به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

Liza

[سرپرست خدماتینو-مدیر تالار ترجمه-دلنگار انجمن]
پرسنل مدیریت
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
569
سکه
3,544
نویسنده اثر: @Liza
مترجم اثر: @Liza
ژانر: عاشقانه، درام، اجتماعی
ناظر: @yas_NHT

خلاصه:
ندارد.

Forerunner:
Love definitely goes beyond the redpet, the Os, or being the man of the year.
It even has the ability to stir and engage the big heart and busy mind of a celebrity.
At the moment of falling in love, the heart lets go of all its usual standards, oning its sense of selectivity and choice.
When love happens, only one thing matters:
love.
Fame fades away, leaving only two souls destined to collide.
So, being the center of attention versus fate and finding true love definitely doesn’t matter.
 
امضا : Liza

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,771
مدال‌ها
4
سکه
23,899
1681550381988.jpg

مترجم گرامی، از شما متشکریم که انجمن رمان‌نویسی بوکینو را جهت انتشار رمان خود انتخاب کرده‌اید!

از شما می‌خواهیم قبل از ترجمه اثر خود، قوانین را مطالعه کنید:


برای بی‌جواب نماندن سوالات و مشکلات‌ خود، به تایپک زیر مراجعه فرمایید:



برای اطلاع از آثار ترجمه نشده به لینک زیر مراجعه کنید:


برای آثار دلنشین‌تان جلد طراحی شود؟
بعد از قرار دادن ۱۰ پست در این تایپک درخواست دهید:


برای بهتر شدن و بالا بردن کیفیت آثارتان و تگ‌دهی به آن، بعد از قرار دادن ۲۰ پست، به تالار نقد مراجعه کنید:


بعد از قرار دادن ۱۰ پست، برای کاور تبلیغاتی در تایپک زیر اقدام فرمایید:


برای درخواست تیزر، می‌توانید بعد از ۲۰ پست در تایپک زیر درخواست دهید:


پست‌های اثرتان به تعداد منصوب رسیده و پایان یافته؟!
پس در تایپک زیر اعلام کنید:


برای انتقال اثر خود به متروکه و یا بازگردانی آن، وارد تایپک زیر شوید:


و برای آموزش‌های بیشتر درباره‌ی ترجمه به تالار آموزشگاه مراجعه نمایید.


با آرزوی موفقیت برای شما!

[کادر مدیریت تالار ترجمه]​
 
  • بابا خفن
واکنش‌ها[ی پسندها]: Liza

Liza

[سرپرست خدماتینو-مدیر تالار ترجمه-دلنگار انجمن]
پرسنل مدیریت
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
569
سکه
3,544
مقدمه(ترجمه)

عشق، قطعا فراتر از فرش قرمز، اسکار یا عنوان مرد سال است.
این قدرت را دارد که حتی قلب بزرگ و ذهن مشغول یک سلبریتی را تکان دهد و درگیر خود کند.
در لحظه‌ی عاشق شدن، قلب تمام معیارهای معمول خود را رها می‌کند، از نگاه به استانداردها، انتخاب‌ها و گزینش‌ها دست می‌کشد.
وقتی عشق اتفاق می‌افتد، تنها یک چیز اهمیت دارد:
عشق.
شهرت محو می‌شود و تنها دو روح باقی می‌مانند که برای برخورد با یکدیگر مقدر شده‌اند.
و برابر سرنوشت و یافتن عشق واقعی حتی در مرکز توجه بودن نیز دیگر اهمیتی ندارد.
 
امضا : Liza
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban

Liza

[سرپرست خدماتینو-مدیر تالار ترجمه-دلنگار انجمن]
پرسنل مدیریت
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
569
سکه
3,544
Part one

The Osca r’s red ca rpet shimmered under the relentless flash of cameras, each one offering a glimpse into lives that others could only dream of. Gabriel Morales, standing at the center of it all, wore his fame like polished, impenetrable armor. With nearly 150 million people following his every move, he was used to the weight of those eyes on him.
Gabriel Morales—a name insbly linked to the glamor of Hollywood, a man whose fame extended beyond the silver screen into the fabric of real life. Not only was he known as a professional and successful actor, but his nal charm and undeniable charisma made him the center of attention wherever he went. He was a striking figure, with a face that was a blend of his Argentine father’s strength and his Canadian mother’s refinement: high ch, piercing dark eyes, and a smile that could captivate any audience.
With short, glossy hair and a toned physique that hinted at hours of rigorous training, every outfit seemed to suit him perfectly. Top designers around the world constantly sought him out to showcase their latest creations; every time he stepped onto the rpet, he shone like a star, drawing all eyes his way. His style was a balance of simplicity and refined elegance, a mix of custom-tailored suits and shoes designed exclusively for him.
Gabriel had over 150 million followers on social media—fans who tracked his every move and were swept up in excitement with every photo or video he posted. He was more than just an actor; he had become a symbol of the dream life for millions. Young people who saw him as an inspiration followed his life avidly, stared at his photos in admiration, and perhaps even dreamed of becoming like him one day.
But behind all the glamor, Gabriel was a man whose life was intensely scrutinized. Every decision he made, every relationship he had, every word he uttered—all took on new weight and meaning under the shadow of his immense fame. Despite his attractive appearance and stunning style that seemed to make him appear flawless, this fame and power at times became a prison, binding him to a life always under the spotlight, one he could never escape easily.
 
امضا : Liza
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban

Liza

[سرپرست خدماتینو-مدیر تالار ترجمه-دلنگار انجمن]
پرسنل مدیریت
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
569
سکه
3,544
مراسم فرش قرمز اسکار زیر نور شدیدو بی‌وقفه دوربین‌ها می‌درخشید، هر کدام لحظه‌ای از زندگی‌هایی را ثبت می‌کردند که دیگران فقط می‌توانستند در رویایشان ببینند. گابریل مورالس، که در مرکز همه اینها ایستاده بود، شهرت خود را مانند یک زره براق و نفوذناپذیر می‌پوشید. با نزدیک به 150 میلیون نفر که هر حرکتش را دنبال می‌کردند.
اما او به وزن نگاه‌های آن‌ها عادت کرده بود.
گابریل مورالس—نامی که به طور جدایی‌ناپذیری به درخشش هالیوود پیوند خورده بود، مردی که شهرتش فراتر از پرده نقره‌ای به دنیای واقعی گسترش یافته بود. او نه تنها به عنوان یک بازیگر حرفه‌ای و موفق شناخته می‌شد، بلکه جذابیت طبیعی و کاریزمای غیرقابل انکارش او را در هر جایی که می‌رفت، به مرکز توجه تبدیل می‌کرد.
او چهره‌ای بی‌نظیر داشت، ترکیبی از قدرت پدر آرژانتینی‌اش و ظرافت مادر کاناداییش: استخوان‌های گونه برجسته، چشم‌های تیره و نافذ، و لبخندی که هر مخاطبی را مجذوب خود می‌کرد.
با موی کوتاه و براق و بدنی ورزیده که ساعت‌ها تمرین سخت را نمایان می‌کرد، هر لباسی به نظر مناسب او می‌رسید. طراحان معروف از سرتاسر جهان به طور مداوم از او می‌خواستند که آخرین آثار خود را در تن او ببینند؛ هر بار که او روی فرش قرمز قدم می‌گذاشت، مانند ستاره‌ای می‌درخشید و همه نگاه‌ها را به سوی خود می‌کشاند. سبک او ترکیبی از سادگی و ظرافت پیچیده بود، مخلوطی از کت و شلوارهای سفارشی و کفش‌های اختصاصی برای او.
گابریل بیش از 150 میلیون دنبال‌کننده در شبکه‌های اجتماعی داشت—طرفدارانی که هر حرکت او را پیگیری می‌کردند و با هر عکس یا ویدئویی که منتشر می‌کرد، هیجان زده می‌شدند. او بیشتر از یک بازیگر بود؛ او تبدیل به نمادی از زندگی رویایی برای میلیون‌ها نفر شده بود. جوانانی که او را الهام‌بخش می‌دیدند، زندگی‌اش را با دقت دنبال می‌کردند، عکس‌هایش را در ستایش می‌نگریستند و شاید حتی آرزو می‌کردند که روزی مثل او شوند.
اما پشت تمام این درخشش، گابریل مردی بود که زندگی‌اش زیر ذره‌بین قرار داشت. هر تصمیمی که می‌گرفت، هر را*ب*طه‌ای که داشت، هر کلمه‌ای که می‌گفت—همه آن‌ها بار جدیدی پیدا می‌کردند و معنای جدیدی می‌یافتند تحت سایه شهرت عظیمش. علیرغم ظاهر جذاب و سبک بی‌نقصی که او را بی‌عیب و نقص نشان می‌داد، این شهرت و قدرت گاهی اوقات به زندانی تبدیل می‌شد که او را به زندگی‌ای در دنیای همواره زیر نور افکار عمومی می‌بست، زندگی‌ای که نمی‌توانست به سادگی از آن فرار کند.
 
امضا : Liza
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban

Liza

[سرپرست خدماتینو-مدیر تالار ترجمه-دلنگار انجمن]
پرسنل مدیریت
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
569
سکه
3,544
Part two
The flashes of cameras still shimmered on the red pet, each one capturing a glimpse of Gabriel’s brilliance and fame. Being in the center of attention was nothing new to him. But amidst all the noise and chaos, his gaze unknowingly drifted, and he found himself looking at something—or rather someone—new.
In the corner of the crowd, Lea Di Palo stood. A photographer who had recently entered the world of Hollywood, not yet part of its spotlight. Unlike other guests who sought to be in front of the cameras, Lea stood quietly, a small backpack slung over her shoulder, her camera gently swaying in her hand.
She wore a simple black dress, which contrasted with the dazzling outfits of others, but that simplicity gave her a unique kind of beauty. Calmly and with focus, she was capturing the moments as they happened, staying away from the spectacle of it all. Her presence at the event was unlike the others—there was no attempt to attract attention. She was just being herself, natlly, enjoying what she loved to do.
Gabriel, who had unknowingly turned his gaze toward her, felt something different stir within him. This woman, with her focused gaze and effortless calm, stood out among the flashing lights and noise. She was unlike any woman he had ever seen in Hollywood—a woman who seemed unaffected by the frenzy of the red pet.
Gabriel couldn’t quite explain why he was drawn to her. It wasn’t her striking beauty or her desire to be seen; it was something more subtle. There was a quiet confidence in her that none of the other guests seemed to possess. She seemed to be in her own world, one that had nothing to do with Hollywood.
He’d seen many women over the years, but none like Lea. There was something in the way she moved, in her stillness, in the way she seemed completely absorbed in her craft, as though everything else faded into the background.
Lea, 22 years old, born to French and Italian parents, had grown up in Germany. The world of Hollywood was unfamiliar to her; she was simply a photographer, someone who preferred capturing real, unfiltered moments rather than chasing fame. Her world and Gabriel’s were completely different, yet he couldn’t shake the strange feeling that was growing in him.
For a long moment, he watched her. Lea, unaware of Gabriel’s gaze, continued doing what she did best—capturing the world around her, one at a time. Gabriel couldn’t ignore the strange pull he felt. This wasn’t just a simple attraction; it was something deeper. Something more profound that went beyond appearances or superficial attraction.
And in that moment, Gabriel realized that none of his fame, the red pets, or the flashing cameras could compare to the feeling stirring inside him. In front of him was Lea—a woman who, while focused on her work, seemed to live in a world of her own.
:Gabriel thought to himself,
- I have to know her
 
امضا : Liza
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban

Liza

[سرپرست خدماتینو-مدیر تالار ترجمه-دلنگار انجمن]
پرسنل مدیریت
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-22
نوشته‌ها
569
سکه
3,544
فلش‌های دوربین همچنان روی فرش قرمز می‌درخشید و هر کدام لحظه‌ای از درخشش و شهرت گابریل را ثبت می‌کردند.
اما در میان تمام این هیاهو، نگاهش به طور ناخودآگاه از بین همه آن‌ها فرار کرد و به سوژه‌ای جدید معطوف شد.
در گوشه‌ای از جمعیت، لعا دی‌پالو ایستاده بود. عکاسی که به تازگی وارد دنیای هالیوود شده بود و به هیچ وجه در کانون توجه قرار نداشت. برخلاف سایر مهمانان که سعی می‌کردند در کانون دوربین‌ها قرار بگیرند، لعا در سکوت ایستاده بود، با کوله‌پشتی کوچکی که به دوش داشت و دوربینش که به آرامی در دستش می‌چرخید.
لباس ساده‌ای به رنگ سیاه پوشیده بود، برخلاف درخشش زرق و برق دیگران اما این سادگی به او زیبایی خاصی می‌بخشید. او به آرامی و با تمرکز روی دوربین لحظات را ثبت می‌کرد و در عین حال از حاشیه‌ها فاصله می‌گرفت. حضورش در این مراسم برخلاف دیگر مهمان‌ها هیچ‌گونه تلاش برای جلب توجه نداشت. او همانطور که بود، طبیعی و بدون هیچ نمایشی، در حال انجام کاری بود که از آن لذت می‌برد.
گابریل که به طور ناخودآگاه نگاهش را به سمت او انداخت، حس متفاوتی پیدا کرد. این زن با آن نگاه متمرکز و آرامش بی‌نظیرش، در برابر تمام جنجال و سروصدای فرش قرمز، جلب توجه می‌کرد. او از آن دسته زنانی نبود که به دنبال شهرت و توجه باشند، بلکه گویی در دنیای خود غرق شده بود، دنیایی که هیچ ارتباطی با دنیای هالیوود نداشت.
گابریل نمی‌توانست دقیقاً بگوید چرا نگاهش به او جلب شد. این زن نه از زیبایی چشم‌گیر و نه از حضور پرزرق و برق چیزی نداشت که بتواند او را به سادگی جذب کند. اما چیزی در او بود—نوعی اعتماد به نفس خاموش که در هیچ کدام از مهمان‌های دیگر وجود نداشت. او به شدت متفاوت از دیگرانی بود که گابریل در طول سال‌ها دیده بود.
لعا بیست و دو ساله و از پدر و مادر فرانسوی و ایتالیایی به دنیا آمده بود، اما در آلمان بزرگ شده بود. دنیای هالیوود برای او غریبه بود، او فقط یک عکاس ساده بود که بیشتر علاقه‌اش به هنر و ثبت لحظات واقعی بود تا جلب توجه. دنیای گابریل و دنیای او کاملاً متفاوت بود، اما گابریل نمی‌توانست این حس عجیب را که به طور عمیق در دلش ریشه می‌کرد نادیده بگیرد.
او به مدت طولانی به او نگاه می‌کرد و لعا هم بی‌خبر از نگاه‌های گابریل، مشغول کار خود بود. گابریل می‌دانست که این فقط یک جلب توجه معمولی نیست. این کششی بود که به طور غریزی در دلش ایجاد شده بود، کششی که بیشتر از زیبایی ظاهری، به چیزی عمیق‌تر و پنهان‌تر ربط داشت.
در این لحظه، گابریل متوجه شد که تمام دنیای شهرتش، فرش قرمز و دوربین‌های درخشانش هیچ‌کدام نمی‌توانند این حس عجیب و جدیدی را که در دلش به وجود آمده بود، جایگزین کنند. در مقابل او، لعا قرار داشت—زنی که بی‌توجه به دنیای بیرون، در حال ثبت واقعیت‌های کوچک و مهم دنیای خود بود.
گابریل با خود گفت:
- باید بشناسمش
 
امضا : Liza
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban
بالا