به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
پذیرش حتی در بدترین شرایط، ابزار قدرتمندی برای تغییر زندگی به حتی در دوران بازپروری به معتادان مواد مخدر و الکل که دارای شرایط وحشتناکی هستند، تأکید می شود که با زندگی خود همان گونه که هست کنار بیایند. در کتاب برجسته «الکلی های گمنام» این بیانیه آمده است: «امروز پذیرش، پاسخ تمامی مشکلات من است.

از آن رو پریشان و مضطرب هستم که کسی، مکان یا چیزی و یا واقعیتی از زندگی ام، برای من قابل قبول نبوده است و تا هنگامی که نتوانم این شخص یا مکان و موقعیت را دقیقا همان گونه که در این لحظه باید باشد بپذیرم، آرامش نخواهم یافت.» به خاطر سپردن این عبارات خردمندانه، می تواند در یک دم رنج و محنت را به آرامش و آسایش مبدل کند.

اگر ما به این مفهوم که زندگی درست همان طوری ست که باید باشد ایمان نداشته باشیم، نمی توانیم مردم، مکان ها و شرایط را آن گونه که هستند بپذیریم. در این صورت همیشه سعی می کنیم که دنیای بیرون را تغییر دهیم یا به اختیار خود در آوریم.

مقاومت در برابر حقیقت وجودی خودمان یا حقیقت رفتار دیگران، فقط ما را هر چه بیشتر به سوی تاریکی انكار می راند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
خلسه انکار


انکار، مکانیزم دفاعی منت ماست که چشم و گوشمان را چنان می بندد که نمی توانیم زندگی را همان گونه که واقعیت دارد و بدون داستان پردازی، تجربه کنیم. انکار، تمامی حقایق دیگر را می کشد، زیرا زمانی که گرفتار خلسه آن می شویم، آنچه را که تصور و احساس می کنیم یا می بینیم، حقیقت محض می پنداریم.

وقتی در حالت انکار به سر می بریم، در توهمی خودساخته زندگی می کنیم که بینش ما را محدود می کند. برای نمونه تصور کنید در جنگلی زیبا و سرسبز هستید که در آن هزاران گونه از گیاهان، درختان و گل های متفاوت وجود دارد. در میان این مناظر زیبای بی شمار، با چند تن کوچک درختان خشکیده برخورد می کنید.

شما در حالی که مجذوب این صحنه شده اید دوربین خود را بیرون می آورید، لنز آن را روی این بخش کوچک جنگل متمرکز می کنید و عکسی می گیرید که فقط این درختان مرده را در خود جای داده است. بعد این عکس را چاپ می کنید و آن را به همه دوستان و آشنایان نشان می دهید.

پس از مدتی شما سرسبزی و زیبایی سراسر جنگل را از یاد می برید و باور می کنید که این عکس، بازتابی حقیقی از آن جنگل است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
انکار، موجب می شود تا ما برای دوری از حقیقت مطلق فقط بر آنچه می خواهیم ببینیم تمرکز کنیم. ما یاد گرفته ایم که به دلیل مشکلات خود، انگشتمان را به سوی دیگران نشانه رویم و آنها را سرزنش کنیم. اما ایراد کاربرد این روش به منظور حمایت از خود، آن است که ما را گرفتار این توهم می کند که خودمان پاک و معصوم هستیم و همسرمان گناهکار است و ما قربانی سوء استفاده های او واقع شده ایم.

این روش باعث می شود که همواره در تمامی شرایط زندگی خود خشمگین، ضعیف و بی میل و رغبت باشیم. چنین نگرشی ما را از طراوت و شادابی جنگل دور نگه می دارد و در میان درختان خشکیده رها می کند.
اکثر ما در کشاکش طلاقی متلاطم و آشفته نمی توانیم با چشمانی پاک و بی غرض به شرایط خود نگاه کنیم. در واقع ما از میان واقعیتی تحریف شده به اوضاع می نگریم.

برای به دست آوردن تصویر درست از اوضاع، نیاز داریم که نفس عمیقی بکشیم و زمانی را به تفکیک واقعیات شرایط کنونی خود از ترس و نگرانی هایمان در باره آینده اختصاص دهیم. من این موضوع را به روشنی هنگام دیدار با مری دریافتم. او سی و چهار سال داشت و یک سال پیش از شوهرش کوین جدا شده بود. مری در نخستین اظهاراتش به من گفت که دیگر از همسر قبلی خود عصبانی نیست.

بعد توضیح داد که شوهرش با بچه ها بدرفتاری می کرد و او برای حمایت و مراقبت از آنها مجبور به جنگیدن بوده است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
در حقیقت مری مدام از کوین شکایت می کرد و مدعی بود تا آن اندازه خطرناک است که بچه ها نباید با او زندگی کنند. من می خواستم بدانم که کوین نسبت به مری چه بدرفتاری هایی داشته است، اما او هر بار همان داستان پیشین را تکرار می کرد که شوهرش با آرنج به دخترشان آنجلا" ضربه زده و او را به گریه انداخته است.

پس از هفته ها شنیدن این داستان که چه قدر کوین پدر وحشتناکی ست، از مری خواستم تا فهرستی از همه بدرفتاری هایی که شوهرش با بچه ها داشت، تهیه کند. فهرست او بسیار کوتاه بود و با آن که نمی خواست قبول کند، اما فقط توانست در مورد را به خاطر بیاورد. یکی همان مورد قبلی و دیگری ماجرایی که یک دوست تعریف کرده بود که کوین پس از پایان یک بازی فوتبال بر سر پسر شان کیل" فریاد زده است. البته در رأس این اعتقاد، داستانهای دیگر را مری در ذهن خود پرورانده بود که به این باور که همسر سابقش یک آزارگر است، منجر می شد.

ترس او از اتفاقاتی بود که در آینده امکان داشت برای فرزندانشروی دهد. من می خواستم اطمینان پیدا کنم که مری به تصویر کامل زندگی خود می نگرد، از این رو خواستم تا فهرستی نیز از مواردی که بنا بر تصورش کوین پدر خوبی برای فرزندانش بود، بنویسد. پس از گذشت چند هفته او فقط توانست یکی - دو مورد را ذکر کند، اما بعد از دو ماه سرانجام فهرستی شامل هشت نکته مثبت از ویژگی های پدرانه کوین تهیه کرد:

1- کوین دوست دارد تمامی هفته را با بچه ها بگذراند.
2- او دوست دارد که در انجام تکالیف بچه ها به آنها کمک کند.
3- او تمایل دارد با بچه ها به تمرین فوتبال برود و حتی گه گاه مربی تیم آنها باشد.
4- او بچه ها را در تمامی فعالیت های پس از مدرسه تشویق می کند.
5- او به علم و دانش علاقه مند است و بچه ها را نسبت به موضوعی که به آن علاقه ندارند، مشتاق می کند.
6. او دوست دارد که در مراسم ویژه از بچه ها عکس و فیلم ویدیویی تهیه کند. (مری خودش هیچ وقت این کار را نمی کرد.)
7- او به ورزش اسکی و تنیس علاقه دارد و بچه ها را برای آموختن این ورزش ها همراه خود می برد.
8- او به بچه ها نظم و انضباط می آموزد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
تا زمانی که مری بر خصوصیات منفی کوین تمرکز داشت، نمی توانست تصویر کامل او را ببیند. وکیلش به او هشدار داده بود که گواه کافی برای گرفتن حکم نگهداری بچه ها از دادگاه ندارد، اما مری آن قدر در داستان خود غرق بود که نمی توانست درختان سرسبز جنگل را ببیند و فقط روی درختان خشکیده جنگل درون کوین متمرکز می شد.

منظور من این نیست که بدرفتاری، کار درستی ست با شما حق نگهداری و حمایت از فرزندان خود را ندارید، بلکه می گویم وقتی در بحبوحه جدایی قرار دارید نمی توانید تصویر کاملی از واقعیت ها را ببینید. شما خواسته یا ناخواسته بر موارد غیر قابل قبول و نادرست متمرکز می شوید.

می توان با اطمینان روی این موضوع شرط بست که در این بحران ها برخی عواطف ابراز نشده یا ارتباطات سرکوب شده به شکلی خاص یا اشکال مختلف خود را پدیدار خواهند کرد.

خیلی مهم است به یاد داشته باشید که انکار، روشی برای حمایت از خود به شمار می آید. به بیانی دیگر می توان انکار را در قالب عبارت «اصلا نبینید که انسان ریاکاریم.» دانست که ریشه در روح ما دارد. توجه کنید که حروف نخستین هر واژه این عبارت، کلمه انکار را می سازند و از سوی دیگر مفهوم آن را از دیدگاه ما بیان می کنند.

می توانیم از انکار به عنوان یک سپر دفاعی در پیشبرد زندگی خود استفاده کنیم. به تعبیری دیگر انکار، نوعی توجیه عقلانی ست که در ذهن ما همواره واقعیت دارد.

حیرت آور است که تمرکز بر بخش کوچکی از یک تصویر چه قدر آسان به نظر می رسد، در حالی که در همه این مدت باور داریم تمامی حقیقت را می بینیم .
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
یک نفر داستانی را برای من تعریف کرد: دو فرشته شب هنگام مسافرت می کردند. نخست به منزل خانواده ثروتمندی رسیدند، سپس از آنها اجازه خواستند تا شب را در آنجا سپری کنند. مرد ثروتمند به جای آن که یکی از اتاق های متعدد خانه را به میهمانان خود واگذار کند، زیرزمین کوچک و سردی را به آنها اختصاص داد.

هنگامی که آن دو رخت خواب خود را روی زمین سخت و سرد آنجا مرتب می کردند، فرشته پیرتر سوراخی بر روی دیوار دید و آن را تعمیر کرد. فرشته جوان از او پرسید، با آن که مرد ثروتمند با آنها مهربان نبود چرا دیوار را تعمیر کرد. فرشته پیرتر پاسخ داد: «رویدادها همیشه آن گونه که به نظر می رسند، نیستند!»

شب بعد، پس از سفری طولانی آنها به خانه کشاورزی فقیر، اما میهمان نواز رسیدند و شب را در آنجا استراحت کردند. کشاورز و همسرش غذای اندک خود را با آنها تقسیم کردند و میهمانانشان را در بستر خود خواباندندتا به خوبی استراحت کنند. صبح روز بعد، هنگام طلوع خورشید، فرشته ها کشاورز و همسرش را در حال گریه و زاری دیدند. علت را پرسیدند و فهمیدند تنها گاو آنها که منبع درآمدشان بود، در مزرعه مرده است.

فرشته جوان از فرشته دیگر پرسید: «چه طور توانستی اجازه دهی این اتفاق بیفتد؟ به خانواده اول که ثروتمند اما خسیس و نامهربان بودند کمک کردی، در حالی که گذاشتی گاو این زوج فقیر ولی بخشنده و مهربان که همه چیز خود را با ما قسمت کردند بمیرد.» فرشته پیر با مهربانی پاسخ داد: «رویدادها همیشه آن گونه که به نظر می رسند، نیستند!» در زیرزمین خانه آن مرد ثروتمند، من متوجه شدم که درون سوراخ دیوار مقداری طلا پنهان است و وقتی دیدم که آن زوج چه قدر طمعکار و خسیس هستند، سوراخ را پوشاندم تا آنها نتوانند طلاها را پیدا کنند.

دیشب زمانی که ما در خواب بودیم، فرشته مرگ به سراغ زن کشاورز آمد. من از او خواهش کردم که جان گاو را به جای آن زن بگیرد، زیرا شرایط همیشه آن گونه که به نظر می رسند، نیستند!»
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
وقتی به یاد داشته باشیم که همیشه حکمتی بر جهان حاکم است و رویدادها همیشه آن گونه که به نظر می رسند نیستند، می توانیم فراتر از منیت و برنامه روزمره زندگی خود را ببینیم. در بیشتر موارد به محض این که از همسر خود جدا می شویم، لباس جنگ می پوشیم و انکار را شروع می کنیم.

در این گونه مواقع به ویژه اگر فرزند داشته باشیم، کشف همه واقعیت ها ساده نیست، اما باید از واقعیات کوچک و محدود درون خود به بیرون گام بگذاریم و به سوی حقیقت کامل حرکت کنیم. واقعیت می تواند چنین باشد که شاید همسرمان به این دلیل وارد زندگی ما شده است که برایمان نور و بهبود بیاورد، حتی اگر ما قادر به دیدن این موهبت نباشیم.

زمانی به این درک می رسیم که درون نور الهی گام بگذاریم و جایگاه کنونی خود را بپذیریم.
افراد و شرایط پیرامون ما به دلیلی وجود دارند و حتی اگر نتوانیم موهبت های کسانی را که بدخلق، کم ارزش یا سهل انگار هستند ببینیم، شاید همین موارد هدیه منحصر به فرد و مورد نیاز ما برای رشد و بالندگی باشند.

بداخلاقی کوین ممکن است انگیزه ای برای فرزندان او گردد تا مدافع حقوق کودکان شوند. اختلافات زنتان با شما ممکن است دقیقا انگیزه ای شود تا وقت بیشتری برای فرزندان با همسر آینده خود بگذارید. به همین دلیل همه شما نیاز دارید که به جای شاخه خشکیده، تصویر کامل جنگل را تغییر شخصیت ستیزه جوی خود به شخصیتی پذیرا باید از تاریکی داستان خودساخته به درون روشنایی حقیقت گام بردارید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
گام های عملی درمان


1- محیطی کاملا آرام و بی سر و صدا را انتخاب کنید. یک قلم و کاغذ بردارید و داستان طلاق خود و تمامی احساساتی را که نسبت به اتفاقاتی که روی داده است دارید، بنویسید.

از بیانی که بتواند عمیق ترین و تاریک ترین عواطف شما را شرح دهد، اس دهد، استفاده کنید. خودتان را سانسور نکنید و مسؤولیت کارهایتان را بپذیرید. هر آنچه را که در باره خود، همسر و طلاقتان لازم است بگویید.

2- بدون هرگونه داستان سرایی، تأثر و پیش داوری، فهرستی از رویدادهای مربوط به طلاق خود بنویسید.
3- به گذشته برگردید و داستان طلاق خود را دوباره بخوانید.

همان طور که جزییات را به دقت مرور می کنید، از خود بپرسید: «آیا اینها حقیقت دارند و یا فقط توهم هستند؟»
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
بخش دوم

حکمت الهی

جایی که برای کرم ابریشم آخر دنیاست، پروانه به دنیا می آید. «توهمات»، ریچارد باخ

قانون پذیرش به ما امکان درک عمیق این نکته را می دهد که چه آگاه باشیم یا نباشیم، همیشه در حال تکامل هستیم. زندگی هر کدام از ما به گونه ای طراحی شده است که دقیقا آنچه را که برای حفاظت از خود در سیر تکاملی بی همتایمان نیاز داریم، دریافت کنیم.

تا آن هنگام که دریابیم در این جهان آفریده خداوند، همه چیز دقیقا همان گونه کامل و بی نقص است که باید باشد، زندگی خود را با مردم، مکان ها و پدیده هایی که با آرزوهای ما تفاوت دارند می گذرانیم. ما درگیر ستیزی درونی در رویارویی با هر آنچه که هست می شویم و با این کار فقط بر درد و رنج خود می افزاییم.

وقتی به سوی قانون پذیرش گام برداریم می بینیم، هر چیزی که در این لحظه روی می دهد، درست همان است که باید باشد. آنگاه درمی یابیم که در این جهان، هیچ چیز اتفاقی و تصادفی نیست. هنگامی که ما کامل بودن و نظم هستی را انکار می کنیم، به زندگی ای آکنده از ترس، رنج و ناامیدی محکوم می شویم.

انکار واقعیت های زندگی، جنگی ست که ما هیچگاه نمی توانیم در آن پیروز شویم.
من در دوران نوجوانی خود به شدت از طلاق والدینم رنج می بردم. با وجود آن که بسیار برای درمان خود تلاش کردم و به خودکاوی پرداختم، اما غم از دست دادن خانواده ام رنجی بر من تحمیل کرد که بیش از ده سال در درونم باقی ماند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
در آن زمان نمی توانستم حکمت این همه درد و رنج را دریابم، اما اکنون که به گذشته برمی گردم، می بینم که جدایی والدین و طلاق خودم برای سفر معنوی من بسیار لازم بوده اند. این دو اتفاق مهم باعث شد تا من ریشه های درونی دردهایم را کشف کنم و به من نشان داد که افکار، باورها و رفتارم همگی در زخم های التیام نیافته عاطفی من ریشه دارند.

خرد هستی که در درون ما حضور دارد، می داند که برای در آغوش کشیدن شکوه وجودمان دقیقا به چه نیاز داریم. هر یک از ما برای رشد و تکامل خود نیاز داریم به شکوه بی همتایمان که از پیش در درون ما رمزگذاری شده است، برسیم.

این رمز با اطلاعات حیاتی و مهمی که در بر دارد، ما را به شگفت انگیزترین تجلی وجودمان رهنمون می شود. خرد هستی، ما را هدایت می کند که به درستی، مناسب ترین افراد را به سوی خود بخوانیم تا رویدادها و احساساتی را که برای آگاهی از والاترین تجلی وجود خود نیاز داریم، با آنها تجربه کنیم.

من باید با دان ازدواج می کردم. این روش ناب هستی برای کمک به من جهت کشف استعدادهای نهفته و رسیدن به وجود واقعی ام بود. من باید با کسی ازدواج می کردم که ناخودآگاه مرا به زخم های دوران کودکی ام بازگرداند و آنچه را نیاز داشتم به من ندهد و نومیدم کند.

هر آنچه که دان گفت و انجام داد یا نداد، موجب شکافتن پوسته دفاعی زخم های عمیق و پنهانی درونم شد. طلاق و تمامی رنج های حاصل از آن، مرا وادار کرد از خود بپرسم، چه کسی هستم و اینجا چه می کنم. امروز می بینم که تجارب نهانی در پس پرده حوادث ناگوار، تنها راه رقم خوردن سرنوشتم بود.

من آموختم حقایق بسیاری وجود دارد، چه آنها که ما می بینیم و چه آنهایی که دیگران می بینند و البته آنهایی که هیچ کدام از ما توان دیدنشان را نداریم.
 
بالا