خوش قلبی ما سوء استفاده می کند یا به علت زیاده خواهی و حسادت آنچه را که متعلق به ماست، بر می دارد. شاید فرمانبرداری ما، ولع ما برای بیش تر داشتن یا عطشمان برای قدرت و اعتبار موجب جرقه زدن رویدادهای بیرونی می شود. شاید تنمان با ما همکاری نمی کند و از حفظ نقاب های شخصیت های دروغین خود ناتوان می شویم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
برای رفتن به فراسوی خود دروغین، درمان منیت زخمی و سرانجام، وجودی یکپارچه شدن، باید تار دروغ هایی را که به تولد خود دروغین ما انجامید، پاره کنیم و خود را از نقابی که ساخته ایم، جدا سازیم تا بجا و متعلق شویم و دوستمان دارند. پس از آن که بتوانیم باورهایی که نقاب ما را ساختند تشخیص دهیم، خواهیم دید که نقاب ما فقط بخشی از داستان منیت زخمی مان است.

سپس با دیدن پشت نقاب خود، اندک اندک نقاب های دیگران را نیز تشخیص خواهیم داد. فقط با این نیروست که می توانیم خود را حفظ کنیم و از مسیر آزار دیدن دور شویم دوستم جرج از یک آیین باستانی آفریقایی برایم گفت که توصیه می کند نقابی را نزدیک در ورودی خانه خود آویزان کنید. این سنت به یاد ما می آورد که آدم ها با جلوه های ظاهری گوناگونی وارد زندگی ما می شوند. نماد نقاب می تواند به ما کمک کند تا کسانی را که آمده اند تا بگیرند و ندهند و نیز آنهایی را که به راستی قصدشان یک دوستی خالصانه نیست با منافع ما را در نظر نمی گیرند، بشناسیم و خود را حفظ کنیم. آویختن یک نقاب کنار در ورودی خانه به ما یادآور می شود که به پشت نقاب های هر کسی که وارد زندگی مان می شود نیز نگاه کنیم و طبیعت حقیقی آدمی را که زیر آن نقاب پنهان شده است، ببینیم.

اما باید به انگیزه های پنهانی و نقابی که خود در پشت آن پنهان شده ایم نیز هشیار باشیم. رویارویی با این حقیقت ژرف تر که ما به عنوان ابراز دروغین وجود گسترده تر و بزرگ تری زندگی می کنیم، کار ساده ای نیست. اما موهبت های گسستن قید و بندهای این خود دروغین محدود و بسیار منسجم به اندازه ای فراوان هستند که به راستی آن ارزش را دارد که با وجود ناراحتی، لایه های دروغ، تحریف، تصور و انکاری که نقاب خودساخته شخصیتی ما را به هم بافته است، از هم باز کنیم. این چالش و فرصت ماست که از خلسه خود دروغین که مانع از تجربه ابراز اصیل و حقیقی نامحدودمان می شود، بیرون بیاییم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
فصل نهم

بیدار شدن از انکار

برای شکستن قفل خود دروغین و نفوذ در نقابی که روز پس از روز و سال پس از سال بر چهره گذاشته اید، باید از خلسة انكار بیدار شوید. شجاعت رها شدن از انکار منیت زخمی و صادق بودن با خود، این توان را به شما می دهد که احساس های خجالت آور، ضعف ها، کاستی ها و نیز قدرت ها و استعداد هایتان را تشخیص دهید.

اگر چه شاید انکار برای برخی از ما خنده دار باشد، اما شوخی نیست. انکار، ساز و کار منیت ماست که می تواند به راستی شرافت و توانمان را در ایجاد زندگی دلخواه برباید. درد، وسیله ای ست که انکار را فعال می کند. هنگامی که مجموعه زخم های گذشته ما بسیار زیاد و تحمل ناپذیر می شوند، یک دکمه درونی روشن می گردد و ما را به سوی انکار می راند. این روند با عمل هایبرنیت در کامپیوتر تفاوتی ندارد کامپیوتر هنوز روشن است، اما در حالت صرفه جویی در انرژی عمل می کند. به همین ترتیب به گونه ای موقت در انکار فرو رفتن، ما را بی حس و منابع مان را حفظ می کند و مانع از آن می گردد که با عواطف دردناک نهفته در زیر انکار خود رو به رو شویم.

انگار همانند لایه نازکی است؛ لایه ای از آگاهی که افکار و احساس های رنج آور مان را فرو می نشاند و این امکان را به ما می دهد که از طریق عدسی خاصی نگاه کنیم که مانع از دیدن کل تصویر می گردد. همچون چشم بندهایی که بر اسب های مسابقه می گذارند تا رویدادهای بیرونی، آنها را آشفته نکند، انگار چشم ما را می بندد تا آنچه را واقعا در درون و بیرون ما جریان دارد، نبینیم. وقتی در آنکار هستیم، درست همین کار را انجام می دهیم: انکار. ما آنچه را در پیرامونمان می گذرد انکار می کنیم، واقعیت وضعیت را انکار می کنیم، حس ها و افکار خود را درباره وضعیت انکار می کنیم، احساس هایمان را انکار می کنیم و پیامدهای عمل کردن ها و عمل نکردن هایمان را انکار می کنیم
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
انکار، یکی از کارکردهای برجسته روان ماست. این ویژگی درونی که ما را از رنج های عمیق و شدید حفظ می کند، در یکایک ما کار گذاشته شده است. هنگامی که در آستانه اضافه بار قرار داریم، وقتی درد ما به اندازهای شدید است که سلامت روانی و عاطفی مان را به خطر می اندازد، این ساز و کار دفاعی ساختار منیت، خود به خود فعال می شود.

زمانی که درد بیش تر از توان ماست، هنگامی که ابزاری برای رویارویی با رنج حاصل از وضعیت خاصی را نداریم، خود به خود به حالت انکار می رویم. .نه امکان دارد بتوانیم این کلید را از میان برداریم و نه می خواهیم که چنین کنیم. این کلید به دلیل بسیار خوبی در سخت افزار بشری ما کار گذاشته شده است: ما را حفظ می کند! وقتی متوجه می شویم که ما را در نظر نگرفته اند، به ما دروغ گفته اند، از ما استفاده یا سوء استفاده کرده اند، سرمان کلاه گذاشته اند، فریبمان داده اند و گمراهمان کرده اند یا ما ناآگاهانه این کارها را با دیگری کرده ایم، عمیق ترین خجالت و دردناک ترین عواطفمان برانگیخته می شوند.

برای برخی از ما این احساس ها به اندازه ای دردناک هستند که تنها راه برخورد با آنها این است که به حالت انکار برویم. ما حقیقت وضعیت خود را نمی پذیریم، زیرا درد و رنج پذیرش در این لحظه توان فرساست. ما واقعیت بیرونی خود را انکار می کنیم و امیدواریم که با این کار بتوانیم شرایط را تغییر دهیم. در این حالت، میان لحظات پر درد و رنجی که حقیقت وضعیت خود را تشخیص می دهیم و لحظات پر از خیال پردازی که توسط انکار ما تقویت می شوند، در نوسان هستیم.

حتی اگر بدانیم ماندن در انکار فقط ناراحتی و رنج ما را طولانی تر می کند، لحظات آرامشی را که می توانیم در حالت انکار بیابیم، برایمان بسیار با ارزش هستند و حاضریم هزینه آن را بپردازیم. انگار همجون سپر ما عمل می نماید و ما را از نابسامانی ای که هنوز توانایی بررسی آن را نداریم، حفظ می کند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
انکار، در بهترین حالت ما را از رنج حفظ می کند، اما همچنین ما را از دیدن طبیعت ویرانگر خود محروم می سازد و همین ناگزیر درد و رنج بیشتری برایمان می آورد که بسیار به زیان ماست. این، یکی دیگر از تناقض های بزرگ زندگی ست. از یک سو انکار پناهی موقتی از دلشکستگی به ما می دهد و کمکمان می کند تا با شرایط ترسناک کنار بیاییم و از سوی دیگر مانع از آن می شود که رفتارهای خود ویرانگر مان را ببینیم.

انگار سالم موجب می شود که انسان های بسیاری وحشت وصف ناپذیر جنگ را تحمل کنند. در واقع با کنار رفتن پرده انکار، برخی از کسانی که دیگر نمی توانند این فشار را تاب بیاورند، دست به خودکشی می زنند. مادری که مرگ فرزند بیمار خود را می بیند، مردی که در رکود اقتصادی شغلش را از دست می دهد، کسی که از ابتلا به بیماری کشنده ای باخبر می شود، مردی که پس از پنجاه سال زندگی زناشویی همسرش را از دست میدهد یا هنگامی که شهر شما بمباران یا با تندباد نابود می شود، همه این شرایط و وضعیت های همانند دیگر، به احتمال زیاد انکار سالم را که برای تحمل تجارب خانمان برانداز ضروری است، فعال می کند.

اگر چه انکار معمولا ما را متقاعد می سازد که در شرایط ناگوار باقی بمانیم، فرصتی نیز به ما می دهد تا با واقعیت های دردناک و نامطلوب که باور نداریم می توانیم از آنها نجات یابیم، سازگار شویم. هنگامی که کسی به ما بدی می کند، انکار، اصلی ترین ساز و کار بقای ما می شود. با پنهان کردن عمق درد و رنجمان، این امید را می یابیم که اوضاع بهتر خواهد شد. اما برای دور ماندن از آثار ویرانگر احتمالی آن باید تشخیص دهیم که هرگاه ساز و کار انکار در ما فعال می شود، نشانه ناراحتی و بوق هشداری ست که با زنگ خطر آتش تفاوتی ندارد. نظام درونی ما پیامی برایمان می فرستد که مشکلی پیش آمده است و به کمک نیاز داریم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
ویرانگری انکار

همان گونه که انکار سالم می تواند به ما کمک و ما را حفظ کند، انگار ناسالم ما را به مسیر دشمنی با خود می راند. انکار ناسالم هنگامی فعال می شود که آن را به عنوان راه ساده گریز به کار می بریم و حاضر نیستیم حقیقت خاص واقعيت پیرامون یا خودمان را بپذیریم. انگار زمانی وارد صحنه می شود که واقعیت از ما می خواهد تغییر ناراحت کننده ای در زندگی خود بدهیم؛ تغییری که مایل به انجام آن نیستیم.

ما این گونه طراحی شده ایم. گاهی انکار مفید است؛ مانند هنگامی که موجب می شود شرایط دردناک را به طور کامل حس نکنیم و گاه ویرانگر است؛ مانند وقتی که مانع از آن می گردد که با عادت قماربازی خود رو به رو شویم و ده سال بعد می بینیم که بی پول، مقروض و تنها مانده ایم. من این نوع انکار را هر روز می بینم.

چند نفر سال ها پیش از وقوع فاجعه می دانستند که باید با مشکل خیانت، قما*ر، را*ب*طه جنسی، مواد مخدر، الكل یا کژرفتاری های فرزند خود رو به رو شوند و به آن رسیدگی کنند؟ در بیشتر موارد، انگار به شکل یک دوست خوب از راه می رسد و به شکل دشمن، ماندگار می شود. اجازه دهید این روند را شرح بدهم.
«لين» زمانی فهمید که با مردی ریا کار دوست شده است که به شدت عاشق او شده بود. آن مرد دل لين را به دست آورده، دوستان و خویشاوندانش را جذب کرده، به روابط شغلی او راه یافته و بخش جدایی ناپذیری از زندگی وی شده بود.

اولین بازرگان موفقی بود و در آن هنگام چندین طرح کاری بزرگ داشت و باید فشار فراوانی را تحمل می کرد. هر روز این زن به جای آن که همچون سفری شگفت آور در زندگی سحر آمیزی باشد که او گمان می کرد ساخته است، شبیه یک دوره فشرده یادگیری بقا بود. لین می ترسید که نتواند همه توپ هایی را که به هوا فرستاده است بگیرد و این ترس، او را در عرصه زندگی خصوصی به حالت انکار برد.

لين به شدت می خواست باور کند آن واقعیتی که در خیال ساخته و پرداخته است، حقیقت دارد. پس هر پیشامدی را که با آن تخیلات در تعارض بود، به سرعت پنهان، توجیه یا طرد می کرد. اینها سه گام انکار است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
مطابق معمول، همین که لین الهام درونی خویش را نادیده گرفت و رویش را برگرداند، اعتماد به خود را از دست داد. این زن با خیانت به الهام هایش، شفاف دیدن را از دست داد و هر چه بیشتر به اعماق انکار در باره آنچه واقعا در خانه اش جریان داشت، فرورفت.

ده سال بعد، پس از آن که کارهای مالی خود را به مردی که اکنون شوهرش بود واگذار کرد، متوجه شد که آن مرد در واقع آن کسی نبود که می گفت هست. شاید انکار در آن لحظات، درد او را اندکی تسکین داده بود، اما پا از این که متوجه شد همه حساب های بانکی اش خالی شده اند، فهمید چه بهایی پرداخته است.

همین که روی خود را بر می گردانیم و دیگر حقیقتی را که به ما خیره می نگرد نمی پذیریم، نمی توانیم میان واقعیت شرایط کنونی و آنچه مایل هستیم به عنوان حقیقت باور کنیم، تفاوت بگذاریم. ذهن ما دیگر نمی تواند ببیند کدام درست است. روان ما معمولا واقعیتی را ترجیح می دهد که تحمل آن از نظر عاطفی ساده تر است. انگار ما فعال می شود و الهام درونی و تشخیص درست را از ما می گیرد.

آنگاه عواطف دردناکی را که با پذیرش واقعیت وضعیت به سراغمان می آیند، مزاحم می پنداریم و مانند بیش تر آدم های خوب، هر کاری می کنیم تا از حس کردن عواطف ناخوشایند، تاریک و منفی که درون یکایک ما خفته اند، دور بمانیم .
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
بیش تر ما نه تنها در باره شرایط کنونی مان در انکار به سر می بریم، بلکه منکر برخی جنبه های گذشته خود نیز هستیم، شاید سختی تجربه های کودکی مان را انکار کنیم، یعنی بر آنچه به دست آورده ایم متمرکز شویم و دست نایافته های خود را از خاطره بیرون برانیم.

این نوع انکار، یک ساز و کار بقاست که به آن منظور طراحی شده است تا ما را از درد و رنج دلهای حساس و کودکانه مان بیرون ببرد. به احتمال زیاد میزان آسیبی را که عزیزان و نزدیکانمان در کودکی به ما رسانده اند، به صورت حداقل در نظر می گیریم، مگر این که این رفتارهای خشونت آمیز به راستی وحشتناک باشند. ما رفتارهای دیگران را توجیه می کنیم زیرا برای پذیرش همه واقعیت آن باید همان گونه که شایسته اش هستیم، با خودمان مهربان باشیم و این کار شاید دشوارترین کار ممکن برای ما باشد. شاید بسیاری از ما درد گذشته را شناسایی کرده و پذیرفته باشیم، اما اگر هنوز، حتی فقط در یک جنبه از زندگی با رفتارهای خود ویرانگرانه به خودمان ضربه می زنیم یا در الگوی قدیمی عاطفی که رضایت و شادی را از ما می رباید گرفتار مانده ایم، کار ما این است که عمیق تر بنگریم.

به احتمال زیاد، این الگوها حاصل دردی پنهانی است که هنوز آن را انکار می کنیم.
حقیقت تأمل برانگیز این است که بیشتر ما، دیگران را به علت بدبختی و رنجی که هر روز تجربه می کنیم، مقصر می شناسیم و این کار را خواسته یا ناخواسته و آگاهانه یا ناآگاهانه انجام می دهیم. اما هنگامی که خود را تخریب می کنیم، یعنی رویاهایمان را به هم می ریزیم، رفتارهای نامناسبی انجام می دهیم یا بارها و بارها خودمان را در خرابه های خود ویرانگری کسی دیگر می یابیم احتمالا نوعی نفرت عمیق را که منکر آن هستیم، در خود داریم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
برای این که امیدی به رهایی از خلسة انكار داشته باشیم، ابتدا باید یاد بگیریم که صدای فریبنده و درونی آن را تشخیص دهیم. این صدا - هر چند شاید نپذیریم - در واقع برای هیچ کدام ما چندان متفاوت نیست. صدای انکار کسانی که مظلوم و قربانی هستند، آنهایی که طعمه دیگران می شوند، چیزی مانند این است : خیلی بد نیست.

می توانست از این بدتر باشد. حتما خودم کار اشتباهی کردم. او به راستی نمی تواند این بلا را سر من بیاورد. اوضاع عوض خواهد شد. می توانم این وضع را تغيير دهم. شاید گرفتاری من رفع شود. من می توانم از عهده این مسأله برآیم. می دانم چه می کنم. حتما تقصیر خودم است. آدم ها این طوری هستند. چه می شود کرد؟

صدای انکار آدم های ظالم یا شکارچی، یعنی کسانی که منکر آزاری هستند که به دیگران می رسانند، نیز تقريبا عام است و شاید مانند این باشد : حقشان
است! نباید آن قدر سر به سرم می گذاشتند. تقصیر خودشان است.

کسی نخواهد فهمید. هیچ کس پی نخواهد برد. به هر حال مهم نیست. چاره ای نداشتم. این قوانین برای من نیس . اگر من این کار را نمی کردم، کس دیگری می کرد. حق من است، چون وقتی بچه بودم خیلی بلاها سرم آوردند. هر کس باید به فکر خودش باشد معامله، معامله است.
صدای انکار برای کسی که خودویرانگر است، شاید مانند این باشد : بعد به این موضوع رسیدگی می کنم. مهار همه چیز در دست من است. فقط یک بار دیگر. یک کمی که مرا نمی کشد.

فردا پاک پاک می شوم. این برای من خوب است. دست کم آن قدر که بعضی ها بد هستند، بد نیستم. فعلا وقت ندارم. بعد به این موضوع رسیدگی می کنم.
آب گل آلود انکار وادار مان می سازد که افکار خود را باور کنیم و حتی وقتی دیگران به شدت می کوشند تا ما را بیدار کنند، که حقیقت را ببینیم، بی توجه بمانیم، انکار، ما را در حالتی خلسه گون نگه می دارد و به همین دلیل بسیار واقعی به نظر می رسد و رها شدن از آن به شدت دشوار است. تشخيص حالت انکار از همه حالت های آگاهی سخت تر است، زیرا کار و وظیفه آن متقاعد کردن ماست که در این حالت نیستیم، اما هنگامی که به گونه ای کامل از عمل کرد انکار آگاه شویم، یعنی از این نکته آگاهی یابیم که کار انکار آن است که از ما دفاع کند و مانع شود که بیش از این آسیب ببینیم، متوجه می شویم که وظیفه انكار روشن تر کردن ما نیست، بلکه در واقع بر عکس آن است. این نظام دفاعی، عالی طراحی شده است.

انکار، چشمان ما را به روی حقیقت میبندد؛ حتی اگر آن حقیقت مایه آزار ما با دیگران باشد.
 
بالا