به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
دلقک


دلقک، نخستین کسی که یک وضعیت ناراحت کننده، غم انگیز و جدی را دست کم می گیرد. اگر چه شاید این گروه واقعا خوش ذوق باشند، اما وقتی نقاب دلقک را می گذارند، از طنز به عنوان یک ساز و کار دفاعی استفاده می کنند و بی هیچ اختیار و خود به خودی چنین واکنشی نشان می دهند.

آنها که به گونه ای عمیق از حساسیت خود ناراحت هستند و از این وحشت دارند که صمیمیت سرانجام به طرد بینجامد، وادار می شوند هر حرفی بزنند یا هر کاری کنند که از واقعی بودن لحظه بکاهند. از آنجا که چنین کسانی دارای آن توان نیستند که ابهام عواطف خود را بپذیرند، توانایی اندکی در برقراری ارتباط حقیقی با دیگران دارند. بر هم کنش های این دسته تقریبا همیشه معطوف به پیشبرد برنامه هایشان و تلاش برای این است که دیگران آنها را دوست بدارند و به عنوان آدم هایی آسان گیر و خوش برخورد بشناسند.

آنها به این ترتیب ناراحتی عمیق خود را می پوشانند.
اگر گاهی طنز چنین آدم هایی خالی از ظرافت به نظر برسد، به این دلیل است که معمولا به پیرامون خود بی توجه هستند و از حال و روحی اطرافيان آگاه نیستند. از آنجا که آنها به شدت بر خنداندن تمرکز دارند، نمی توانند تشخیص دهند که آیا رفتارشان مناسب وضعیت است یا نه. هنگامی که دلقک موفق به برانگیختن واکنشی، حتی منفی در جمع شود، برای مدتی کوتاه آسوده خاطر می گردد که بر تسلط دارد و در نتیجه این است.

امکان دارد نقاب اجتماعی او در خردسالی به علت ارتباط با والدی به شدت عیب جو، جدی یا سخت گیر ایجاد شده باشد، زیرا در آن هنگام کودک کشف کرد، که مسخره بازی راهی برای جلب توجه و حفظ محبت است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
دلقک بر خلاف صورت ظاهر الکی خوش خود در واقع زیر این نقاب، بسیار غمگین است. او مدام برای جلب محبت، پذیرش و دوستی اطرافیان تلاش می کند. اگر چه این آدم ها به ظاهر خوشحال و متعادل هستند، اغلب به گونه ای دردناک ناجور به نظر می رسند. متأسفانه حتی هنگامی که دلقک در جلب علاقه مردم موفق می شود، هرگز کسی واقعیت وجود زیر نقاب او را نمی بیند و درک نمی کند.

همه ما داستان هایی در باره زندگی های دردناک خنده دار ترین آدم های تاریخ شنیده ایم. در بهترین حالت، دلقک یک بازیگر بوده و همیشه دچار این تردید است که آیا اگر دست از نمایش بردارد، باز هم کسی به راستی او را دوست خواهد داشت یا نه.

خجالت دلقک

دلقک از داشتن این ویژگی ها خجالت می کشد: دوست نداشتنی، کسل کننده، بی ارزش، عوضی، مطرود، پیش پا افتاده، بدلی.

چالش دلقک

چالش دلقک این است که ابتدا متوجه شود این نقاب، عشقی را که می خواهد واقعا برای او نمی آورد و تا وقتی که نقابش اختیار دار است، نیاز وی برای ارتباط اصيل برآورده نخواهد شد. دلقک باید این اعتماد را به خود پیدا کند که کافی است و چه دیگران را به خنده وادارد و سرگرم کند، چه نکند، دوست داشتنی می باشد. چالش دلقک این است که بیشتر بر گوش دادن تمرکز کند تا صحبت کردن و به این ترتیب اجازه دهد که ابراز اصیل و مناسب وجودش آشکار شود.

از همه مهم تر، دلقک باید گستره کامل عواطفی را که در وجودش خانه دارند بپذیرد، وگرنه مقاو در برابر این عواطف و نفرتش از بشر بودن، او را دوباره به مخفیگاه می راند. دلقک باید جست و جو کند و ارزش ذاتی بیرون از شوخ طبعی خود را بیابد .
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
ملازم رکاب


ملازم رکاب، آرزوی زندگی باشکوهی را دارد، اما دارای استعداد یا جاذبه لازم برای ایجاد چنین سبک زندگی نیست. پس در عوض، خود را به کسی که مورد علاقه بسیاری از مردم است، نزدیک می کند و به گونه ای تخیلی در محبوبیت، خوش نامی یا بدنامی او سهیم می گردد. ملازم رکاب اغلب در موقعیت های دستیاری در سطح بالا مانند منشی مخصوص، همراه همیشگی، دست پرورده، شاگرد عزیز، مرید باوفا، عاشق سینه چاک یک ستاره هنری، مسؤول سیاسی یا مادر همیشه در صحنه حاضر کودک نابغه دیده می شود.

این آدم ها به گونه ای مقاومت ناپذیر جذب مهم و مرکز توجه بودن «مراد» خود می شوند. آنها می خواهند چنین توجهی را برای خود بربایند و در حالی که با گرفتن نقش ملازم رکاب خود را به زور وارد گود می کنند، آنچه در واقع می خواهند این است که نقش رهبری را به عهده بگیرند. ملازم رکاب، نوعی شکارچی است که خوراکش موفقیت دیگران است.

ملازم رکاب نه فقط می خواهد از اهمیت و اعتبار میزبانش سهمی ببرد، بلکه می خواهد آن را به کلی برای خود برباید. سرقت هویت، آرزوی نهانی اوست. ملازم رکاب، آگاهانه یا ناآگاهانه با آن که می ستاید، به چشم و هم چشمی می پردازد و باورها، رفتارها و حتی منش ها و سلیقه های شخصی کسی را که منبع قدرت خود می پندارد، برای خودش بر می دارد. چنین کسانی ممکن است در زمانی که «مراد» آنها در دفتر کارش نیست، به آنجا سرک بکشند، با دوستانش دوست شوند یا اطلاعات مهمی را با طرف های تجاری او رد و بدل کنند، به این امید که به زودی به عنوان قهرمان یا ستاره اصلی شناخته شوند و پاداش خود را بگیرند.

این گروه با حالتی پرمهر و حامی شروع می کنند، اما حسادت منیت زخم خورده، آنها را وا می دارد تا حد و مرز دوستی یا همکاری سالم را مورد تج*وز قرار دهند. آنها که معتقد هستند بدون پشتیبانی مداوم میزبانشان، قدرت، موقعیت و فرصت های خود را از دست می دهند، به شدت تلاش می کنند تا بخش منحصر به فردی از زندگی آن شخص شوند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
ملازم رکاب در حضور اشخاصی که آنها را محترم تر و دارای شان اجتماعی بالاتری از خود می داند، با شادی و جدیت کار می کند، اما در برابر کسانی که از خود پایین تر می داند، می تواند بی تربیت و پرافاده شود. در واقع طبیعت دو چهره این نقاب، بارزترین نشانه آن است.

بیشتر هنرمندان، هنرپیشگان، سیاستمداران و مدیران موفق تعدادی از این آدم ها را به دنبال دارند که زیر سایه آنها رکاب می زنند، از دستاوردهایشان بهره می برند و در سکوت مدعی موفقیت شان هستند.

خجالت ملازم رکاب

ملازم رکاب از داشتن این ویژگی ها خجال می کشد: به درد نخور، خود کم بین، نفر دوم، بی استعداد، ناامن، معمولی، آب زیر کاه.

چالش ملازم رکاب

چالش ملازم رکاب این است که خود را از زیر سایه آن شخص برجسته بیرون بکشد و خودش را به تنهایی تثبیت کند. به این منظور او باید متوجه شود که به چه شیوه هایی از انرژی آن شخص تغذیه می کرده و در عین حال آن را حق خود می دانسته است. چنین کسانی در نهایت باید امنیت موقعیتشان را در را*ب*طه با آن شخص مشهور به خطر بیندازند تا به قدرت حقیقی خود دست یابند. این گروه باید بپذیرند که نقش آنها به عنوان ملازم همان اندازه اهمیت دارد که نقش آن کسی که برجسته است.

اگر ملازم رکاب می خواهد زخم عمیقی را که به او می گوید به اندازه کافی خوب نیست، درمان کند، باید بتواند در عمل فروتن شود. هنگامی که چنین کسی بتواند به خود احترام بگذارد، دیگران نیز به او احترام خواهند گذاشت.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
گوشه گیر


کسانی که نقاب گوشه گیر را بر چهره می زنند، اغلب در انزوای سرد جهان درونی خود پناه می گیرند تا خودشان را از رویارویی با مسایل عاطفی و درد پنهان خویش حفظ کنند. این گروه به جای آن که فعالانه در زندگی خود مشارکت داشته باشند، به لحظات خوشی که از سر گرم شدن با کار، تماشای سریال های تلویزیونی، بازی کامپیوتری با روی آوردن به یخچال برای پرخوری می یابند، پناه می برند.

آنها شاید قبول نداشته باشند، اما به علت تنهایی در برابر وسواس های فکری اعتیاد آور آسیب پذیر هستند، زیرا این افکار دست کم برای لحظه ای درد سنگین احساس تعلق نداشتن، هیچگاه وزنه ای نبودن و از بیرون به درون نگریستن را سبک می کنند.

آدم های گوشه گیر تحت تأثیر این ترس که به گونه ای ذاتی نقص دارند، ناخواستی هستند، به اندازه کافی خوب نیستند و هیچ کار مهمی از آنها برنمی آید، عمل می کنند. گوشه گیر، در مقطعی از زندگی به این نتیجه رسیده است که اگر بازی نکند و وارد گود نشود، از درد شدید تلاش برای جا گرفتن در جمع و پذیرفته نشدن، محفوظ می ماند.

چنین کسانی معمولا چاق هستند، خیلی سالم نیستند، قرض دارند، از الکل یا مواد مخدر استفاده می کنند و به خرید یا قما*ر معتادند. آنها مستعد هستند که به خیالات پناه ببرند تا بتوانند به انکار نیاز خود به داشتن روابط واقعی ادامه دهند.

گوشه گیر چه در کار یا زندگی شخصی، همیشه در حاشیه باقی می ماند، ممکن است آنها خود و دیگران را فریب دهند و متقاعد کنند که در جریان زندگی و روابط قرار دارند و این کار را از طریق درخشش گه گاه یا نزدیک شدن به کسی که دارای فامیل و دوستان معتبر است، انجام می دهند. در هر دو حالت، چنین کسی همیشه راه فرار را برای خود باقی می گذارد تا بتواند به جهان خصوصی یعنی فضایی که در آن احساس تنهایی و امنیت می کند، برود.
شاید گوشه گیر وانمود کند که به این علت تنهایی را برمی گزیند که از اطرافیان خود بهتر، باهوش تر با پیشرفته تر است، اما این فقط یک توجیه و دروغ است که این امکان را به او می دهد تا همچنان تماشاگر جهان باشد و در آن شرکت نکند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
خجالت گوشه گیر

گوشه گیر از داشتن این ویژگی ها خجالت می کشد، به گونه ای ذاتی معیوب، مريض، زخم ، هراسان، رانده شده، دوست نداشتنی، تنها.

چالش گوشه گیر

چالش گوشه گیر این است که در ابتدا به این مسأله اعتراف کند در واقع به کلی تنهاست. نقابی که برای رهایی از احساس تنهایی به وجود آورده، در واقع او را به عمق بیشتری از انزوا و خجالت کشانده است. چنین کسانی باید این فروتنی را پیدا کنند که بپذیرند از هیچ کس دیگر نه بهترند و نه بدتر و باید با وجود احساس کمبودی که دارند، به اندازهای حساس باشند که دست دراز کنند و خود را نشان دهند.

اگر این عده به اعتیادهایی که آنها را تنها و خجالت زده نگه داشته است رسیدگی کنند، قدرت بیشتری می یابند تا صدایی را که به آنها هشدار می دهد کناره گیری امن تر از تعلق داشتن است، نشنیده بگیرند. گروه های دوازده گام» ، مکان های عبادت یا جمع های معنوی این فرصت را به گوشه گیر میدهد که سپرها را پایین بگذارد و متعلق شود. پس از آن که این آدم ها به نیرویی بزرگتر از خود متصل شوند و به این نکته پی ببرند که استعدادهای با ارزشی دارند و زندگی شان مهم است، دلیلی برای پنهان شدن نخواهند داشت.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
مظلوم

مظلوم، کودکی است که چهره اش تابلوی «من بدبخت هستم!» و جمله تکراری او «باورم نمی شود که این بلا هم سر من آمده است. این آدم ها مسیر دردناک شکار ناتوان را برگزیده اند؛ طعمه ای که نمی تواند خودش را از گزند خود یا دیگران کنار بکشد.

آنها می توانند هر وضعیت نابهنجاری را بو بکشند و سپس به جای دور شدن، درست وسط مهلکه قدم بگذارند تا این امکان را بیابند که باز هم تا مدتی تاج مظلومیت را بر سر نگه دارند. مظلوم به ندرت می بیند که چگونه در ایجاد آنچه من یا شما شرایط نامساعد به شمار می آوریم، نقش دارد. او که در خردسالی زخمی شده و اغلب توسط یکی از عزیزان، مورد ظلم قرار گرفته است، سرنوشت خود را با این باور نا امید کننده و جانکاه رقم می زند که ناتوان و بی چاره بوده و زندگی مکان درد و رنج است.

توجهی که آدم های مظلوم از راه مظلوميت جلب می کنند، تعهد نهفته آنهاست. این گروه که احساس کنند فقط در صورتی شایسته دوست داشته شدن هستند که مظلوم واقع شوند و جلب ترحم نمایند، پیوسته در وضعیت بحرانی قرار دارند و از انجام هر کاری در را*ب*طه با بدبیاری خود احساس ناتوانی می کنند. آنها از دلسوزی و ترحم، هم بیزار هستند و هم خوششان می آید.

از آن خوششان می آید، زیرا به این وسیله توجهی را که به شدت به آن نیاز دارند و خودشان، به خود نمی دهند به دست می آورند و از آن بیزار هستند، زیرا پیوسته در وضعیت نگرانی و تشویشی که در نتیجه رویدادهای ناگوار برای آنها به وجود می آید و به ظاهر همه جا در تعقیبشان است، به سر می برند. اگر گمان می کنید که چنین کسانی همگی لنگ لنگان راه می روند و توسری خور و بدبخت به نظر می رسند، بهتر است بدانید که مظلوم گاه ظاهر آدمی بسیار موفق و کارآمد را که در ورای همه ناراحتی هاست به خود می گیرد، اما درد ساکت درونی اجازه شاد بودن از موفقیت ها را به او نمی دهد. «من بی چاره» مهری است که بر پیشانی هر مظلوم نقش بسته است .
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
خجالت مظلوم

مظلوم از داشتن این ویژگی ها خجالت می کشد: دوست نداشتنی، ناسزا خوشبختی، بی چاره، غمگین، ناتوان، منفعل.

چالش مظلوم

چالش مظلوم این است که مسؤولیت کارهایی را که آگاهانه یا ناآگاهانه در جهت روی دادن اتفاقات بد در زندگی خود انجام داده است، بپذیرد. آنها با بر عهده گرفتن اختیار بخشی از زندگی شان، اندک اندک می بینند که خودشان سرنوشت خود را رقم زده اند.

چنین کسانی برای نفوذ در نقاب مظلوم بودن، نیاز به آن دارند که در باره آنچه از بر سر نهادن این تاج به دست می آورند، صادق باشند و خود به این نتیجه برسند که دستاوردهایشان دیگر به هزینه اش نمی ارزد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
بیش کارا


پیش کارا پرانگیزه ترین شخص این دسته بندی است. اگر چه این آدم ها معمولا موفق به نظر می رسند، اما پیوسته گرفتار و سراسیمه نیز هستند و تقریبا همیشه پیش از توان خود مسؤولیت می پذیرند. آنها افتخار می کنند که می توانند به اداره همزمان چندین طرح بپردازند و در چندین هیأت مدیره و انجمن عضو باشند.

چنین کسانی قهرمانان آدم های چندشغله هستند. این عده هر اندازه کار کنند، باز هم عطش سیری ناپذیر شان برای موفقیت که غذای منیت زخمی شده از قدرناشناسی آنهاست، ارضا نمی شود. احساس بی ارزشی، آنها را بر می انگیزد تا به هر قیمتی و حتی اگر به بهای زیر پا گذاشتن دیگری باشد، برنده شوند. دستاوردهای جهان بیرون، معیاری ست که این گروه با آن ارزش درونی خود را می سنجند.

آدم های بیش کارا معمولا از خود پسندی و خود پرستی بیمارگونی رنج می برند که بی شک نشانه شکارچی بودن آنهاست. این دسته در پی نتیجه می دوند و حاضر نیستند از خود یا دیگران «نه» بشنوند. چنین کسانی کمال گرایانی هستند که بیزاری شان از معمولی و پیش پا افتاده بودن، آنها را وادار می کند که بر همه جزییات نظارت داشته و به شدت سلطه جو باشند. کسانی که دور و بر آدم های پیش کارا میپلکند، باید بدانند که آنها معمولا نسبت به افراد معمولی که دورشان جمع می شوند تا از موفقیتشان بهره ببرند، به شدت خشن، عیب جو و کم صبر هستند.

شمار اندکی می توانند انرژی بالای این گروه را تحمل کنند و حتی تعداد کم تری می توانند با شتاب دیوانه وار آنها همگام بمانند.
پیش کارا خود را محق می داند که از خدمات بهتر، خانه و زندگی بالاتر و فواید بیش تری بهره مند شود و در نتیجه معمولا از کارفرمایان خود انتظارات غیر واقع بینانه ای دارد و درک شیوه زندگی آدم های عادی و معمولی برای او دشوار است.

کسانی که این نوع نقاب را دارند، در درون ناامن و ناراضی هستند و حتی یک لحظه بی حرکت نشستن برای آنها دشوار است، در بهترین حالت، آنها نابغه های مبتكری هستند که بینش های فوق العاده ای دارند. در بدترین حالت آدم هایی تشنه قدرت به شمار می آیند که به هر بهایی در پی برد بزرگ بعدی هستند .
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
خجالت بیش کارا

پیش کارا از داشتن این ویژگی ها خجالت می کشد: بی ارزش، خودکم بین، کسل کننده، متوسط، بی فایده، هراسان.

چالش بیش کارا

چالش بیش کارا آن است که از این که خود را با ابعاد دستاوردهایش بسنجد و تعریف کند، دست بکشد. هنگامی که او برای کیفیت زندگی خود ارزش بیش تری از دستاوردهایش قایل شود، یاد می گیرد که در نگ کند، ثمرات کارهایش را بچشد و لذت ببرد و دیگر به گونه ای سیری ناپذیر در پی بیشتر و بیشتر ندود. همین که چنین کسانی دریابند بیش تر کار کردن، پادزهر معمولی بودن نیست، آزاد می شوند تا از هر لحظه ای نه به عنوان میزانی برای ارزش خود، بلکه به عنوان فرصتی برای تجربه کردن و لذت بردن از زندگی بهره بگیرند.

این گروه باید ارزش ذاتی خود را در همان کسی که هستند و رها از زرق و برق دستاوردها بیابند.
 
بالا