به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,789
مدال‌ها
4
سکه
23,989
اگر به را*ب*طه زمین و عالم بنگریم، می بینیم که از سویی ماه واره زمین در حوزه تأثیراتش قرار دارد در حالی که از سوی دیگر زمین به صورت جزء سازنده دنیای سیاره ای وارد منظومه شمسی مان می شود. زمین یکی از سیاره های کوچکی است که دور خورشید می گردد. در مقایسه با کل وزن سیاره های منظومه شمسی، وزن زمین کسر کمابیش ناچیزی را می سازد و سیاره ها تأثیر بسیار زیادی روی زندگی زمینی و تمام آنچه هستی دارد و موجودات زنده دارند -تأثیری بس کلان تر از آنچه علم ما گمان می برد. زندگی مردمان منفرد، گروهها، مردمیت از بسیاری جهت ها وابسته به تأثيرات سیاره ای است. سیاره ها هم زندگی می کنند، همان طور که ما روی زمین زندگی می کنیم. اما دنیا سیاره ای به نوبه خود وارد منظومه شمسی می شود و به صورت بخشی بسیار ناچیز وارد آن می شود، زیرا وزن تمام سیاره ها با هم بسیار کمتر از وزن خورشید است.

دنیای خورشید نیز دنیایی است که ما در آن زندگی می کنیم. خورشید به نوبه خود وارد دنیای ستاره ها می شود، در انباشت کلانی از خورشیدهایی که راه شیری را می سازند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,789
مدال‌ها
4
سکه
23,989
دنیای ستارگان نیز دنیایی است که ما در آن زندگی می کنیم. در کل، حتی بنا به تعریف اخترشناسان نوین، دنیای ستارگان به نظر کلیت جداگانه ای را بازنمایی می کند که شکل معینی دارد، و با فضایی پیچیده شده که کندوکاوهای علمی نمی تواند به فراسوی کرانه های آن نفوذ کند. اما گمان اخترشناسی این است که در فواصلی غیرقابل اندازه گیری از دنیای ستاره ای ما انباشت های دیگری می تواند وجود داشته باشد. اگر ما این پنداشت را بپذیریم، می توانیم بگوییم دنیای ستارگان ما به صورت جزء سازنده ای وارد کل کمبت این دنیاها می شود. این انباشت دنیاهایا "تمامی دنیاها" نیز دنیایی است که ما در آن زندگی می کنیم.

علم نمی تواند از آن دورتر را بنگرد، اما اندیشه فلسفی اصلی نهایی رامی بیند که فراسوی همه دنیاهاست، یعنی مطلق را که در واژگان هندو به آن برهمن می گویند.
تمام آنچه را که در باره دنیا گفته شد می توان در شکل ساده ای به نمایش گذاشت. بیایید زمین را با دایره کوچکی نشان دهیم و آن را با حرف الف نشانه گذاری کنیم. بیایید درون دایره الف، دایره کوچک تری بگذاریم، که نمایانگر ماه است و آن را با حرف ب نشان کنیم. بیاید دایره بزرگتری را دور دایره زمین بکشیم که نمایانگر دنیایی است که زمین وارد آن می شود و آن را با حرف پ نشان کنیم.

پیرامون آن بیایید دایره دیگری بکشیم که نمایانگر خورشید است و آن را با حرف ت مشخص می کنیم، بعد دور این دایره نیز دایره ای می کشیم که نمایانگر دنیای ستارگان است و آن را با حرف ث مشخص می کنیم و بعد دایر تمام دنیاها که با حرف ج مشخص می کنیم. دایره ج را در دایره چ می گذاریم که اصل فلسفی تمامی چیزها، یا مطلق است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,789
مدال‌ها
4
سکه
23,989
شکل، صورت هفت دایره با یک مرکز را به خود می گیرد. با در نظر داشتن این شکل، کسی که واژه "دنیا" را بر زبان می آورد همیشه می تواند دقيقا تعريف کند که از کدام دنیا حرف می زند و در چه را*ب*طه ای با این دنیا قرار دارد. همان طور که دیرتر توضیح خواهیم داد، همین شکل به ما کمک می کند تا تعریف اخترشناسانه دنیا، تعاریف فلسفی، فیزیکی و فیزیکی شیمیایی و همین طور ریاضی (دنیا با ابعاد بسیار) و تئوسوفیایی (دنیاهایی که به دورن هم رخنه می کنند) و تعاریف دیگر آن را دریافته و با هم بیامیزیم.

این نیز روشن می کند چرا کسانی که از دنیا سخن می گویند هیچ وقت نمی توانند یکدیگر را دریابند. ما همزمان در شش دنیا زندگی می کنیم، درست به همان سان که روی کف اتاقی در این یا آن بنا، در این یا آن خیابان، در این یا آن شهر، در این یا آن استان، و در این یا آن بخش جهان. اگر کسی در باره جایگاهی سخن بگوید که در آن زندگی می کند بی آنکه روشن کند که به کف اتاق اشاره دارد یا شهر یا بخشی از جهان، مسلم است که هم سخنانش او را نمی فهمند. اما مردمان همیشه به همین سان در باره هر چیزی که اهمیت به دردخوری ندارد گفت و گو می کنند و همان طور که در نمونه "دنیا" دیدیم، به آسانی با یک واژه، به یک سلسله از برداشت هایی اشاره دارند که به همان اندازه با هم پیوند دارند که بخشی ناچیز با کلی کلان و ... اما گفتار دقیق همیشه و با دقت اشاره می کند که هر برداشت را در چه را*ب*طه ای در نظر گرفته و چه چیز را در برمی گیرد. یعنی، از چه بخشهایی ساخته می شود و جزء سازنده چه چیز است.

این گفته از لحاظ برهانی دریافتنی و روشن است، اما متأسفانه هرگز در نظر گرفته نمی شود، شاید به این دلیل که مردمان اغلب نمی دانند، نمی دانند چگونه می توانند بخشها و روابط متفاوت برداشتی دانسته را پیدا کنند. روشن کردن نسبی بودن هر برداشتی، در نظر نگرفتن آن به این مفهوم کلی و انتزاعی که همه چیز در دنیا نسبی است، بلکه به این صورت که دقيقا نشان می دهد که از چه نظر و چگونه با بقیه چیزها ارتباط دارد، بخش مهمی از اصول این آموزه است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,789
مدال‌ها
4
سکه
23,989
اگر اکنون برداشت "مردم" را در نظر بگیریم، باز سوء برداشت در باره این واژه را می بینیم، می بینیم که همان ناسازگاری ها در آن گذاشته می شود. هر کس این واژه را به کار می برد، گمان می برد که در می یابد معنای "مردم" چیست؛ اما در واقع هر کس به شیوه خود آن را می فهمد و از راههای گوناگون.

طبیعت گرای دانا، در مردم، زاده تکامل یافته میمون را می بیند و او را با ساختار دندانهایش و این و آن تعریف می کند.مردم مذهبی که به خدا و زندگی پسین باور دارد، در مردم جان بی مرگش را می بیند که در پوسته فناپذیر زمینی زندانی شده که گرداگردش را وسوسه ها گرفته و مردم را به سوی خطر می راند. اقتصاددان سیاسی مردم را به صورت کلیتی تولید کننده و مصرف کننده در نظر می گیرد.

تمام این دیدگاهها به کلی در ستیز با یکدیگر می نمایند، یکدیگر را نقی می کنند و هیچ نقطه تماسی با یکدیگر ندارند. از این گذشته، این پرسش با این واقعیت مسلم پیچیده تر می شود که ما تفاوت های زیادی میان مردمان می بینیم، به قدری کلان و چنان به شدت تعریف شده که اغلب به نظر غریب می رسد که اصطلاح "مردم" برای این موجودات با چنین دسته بندی های متفاوتی به کار می رود.و اگر با رویارویی با این همه، از خود بپرسیم مردم چیست، می بینیم که نمی توانیم به این پرسش پاسخ دهیم - ما نمی دانیم مردم چیست در اینجا تعاريف نه از لحاظ آناتومی کافی است، نه فیزیولوژی، نه روان شناسی به اقتصاد ، زیرا به همه مردمان به یک اندازه مربوط می شود، بی آنکه به ما اجازه دهد تفاوت هایی را که در مردمان می بینیم، از هم تشخیص دهیم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,789
مدال‌ها
4
سکه
23,989
آموزه ما اشاره دارد که انباشت دانسته های ما در باره مردم به کلی برای هدف تعیین کردن مردم چیست، کافیست. اما نمی دانیم چگونه به این موضوع ساده نزدیک شویم. ما خود این پرسش را بی اندازه پیچیده و غامض می کنیم این آموزه می گوید: مردم موجودی است که می تواند کار کند. " کارکردن به معنای آگاهانه عمل کردن و بنا به خواست و اراده فردی است. و ما باید بدانیم که نمی توانیم تعریف کامل تری از مردم بیابیم. جانوران از لحاظ توانایی حرکت و جابه جایی با گیاهان تفاوت دارند. و هر چند صدفی که به یک سنگ چسبیده و برخی گیاهان دریایی که می توانند برعکس جریان حرکت کنند، به نظر به این قانون دست اندازی می کنند، با این حال قانون درستی است . گیاه نه می تواند خوراکی را شکار کند، نه از شوک بپرهیزد و نه خود را از شکارگرش پنهان کند.

مردم از لحاظ گنجایش کار آگاهانه، گنجایش کار کردن، با جانور تفاوت دارد. ما نمی توانیم آن را نپذیریم، و می بینیم که این تعریف پاسخگوی تمامی نیازهاست، این امکان را می دهد تا مردمی را از یک سلسله موجودات دیگری که توانایی کار کردن آگاهانه را ندارند و در عین حال بنا به میزان آگاهی از کردارهایش، متمایز کنیم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,789
مدال‌ها
4
سکه
23,989
بدون هیچ گزافه گویی می توانیم بگوییم که تمام گوناگونی هایی را که در مورد مردمان به چشم ما می آیند، می توان به تفاوت آنها در آگاهی از کارهایشان کاهش بخشید. مردمان به گمان ما بسیار گوناگون اند درست بهذاین دلیل که کارهای برخی از آنها بنا به آرای ما به شدت آگاهانه است، در حالی که کارهای دیگران آن قدر ناآگاهانه است که حتی از سنگ های ناآگاه
هم که دست کم به درستی به پدیده های بیرونی واکنش نشان می دهند، به نظر پیشی می جویند. پرسش با این واقعیت مسلم صرف پیچیده می شود که اغلب مردم به ما نشان می دهد که در کنار آنچه به نظرمان کارهای به کلی آگاهانه ارادی می رسد، واکنش های به کلی ناآگاهانه جانوری - مکانیکی دیگری هم دارد.

به همین دلیل، به گمانمان می رسد که مردم موجودی است که به شکل بی همتایی پیچیده است. این آموزه این پیچیدگی را نفی می کند و در برابرمان وظیفه بسیار دشواری در پیوند با مردم می گذارد. مردم کسی است که می تواند کار کند، اما در میان مردمان معمولی، و همین طور کسانی که خود را فوق العاده می پندارند، کسی نیست که بتواند کار کند." در نمونه آنها، همه چیز از آغاز تا فرجام "کار کرده می شود، هیچ کاری نیست که آنها بتوانند بکنند."

در زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی، در سیاست، علم، هنر، فلسفه و دین، همه چیز از آغاز تا فرجام "کرده می شود، هیچ کس نمی تواند هیچ کاری کند. اگر دو نفر که گفت گویی را در باره مردم آغاز می کنند به این همرایی برسند که او را موجودی بنامند که توانایی کار کردن دارد، که می تواند کار کند، همیشه یکدیگر را در می یابند. تردیدی نیست که به اندازه کافی برای خود روشن می کنند که معنای "کار کردن" چیست. برای آنکه بتوان کار کرد"، به میزان بالایی از وجود و شناخت و دانش نیاز است مردمان معمولی حتی نمی فهمند معنای "کار کردن" چیست، زیرا در نمونه خودشان و در تمام چیزهای پیرامون شان، همه چیز همیشه کرده می شود" و همیشه کرده شده است." و با این حال مردم می تواند کار کند."
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,789
مدال‌ها
4
سکه
23,989
مردمی که خواب است نمی تواند کار کند. در نمونه او همه چیز در خواب کرده می شود. خواب در اینجا نه به مفهوم لفظی خواب ارگانیک، که به مفهوم حالت هستی تداعی گرایانه در نظر گرفته می شود. مردم اول از همه باید بیدار شود. پس از بیدار شدن، می بیند که نمی تواند کار کند. باید به اختيار بمیرد. وقتی بمیرد می تواند زنده شود. اما موجودی که تازه به دنیا آمده است باید رشد کند و یاد بگیرد. وقتی رشد کند و یاد بگیرد، آن وقت کار می کند."

اگر آنچه را که در باره مردم گفته شد، تحلیل کنیم، می بینیم که نیمه نخست آنچه گفته شد، یعنی اینکه مردم نمی تواند هیچ کاری بکند" و همه چیز در او کرده می شود، با آنچه که دانشهای مثبت در باره مردم می گویند، همسازی دارد. بنا به دیدگاه مثبت گرا، مردم ارگانیسم بسیار پیچیده ای است که از راه تکامل از ساده ترین موجودات رشد کرده و می تواند به شیوه بسیار پیچیده ای به تأثیرات بیرونی واکنش نشان دهد. این گنجایش واکنش در مردم به اندازهای پیچیده است و حرکت پاسخ دهنده چنان از دلایلی که آنها را برانگیخته و شرطی کرده، دورند که کارهای مردم، یا دست کم بخشی از آنها از دید یک مشاهده گر ساده دل بسیار خودانگیخته و خودمختار می نماید. در واقع، مردم توانایی پیش بردن ساده ترین یا خودانگیخته ترین کار را هم ندارد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,789
مدال‌ها
4
سکه
23,989
کل او چیزی جز نتیجه تأثیرات بیرونی نیست. مردم یک روند است، یک ایستگاه انتقال نیروها، اگر مردمی را به خیال درآوریم که از زمان زایشش از تأثیرات بی بهره بوده، و در اثر معجزه ای زندگیش درامان مانده، چنین مردمی توانایی پیش بردن یک کار یا حرکت را هم ندارد. در واقع، نمی تواند زندگی کند، چون نه می تواند نفس بکشد و نه چیزی بخورد. زندگی سلسله بسیار پیچیده ای از کارها است - دم و بازدم، خوراک رسانی، دادوستد مواد، رشد یاخته ها و بافت ها، بازتابها، تکانه های عصبی و این و آن، و مردمی که از تأثيرات بیرونی بی بهره بماند نمی تواند هیچکدام از این کارها را پیش ببرد و تردیدی نیست که نمی تواند آن تجلیات و آن کردارهایی را نشان دهد که همیشه ارادی و آگاهانه پنداشته می شوند.

بنابراین از دیدگاه مثبت گرایی، مردم تنها از لحاظ پیچیدگی بیشتر واکنش هایش به تأثیرات بیرونی و فاصله زمانی درازتر تأثيرات و واکنش، با جانوران تفاوت دارد. اما نه مردم و نه جانوران توانایی پیش بردن کارهای خودمختار را ندارند و چیزی که می توان در مردم اراده نامید چیزی جز نتیجه خواستهایش نیست.

strictly scientific positivist world - concept

این به روشنی دیدگاهی مثبت گراست. اما شمار کمی هستند که به شکلی بی ریا و پیگیر این دیدگاه را نگاه دارند. بیشتر مردمان، در حالی که به خود و دیگران دلگرمی می بخشند که می توانند روی زمین مفهومی به شدت علمی و مثبت گرایانه از دنیا بایستند، در واقع به آمیزه ای از نظریه ها باور دارند، یعنی دیدگاه مثبت گرا نسبت به چیزها را تا اندازهای باز می شناسند، تا آنجا که زیادی ریاضت کشانه نشود و آسودگی خاطر را از مردم نگیرد. از سویی با این بازشناسی که تمام روندهای فیزیکی و روانی در مردمی خصلت بازتاب ها را دارند، در عین حال به میزانی از آگاهی خودمختار باور دارند، به اصلی معنوی، و اراده آزاد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,789
مدال‌ها
4
سکه
23,989
اراده از این دیدگاه آمیزه ای است که از کیفیت هایی گرفته می شود که به ویژه تکامل یافته است و در مردمی وجود دارد که می تواند کار کند. اراده نشانه وجودی با ساماندهی بسیار عالی از هستی در مقایسه با مردم معمولی است. تنها مردمانی که دارای چنین وجودی باشند، می توانند کار کنند. بقیه همه تنها مردم آهنی اند، که مانند ماشین ها یا اسب بازهای خودکار با نیروهای بیرونی به کار می افتند و تا آنجا که فنرشان کوک داشته باشد می توانند کار کنند و نمی توانند ذره ای به نیروی آن بیفزایند. بنابراین آموزه ای که من ازآن سخن می گویم امکانات کلان مردم را باز می شناسد، امکاناتی بس کلان تر از آنچه که علم مثبت گرا می بیند، اما نمی پذیرد که مردم به صورتی که هست به عنوان کلیتی خودمختار و با اراده، ارزشی دارد.

مردم چنانکه ما تورا می شناسیم، یک ماشین است. این انگاره مکانیکی بودن مردم را باید به روشنی دریافت و به خود نشان داد تا بتوان معنا و اهمیت و تمامی نتایج و پیامدهای برخاسته از آن را دید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,789
مدال‌ها
4
سکه
23,989
پیش از هر چیز، هر کس باید به مکانیکی بودن خودش پی ببرد. این دریافت تنها در نتیجه مشاهده خود به شکلی درست از راه می رسد. و در باره مشاهده خود باید گفت - آن قدر آسان نیست که ممکن است در نگاه نخست به نظر رسد. بنابراین این آموزه سنگ بنای خود را بر شالوده مطالعه اصول درست مشاهده خود می گذارد. اما پیش از پراختن به مطالعه این اصول، هر کس باید آهنگ آن کند تا صد در صد با خود راست گو باشد.

چشمانش را به چیزی نبندد، از هیچ نتیجه ای روی برنگرداند، مهم نیست به کجا ممکن است او را رهبری کند، از هیچ نتیجه گیری نترسد، خود را به هیچ دیوار از پیش ساختهای محدود نکند. زیرا کسی که به اندیشیدن در این جهت عادت ندارد، به شهامت بسیار زیادی نیاز دارد تا با بی ریایی نتایج و پیامدهایی را که به آن می رسد بپذیرد. آنها کل مسیر اندیشیدن مردم را بر هم می ریزد و او رااز خوشایندترین و عزیزترین اوهامهایش بی بهره می کند. اول از همه ناتوانی کامل و درماندگی خود را در برابر به راستی هر آنچه که او را فراگرفته می بیند. او در دست همه چیز است، زیر فرمان آنها. هیچ چیز در دست او نیست، او بر چیزی فرمان نمی راند. چیزها یا او را به سوی خود می کشانند یا از خود می رانند.

کل زندگیش چیزی جز دنباله روی کورکورانه از کشش ها ورانش ها نیست. از این گذشته، اگر از نتیجه گیری ها نترسد، می بیند چگونه چیزی که شخصیتش می نامد، سلیقه ها و عادتهایش شکل می گیرد: در یک کلام، چگونه شخصیت و فرديتش ساخته می شود. اما مشاهده خود هر اندازه هم که بی ریا و جدی پیش برده شود، به خودی خود نمی تواند نگاره صدر درصد درستی از سازوکار درونی اش برایش بکشد.
 
بالا