به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,633
مدال‌ها
11
سکه
23,204
حال بدون تنش راه می روم، تنها مراقب نگاه داشتن توازن خود هستم اگر بی حرکت بایستم، تاب می خورم. حال می خواهم بدون صرف هیچ نیرویی راه بروم. تنها یک هل آغاز کننده می دهم، بقیه با جنبش آنی ادامه می یابد. به این ترتیب بی آنکه هیچ نیرویی را هدر دهم به آن سوی اتاق می روم. برای این کار باید اجازه دهید حرکت خودش پیش رود؛ به شما وابسته نیست. پیش تر هم به کسی گفتم که اگر سرعتش را تنظیم کند، نشان می دهد که ماهیچه هایش را پرتنش می کند. سعی کنید همه جای بدنتان را به جز پاها خالی از تنش کنید و راه بروید. توجه خاصی به منفعل نگاه داشتن تن خود کنید، اما سر و صورت باید زنده باشند. زبان و چشمها باید حرف بزنند.

تمام روز در هر گام از چیزی آزرده هستیم مانند دوست داشتن چیزی بد آمدن از چیزی و این و آن. حال آگاهانه بخشهایی از بدن را خالی از تنش می کنیم و آگاهانه بخشهایی را پرتنش می کنیم. همانطور که تمرین می کنیم، با لذت این کار را می کنیم. هر کدام از ما کمابیش می تواند آن را پیش ببرد و هر کدام مطمئن است که هر چه بیشتر تمرین کند، توانایی بیشتری در پیش بردن آن خواهد داشت. به تنها چیزی که نیاز دارید، تمرین است، باید تنها بخواهید و بکنید. خواستن، امکان را فراهم می کند. منظورم چیزهای فیزیکی است. از فردا به بعد، همه این تمرین را هم شروع کنید: اگر جوش آوردید، بکوشید که به سراسر تن تان پخش نشود. واکنش خود را کنترل کنید، نگذارید پخش شود.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,633
مدال‌ها
11
سکه
23,204
برای نمونه، من مشکلی دارم: کسی به من توهین کرده و نمی خواهم او را ببخشم اما می کوشم نگذارم آن توهین به كل تنم بکشد. از صورت "پ" بدم می آید. تا او را می بینم احساس بیزاری می کنم. پس سعی کنم تحت تأثیر این احساس قرار نگیرم. نکته در مردمان نیست . نکته مشکلی است که داریم حال یک چیز دیگر. اگر همه خوب و دلنشین باشند، فرصتی برای کارآموزی به درد خور نخواهم داشت؛ برای همین پیشقدم داشتن کسانی می شوم که بتوانم با آنها تمرین کنم.
هر چیزی که بر ما تأثیر می گذارد این کار را بدون حضور مامی کند. این طوری در ما آرایش یافته است. ما برده اش هستیم. برای نمونه، کسی می تواند از من بدش بیاید و با کس دیگری همدردی داشته باشد. واکنش در من است.

چیزی که او را نسبت به من ناهمدل می کند در من است. او را نباید سرزنش کرد، او نسبت به همدلی که خود نسبت به خود دارم، خالی از همدلی است، هر چیزی که در طول روز ، در سراسر زندگی به ما می رسد ، نسبتی با خود ما دارد. گاهی چیزی که به ما می رسد می تواند خوب باشد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,633
مدال‌ها
11
سکه
23,204
این نسبیت مکانیکی است، درست همان طور که تنش های عضلانی مکانیکی است. حالا داریم کار کردن را یاد می گیریم. در عین حال می خواهیم تحت تأثیر چیزی قرار بگیریم که باید در ماتأثیر بگذارد. به عنوان یک قاعده ما تحت تأثیر چیزی قرار می گیریم که نباید در ما اثر بگذارد، زیرا چیزهایی که تمام روز کل ما را تحت تأثیر قرار می دهد، نباید این توان را روی ما داشته باشند، زیرا وجود واقعی ندارند. این یک تمرین برای توانمندی اخلاقی است و در مورد توانمندی روانی، کاری که باید کرد این نیست که اجازه داد "آن " اندیشه کند، بلکه باید بکوشیم اغلب و اغلب "آن" را بازایستانیم، خواه اندیشه خوبی باشد و خواه اندیشه بدی، بی درنگ با به یاد آوردن، بی درنگ با گرفتن مچ خود، باید از اندیشیدن "ان" جلوگیری کنیم.

به هر حال، این گونه اندیشیدن امریکایی را پیدا نمی کند، نه در چیزی خوب و نه بد. همان طور که در این لحظه پرتنش نکردن پایتان دشوار است، جلوگیری از اندیشه کردن "آن" هم دشوار است، اما امکان پذیر است در مورد تمرین ها، تنها وقتی آنها را تمرین کردید، پس از پیش بردن آنها در عمل، برای گرفتن تمرینهای بعدی نزد من بیایند. در حال حاضر، به اندازه کافی تمرین دارید. باید با بخشهای بیشتری از بدن کار کنید. اصول کار کردن تان باید این باشد: بکوشید به بهای بخشهای دیگر، تمام نیرویی را که می توانید روی بخشهایی از تن کانونمند کنید که دارند کار می کنند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,633
مدال‌ها
11
سکه
23,204
شیکاگو

26 مارس 1924 (6 فروردین 1303)

آزمایش با تنفس


آیا آزمایشگری با تنفس سودمند است جنون تمرین های تنفسی تمام اروپا را فراگرفته است. به مدت چهار یا پنج سال، من از راه درمان کسانی که تنفس خود را با به کار بردن چنین روشهایی نابود کرده اند، پول خوبی به دست آورده ام. کتاب های زیادی در این باره نوشته شده، هر کس می کوشد به دیگری آموزش دهد. می گویند: "هر چه بیشتر نفس بکشی، جریان اکسیژن بیشتری در درون خواهی داشت " این و آن، و در نتیجه، آنها نزد ما می آیند. من بسیار سپاسگزار نویسندگان این کتاب ها، بنیان گذاران و این و آن مکتب هستم. همان طور که می دانید، هوا گونه دوم خوراک است. همه چیز به تناسبهای درست نیاز دارد، در پدیده های مورد مطالعه شیمی فیزیک و این و آن بلوری شدن می تواند تنها با همخوانی معینی روی دهد، تنها در آن صورت چیزی تازه به دست می آید.

هر ماده ای تراکم معینی از ارتعاشات دارد. کنش متقابل میان مواد تنها با هم خوانی دقیق میان ارتعاشات مواد متفاوت روی می دهد. از قانون سه سخن گفته ام. برای نمونه، اگر ارتعاشات ماده مثبت 300 باشد و ارتعاشات مواد منفی 100، آمیزش ممکن است، وگرنه، اگر ارتعاشات در عمل درست با این اعداد هم خوان نباشد، آمیزشی روی نمی دهد؛ آمیزش، آمیزشی مکانیکی خواهد بود که دوباره به اجزای تشکیل دهنده اش تجزیه می شود. ماده تازه ای در کار نخواهد بود. کمیت موادی که باید با هم در آمیزند هم باید تناسب معینی داشته باشند. می دانید که اگر بخواهید خمیر داشته باشید، برای آردی که می خواهید خمیر کنید به میزان معینی آب نیاز دارید. اگر کمتر از آنچه مورد نیاز است آب بیفزایید، خمیر نخواهید داشت.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,633
مدال‌ها
11
سکه
23,204
تنفس معمولی شما مکانیکی است و به شکلی مکانیکی هر اندازه که هوا نیاز دارید می گیرید. اگر تنفس دستی کنترل شده را همان طور که معمولا تمرین می شود، تمرین کنید، پیامدش ناهماهنگی می شود. بنابراین برای گریز از آسیبی که تنفس دستی می تواند به بار آورد، باید به شکلی هم خوانی خوراک های دیگر را هم تغییر داد. و این تنها با شناخت و دانش کامل شدنی و امکان پذیرست برای نمونه، معده به کمیت معینی از خوراک نیاز دارد، نه تنها برای خوراک رسانی، بلکه چون به آن عادت کرده است. ما بیشتر از نیاز می خوریم تنها به خاطر مزه، یا رضایت نفس و چون معده به فشار معینی عادت کرده است. می دانید که وقتی اعصاب معده، ماهیچه های معده را تحریک می کند ما حس می کنیم گرسنه ایم.

بسیاری از اندامها به شکلی مکانیکی، بدون مشارکت آگاهانه ما کار می کنند. هر کدام از آنها آهنگ ( ریتم) خود را دارد و آهنگ های متفاوت اندامها را*ب*طه معینی با یکدیگر دارند. اگر برای نمونه، تنفس مان را تغییر دهیم، آهنگ ریه هایمان را عوض می کنیم، اما چون همه چیز با هم پیوند دارند، آهنگ های دیگر هم رفته رفته شروع به تغییر می کنند. اگر برای مدتی طولانی این تمرین را ادامه دهیم، می تواند آهنگ تمام اندامها را تغییر دهید. برای نمونه آهنگ معده تغییر می کند، و معده عادت های خود را دارد، به مدت زمانی خاص برای هضم و گوارش غذا نیاز دارد؛ برای نمونه، خوراک باید یک ساعت در معده بماند. اگر آهنگ معده تغییر کند، خوراک می تواند با سرعت بیشتری از آن بگذرد و معده برای جذب آنچه نیاز دارد، وقت کافی نخواهد داشت. می تواند عکس آن در جای دیگری بروز کند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,633
مدال‌ها
11
سکه
23,204
هزاران بار بهتر است دخالتی در کار ماشین نکنیم، آن را در شرایط بد باقی بگذاریم تا بخواهیم بدون دانش و شناخت آن را درست کنیم، زیرا ارگانیسم مردمی، دستگاه بسیار پیچیده ای است که اندامهای زیادی با آهنگ های متفاوت و نیازهای متفاوت دارد، و بسیاری از اندامها با یکدیگر پیوند دارند. یا همه چیز را باید تغییر داد، و یا هیچ چیز راء وگرنه به جای خوبی، بدی به بار می آوریم.
تنفس ساختگی برانگیزاننده بسیاری از بیماری هاست. تنها بر حسب تصادف، در نمونه های جداگانه، وقتی کسی موفق می شود به موقع دست از آن بکشد، از آسیب زدن به خود جلوگیری می کند. اگر برای مدت درازی به این تمرین ادامه دهد، نتایج همیشه بد است. برای کار روی خود باید با هر پیچ، با هر میخ ماشین خود آشنایی داشت - در این صورت است که می دانید چه کار کنید. اما اگر گم بدانید و سعی کنید، ممکن است چیزهای زیادی را از دست بدهید. میزان خطر بالاست زیرا ماشین بسیار بسیار پیچیده است. پیچهای بسیار ریزی دارد که به آسانی آسیب می بینند، و اگر فشار زیادی به آنها بیاورید می توانید آنها را بشکنید، واین پیچها را نمی توان از مغازه خرید.

باید خیلی مواظب بود. وقتی شناخت و دانش لازم را داشته باشید، مسئله فرق می کند. اگر کسی در اینجا سرگرم آزمایش با تنفس است، بهتر است تا وقتی هنوز دیر نشده، دست از آن بکشد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,633
مدال‌ها
11
سکه
23,204
برلن

24 نوامبر، 1921 (4 آبان 1300)

نخستین سخنرانی در برلن


از هدف حرکت ها می پرسید. هر وضعیت بدن با حالت درونی خاصی هم خوانی دارد و از سوی دیگر هر حالت درونی با وضعیت بدنی خاصی. هر کسی در زندگی، تعداد معینی از وضعیت بدنی عادتی دارد و بدون بازماندن در آنها، از یکی به دیگری می رود. با به خود گرفتن وضعیت های بدنی تازه و نامأنوس، می توانید خود را در درون و متفاوت از شیوه ای که معمولا در شرایط معمولی خود را مشاهده می کنید، مشاهده کنید. این به ویژه زمانی برایتان روشن می شود که با دستور "ایست" بی درنگ منجمد می شوید. با این دستور نه تنها باید از لحاظ بیرونی منجمد شوید، بلکه باید تمام حرکت های درونی خود را هم باز دارید ماهیچه هایی که پرتنش بودند باید در این حالت تنش باقی بمانند و ماهیچه هایی که خالی از تنش بودند، خالی از تنش بمانند، باید بکوشید اندیشه ها و احساس هایتان را همانجایی که بودند نگاه دارید، و در عین حال خود را مشاهده کنید.

برای نمونه، آرزو دارید بازیگر شوید. وضعیت های بدنی مأنوس تان مناسب بازی نقش خاصی - برای نمونه، خدمتکار - است و با این حال باید نقش کنتس را بازی کنید. کنتش وضعیت های بدنی به کلی متفاوتی دارد. در یک مدرسه خوب بازیگری، چیزی حدود 200 وضعیت بدنی متفاوت به شما آموزش داده می شود. برای یک کنتس، وضعیت های بدنی نمونه وار مثلا وضعیت های بدنی، 14، 28، 101 و 142 است. اگر آنها را بلد باشید، وقتی روی صحنه هستید، تنها لازم است از یک وضعیت به وضعیت بدنی دیگر بروید و هر چه قدر هم که بد بازی کنید، تمام مدت کنتس خواهید بود. اما اگر با این وضعیت های بدنی آشنا نباشید، در این صورت حتی فردی که چشمان آموزش دیده ندارد احساس می کند ، شما کنتس نیستید، بلکه خدمتکارید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,633
مدال‌ها
11
سکه
23,204
لازم است خود را متفاوت از شیوه ای که در زندگی معمولی مشاهده می کنید، مشاهده کنید. لازم است نگرشی متفاوت در پیش گیرید، و نه نگرشی را که تاکنون داشته اید. دیگر می دانید که نگرش های مأنوس تان شما را به کجا کشانده است. ادامه آنها هم برای خودتان و هم من بی معناست چیزی که تا به امروز داشته اید، دانش و معرفت نبوده است. تنها مجموعه ای مکانیکی از دانسته ها بوده است. دانش و معرفتی است که نه در درون شما، که بیرون شماست. هیچ ارزشی ندارد. چه اهمیتی برای شما دارد که چیزی که می دانید زمانی از سوی دیگری آفریده شده؟ شما آن را نیافریده اید، برای همین ارزش چندانی ندارد. برای نمونه می گویید با صفحه بندی روزنامه ها آشنایی دارید، و برای این دانش خود ارزش قائلید. ولی حالا ماشین این کار را می کند. آمیختن، آفرینندگی نیست. هر کس خزانه محدودی از وضعیتهای بدنی مأنوس و حالت های درونی دارد، برای نمونه، نقاش است و شما می گویید که سبک خودش را دارد، خواه منظره ای از زندگی اروپایی را نقاشی کند، یا از زندگی خاورزمین را، من بی درنگ می فهمم که نقاش آن او بوده است. بازیگری که در تمام نقشهایش پایدار است . تنها خودش است - چه گونه بازیگری است؟ تنها بر حسب تصادف می تواند نقشی را داشته باشد که با آنچه در زندگی است به طور کامل هم خوانی دارد.
در کل تمامی دانش و معرفت تا به امروز مانند هر چیز دیگری تنها مکانیکی بوده است. برای نمونه، وقتی من با مهربانی به او نگاه می کنم، او هم بیدرنگ مهربان می شود. اگر خشمگینانه به او بنگرم، بی درنگ ناراحت می شود - و نه تنها با من که با همسایه اش و این همسایه هم با کس دیگری نامهربان می شود و این و آن. او خشمگین می شود چون من با قهر به او نگاه کرده ام.

به شکلی مکانیکی خشمگین است. اما اینکه با اراده خود خشمگین شود، کاری است که توانایی اجرای آن را ندارد. او برده نگرش های دیگران است. و خیلی بد نبود اگر تمام این دیگران همیشه موجوداتی زنده بودند، او برده همه چیزهای بی جان هم هست. هر چیزی که نیرومندتر از او باشد. بردگی ادامه دار است. کارکردهای شما از آن شما نیستند، بلکه شما خود کارکرد چیزی هستید و درون شما جریان دارد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,633
مدال‌ها
11
سکه
23,204
برای چیزهای تازه، لازم است که مردم نگرشهای تازه داشته باشد. می بینید اکنون همه دارند به شیوه خود گوش می دهند، اما شیوه ای که با وضعیت بدنی درونی اش همخوانی دارد. برای نمونه، "استا روستا با ذهنش گوش می دهد و شما با احساستان؛ و اگر از همه شما خواسته شود که حرفی را تکرار کند، آن را به شیوه خود و بنا به حالت های درونی این لحظه خود تکرار می کند. پس از گذشت یک ساعت، کسی حرف ناخوشایندی به "استاروستا می زند در حالی که به شما یک مسئله ریاضی برای حل کردن می دهند. "استاروستا" چیزی را که شنیده آلوده به احساسش می کند، و شما آن را در قالبی منطقی تکرار می کنید.

و دلیل این همه این است که تنها یکی از مراکز فعال است . برای نمونه یا ذهن یا احساس. با این حال باید بیاموزید که به شیوه تازه ای گوش دهید. شناخت و دانشی که تاکنون داشته اید از آن یک مرکز است، شناخت و دانش بدون دریافت. آیا چیزهایی که می دانید و در عین حال آنها را هم در می یابید، زیاد است؟ برای نمونه، شما می دانید الکتریسته چیست، اما آیا آن را به همان روشنی در می یابید که دودوتا چهارتا را؟ آخری را آنقدر خوب در می یابید که هیچ کس نمی تواند خلاف آن را به شما ثابت کند؛ اما در مورد الکتریسته وضعیت فرق می کند. امروز به یک شکل برایتان توضیح داده می شود و شما آن را باور می کنید. فردا توضیح دیگری به شما داده می شود و شما آن را هم باور می کنید. اما دریافتن، دریافت نه با یک مرکز که دست کم با دو مرکز است. درک و دریافت کامل تری هم وجود دارد، اما در حال حاضر کافی است کاری کنید تا یک مرکز، مرکز دیگر را کنترل کند. اگر یک مرکز درک و دریافت و دیگری آن را تأیید کند، با آن همرای باشد یا آن را رد کند، این دریافت است. اگر گفت و شنود میان مراکز نتواند نتیجه معینی تولید کند، دریافت نصفه نیمه است. دریافت نصفه نیمه هم خوب نیست. لازم است هر چیزی را که در اینجا می شنوید، هر حرفی که میان خود می زنید، نه بایک مرکز که با دو مرکز بشنوید و به زبان آورید. وگرنه، نتیجه درستی نه برای من به دست می آید می شود و نه شما. شما مانند گذشته می مانید با انباشت دانسته های بیشتر.
 
بالا