به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,633
مدال‌ها
11
سکه
23,204
درجه های معینی میان کودکان و بزرگسالان وجود ندارد. طول عمر به معنای بلوغ و پختگی نیست، مردم می تواند صدسال هم زندگی کند و کودک باقی بماند؛ می تواند قد بلند کند و باز کودک بماند، اگر منظورمان از کودک" کسی است که هیچ منطق مستقلی در ذهنش ندارد. مردم را تنها از لحظه ای که ذهنش این صفت را به دست آورد، می توان "بزرگ سال" نامید. بنابراین از این دیدگاه، می توان گفت که نهاد تنها برای افراد بزرگ سال است. تنها بزرگسال می تواند از آن سود برد. پسر یا دختر هشت ساله می تواند بزرگ سال باشد و مردم شصت ساله کودک. نهاد نمی تواند مردم را بزرگسال کند، آنها باید پیش از آمدن به نهاد بزرگسال شده باشند.

کسانی که در نهادند باید بزرگسال باشند، و منظورم از بزرگسال از لحاظ جوهر نیست، بلکه از نظر ذهن است
پیش از ادامه لازم است روشن کرد که هر کس چه می خواهد و چه چیز می تواند به نهاد بدهد.
نهاد چیز زیادی نمی تواند بدهد. برنامه نهاد، توانایی نهاد، هدف نهاد، امکانات نهاد را می توان در چند واژه بیان کرد: نهاد می تواند کمک کند تا کسی که می خواهد بتواند مسیحی باشد. ساده است. همین! تنها در صورتی می تواند این کار را کند که چنین چیزی خواسته اش باشد، و مردم زمانی این خواسته را دارد که جایی داشته باشد که این خواسته پیوسته در آن حضور داشته باشد، پیش از آنکه هر کس بتواند، باید آرزو کند. بنابراین سه دوره وجود دارد: آرزو کردن، توانستن، و بودن
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,633
مدال‌ها
11
سکه
23,204
نهاد ابزار است. بیرون نهاد امکان آرزو کردن و بودن وجود دارد؛ اما اینجا توانستن
بیشتر کسانی که اینجا هستند خود را مسیحی می نامند. در عمل همه به اصطلاح مسیحی هستند. بیایید مانند مردمان بزرگسال به این پرسش بپردازیم.
دکتر اکس، آیا شما مسیحی هستید؟ شما چگونه می اندیشید، آیا باید به همسایه مان مهریورزیم یا نورزیم؟ چه کسی می تواند مانند یک مسیحی مهر بورزد؟ از اینجا نتیجه می گیریم که مسیحی بودن ناممکن است. مسیحیت خیلی چیزها را در برمی گیرد؛ ما تنها یکی از آنها را در نظر گرفتیم تا نمونه ای آورده باشیم. آیا کسی را که فرمان دهد دوست دارید یا از او متنفرید؟

با این حال مسیحیت درست همین را می گوید، به همه مردمان مهر بورزید. اما این ناممکن است. در عین حال بسیار درست است که لازم است مهر بورزیم، نخست باید بتوانیم، تنها در آن زمان می توانیم مهر بورزیم. متأسفانه، با گذشت زمان، مسیحیان نیمه دوم، مهرورزیدن را گرفته اند و نیمه اول را به دست فراموشی سپاردند، دینی را که باید پیش از آن می آمد.
برای خداوند بسیار ابلهانه بود که از مردم چیزی را بخواهد که نمی تواند بدهد. نیمی از دنیا مسیحیاند، نیمی دیگر دین های دیگری دارند. از نظر من، مردی معقول، این مسئله مهم نیست؛ آنها همه مانند مسیحیان اند. بنابراین می توان گفت که کل دنیا مسیحی است، تفاوت تنها در اسم است. و هزاران سال است که مسیحی است و نه یک سال. مسیحیانی پیش از پیدایش مسیحیت بوده اند. برای همین عقل سلیم به من می گوید: "این همه سال است که مردمان مسیحی بوده اند . چه طور می توانند تا به اندازه ابله باشند که ناممکن را بخواهند؟

اما این طوری نیست، چیزها همیشه این طور که حالا هستند نبودند. تنها به تازگی مردمان نیمه اول را فراموش کرده اند و به همین دلیل گنجایش توانایی داشتن را از دست داده اند. و برای همین مهر ورزیدن به راستی ناممکن شده است
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,633
مدال‌ها
11
سکه
23,204
بگذارید هر کس از خودش خیلی ساده و باز بپرسد آیا می تواند همه مردمان را دوست بدارد. اگر قهوه اش را خورده باشد، مهر می ورزد، اگر نه، مهر نمی ورزد. چه طور می توان این را مسیحیت نامید؟
در گذشته همه مردمان مسیحی نامیده نمی شدند. به عده ای از اعضای یک خانواده مسیحی می گفتند و به دیگران پیش مسیحی و به عده ای دیگر غیر مسیحی، پس در یک خانواده واحد، می توانست اعضایی از اولی، دومی و سومی وجود داشته باشد. اما حالا همه خود را مسیحی می نامند. با خود کشیدن این نام بدون توجيه لازم، ساده دلی، راستگو نبودن، نابخردی و نفرت انگیز است.

مسیحی کسی است که می تواند فرمانها را برآورده کند. کسی که می تواند به تمام چیزهایی که از مسیحی خواسته می شود، هم در ذهنش و هم در جوهرش پاسخ دهد، مسیحی بدونشنشانه نقل قول نامیده می شود. کسی که در ذهنش می خواهد به تمام آنچه از مسیحی خواسته می شود پاسخ دهد، اما تنها در ذهنش و نه با جوهرش، پیش مسیحی نامیده می شود. و به کسی که هیچ کار نمی تواند بکند، حتی با ذهنش، غیرمسیحی گفته می شود. سعی کنید چیزی را که می خواهم با این گفته ها انتقال دهم دریابید. بگذارید دریافت ژرف تر و گسترده تر شود.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,633
مدال‌ها
11
سکه
23,204
پاریس

16 اوت، 1922 (24 مرداد 1301)

تمرین ایست


تمرین "ایست برای تمام شاگردان نهاد اجباری است. در این تمرین، با دستور ایست یا هر نشانه ای که از پیش مشخص شده، هر شاگردی هر کجا که باشد باید بی درنگ از هر حرکتی و هر کاری که دارد می کند دست کشد، خواه در میانه اجرای حرکت های آهنگین و موزون باشد یا در زندگی معمولی نهاد، سرگرم کار یا پشت میز؛ نه تنها باید از هر حرکتی دست کشد، بلکه باید حالت چهره اش را هم نگاه دارد، لبخند، اخم و تنش تمام ماهیچه های بدن اش را درست در حالتی نگاه دارد که دستور "ایست" را شنیده است. باید چشمانش را روی نقطه ای پایدار که بر حسب اتفاق هنگام شنیدن دستور به آن می نگریسته، نگاه دارد، در حالی که شاگرد در این وضعیت ایست حرکت ها قرار دارد، باید جریان اندیشه هایش را هم بازایستاند اجازه ورود به اندیشه تازه ای ندهد. و باید گل توجه اش را روی مشاهده تنش ماهیچه ها در بخشهای متفاوت بدن کانونمند کند، توجه را از یک بخش به بخش دیگر رهبری کند، مراقب باشد که تنش ماهیچه ای تغییر نکند، نه کمتر و نه بیشتر شود.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,633
مدال‌ها
11
سکه
23,204
در کسی که به این صورت دست از حرکت کشیده و بی جنبش می ماند، هیچ وضعیت بدنی وجود ندارد. این حرکتی است که تنها در لحظه گذر از یک وضعیت بدنی به دیگری از هم گسسته شده است. در كل ما چنان به سرعت از یک وضعیت بدنی به وضعیت دیگر می رویم که متوجه تغییر نگرش ها نمی شویم. تمرین ایست" امکان دیدن و احساس کردن تن مان را در وضعیت ها و نگرش هایی می دهد که برایش به کلی نامایوس و غیرطبیعی است.

هر نژادی، ملتی، دوره ای، کشوری، طبقه ای و هر پیشه ای، شمار محدود وضعیت های بدنی خود را دارد که نمی تواند از آنها جدا شود و نمایانگر سبک خاص دوره، نژاد یا پیشه ای معین است. هر کسی بنا به فردیتش، تعداد معینی وضعیت بدنی از که در دسترسش است می گیرد و بنابراین هر کس خزانه بسیار محدودی از وضعیت های بدنی دارد. این را به آسانی می توان، برای نمونه در هنر بد دید، وقتی که هنرمند که به شکلی مکانیکی با نمایش یک و حرکت یک نژاد یا طبقه آشنایی دارد می کوشد نژاد یا طبقه دیگری را به نمایش بگذارد. از این لحاظ روزنامه ها مواد زیادی در اختیار می گذارند و در آنها خاورزمینی هایی را با حرکت ها و نگرش های سربازان انگلیسی، یا دهقاناتی را با حرکتها و وضعیت های بدنی خوانندگان اپرا می بینیم.
سبک حرکت ها و وضعیت های بدنی هر دوره، نژاد و طبقه ای به شکل جدایی ناپذیری با شکلهای مشخص اندیشه و احساس پیوند دارد. و آنها به اندازه ای از نزدیک با هم پیوند دارند که بدون تغییر خزانه وضعیت های بدنی کسی نه می تواند قالب خردورزی خود را تغییر دهد و نه قالب احساسش را. قالب های اندیشه و احساس را می توان وضعیت های بدنی اندیشه و احساس نامید، هر کسی شمار دانسته ای از وضعیت های بدنی خردورزی و عاطفی دارد، درست به همان سان که شمار معینی وضعیت های بدنی حرکتی دارد و وضعیتهای بدنی حرکت، اندیشه و عاطفه اش همه باهم پیوندی درونی دارند، بنابراین، کسی هرگز نمی تواند از خزانه وضعیت های بدنی خردورزی و عاطفی اش رها شود مگر وضعیت های بدنی حرکتی اش تغییر کند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,633
مدال‌ها
11
سکه
23,204
تحلیل روانشناسانه و مطالعه کارکردهای روانی حرکتی که به شیوه خاصی به کار برده می شود، نشان می دهد که هر کدام از حرکت های ما خواه ارادی و خواه غیرارادی گذاری ناخودآگاه از یک وضعیت که به شکلی خودکار جای افتاده به وضعیتی به همان اندازه خودکار است. این توهم است که حرکت های ما ارادی اند؛ در واقع ما خودکار هستیم. اندیشه ها احساس هایمان هم به همان اندازه خود کارند. و خودکاری اندیشه ها و احساس هایمان به شکل مشخصی با خودکاری حرکت هایمان پیوند دارد. کسی نمی تواند یکی را بدون دیگری تغییر دهد. و اگر برای نمونه، توجه کسی روی تغییر خود کاری اندیشه اش متمرکز شود، حرکت ها و وضعیت های بدنی مأنوس اش شیوه تازه اندیشه را با برانگیختن تداعی های قدیمی مأنوس سد می کند.

ما میزان وابستگی کارکردهای خردورزی عاطفی و حرکتی مان را به یکدیگر باز نمی شناسیم، هر چند در عین حال می توانیم از میزان وابستگی خلق وخو و حالت های عاطفی مان به حرکت ها و وضعیت های بدنی مان آگاه باشیم. اگر کسی وضعیت بدنی خاصی به خود بگیرد که در او با احساس اندوه یا طردشدگی هم خوانی دارد، آن وقت در مدت کوتاهی در واقع احساس اندوه یا طردشدگی خواهد کرد. با تغییر دستی وضعیت بدنی می توان ترس، بی تفاوتی، نفرت و این و آن تولید کرد. از آنجا که تمام کارکردهای مردم - خردورزی، عاطفی و حرکتی، خزانه وضعیت های بدنی معین خود را دارند و به شکلی متقابل روی هم تأثیر می گذارند، برای همین مردم هرگز نمی تواند از خزانه خودش جدا شود اما روشهای کار در نهاد تکامل هماهنگ مردمی، امکان جدا شدن از دایره خودکار درونزادی را در اختیار می گذارد و یکی از راههای آن به خصوص در ابتدای کار روی خود، تمرین ایست" است. مطالعه غیر مکانیکی خود تنها با استفاده از تمرین "ایست" ممکن است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,633
مدال‌ها
11
سکه
23,204
حرکتی که شروع شده با دستور یا نشانه ای ناگهانی گسسته می شود. بدن بی حرکت می شود و در وسط گذار از یک وضعیت بدنی به وضعیت دیگر، در نگرشی پایدار، که هرگز در زندگی روزمره در آن نمی ماند. با درک و دریافت خود "من" در این حالت، یعنی در حالت یک وضعیت بدنی نامأنوس، هر کس از دیدگاه های تازه ای به خود می نگرد، خود را از نو می بیند و مشاهده می کند. در این وضعیت بدنی، که برایش آشنا نیست، می تواند از نو بیندیشد از نو احساس کند، از نو خودش را بشناسد، به این شکل، دایره خودکاری قدیمی شکسته می شود. تن بیهوده می کوشد تا وضعیت بدنی را که با آن راحت است به خود بگیرد. اراده مردمی، که با دستور "ایست" وارد عمل شده است، از این کار جلوگیری می کند. تمرین "ایست" همزمان تمرین اراده توجه، اندیشه، احساس و حرکت است.

اما لازم است بدانیم که برای فعال کردن اراده به اندازه ای که کسی را در وضعیت بدنی نامأنوس نگاه دارد، دستور بیرونی "ایست" ضروری است. کسی نمی تواند به خودش فرمان "ایست" دهد، زیرا اراده اش از این دستور فرمانبرداری نمی کند. دلیلش این است که آمیزه وضعیت های بدنی مأنوس خردورزی، عاطفی و حرکتی ، نیرومندتر از اراده است. دستور "ایست " که از بیرون می آید، خود جایگزین وضعیت های بدنی خردورزی و عاطفی می شود و در این حالت، وضعیت بدنی حرکتی خود را تسليم اراده می کند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,633
مدال‌ها
11
سکه
23,204
پر یوره

23 مه 1923 (3 خرداد 1302)

سه توان - اقتصاد


مردم سه گونه توانمندی دارد. هر کدام در سرشت خود جدا و خودمختار است و هر کدام قوانین و آمیزه خود را دارد. اما مایه های شکل گیری شان یکی است. توانمندی نخست چیزی است که توانمندی فیزیکی نامیده می شود. کمیت و کیفیت آن به ساختار و بافت های ماشین مردمی وابسته است. توانمندی دوم، توانمندی روانی نامیده می شود. کیفیت آن به مرکز اندیشه و ماده ای وابسته است که در خود دارد. چیزی که اراده" و چیزهای همانند نامیده می شود، کارکردهای این توانمندی است توانمندی سوم، توانمندی اخلاقی نامیده می شود. به آموزش و پرورش و وراثت متکی است. دو توانمندی نخست به آسانی می توانند تغییر کنند زیرا به آسانی شکل می گیرند. از سوی دیگر، تغییر توانمندی اخلاقی بسیار دشوار است، زیرا شکل گیری اش به مدت زمان درازی نیاز دارد.

اگر کسی دارای عقل سلیم و منطق سالم باشد، هر کنشی می تواند آرا و "اراده اش را تغییر دهد. اما تغییر سرشت، یعنی ساختار اخلاقی اش به فشار دراز مدتی نیاز دارد. هر سه توانمندی مادی است. کمیت و کیفیت آنها به کمیت و کیفیت چیزی وابسته است که آنها را تولید می کند. کسی که ماهیچه های خوبی دارد، توانمندی فیزیکی بیشتری دارد. برای نمونه الف می تواند بیشتر از ب چیزهای سنگین بلند کند، توانمندی روانی هم همین طور است - به میزان ماده و داده هایی وابسته است که هر کس در اختیار دارد. به همین سان، مردم می تواند توانمندی اخلاقی بیشتری داشته باشد، اگر شرایط زندگیش، تأثیرات اندیشه های بسیار، دین و احساس را در برگرفته باشد. بنابراین برای تغییر هر چیز، مردم باید عمر به نسبت درازی کند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,633
مدال‌ها
11
سکه
23,204
برای نمونه الف نمی تواند به اندازه ب چیزهای سنگین بلند کند. تردیدی نیست که نیروی زنان می تواند افزایش یابد، اما به اندازه یک مرد سالم و به هنجار نمی رسد. و این در مورد همه چیز درست است. توانمندی اخلاقی و روانی هم نسبی است، برای نمونه، اغلب گفته می شود که مردم می تواند تغییر کند. اما چیزی که هست، چیزی که طبیعت از او آفریده، همان باقی می ماند. بنابراین مانند نمونه توانمندی فیزیکی، مردم نمی تواند تغییر کند؛ تنها کاری که می تواند بکند اگر بخواهد انباشتن توانمندی است. حال اگر داریم از فرد بیماری سخن می گوییم، اگر سالم شود، تردیدی نیست که متفاوت خواهد بود.

بنابراین، می بینیم که تولید کننده انرژی نمی تواند تغییر کند؛ همان که بوده باقی می ماند، اما می تواند فرآورده را افزایش بخشید. هر سه توانمندی را می توان با صرفه جویی و مصرف درست افزایش بخشید. اگر این را یاد بگیریم، یک دست آورد است. برای همین هر کس می تواند تمام توانمندی هایش را در صورتی افزایش بخشد که صرفه جویی و مصرف درست را بیاموزد. صرفه جویی و آشنایی با روش درست مصرف انرژی هر کس را صدها بار نیرومندتر از یک ورزشکار می کند. اگر "ج" می دانست چگونه پس انداز و مصرف کند، در لحظه ای معین می توانست صدبار نیرومندتر از "ک"، حتی از لحاظ فیزیکی باشد. این نکته در مورد همه چیز درست است، صرفه جویی را می تواند به صورت موضوع روانی و اخلاقی تمرین کرد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,633
مدال‌ها
11
سکه
23,204
حال بیاید توان فیزیکی را مطالعه کنیم. برای نمونه، با وجود این واقعیت مسلم که شما اکنون واژه های متفاوتی به کار می برید و در باره چیزهای متفاوتی نسبت به پیش سخن می گویید، حتی یک نفر از شما نمی داند چه طور کار کند. نه تنها هنگام کار نیروی زیادی را بیهوده هدر می دهید، بلکه حتی وقتی کاری هم نمی کنید، نیرو از دست می دهید. می توانید نه تنها وقتی نشسته اید صرفه جویی کنید، بلکه حتی هنگام کار می توان پنج دقیقه سخت تر کار کرد و ده بار انرژی کمتری مصرف کرد. برای نمونه، وقتی "ب" از چکش استفاده می کند، با کل بدنش چکش می زند، اگر برای نمونه ده پوند نیرو مصرف کند، یک پوند برای چکش به کار برده و نه پوند بیهوده هدر می رود.

اما برای تولید نتایج بهتر، چکش به دو پوند نیرو نیاز دارد و "ب" تنها نیمی از آن را در اختیار می گذارد، به جای پنج دقیقه، ده دقیقه وقت صرف می کند؛ به جای یک پوند، دو پوند ذغال سنگ می سوزاند. برای همین آن طور که باید کار نمی کند.
مانند من بنشینید، دستتان را مشت کنید و ماهیچه ها را تنها در مشتتان تا آنجا که می توانید منقبض کنید. می بینید که هر کس آن را متفاوت پیش می برد. یکی ساقهای پایش را منقبض کرده و دیگری پشتش را. اگر توجه کنید، آن را متفاوت از شیوه ای که همیشه انجام می دهید، انجام خواهید داد. یاد بگیرید - که وقتی نشسته اید، وقتی ایستاده اید، وقتی دراز کشیده اید - بازوی راست یا چپ خود را منقبض کنید. ( رو به ام). بلند شوید بازویتان را منقبض کنید و بقیه بدنتان را خالی از تنش کنید. سعی کنید این را تمرین کنید تا بهتر بفهمید. وقتی چیزی را می کشید، بکوشید میان انقباض و ایستادگی تفاوت بگذارید.
 
بالا