mahban
[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بینالملل]
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
مدیر رسمی تالار
عکاس انجمن
برترین کاربر ماه
ارسالکنندهی برتر ماه
سطح
6
چلسی قاشقش را روی میز گذاشت. نامطمئن از اینکه معده اش تحمل بیشتر از این را دارد یا نه.
-... اگه الان اون تای رو داره که کمکش کند تو راجب شغلت نگران نیستی؟
جولز سر تکان داد و شانه بالا انداخت.
- نه واقعا. فک کنم تای میخواد به عنوان سرپرست کار کنه یا ھم یه نقش در را*ب*طه با پیشرفتای بازیکنا. پس فیث ھنوزم یه دستیار میخواد. وقتی برگشت درموردش باھاش صحبت می کنم.
- کی برمی گرده؟
شخصا متنفر بود که مثل جولز شغلش رو ھوا باشد. خوب شاید بیشتر از چیزی که الان رو ھواست. فقط ھم به خاطر مارک برسلر.
- احتمالا تا قبل از جشن برگرده.
- چه جشنی؟
جولز به پشتی صندلیش تکيه داد.
- ماه بعد یه جشن برای جام تو ھتل seasons for .احتمالا بیست و چھارم این ماه. ماه قبل قرارش گذاشته شد اما مطمئنم که مارک دعوتنامه بھش رسیده. یا خیلی زود میرسه. البته که مارک به او نگفته بود.
- ھرکس که دعوتنامه بگیره مجازه که یک ھمراه ھم با خودش بیاره. میتونی با بو
بیای. با بردن اسم خواھرش صدای ناله ی بلند و کش دار بو در حالی که از ھال میگذشت و به طرفشان می آمد به گوش رسید.
- لعنت به تو چلسی... بعد ازآخرین باری که برای دیدنت اومدم لس آنجلس تا حالا انقد حالم بد نبوده .
سرش را روی میز گذاشت و در ھمان حال روی صندلی نشست.
- ...قھوه درس کردی؟
چلسی سر تکان داد و قوطی نوشابه را به دست خواھرش داد.
- من درست کردم.
جولز بلند شد و یک فنجان قھوه برایش ریخت.
بو در حالی که باز ھم سرش را روی میز میگذاشت گفت:
- دیگه داریم واسه این کارا پیر میشیم.
چلسی در دلش با خواھرش موافق بود. ھردوی آن ھا سی ساله بودند و از نقطه نظراتی در زندگی ھرکسی زمانی میرسد که خوش گذرانی و جشن گرفتن در حد از دست دادن کنترل جذابیت خود را از دست می دھد. واقعا رقت انگیز بود و قبل از
-... اگه الان اون تای رو داره که کمکش کند تو راجب شغلت نگران نیستی؟
جولز سر تکان داد و شانه بالا انداخت.
- نه واقعا. فک کنم تای میخواد به عنوان سرپرست کار کنه یا ھم یه نقش در را*ب*طه با پیشرفتای بازیکنا. پس فیث ھنوزم یه دستیار میخواد. وقتی برگشت درموردش باھاش صحبت می کنم.
- کی برمی گرده؟
شخصا متنفر بود که مثل جولز شغلش رو ھوا باشد. خوب شاید بیشتر از چیزی که الان رو ھواست. فقط ھم به خاطر مارک برسلر.
- احتمالا تا قبل از جشن برگرده.
- چه جشنی؟
جولز به پشتی صندلیش تکيه داد.
- ماه بعد یه جشن برای جام تو ھتل seasons for .احتمالا بیست و چھارم این ماه. ماه قبل قرارش گذاشته شد اما مطمئنم که مارک دعوتنامه بھش رسیده. یا خیلی زود میرسه. البته که مارک به او نگفته بود.
- ھرکس که دعوتنامه بگیره مجازه که یک ھمراه ھم با خودش بیاره. میتونی با بو
بیای. با بردن اسم خواھرش صدای ناله ی بلند و کش دار بو در حالی که از ھال میگذشت و به طرفشان می آمد به گوش رسید.
- لعنت به تو چلسی... بعد ازآخرین باری که برای دیدنت اومدم لس آنجلس تا حالا انقد حالم بد نبوده .
سرش را روی میز گذاشت و در ھمان حال روی صندلی نشست.
- ...قھوه درس کردی؟
چلسی سر تکان داد و قوطی نوشابه را به دست خواھرش داد.
- من درست کردم.
جولز بلند شد و یک فنجان قھوه برایش ریخت.
بو در حالی که باز ھم سرش را روی میز میگذاشت گفت:
- دیگه داریم واسه این کارا پیر میشیم.
چلسی در دلش با خواھرش موافق بود. ھردوی آن ھا سی ساله بودند و از نقطه نظراتی در زندگی ھرکسی زمانی میرسد که خوش گذرانی و جشن گرفتن در حد از دست دادن کنترل جذابیت خود را از دست می دھد. واقعا رقت انگیز بود و قبل از