mahban
[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بینالملل]
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
مدیر رسمی تالار
عکاس انجمن
برترین کاربر ماه
ارسالکنندهی برتر ماه
سطح
6
تخمین شرکت کنندگان این بود که فقط یک نفر از هر چهار نفر به
درخواستشان پاسخ می دهد. ولی در واقع زمانی که شرکت کنندگان از مردم درخواست می کردند، از هر دو نفر یک نفر پاسخ مثبت می داد.
در تحقیق دیگری در نیویورک، مشارکت کنندگان به سراغ افرادی غریبه رفتند و از آن ها خواستند تا تلفن همراه شان را قرض بگیرند. انتظار داشتند ۳۰ درصد موارد پاسخ مثبت بگیرند، ولی ۴۸ درصد افراد به آن ها پاسخ مثبت دادند. وقتی مشارکت کنندگان به غریبه ها گفتند گمشده اند و درخواست کردند آن ها را تا باشگاهی ورزشی در همان نزدیکی همراهی کنند، انتظار
داشتند ۱۴ درصد افراد این کار را انجام دهند، ولی ۴۳ درصد افراد این درخواست را قبول کردند.
و وقتی خواستند هزار دلار کمک مردمی جمع
کنند، انتظار داشتند برای تحقق هدف شان به طور متوسط به ۲۱۰ خیّر نیاز داشته باشند با فرض اینکه هر نفر به طور متوسط کمتر از ۵۰ دلار کمک می کند. ولی در واقع با نصف این تعداد به هدف شان رسیدند، به طور متوسط فقط به ۱۲۲ نفر نیاز داشتند که میزان کمک هر کدام بالای ۶۰ دلار بود.
چرا تعداد افرادی را که تمایل به بخشش دارند دست کم می گیریم؟ طبق گفته های فلین و بونز، وقتی می خواهیم واکنش فرد مقابل را پیش بینی کنیم، روی هزینه ی پاسخ مثبت تمرکز می کنیم و هزینه ی پاسخ منفی را نادیده می گیریم. دادن چنین پاسخی راحت نیست، باعث عذاب وجدان می شود و خجالت آور است که چنین درخواست کوچکی را برای کمک رد
کنیم. تحقیقات روان شناسی به عامل دیگری اشاره می کنند، عاملی که به همین اندازه قدرتمند است و در فرهنگ عامه ریشه دوانده است، این عامل باور افراد به این است که در اطراف شان بخشندگان زیادی وجود ندارند.
محل کار و مدارس بیشتر اوقات طوری طراحی شده اند که محیط هایی با مجموع صفر باشند، رده بندی های اجباری و تأکید بر معدل که اعضای گروه را در مقابل یکدیگر و در شرایط برد-باخت قرار می دهند. در چنین
محیط هایی، طبیعی است که فرض کنیم همتایان مان به سمت گیرندگی می روند و به این ترتیب، دیگران نیز از بخشندگی خودداری می کنند. چنین چیزی تعداد واقعی بخشندگی هایی را که اتفاق می افتد کاهش می دهد و سبب می شود افراد تعداد کسانی را که به بخشندگی علاقه مندند دست کم بگیرند. در گذر زمان و به دلیل اینکه بخشندگی اتفاقی غیرمتداول به نظر می رسد، افرادی با ارزش های بخشندگی احساس می کنند در اقلیت قرار گرفته اند.
در نتیجه، حتی زمانی که بخشندگی می کنند نگران اند با سرپیچی از هنجارها خود را در معرض جدا شدن از اجتماع گذاشته باشند، پس این بخشندگی شان را با انگیزه هایی مصلحت جویانه مخفی می کنند. در سال
درخواستشان پاسخ می دهد. ولی در واقع زمانی که شرکت کنندگان از مردم درخواست می کردند، از هر دو نفر یک نفر پاسخ مثبت می داد.
در تحقیق دیگری در نیویورک، مشارکت کنندگان به سراغ افرادی غریبه رفتند و از آن ها خواستند تا تلفن همراه شان را قرض بگیرند. انتظار داشتند ۳۰ درصد موارد پاسخ مثبت بگیرند، ولی ۴۸ درصد افراد به آن ها پاسخ مثبت دادند. وقتی مشارکت کنندگان به غریبه ها گفتند گمشده اند و درخواست کردند آن ها را تا باشگاهی ورزشی در همان نزدیکی همراهی کنند، انتظار
داشتند ۱۴ درصد افراد این کار را انجام دهند، ولی ۴۳ درصد افراد این درخواست را قبول کردند.
و وقتی خواستند هزار دلار کمک مردمی جمع
کنند، انتظار داشتند برای تحقق هدف شان به طور متوسط به ۲۱۰ خیّر نیاز داشته باشند با فرض اینکه هر نفر به طور متوسط کمتر از ۵۰ دلار کمک می کند. ولی در واقع با نصف این تعداد به هدف شان رسیدند، به طور متوسط فقط به ۱۲۲ نفر نیاز داشتند که میزان کمک هر کدام بالای ۶۰ دلار بود.
چرا تعداد افرادی را که تمایل به بخشش دارند دست کم می گیریم؟ طبق گفته های فلین و بونز، وقتی می خواهیم واکنش فرد مقابل را پیش بینی کنیم، روی هزینه ی پاسخ مثبت تمرکز می کنیم و هزینه ی پاسخ منفی را نادیده می گیریم. دادن چنین پاسخی راحت نیست، باعث عذاب وجدان می شود و خجالت آور است که چنین درخواست کوچکی را برای کمک رد
کنیم. تحقیقات روان شناسی به عامل دیگری اشاره می کنند، عاملی که به همین اندازه قدرتمند است و در فرهنگ عامه ریشه دوانده است، این عامل باور افراد به این است که در اطراف شان بخشندگان زیادی وجود ندارند.
محل کار و مدارس بیشتر اوقات طوری طراحی شده اند که محیط هایی با مجموع صفر باشند، رده بندی های اجباری و تأکید بر معدل که اعضای گروه را در مقابل یکدیگر و در شرایط برد-باخت قرار می دهند. در چنین
محیط هایی، طبیعی است که فرض کنیم همتایان مان به سمت گیرندگی می روند و به این ترتیب، دیگران نیز از بخشندگی خودداری می کنند. چنین چیزی تعداد واقعی بخشندگی هایی را که اتفاق می افتد کاهش می دهد و سبب می شود افراد تعداد کسانی را که به بخشندگی علاقه مندند دست کم بگیرند. در گذر زمان و به دلیل اینکه بخشندگی اتفاقی غیرمتداول به نظر می رسد، افرادی با ارزش های بخشندگی احساس می کنند در اقلیت قرار گرفته اند.
در نتیجه، حتی زمانی که بخشندگی می کنند نگران اند با سرپیچی از هنجارها خود را در معرض جدا شدن از اجتماع گذاشته باشند، پس این بخشندگی شان را با انگیزه هایی مصلحت جویانه مخفی می کنند. در سال