به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,802
مدال‌ها
4
سکه
24,054
آموزه ای که در حال روشنگری آن هستیم، اصول کلی ساختمان سازوکار را به دست می دهد و با کمک مشاهده خود، مردم این اصول را کندوکاو می کند. اصل نخست این آموزه این است که هیچ چیز را نباید الکی پذیرفت. شمای ساختمان ماشين مردمی که به مطالعه اش می نشیند و مرکز نیروی گرانش در آن نهفته است، باید تنها به عنوان نقشه ای برای کار خودش باشد. گفته می شود مردم با ساز و کاری به دنیا می آید که برای دریافت تأثیرات بسیار گوناگونی سازگار شده است. درک و دریافت برخی از این تأثیرات پیش از زایشش آغاز می شود؛ و هنگام رشد، دستگاه های گیرنده بیشتر و بیشتری پدیدار و کامل می شوند.

ساختمان این دستگاه های گیرنده یک سان است، یادآور دیسک های تمییز مومی است که از آن صفحه های گرامافون را می سازند. از نخستین روز زندگی و حتی پیش از آن تمام تأثیرات دریافت شده، روی این طومارها و حلقه ها نقش می بندند. گذشته از آن، این سازوکار یک تنظیم کننده خودکار دیگر هم دارد که در پرتو آن تمام تأثیراتی که تازه دریافت می شوند با تأثیراتی که در گذشته ضبط شده اند، پیوند زده می شوند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,802
مدال‌ها
4
سکه
24,054
گذشته از این، ضبط گاهشمارانه ای هم نگاه داشته می شود. بنابراین هر تأثیری که تجربه شده، در چند جا روی چندین حلقه نوشته می شوند. روی این حلقه ها بدون تغییر نگاه داشته می شوند. آنچه ما حافظه می نامیم، برگرفته بسیار پر کم و کاستی است که به یاری آن تنها بخش کوچکی از ذخیره تأثیرات را نگاه می داریم؛ اما تأثیرات پس از آنکه تجربه می شوند، هرگز ناپدید نمی شوند؛ روی حلقه هایی که نوشته شده اند باز می مانند.

تجربه های زیادی در هیپنوتیسم شده و با نمونه هایی انکارناشدنی نشانه داده شده که همه تمام چیزهایی را که تجربه کرده اند تا آخرین ریزه کاری ها را به یاد می آورند. تمام ریزه کاری های پیرامون، حتی چهره ها و آواهای افراد پیرامون را در نوزادی، وقتی که به نظر می رسد موجودی به کلی ناخودآگاه است، به یاد می آورند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,802
مدال‌ها
4
سکه
24,054
با هیپنوتیسم این امکان وجود دارد که تمام حلقه ها را حتی تا ژرف ترین ژرفناهای سازوکار چرخاند. اما ممکن است این حلقه ها خود در نتیجه شوکی دیدنی یا نادیدنی به چرخش افتند و صحنه ها، نگاره ها یا چهره هایی که از قرار مدت ها پیش فراموش شده، ناگهان به سطح بیایند. تمام زندگی روانی و درونی مردم چیزی جز باز شدن این حلقه ها با تأثیرات نقش بسته شده بر آنها در برابر چشم مردم نیست. تمام ویژگیهای دریافت مردم از دنیا و خصوصیات ویژه فردیتش به نظمی که روی این حلقه ها جای گرفته و به کیفیت حلقه هایی وابسته است که در او وجود دارند.

بیایید فرض کنیم که تأثیرات تجربه شده، در پیوند با چیزی نقش بسته که هیچ چیز مشترکی با اولی نداشته - مانند شنیدن یک آهنگ سبک رقص در زمانی که در حال گذراندن یک شوک سخت روانی، ناراحتی یا اندوه بوده. از آن پس این آهنگ همیشه همان عاطفه منفی را در او برمی انگیزاند و احساس ناراحتی هم خوان هم یادآور آهنگ آن رقص سبک می شود. علم ودانش، به این حالت اندیشیدن و احساس، تداعی گرانه می گوید؛ اما درنمی یابد که مردم تا چه اندازه به این تداعیها بسته شده و چگونه نمی تواند خود را از آنها جدا کند. دریافت مردم از دنیا بسیار با خصلت و کیفیت این تداعی ها تعریف می شود.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,802
مدال‌ها
4
سکه
24,054
حال تا حدی می بینیم چرا مردمان نمی توانند هنگام گفت و گو در باره مردم یکدیگر را بفهمند. برای گفت و گو در باره مردم به شکلی گرانبار، لازم است خیلی چیزها دانست، وگرنه دریافت مردم بی اندازه درهم پیچیده و پراکنده می شود. تنها وقتی اصول نخست سازو کار مردمی دانسته شود می توان نشان داد که مردم می خواهد در باره کدام یک از وجه ها و کیفیت ها گفت و گو کند. کسی که با آنها آشنایی ندارد هم خود و هم شنوندگانش راگرفتار می کند. گفت و گو در باره مردم میان چند نفر که بدون تعریف مردم و اینکه از کدام مردم سخن می گویند، پیش برده می شود، هیچ وقت گفت وگویی گرانبار نخواهد بود، بلکه تنها واژه های توخالی بدون درونمایه است.

در نتیجه برای دریافتن مردم چیست، باید نخست فهمید چند گونه مردم ممکن است هستی داشته باشد و از چه نظر با یکدیگر فرق دارند. در این میان باید دریابیم که این چیزی است که نمی دانیم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,802
مدال‌ها
4
سکه
24,054
لندن 1922(1301)


مردم موجودی جمعی است. معمولا وقتی ما از خود سخن می گوییم، از "من" حرف می زنیم، می گوییم: "من" این کار را کردم، "من" این را اندیشیدم، "من" می خواهم این کار را کنم - اما این اشتباه است.چنین "منى" وجود ندارد. یا بهتر است بگوییم در هر کدام از ما، صد ها هزاران "من" کوچک هستی دارد. ما در خودمان تقسیم شده ایم و نمی توانیم چندگونگی وجودمان را جز با مشاهده و مطالعه بازشناسیم. در هر لحظه، یک "من" است که در ما کار می کند، لحظه دیگر "من" دیگری.

به دلیل تفاوت این "من"هاست که نمی توانیم به شکلی هماهنگی کار کنیم. ما معمولا تنها با بخش کوچکی از کارکردها و نیرویمان زندگی می کنیم، چون نمی دانیم که ماشین هستیم و سرشت و روش کار ساز و کار خودمان را نمی شناسیم ما ماشین هستیم. به طور کامل با شرایط بیرونی اداره می شویم. تمام کارهایمان مسیرکمترین ایستادگی به فشار شرایط بیرونی را دنبال می کنند.
خودتان بیازمایید: می توانید عواطف تان را اداره کنید؟ نه. ممکن است آنها را سرکوب کنید یا با یک عاطفه، عاطفه دیگری را بیرون برانید. اما نمی توانید آن را کنترل کنید. عاطفه شما را کنترل می کند. یا ممکن است بر آن شوید تا کاری کنید - "من" خردورز چنین آهنگی می کند. اما وقتی زمان پیش بردن آن می رسد، ممکن است ببینید که دارید درست آن را وارونه پیش می برید. اگر شرایط برای تصمیمتان جور باشد، ممکن است آن را پیش برید، اما اگر جور نباشد، هر کاری که شرایط نشان دهند می کنید.

کردارهایتان را کنترل نمی کنید. شما ماشین هستید و شرایط بیرونی کارهای شما را صرف نظر از خواست تان اداره می کنند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,802
مدال‌ها
4
سکه
24,054
من نمی گویم هیچ کس نمی تواند کارهایش را کنترل کند. می گویم شما نمی توانید، چون شما تقسیم شده اید. دو بخش در شما وجود دارد، یک بخش نیرومند و یک بخش ناتوان. اگر نیرویتان رشد یابد، ناتوانیتان هم رشد می کند و نیرویی منفی می شود، مگر آنکه یاد بگیرید جلویش بایستید. اگر ما یاد بگیریم کردارهایمان را کنترل کنیم، آن وقت فرق می کند. وقتی به سطح معینی از وجود رسیده شود، به واقع می توانیم هر بخش خود را کنترل کنیم . اما به صورتی که هستیم، حتی نمی توانیم تصمیمی را که می گیریم پیاده کنیم.

(در اینجا یک تئوسوفیست پرسشی را مطرح می کند که در آن ادعا شده بود که ما می توانیم شرایط را تغییر دهیم.)
پاسخ : شرایط هرگز تغییر نمی کند . آنها همیشه یکسان اند. هیچ تغییری وجود ندارد، شرایط تنها تعدیل می شوند.
پرسش : اگر مردم بهتر شود، آیا این یک تغییر نیست؟
پاسخ: نه، همان چیز است. اول به شکلی مکانیکی دروغ می گوید، چون نمی تواند راست بگوید؛ پس از آن هم به شکلی مکانیکی راست می گوید چون حالا برایش آسان تر است. راست و دروغ تنها در پیوند با خودمان اگر بتوانیم آنها را کنترل کنیم، ارزشمندند. به صورتی که هستیم نمی توانیم اخلاقی باشیم چون مکانیکی هستیم. اخلاق نسبی است - ذهنی فردی، ناسازگار و مکانیکی، ما هم همین طور هستیم: مردم فیزیکی، مردم باعاطفه، مردم با اندیشه - هر کدام مجموعه اصول اخلاقی خود را دارد که با سرشتش جور است. ماشین در هر مردمی به سه بخش اصلی، سه مرکز تقسیم می شود.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,802
مدال‌ها
4
سکه
24,054
هر لحظه به خودتان بنگرید و بپرسید: "در این لحظه این کدام گونه "من " است که فعال است؟ آیا به مرکز اندیشه ام تعلق دارد، یا به مرکزعاطفی یا مرکز متحرک؟" احتمالا در می یابید که با آنی که شما خیال می کردید حسابی فرق دارد، اما یکی از این هاست.

پرسش: وضعیت به نظر نومید کننده ای است؟
پاسخ: درست درست است. نومید کننده است.
پرسش: در این صورت چگونه خود را تغییر دهیم و تمامی نیروهایمان را به کار بریم؟
پاسخ: این موضوع دیگری است. علت اصلی ناتوانی مان، درماندگی مان در به کار بردن همزمان اراده در سه مرکز است.

پرسش: آیا می توانیم اراده را برای هر کدام از آنها به کار بریم؟
پاسخ: بی تردید. گاهی این کار را می کنیم. گاه حتی ممکن است بتوانیم یکی از آنها را برای لحظه ای با پیامدهای بی همتایی کنترل کنیم. (داستان زندانی ای را تعریف می کند که توپی کاغذی را با پیامی روی آن از پنجره بلند و ناجوری برای همسرش می اندازد.) این تنها راه آزاد شدنش است. اگر اول بار نتواند، دیگر بختی در کار نخواهد بود. برای لحظه ای پیروز می شود مرکز فیزیکی اش را به طور کامل کنترل کند تا بتواند به چیزی دست یابد که در غیر آن صورت هرگز نمی توانست به آن دست یابد.
پرسش: آیا کسی را می شناسید که به این سطح عالی تر وجود رسیده باشد.
پاسخ: آری یا نه گفتن من هیچ تفاوتی نمی کند. اگر بگویم آری، شما نمی توانید درستی و نادرستی آن را بسنجید و اگر بگویم نه، باز هم داناترنمی شوید. شما حق ندارید مرا باور کنید. از شما می خواهم هیچ چیزی را که خود نتوانید درستی و نادرستی اش را بسنجید، باور نکنید.

پرسش: اگر ما به طور کامل مکانیکی هستیم، چگونه می توانیم کنترل خود را به دست بگیریم؟ آیا ماشین می تواند خودش را کنترل کند؟
پاسخ: کاملا درست است -تردیدی نیست که نمی تواند. ما نمی توانیم خود را تغییر دهیم. تنها می توانیم اندکی خود را تعدیل کنیم. اما می توانیم با کمکی از بیرون، تغییر داده شویم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,802
مدال‌ها
4
سکه
24,054
نظریه راز و رمزگرایی این است که گونه مردم از دو محفل ساخته می شود: محفل بزرگ بیرونی که همه مردمان را در برمی گیرد و محفل کوچکی از مردمانی آموزش دیده و فهمیده در مرکز. رهنمود واقعی که به تنهایی می تواند ما را تغییر دهد، تنها از این مرکز می آید و هدف این آموزه این است که به ما کمک کند تا خود را آماده دریافت این گونه رهنمود کنیم. ما به تنهایی نمی توانیم خود را تغییر دهیم- این تنها از بیرون می آید. هر دینی به هستی مرکز مشترک دانش و معرفت اشاره دارد. دانش و معرفت در هر کتاب مقدسی وجود دارد، اما مردم نمی خواهند آن را بدانند.

پرسش: اما مگر ما دیگر ذخیره بالایی از دانش و معرفت نداریم؟
پاسخ: بله، گونه های زیادی از دانش و معرفت داریم. دانش و معرفت کنونی مان بر درک و دریافت های حسی استوار است - مانند کودکان. اگربخواهیم به گونه درست شناخت و معرفت برسیم ، باید خود را تغییر دهیم. با تکامل وجودمان می توانیم به حالت عالی تر آگاهی رسیم. تغییر دانش و شناخت از تغییر وجود حاصل می شود. دانش و شناخت به خودی خود هیچ است. باید نخست خودمان را بشناسیم و به کمک خودشناسی، یاد می گیریم چگونه خود را تغییر دهیم - اگر بخواهیم خود را تغییر دهیم.
پرسش: و این تغییر باید از بیرون بیاید؟
پاسخ: بله. وقتی ما آماده شناخت و معرفت تازه باشیم، به سوی مان می آید.

پرسش: آیا با داوری می توانیم عواطف مان را تغییر دهیم؟
پاسخ: یک مرکز ماشین نمی تواند دیگری را تغییر دهد. برای نمونه: در لندن من مرد زودرنجی هستم، آب و هوا کسل و بداخلاقم می کند، در حالی که در هند مرد خوش اخلاقی هستم. برای همین داوریم می گوید به هند بروم و عاطفه زودرنجی را از خود بیرون کنم. اما سپس می فهمم در لندن می توانم کار کنم، در مناطق گرم، نه به این خوبی. و برای همین، آنجا به دلیل دیگری زودرنج می شوم، می بینید، عواطف، خودمختار از داوری هستی دارند و شما نمی توانید یکی را به کمک دیگری تغییر دهید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,802
مدال‌ها
4
سکه
24,054
پرسش: حالت عالی تر وجود چیست؟
پاسخ: آگاهی چند حالت دارد:
۱) خواب که در آن ماشین مان هنوز کار می کند، اما با فشار پائین.
۲) حالت بیداری که اینک در آن هستیم. این دو، تنها حالاتی است که مردم میان حال با آنها آشنایی دارد.
۳) حالتی که به آن خودآگاهی می گویند. لحظه ای است که مردم هم از خود و هم ماشین اش آگاه است. ما همه، جرقه هایی از آن را داریم، اما تنها جرقه هایی. لحظه هایی است که شما نه تنها از کاری که می کنید، بلکه از خودتان که آن را پیش می برد، آگاه می شوید. هم "من" وهم "اینجای من اینجا هستم را می بینید - هم خشم و هم "منى" را که خشمگین است.

اگردوست دارید، این حالت را به یاد آوردن خود بنامید. حال وقتی به طور کامل و همیشه از "من" و کاری که می کند و "منى" که می کند، آگاه باشید - از خودتان آگاه خواهید بود. به یاد آوردن خود حالت سوم است.
پرسش: آیا نتیجه اش کلبی مذهبی نیست؟
پاسخ: کاملا درست است. اگر جلوتر روید و ببینید شما و تمام مردمان ماشین اید، کلبی مذهب (شکاک و بدبین) می شوید. اما اگر به کار ادامه دهید، می بینید که کلبی مذهب نمی مانید.
پرسش: چرا؟
پاسخ: چون باید دست به گزینش زنید، تصمیم بگیرید یا به کلی مکانیکی شوید یا به کلی آگاه. این همان جداشدن راه هاست که تمام آموزه های عرفانی از آن یاد می کنند.
پرسش: آیا هیچ راه دیگری برای کاری که من می خواهم پیش ببرم وجود ندارد؟
پاسخ: در انگلستان خیر. در خاورزمین، وضعیت فرق می کند. روشهای متفاوتی برای مردمان متفاوت وجود دارد. اما باید آموزگار پیدا کنید. تنها خودتان هستید که می توانید تصمیم بگیرید چه کار می خواهید بکنید. در دل خود برای بزرگترین خواسته تان بگردید و اگر توانستید این کار را کنید، آن وقت می فهمید چه کار باید بکنید. در این باره خوب بیندیشید، و سپس پیش رویش.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,802
مدال‌ها
4
سکه
24,054
نیویورک

13 فوریه، 1924 (23 بهمن 1303)


پرسش: روش نهاد چیست؟
پاسخ: روش، روشی ذهنی فردی است، بستگی به خصوصیات ویژه هر فرد دارد. تنها یک قاعده کلی وجود دارد که در باره همه کاربرد دارد - مشاهده. این برای همه ناگزیر است. با این حال، این مشاهده برای تغییر نیست، بلکه برای دیدن خود است. هر کس خصوصیات ویژه خود، عادت های خود را دارد که خودش آنها را معمولا نمی بیند. لازم است این خصوصیات ویژه را دید. به این ترتیب، "امریکاهای زیادی را پیدا می کنید." هر واقعیت مسلم کوچک، دلیل بنیادین خود را دارد. وقتی شما دست مایه هایی در باره خود گرد آورید، آن وقت امکان سخن گفتن وجود دارد؛ در حال حاضر، مشاهده تنها نظری است.

اگر همه سنگینی را در یک سو بگذاریم، باید به نحوی آن را همسنگ کنیم. با کوشش برای مشاهده خود، کانونمند شدن را تمرین می کنیم، که حتی برای زندگی معمولی سودمند است.
پرسش: نقش رنج در تکامل بخشیدن به خود چیست؟
پاسخ: دو گونه رنج وجود دارد- آگاهانه و ناخودآگاه. تنها یک ابله ناخودآگاه رنج می برد. در زندگی دو رودخانه، دو سو وجود دارد. در رودخانه نخست، قانون برای خود رودخانه است و نه برای قطره های آب. ما قطره ها هستیم. در یک لحظه، قطره در سطح است، در لحظه دیگر در ژرفنا. رنج وابسته به جایگاه است. در رودخانه نخست، رنج به کلی بیهوده است، زیرا تصادفی و ناخودآگاه است. موازی با این رود، رود دیگری است. در این رود، رنج گونه های متفاوتی دارد. قطره در رود نخست، امکان گذار به رود دیگر را دارد. امروز قطره به این دلیل رنج می برد چون دیروز به اندازه کافی رنج نبرده است. در اینجا قانون جزا و سزا کار می کند. قطره نمی تواند از پیش رنج برد. دیر یا زود بهای همه چیز پرداخته می شود.

برای کیهان زمان وجود ندارد. رنج می تواند اختیاری باشد و تنها رنج اختیاری ارزشمند است. می توان تنها به دلیل احساس ناکامیابی، رنج برد. یا به خاطر دیروز رنج کشید و برای آماده شدن برای فردا رنج برد. دوباره می گویم، تنها رنج آگاهانه ارزشمند است.
 
بالا