به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

انگیزشی * ببخش و بگیر *چرا و چگونه بخشنده ها به اوج موفقیت می رسند؟ ●آدام گرنت●مترجم: علیرضا خاکساران، سعید یاراحمدی / تایپیست : * mahban *

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
داشته باشند. برای درک بهتر چنین چیزی، تصور کنید همراه دانشجویی از دانشگاهی دیگر برای کمک به پژوهشی حاضر شده اید. محققی به بهانه ی بررسی اینکه آیا اثر انگشت تان چیزی از شخصیت تان را نشان می دهد یا خیر، اثر انگشت تان را می گیرد.

هر دو پرسش نامه ای شخصیتی را پر می کنید. در حالی که آماده می شوید آن جا را ترک کنید، دانشجوی دیگر کاغذی از کوله اش در می آورد. «برای کلاس زبانم باید یه آدم غریبه رو پیدا کنم تا انشام رو نقد کنه. امکانش هست انشای هشت صفحه ای منو بخونی و یه صفحه بازخورد برام بنویسی که آیا استدلال هام متقاعدکننده ان یا خیر؟ بازخورد رو تا فردا همین ساعت می خوام». به او کمک می کنید؟ شما در گروه کنترل پژوهشی از روان شناس جری برگر بودید که در آن، ۴۸ درصد مشارکت کنندگان به شخص مورد نظر کمک می کنند. ولی آن هایی که کمک کرده بودند متقاعد شده بودند با دانشجویی که درخواست را مطرح می کند، یک وجه مشترک دارند. پس از اینکه پرسش نامه را پر می کردند، محقق برگه ی گزارش اثر انگشت را بررسی می کرد و می گفت: «جالبه، هر دوتاتون اثر انگشت نوع E دارید».

آیا احتمال کمک کردن تان بیشتر می شود؟
بستگی به این دارد که شباهت تان چطور باشد. در نصف مواقع، محققان می گفتند اثر انگشت های نوع E رایج اند: ۸۰ درصد جمعیت دارای این اثر انگشت اند. نصف دیگر مواقع می گفتند اثر انگشت های نوع E بسیار نادرند: فقط نزدیک به ۲ درصد جمعیت چنین اثر انگشتی دارند. زمانی که این شباهت رایج بود، ۵۵ درصد مشارکت کنندگان کمک کردند (کمی بیشتر از درصد کمک کنندگان گروه کنترل). ولی زمانی که این شباهت نادر بود، ۸۲ درصد مشارکت کنندگان کمک کردند. هر شباهتی باعث بخشنده بودن افراد نمی شد. فقط شباهت های غیرمتداول بود که چنین تأثیری داشت.

در پژوهش پلهام اثر تشابه اسمی روی مکان زندگی مان، شغلی که انتخاب می کنیم و کسی که با او ازدواج می کنیم برای افرادی که نام های نادری دارند بیشتر از افرادی است که نام های رایجی دارند. به سمت افراد، مکان ها و محصولاتی جذب می شویم که با آن ها اشتراکی عجیب داریم. این همان پیوندی است که دو آدام ریفکین آن را هنگام ملاقات شان با یکدیگر احساس کردند. آدام ریفکین نامی نادر است و این اشتراک عجیب شاید همان چیزی بوده باشد که فرآیند جذب شدن این دو نفر را تسهیل کرد.

البته تحقیق پلهام نشان می دهد هر چقدر نام شما منحصربه فردتر باشد، احتمالش بیشتر است با جاهایی که نشانی از نام شما دارند احساس هویت مشترک کنید. برای توضیح اینکه چرا نقاط اشتراک عجیب این قدر قدرت ایجاد دگرگونی دارند، مریلین بروئر، روان شناس، نظریه ی تأثیرگذاری را مطرح کرده
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
است. از یک طرف دوست داریم همرنگ بقیه باشیم: به دنبال ارتباط، همبستگی، جامعه مشترک، حس تعلق، احاطه شدن و وابستگی با دیگران هستیم. از طرف دیگر می خواهیم برجسته باشیم: به دنبال منحصربه فرد بودن، تمایز و فردیت هستیم.

همان طور که در اجتماع به پیش می رویم، این دو انگیزه با یکدیگر درگیر می شوند. هر چقدر بیشتر به گروهی وابستگی داشته باشیم، خطر بیشتری منحصربه فرد بودن مان را تهدید می کند. هر چقدر بیشتر تلاش کنیم خودمان را از دیگران متمایز کنیم، خطر از دست دادن احساس تعلق مان بیشتر است.

چطور این تعارض را حل می کنیم؟ راه حل این است که در آن واحد هم متفاوت و هم یکسان باشیم. بروئر به چنین چیزی «اصل تمایز بهینه»
می گوید: دنبال راه هایی هستیم تا همرنگ بقیه و برجسته باشیم. یکی از راه های محبوب برای دستیابی به تمایز بهینه پیوستن به گروهی منحصربه فرد است. اینکه عضوی از گروهی باشیم که علاقه مندی، هویت، هدف ، ارزش ، توانایی، خصوصیت یا تجربه های یکسانی دارند، به ما احساس ارتباط و تعلق می دهد.

در عین حال، عضویت در گروهی که به وضوح متمایز از گروه های دیگر است به ما احساس منحصربه فرد بودن هم می دهد. مطالعات نشان می دهند افراد در گروه هایی که شباهت های منحصربه فردی با آن ها دارند احساس هویت مشترک بیشتری دارند. هر چقدر یک گروه ارزش، علاقه مندی، توانایی یا تجربه منحصربه فردتری داشته باشد، احتمالش بیشتر است که ایجاد پیوند را تسهیل کند.

تحقیقات نشان می دهند افراد در گروه هایی که تمایز بهینه دارند خوشحال ترند؛ هم احساس همرنگی و هم حس منحصربه فرد بودن دارند. این ها گروه هایی اند که بیشترین غرور را به آن ها داریم و بیش از همه به آن ها می چسبیم و برای شان ارزش قائلیم.

فری سایکل در ابتدا با تأکید بر حفاظت از محیط زیست، حسی از تمایز بهینه را به وجود آورد. هدف اصلی چیزی متفاوت از دیگر جنبش های مشابه بود: به جای فرآوری دوباره ی مواد قدیمی و تبدیل شان به کالاهایی جدید، اعضا دریافت کننده ای را پیدا می کردند که کالاهای غیرقابل بازیافت را می خواستند و به این ترتیب، این کالاها خارج از مکان های دفن زباله باقی می ماندند. این هدف مشترک هویت مشترکی را در جامعه ی فری سایکل به وجود آورد و حسی از ارتباط را بین جهان بینی های مختلف پرورش داد.

گروه اصلی داوطلبان فری سایکل در توسان شامل این افراد بود: لیبرال دموکراتی که به پایداری زیست محیطی علاقه داشت، جمهوری خواه محافظه کاری که با تولید زباله ی بی خودی مخالف بود و آزادی خواهی که می خواست مردم به جای تکیه بر حمایت دولت، خودشان دست به کار شوند. با گذشت زمان و با بیشتر شدن اعضا و تنوع آن ها، هر بخش از
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
جامعه ی فری سایکل مجرایی برای افراد به وجود آورد تا بتوانند
بخشندگی شان را به شیوه ی خود انجام دهند. برای مثال، در نیویورک گروهی محلی این عادت را به وجود آورد که برای برگزاری رویدادهای اهدای کالا از طریق فری سایکل، خیابان های یکی از بلوک های شهری بسته شود.

با پرورش هویتی مشترک و ایجاد فرصت هایی برای ابراز وجود منحصربه فرد، فری سایکل توانست سیستمی را برای بخشندگی بر اساس
جبران لطف در سطح همگانی به جلو ببرد: می بخشید تا به دیگران در جامعه تان کمک کنید و می دانید که شخصی در جامعه به شما چیزی خواهد بخشید. ولی تیم تحقیقاتی ویلر کشف کرد که اِشکالی وجود دارد: چنین سیستمی به «حداقل حجمی از تبادل منافع متکی است تا احساسات خوبی در را*ب*طه با گروه به وجود آید، احساساتی که جرقه ی مشارکت های بیشتر
را می زند».

به عبارت دیگر، افراد فقط زمانی با یک گروه بخشندگی همگانی احساس هویت مشترک می کنند که آن قدر نفع برده باشند که احساس کنند گروه در حال کمک کردن به آن هاست. در را*ب*طه با فری سایکل، چنین چیزی به هیچ وجه تضمین شده نبود. از این ها گذشته، اگر
بخشندگان سایت گرفتار گیرندگانی می شدند که به دنبال سواری گرفتن رایگان بودند، شاید کل این پروژه هیچ وقت پا نمی گرفت. فری سایکل چطور توانست به حداقل بخشندگی اولیه برسد و از سواری دادن رایگان نیز دوری کند؟
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
چرا سوپرمن نتیجه ی عکس می دهد و افراد در مصرف برق صرفه جویی می کنند

در زمان شروع به کار فری سایکل، یکی از اولین کاربرانش مردی نودوهشت ساله بود. او قطعاتی را جمع می کرد تا دوچرخه ها را تعمیر کند و پس از تعمیر، آن ها را به کودکان محلی هدیه می داد. درون بیل از او این گونه یاد می کند: «الگوی فوق العاده ای بود». شهروندان توسان به عنوان شهروندان یک شهر با این مرد هویتی مشترک داشتند. وقتی بخشندگی او را می دیدند، از آن جایی که عضوی منحصربه فرد از جامعه شان بود، تأثیر زیادی می گرفتند و می خواستند از او پیروی کنند. جاناتان هایت، استاد روان شناسی دانشگاه نیویورک، به چنین چیزی «اعتلای احساسی» می گوید؛ احساس خوبی که از بخشندگی دیگران می گیریم، احساسی که «به نظر می رسد دکمه ی راه اندازی مجدد ذهنی مان را می فشارد، احساسات بدبینانه را پاک می کند و حسی از الهام بخشی اخلاقی را جایگزین آن می کند».

هایت و سارا آلگو می نویسند: «زمانی که احساس مان اعتلا پیدا می کند، احساس می کنیم (برای لحظه ای) کمتر خودخواه شده ایم و می خواهیم رفتارمان مطابق این حس باشد». اما این چیزی فراتر از هویت مشترک بود که این پیرمرد را به الگویی اعتلابخش تبدیل کرده بود. دو روان شناس به نام های لیف نلسون و مایکل نورتون، در آزمایشی، به صورت تصادفی از افراد مختلف خواستند ده خصوصیت یک ابرقهرمان یا ده خصوصیت سوپرمن را بنویسند.

زمانی که از آن ها خواسته شد در زمینه ی ارائه ی خدمات اجتماعی داوطلب شوند، احتمال داوطلب شدن آن هایی که خصوصیت های یک ابرقهرمان را نوشته بودند دو برابر بیشتر از احتمال داوطلب شدن گروهی بود که خصوصیت های سوپرمن را نوشته بودند. سه ماه بعد نلسون و نورتون افراد هر دو گروه را به جلسه ای دعوت کردند تا فعالیت داوطلبانه شان را آغاز کنند. احتمال حضور در این جلسه برای افرادی که درباره ی یک ابرقهرمان نوشته بودند چهار برابر بیشتر از احتمال حضور کسانی بود که درباره ی سوپرمن نوشته بودند. اینکه سه ماه پیش به یک ابرقهرمان فکر کرده باشید باعث تشدید بخشندگی می شد. در مقابل، فکر کردن به سوپرمن بخشندگی را کاهش می داد، چرا؟

وقتی افراد به خصوصیت های کلی یک ابرقهرمان فکر می کنند، فهرستی از
خصوصیت های خوشایندی را در ذهن می آورند که می توانند به خودشان ربط دهند. برای مثال، در این مطالعه افراد در این باره نوشتند که ابرقهرمانان
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
افرادی نیکوکار و مسئولیت پذیرند و از این رو خودشان نیز می خواستند بخشندگی شان را بروز دهند، پس داوطلب شدند. ولی زمانی که افراد به سوپرمن فکر می کنند، چیزی که به ذهن می رسد مجموعه ای از
استانداردهای غیرممکن است، چیزهایی شبیه به همان خصوصیاتی که در مجموعه ی تلویزیونی ماجراجویی های سوپرمن(۱۸۵ (به مذاق همه خوش آمد: «سریع تر از گلوله و قدرتمندتر از یک لوکوموتیو است و می تواند با یک پرش به نوک ساختمانی بلند برسد».

هیچ کس نمی تواند این قدر قوی یا قهرمان باشد، پس چرا تلاش کند؟ در فری سایکل،بخشندگان از استانداردی پیروی می کردند که دسترس پذیر
به نظر می آمد. وقتی اعضا مردی نودوهشت ساله را می دیدند که برای کودکان دوچرخه می سازد، می دانستند کاری وجود دارد که آن ها هم می توانند انجام دهند.

وقتی اعضا می دیدند دیگران لباس و وسایل
الکترونیکی قدیمی خود را اهدا می کنند، احساس می کردند از پس انجام چنین کاری برمی آیند. بخشندگی های کوچکی که در فری سایکل انجام می شد بخشندگی های کوچک دیگری را برای بقیه آسان و پذیرفتنی می کرد.

سیالدینی متوجه شد زمانی که عبارت «هر ریال می تواند کمک کند»، به درخواستی اضافه شود، افراد پول بیشتری به خیریه خواهند بخشید. جالب است که این عبارت بدون اینکه مبلغ پرداختی را کم کند، تعداد افرادی را که تصمیم به انجام چنین کاری می گیرند، افزایش می دهد. تبدیل مشارکت های کوچک به یک عُرف، بدون اینکه میزان سخاوتمندی بخشندگان
را کاهش دهد، گیرندگان را تشویق به بخشش و نه گفتن را برای شان سخت و خجالت آور می کند.

گرچه بیشتر افراد عضو فری سایکل می شدند تا کالاهای رایگانی بگیرند، این بدان معنا نیست که گیرندگی سبک رفتاری اصلی شان در یک را*ب*طه ی متقابل بود. وقتی افراد عضو گروهی می شوند، دنبال نشانه هایی برای رفتار مناسب می گردند. وقتی اعضای جدید فری سایکل افرادی مشابه خود را می دیدند که بخشندگی هایی با هزینه ی کم انجام می دادند، پیروی از آن ها برای شان کاری طبیعی بود. فری سایکل با در معرض دید قرار دادن بخشندگی باعث می شد دیگران به راحتی چنین هنجاری را ببینند. این کار درسی قدرتمند به ما می دهد و زمانی که می فهمیم مشهود بودن بخشندگی چقدر روی سبک رفتار افراد در یک را*ب*طه ی متقابل تأثیر می گذارد، قدرتمندتر هم می شود. در بسیاری از جنبه های زندگی، افراد به این اطلاعات دسترسی ندارند که دیگران در حال انجام چه کاری هستند و به همین دلیل وارد حالت گیرندگی می شوند.

سیالدینی چند ماه پس از شروع به کار فری سایکل، با تیمی از روانشناسان درباره ی مصرف انرژی بیش از هشت صد شهروند کالیفرنیایی تحقیقی انجام دادند. از این افراد
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
پرسیدند که عوامل زیر چقدر در تصمیم گیری شان برای صرفه جویی در
مصرف انرژی دخیل اند:

باعث صرفه جویی مالی می شود. باعث حفاظت از محیط زیست می شود.

به نفع جامعه است.

افراد زیاد دیگری در حال انجام چنین کاری هستند.

همواره اعلام می کردند حفاظت از محیط زیست مهم ترین عامل است.

منفعت رساندن به جامعه دومین، صرفه جویی مالی سومین و دنباله روی از دیگران آخرین عامل مهم بود.

تیم تحقیقاتی سیالدینی میخواست ببیند آیا
افراد حدس درستی از انگیزه هایشان دارند و به همین دلیل، آزمایشی را
ترتیب داد. به دم در حدود چهارصد خانه در سن مارکوس کالیفرنیا رفتند و به صورت تصادفی آن ها را موظف کردند یکی از چهار آویز زیر را روی درشان نصب کنند:
* با صرفه جویی در مصرف انرژی پس انداز کنید: طبق گفته های محققان دانشگاه سن مارکوس، در فصل گرما، استفاده از پنکه به جای کولر موجب صرفه جویی ماهانه ۵۴ دلار می شود.
* با صرفه جویی در مصرف انرژی از محیط زیست محافظت کنید: طبق گفته های محققان دانشگاه سن مارکوس، در فصل گرما، با استفاده از پنکه به جای کولر، می توانید از تولید ۱۲۰ کیلوگرم گاز گلخانه ای در ماه جلوگیری کنید.
* با صرفه جویی در مصرف انرژی به نسل های آینده کمک کنید: طبق گفته های محققان دانشگاه سن مارکوس، در فصل گرما، با استفاده از پنکه به جای کولر، می توانید ماهیانه مصرف برق تان را تا ۲۹ درصد کاهش دهید.
* در صرفه جویی در مصرف انرژی، به همسایگان تان بپیوندید: در یکی از نظرسنجی های اخیر، محققان دانشگاه سن مارکوس دریافتند ۷۷ درصد
ساکنان سن مارکوس بیشتر اوقات برای خنک کردن فضای خانه در تابستان به جای کولر، از پنکه استفاده می کنند.
اعضای تیم تحقیقاتی سیالدینی بدون اینکه بدانند هر خانه چه آویزی داشته است، مصاحبه هایی با اعضای هر خانه انجام دادند. وقتی از این افراد پرسیدند جمله ی روی آویزشان چقدر به آن ها انگیزه داده است، افرادی که آویزشان روی پیوستن به همسایگان شان تأکید می کرد، کمترین انگیزه را گزارش دادند.

این افراد ۱۸ درصد انگیزه ی کمتری نسبت به آویزهای
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
حفاظت از محیط زیست، ۱۳ درصد کمتر از آویزهای کمک به نسل های آینده و ۶ درصد کمتر از آویزهای پس انداز نشان می دادند.

اما زمانی که قبض برق ساکنان را بررسی کردند تا ببینند مصرف واقعی افراد چه تغییراتی داشته است متوجه چیز شگفت انگیزی شدند: ساکنان در این مورد که چه چیزی به آن ها انگیزه می دهد، اشتباه می کردند. طی دو
ماهی که این تحقیق انجام می شد، ساکنانی که آویزشان روی پیوستن به همسایگان تأکید می کرد در واقع بیش از همه در مصرف انرژی صرفه جویی کرده بودند. به طور متوسط، آویز «به همسایگان تان بپیوندید» نسبت به سه آویز دیگر باعث ۵ الی ۹ درصد مصرف کمتر در کیلووات ساعت روزانه شده بود، که هر سه به یک اندازه بی تأثیر بودند. آگاه کردن ساکنان در این باره که دیگران در حال صرفه جویی هستند بهترین راه برای انگیزه دادن به آنها بود.

ولی شاید افرادی که به وضوح به این آویزها واکنش نشان داده بودند همان افرادی بوده باشند که پیش از شروع این آزمایش هم صرفه جویی می کردند و بار دیگر افراد پرمصرف را به دوش می کشیدند. برای اینکه بفهمند آیا به اشتراک گذاشتن اطلاعات درباره ی تلاش های همسایگان برای صرفه جویی می تواند به افراد پرمصرف در زمینه ی صرفه جویی در مصرف برق انگیزه دهد یا نه، روی سی صد خانه در کالیفرنیا آزمایش دیگری انجام داد. این بار به ساکنان آویزهایی دادند که مصرف انرژی یک یا دو هفته ی اخیرشان را با همسایگان مقایسه می کرد. این آویزها نشان می داد که ساکنان نسبت به همسایگان شان در حال مصرف انرژی کمتر هستند (بخشندگی) یا بیشتر (گیرندگی).

طی چند هفته ی بعد، افراد گیرنده مصرف برق خود را به طرز چشمگیری و به طور متوسط به میزان ۲۲ /۱ کیلووات ساعت در روز کاهش دادند. اینکه می دیدند از متوسط مصرف همسایگان شان بیشتر مصرف می کنند به آن ها انگیزه می داد که مصرف خودشان را کمتر و هماهنگ با متوسط مصرف کنند(۱۸۶ .(ولی چنین چیزی فقط زمانی تأثیرگذار است که افراد با همسایگان شان مقایسه شوند. نتایج تحقیقات تیم سیالدینی حاکی از این است که:

عامل کلیدی این بود که با کدام دسته از افراد مقایسه می شوند؛ یعنی با کالیفرنیایی های دیگر، دیگر افراد شهر یا دیگر ساکنان گروهی خاص. در
تطابق با این ایده که افراد بیشترین تأثیر را از افراد مشابه خود می گیرند، هر چقدر گروه نزدیک تر و شباهت های بیشتری با ساکنان داشت، قدرت هنجارهای اجتماعی نیز تشدید می شد: تصمیم به صرفه جویی به شدت تحت
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
تأثیر افرادی بود که بیشترین شباهت را با تصمیم گیرندگان (ساکنان جامعه ی خودشان) داشتند.

شرکت اوپاور(۱۸۷ (با الهام از این شواهد، برای ۶۰۰ هزار خانه گزارش های مصرف انرژی فرستاد که به صورت تصادفی، میزان مصرف انرژی نیمی از مشترکین را با میزان مصرف همسایگان شان مقایسه می کرد. یک بار دیگر، گیرندگان (همان هایی که بیشتر از همه مصرف می کردند)، پس از دیدن مصرف زیادشان، بیشترین صرفه جویی را انجام دادند. به طور کلی، فقط اینکه به افراد نشان داده شد در مقایسه با هنجار محلی شان چه کارکردی دارند باعث بهبود چشمگیر صرفه جویی در مصرف انرژی شد.

میزان انرژی صرفه جویی شده پس از ارائه ی این مقایسه معادل با میزان انرژی ای بود که در صورت افزایش ۲۸ درصدی بهای برق صرفه جویی می شد. افراد اغلب از آن جایی که نمی دانند در حال انحراف از هنجارها هستند، مثل گیرندگان رفتار می کنند. در چنین وضعیتی، معمولاً همین که هنجار را به آن ها نشان دهیم، به خصوص اگر غرایزی حسابگرانه داشته باشند، برای دادن انگیزه ی بخشش به آن ها کافی است. بخشی از زیبایی فری سایکل این است که افراد دسترسی همیشگی به هنجارها دارند. هر وقت عضوی چیزی می بخشد همه شاهد آن هستند: دیگران می توانند ببینند بخشندگی
چقدر تکرار می شود و تصمیم می گیرند خودشان نیز ببخشند.

از آنجایی که فری سایکل در جوامع محلی سازمان دهی می شود، افراد بخشندگی همسایگان شان را می بینند که درباره ی میزان بخشندگی شان در مقایسه با همسایگانشان بازخوردی به آن ها می دهد. چه بخشنده، چه گیرنده یا چه حسابگر باشند، دوست ندارند از استانداردهای همسایگان شان تخطی کنند و به این ترتیب حسابگری می کنند.

امروزه طبق گزارش های یاهو فقط دو اصطلاح زیست محیطی بیش از
فری سایکل جست وجو می شود: گرمای جهانی و بازیافت. فری سایکل در تابستان ۲۰۱۲ بیش از نه میلیون کاربر در بیش از ۱۱۰ کشور داشت و با سرعت هشت هزار عضو در هفته رشد می کرد. هنوز هم بسیاری از افراد با ذهنیت فردی گیرنده عضو این شبکه می شوند و امیدوارند چیزهای رایگانی نصیب شان شود. ولی دریافت منفعت از گروهی از شهروندان محلی که الگویی برای بخشش های کوچک هستند هنوز هم برای اعضای جامعه ی فری سایکل هویتی مشترک ایجاد می کند و بسیاری از اعضا را به سمت بخشندگی سوق می دهد. نه میلیون عضو فری سایکل هر روز در
مجموع بیش از سی هزار کالا می بخشند که وزنی معادل ۱۰۰۰ تن دارد.

اگر کالاهای اهدایی سال پیش را حساب کنید، ارتفاعی چهارده برابر قله ی اورست دارند. همان طور که چارلز داروین نوشته است، قبیله ای که در آن
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
بسیاری از افراد بخشنده اند افرادی که «همیشه آماده اند به یکدیگر کمک کنند و خودشان را برای منفعت جمعی فدا کنند، در مقابل دیگر قبیله ها
پیروز خواهد بود و این همان انتخاب طبیعی است».

زمانی که موفقیت فری سایکل را شنیدم، به این فکر کردم که آیا می توان از این اصول در زندگی روزمره یا در سازمانی استفاده کرد که تمرکزی روی محیط زیست ندارد. برای ایجاد و حفظ یک سیستم بخشندگی در
شرکت ها یا مدارس باید دست به چه کارهایی زد؟ حلقه ی عمل متقابل وقتی به دانشکده ی وارتون، قدیمی ترین دانشکده ی کسب وکار جهان پیوستم، تصمیم گرفتم بخشندگی را در کلاسم آزمایش کنم. اعلام کردم قرار است تمرینی با نام «حلقه ی عمل متقابل» داشته باشیم، تمرینی که استاد جامعه شناسی دانشگاه میشیگان وین بیکر و همسرش چریل از شرکت هیومکس(۱۸۸ (طراحی کرده بودند.

هر دانشجو از کلاس
درخواستی می کند و دیگر دانشجویان سعی می کنند با استفاده از دانش، منابع و ارتباطات شان این درخواست را عملی کنند. این درخواست می تواند هر چیز معناداری در زندگی حرفه ای یا شخصی شان باشد، از معرفی رابط هایی برای پیدا کردن شغل گرفته تا راهنمایی هایی برای سفر.

در عرض چند دقیقه، با تعداد زیادی از دانشجویان مواجه شده بودم که بعضی هایشان بدبین و دیگران مضطرب بودند. یکی از دانشجویان اعلام کرد که این تمرین این جا جواب نمی دهد، چون در وارتون هیچ فرد بخشنده ای نداریم: بخشندگان رشته ی پزشکی یا علوم اجتماعی می خوانند نه مدیریت کسب وکار. دانشجوی دیگری گفت که دوست دارد از دانشجویان باتجربه تر درباره ی تقاضا برای کار مشاوره توصیه بگیرد، ولی از آن جایی که آن ها نیز برای رسیدن به این شغل ها در حال رقابت با او هستند می داند که به او کمک نخواهند کرد.

خیلی زود این دانشجویان با ناباوری شاهد این بودند که همکلاسی هایشان از
شبکه شان استفاده می کنند تا به یکدیگر کمک کنند. دانشجوی سال اولی به نام الکس گفت که عاشق شهربازی است و به این امید به وارتون آمده که روزی مسئول سیکس فلگز(۱۸۹ (شود. مطمئن نبود چطور می تواند چنین کاری را آغاز کند. آیا کسی می توانست به او کمک کند تا وارد این صنعت شود؟ یکی از دانشجویان کلاس به نام اندرو دستش را بالا برد و اعلام کرد با مدیرعامل سابق سیکس فلگز دورادور آشناست. اندرو پذیرفت که آن ها را به یکدیگر وصل کند و چند هفته بعد، الکس توصیه های بسیار ارزشمندی
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
از این مدیرعامل سابق دریافت کرد. دانشجوی سال بالایی به نام میشل گفت دوستی دارد که رشدش به دلیل بیماری متوقف شده است و نمی تواند لباس هایی پیدا کند که اندازه اش باشند. یکی دیگر از دانشجویان سال بالایی به نام جسیکا گفت که عمویی در حوزه ی مد و لباس دارد و برای کمک گرفتن با او تماس گرفت.

سه ماه بعد لباس هایی سفارشی سازی شده در خانه ی دوست میشل تحویل داده شدند. وین بیکر در شرکت های بسیاری حلقه های عمل متقابل را اجرا کرده است،
شرکت هایی از جنرال موتورز گرفته تا بریستول-میرز اسکوئیب(۱۹۰.( بیشتر اوقات رهبران و مدیران شرکت های رقیب را دور هم جمع می کند و از آن ها دعوت می کند تا درخواست ها و کمک هایشان را به یکدیگر ارائه دهند. در یکی از این جلسات، یکی از مدیران شرکتی دارویی می خواست به شرکتی ۵۰ هزار دلار پرداخت کند تا ماده ای آلی را برایش سنتز کند.

از دیگران پرسید که آیا جایگزین ارزان تری می شناسند. یکی از اعضای گروه ظرفیتی خالی در آزمایشگاه خود داشت و توانست این کار را به رایگان برایش انجام دهد. حلقه ی عمل متقابل می تواند تجربه ای بسیار قدرتمندی باشد. بود اهرن(۱۹۱ (رئیس سی اچ تو ام هیل(۱۹۲ (می گوید: «رهبران شرکتش حامیانی قدرتمندن، نه تنها سالیانه صدها هزار دلار ارزش آفرینی می کنند، بلکه برای تغییر کیفیت «کل» زندگی مون ظرفیت فوق العاده ای دارن».

بیکر از مدیران خواست تخمین بزنند با شرکت در این جلسه های دو و نیم ساعته چقدر در وقت و پول شان صرفه جویی کرده اند. سی نفر از افراد یکی از شرکت های مشاوره ی مهندسی و معماری تخمین شان بالای ۲۵۰ هزار دلار و پنجاه روز بود. پانزده نفر از افراد شرکت دارویی بین المللی صرفه جویی ۹۰ هزار دلاری و شصت وهفت روزه را تخمین زدند. به شخصه پس از جلسات حلقه ی عمل متقابل با رهبران، مدیران و کارکنان شرکت هایی مثل آیبی ام، سیتی گروپ، استی لودر(۱۹۳ ،(یو پی اس(۱۹۴،( نووارتیس(۱۹۵ (و بوئینگ از درخواست هایی که به انجام رسیده اند شگفت زده شده ام، از رسیدن به شغلی مطلوب در گوگل گرفته تا پیدا کردن یک مربی یا دریافت امضایی از بازیکن فوتبال مورد علاقه ی یک کودک.

ولی پیش از وقوع این اتفاق ها، مانند دانشجویانم در وارتون،
بسیاری از مشارکت کنندگان این سؤال را مطرح می کردند که آیا دیگران واقعاً آن کمکی را که به آن نیازمندند در اختیارشان می گذارند؟ هر بار به این سؤال این طور پاسخ می دهم که آیا بخشندگانی را که بین شان وجود دارند دست کم گرفته اند؟ در تحقیقی که فرانک فلین و ونسا بونز انجام دادند، افراد باید سراغ افرادی غریبه در نیویورک می رفتند و از آن ها می خواستند پرسش نامه ای را پر کنند.
 
بالا