به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

انگیزشی * ببخش و بگیر *چرا و چگونه بخشنده ها به اوج موفقیت می رسند؟ ●آدام گرنت●مترجم: علیرضا خاکساران، سعید یاراحمدی / تایپیست : * mahban *

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
فریب کار می دیدند: می توانستند تشخیص دهند کسانی که توصیه می خواهند به خاطر انگیزه های مخفیانه ی درونی شان در حال خودشیرینی هستند.

لیلجنکوییست می نویسد: «افرادی که مظنون به مدیریت احساسات شان به طرز استراتژیکی هستند، به احتمال بیشتری به عنوان افرادی خودخواه، سرد، دغل باز و غیرقابل اعتماد شناخته می شوند». توصیه خواستن فقط زمانی مؤثر بود که افراد خودبه خود چنین کاری می کردند. از آن جایی که بخشندگان بیشتر از گیرندگان و حسابگرها تمایل دارند توصیه ی دیگران را جویا شوند، ممکن است بسیاری از توصیه جویان خودجوش در تحقیقات او بخشنده بوده باشند. این افراد واقعاً علاقه مند به نگرش و پیشنهادهای دیگران بودند و شنوندگان بهتری شناخته شدند.

بر این باورم که چنین چیزی در حالت کلی تر به ارتباط فروتنانه نیز قابل تعمیم است: ارتباط فروتنانه به این دلیل برای بخشندگان کارایی دارد که نیت صادقانه شان انجام کاری است که بهترین منفعت دیگران را در خود داشته باشد. بخشندگان هنگام ابراز وجودشان، به وضوح این پیام را می رسانند که به خاطر کسب حیثیت نیست که آسیب پذیری خود را بروز داده اند، بلکه دلیلش ایجاد ارتباطی واقعی با مخاطب است.

بخشندگان هنگام فروش، سؤالات شان را به گونه ای می پرسند که نیت شان را برای کمک به مشتری و نه سوءاستفاده از آن ها می رساند. بخشندگان هنگام مذاکره و متقاعدسازی دیگران محتاطانه صحبت می کنند و جویای توصیه ی طرف مقابل می شوند چون واقعاً برای ایده ها و نگرش دیگران ارزش قائل اند. ارتباط فروتنانه زبان طبیعی بسیاری از بخشندگان و یکی از عوامل اصلی موفقیت شان است. نشان دادن آسیب پذیری، پرسشگری، محتاطانه صحبت کردن و توصیه خواستن می توانند درهای تحت تأثیر قرار دادن دیگران را باز کنند، اما اینکه چطور از این تأثیرمان روی دیگران استفاده می کنیم در طول زندگی کاری مان خودش را نشان می دهد، که درباره ی برخی از آن ها از جمله شبکه سازی و مشارکت با همکاران پیش تر بحث کردیم.

در ادامه می بینید که همه ی بخشندگان از ارتباط فروتنانه استفاده نمی کنند، اما آن هایی که از این نوع ارتباط استفاده می کنند، اغلب می دانند که ارتباط فروتنانه، برای زمان هایی که به تفاهم و اعتمادسازی نیاز داریم، مفید است. نمی توان به سادگی چنین روش ارتباطی را به شکل مصنوعی اجرا کرد، اما اگر بتوانید به مدت کافی انجامش دهید، شاید بیش از آنچه فکرش را می کنید واقعی شود.

همان طور که دیو والتون کشف کرد، ارتباط فروتنانه می تواند بسیار قدرتمندتر و مؤثرتر از آن چیزی باشد که شنیده اید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
فصل ششم: هنر حفظ انگیزه

چرا برخی بخشنده ها از پا می افتند، ولی برخی دیگر هر روز قوی تر می شوند؟


نوع دوست های باهوش، در مقایسه با نوع دوست های کودن چندان نوع دوستانه رفتار نمی کنند، ولی از نوع دوست های کودن و افراد خودخواه برازنده ترند.

- هربرت سایمون، برنده ی جایزه ی نوبل اقتصاد تا این جای بحث، تمرکزمان بر این بوده که بخشنده ها چگونه از طریق شیوه های منحصربه فردشان در شبکه سازی، همکاری، برقراری ارتباط با دیگران، تأثیرگذاری بر آن ها و کمک به دیگران در شکوفایی توانایی هایشان، به بالای نردبان موفقیت می رسند. ولی همان طور که در فصل اول دیدید، بخشندگان ممکن است در پایین نردبان موفقیت بمانند. موفقیت مستلزم چیزی بیشتر از سرمایه گذاری روی نقاط قوت بخشندگی است؛ به اجتناب از اشتباهات هم نیاز دارد. اگر افراد بیش از حد برای بخشندگی وقت صرف کنند، کارشان به جایی می رسد که انرژی شان را قربانی همکاران و افراد شبکه ی ارتباطی شان می کنند.

اگر افراد بیش از حد اعتبار کارشان را پای دیگران بنویسند و بیش از حد از ارتباط فروتنانه استفاده کنند، به راحتی
ضعیف و توسری خور می شوند و در پیشبرد منافع خودشان شکست می خورند. نتیجه: بخشنده ها از پا در می آیند و بهره وری خود را از دست می دهند. راهبردهایی که سکوی پرتاب بخشنده ها می شوند با راهبردهایی که بخشنده ها را به زیر می کشند زمین تا آسمان فرق دارند و لذا درک این مسأله حیاتی است که چه چیزی بخشنده های موفق را از بخشنده های ناکام متمایز می کند.

در سه فصل بعد، به بررسی این سؤال ها می پردازم که چرا بعضی بخشنده ها از پا می افتند، درحالی که سایرین هر روز قوی تر می شوند؛ چگونه بخشنده ها زیر بار استثمار گیرندگان نمی روند و افراد، گروه ها و سازمان ها برای محافظت از بخشنده ها و گسترش موفقیت شان، چه کاری می توانند انجام دهند.

، دو روان شناس کانادایی به نام های جرمی فرایمر و لَری واکر برای اخیرا پی بردن به آنچه انگیزه بخش بخشندگان خیلی موفق است، پژوهشی
بلندپروازانه را انجام دادند. شرکت کننده ها برنده های جایزه ی «اهمیت دادن
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
به دیگران(۱۳۵ «(در کانادا بودند که بالاترین نشان افتخار این کشور برای بخشندگی و تجلیل از افرادی است که سال های زیادی از زندگی شان را وقف کمک به جامعه یا پیشبرد اهداف بشردوستانه کرده اند.

بسیاری از برندگان این جایزه ده ها سال برای تأثیرگذاشتن بر این دنیا، بخشندگی های خارق العاده ای انجام داده اند. برای اینکه مشخص شود چه چیزی به آن ها انگیزه ی بخشندگی داده، همه ی شرکت کننده ها پرسش نامه ای را پر کردند که از آن ها میخواست جمله ی «معمولاً تلاش می کنم...» را با ده هدف کامل کنند. سپس، واکر با بیست وپنج برنده ی جایزه ی «اهمیت دادن به دیگران» و یک گروه مقایسه ی بیست وپنج نفری که از نظر جنس، سن، قومیت و تحصیلات با این برندگان هماهنگ بودند، ولی همان قدر زمان یا تلاش را به بخشندگی اختصاص نداده بودند، مصاحبه های جامع و کاملی انجام داد. واکر صد ساعت با همه ی آن پنجاه نفر مصاحبه کرد و درباره ی زندگی شان، دوران کلیدی و اتفاقات حساس دوران بچگی، نوجوانی و بزرگسالی شان پرسید.

سپس ارزیاب های
مستقل فهرست اهداف را خواندند، به نوار این مصاحبه ها گوش دادند و به میزان اشاره ی مشارکت کنندگان به دو انگیزه ی ِ کلیدی «توجه به منافع خود» و «توجه به منافع دیگران» امتیاز دادند. توجه به منافع خود یعنی به دنبال قدرت و موفقیت بودن، در حالی که توجه به منافع دیگران بر سخاوتمندی و کمک کردن متمرکز است. در کدام دسته از انگیزه ها، برنده های جایزه ی «اهمیت دادن به دیگران» امتیاز بیشتری نسبت به گروه مقایسه داشتند؟

دل مان به ما می گوید جواب توجه به منافع دیگران است که درست هم هست. برنده های جایزه ی «اهمیت دادن به دیگران»، به هنگام تعریف گروه مقایسه به بخشندگی و کمک
داستان زندگی شان، بیش از سه برابرِ اشاره کردند. وقتی اهداف شان را فهرست کردند، نزدیک به دو برابر گروه مقایسه اهداف مرتبط با منافع دیگران را فهرست کردند. بیشتر به اهدافی از قبیل «الگوی مثبتی برای جوانان بودن» و «حمایت از زنان کم درآمد» اشاره کردند.

شرکت کننده های گروه مقایسه بیشتر به اهدافی مانند «یک رقمی کردن امتیاز توانایی هایشان در گلف(۱۳۶» ،«(جذاب بودن برای دیگران» و «شکار بزرگ ترین گوزن یا صید ماهی های بزرگ» اشاره کردند. ولی نکته ی غافل گیرکننده این جا بود که: برندگان جایزه ی «اهمیت دادن به دیگران» در توجه به منافع خود هم امتیاز بالاتری کسب کردند. در داستان زندگی شان، این بخشنده های خیلی موفق تقریباً دو برابر گروه مقایسه به مطالبه ی قدرت و موفقیت اشاره کردند. در فهرست اهداف شان تقریباً ۲۰ درصد اهداف بیشتری درباره ی به دست آوردن نفوذ، شناخته شدن و دستیابی به برتری فردی بود.

بخشنده های موفق نسبت به همتایان شان نه
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
تنها به منافع دیگران توجه می کردند، بلکه به منافع خودشان هم بیشتر اهمیت می دادند. از قرار معلوم، بخشنده های موفق به اندازه ی گیرنده ها و حسابگران بلندپروازند.

این نتایج برای درک مان از اینکه چرا بعضی بخشنده ها موفق می شوند، ولی بقیه شکست می خورند، عواقب جالبی دارند. تا این جای بحث، سبک رفتاری افراد در را*ب*طه ای متقابل را در طیفی از گیرندگی تا بخشندگی بررسی کردیم: فکر و ذکرتان متوجه منافع خودتان است یا دیگران؟ اکنون می خواهم با بررسی تأثیرات متقابل توجه به منافع خود و دیگران، این درک را یک قدم به پیش ببرم. گیرنده ها در توجه به منافع خود امتیاز بالا و در توجه به منافع دیگران امتیاز پایین می گیرند: بدون اینکه به دیگران زیاد توجه کنند، بر حداکثر کردن موفقیت خودشان تمرکز دارند. در مقابل، بخشنده ها همیشه در توجه به منافع دیگران امتیاز بالا می گیرند، ولی آن ها در توجه به منافع خود انواع مختلفی دارند.

دو نوع بخشنده وجود دارد و سرعت موفقیت شان به طرز چشمگیری با یکدیگر فرق دارد.
بخشنده های از خودگذشته افرادی با توجه زیاد به منافع دیگران و توجه کم
به منافع خودشان هستند. آن ها بدون توجه به نیازهای خودشان، وقت و
انرژی شان را می بخشند و تاوانش را هم می دهند. این نوع بخشندگی شکلی از نوع دوستی بیمارگونه است، که باربارا اوکلی، آن را این طور تعریف می کند: «تمرکزی ناسالم روی دیگران تا جایی که به نیازهای خود شخص لطمه وارد شود»؛ به طوری که بخشنده ها در فرآیند تلاش برای کمک به دیگران، به نقطه ای می رسند که به خودشان صدمه میزنند.

در پژوهشی، دانشجویانی که در این نوع بخشندگی امتیاز بالایی کسب کردند،
نمرات شان طی ترم کاهش داشت. این بخشنده های از خودگذشته اعتراف
کردند که «در کلاس ها شرکت نمی کردند و نمی رسیدند مطالعه کنند، چون به مشکلات دوستان شان رسیدگی می کردند». بیشتر افراد فرض شان بر این است که توجه به منافع خود و توجه به منافع دیگران نقطه ی مقابل هم هستند. تاکنون در پژوهش هایم درباره ی عوامل انگیزه بخش به افراد در محیط کار همواره متوجه شدم که توجه به منافع خود و توجه به منافع دیگران انگیزه هایی کاملاً مستقل از هم هستند: می توانید همزمان هر دوی آن ها را داشته باشید.

بیل گیتس در یکی از
سخنرانی هایش در مجمع جهانی اقتصاد این استدلال را مطرح کرد: «دو نیروی عظیم در طبیعت انسان وجود دارند: توجه به منافع خود و اهمیت دادن به دیگران». با توجه به این استدلال، افراد وقتی به بیشترین موفقیت می رسند که با «موتوری ترکیبی» از هر دوی آن ها به حرکت درآیند. اگر گیرنده ها خودخواه و بخشنده های ناکام از خودگذشته اند، بخشنده های موفق
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
ملاحظه گر هستند: آن ها به سود رساندن به دیگران اهمیت می دهند، ولی برای پیشرفت منافع خودشان هم اهداف بلندپروازانه دارند.

Screenshot_20240910_054650_Samsung Notes.jpg

بخشندگی ازخودگذشته در غیاب غرایز حفاظت از خود به راحتی طافت فرسا می شود. ملاحظه گری یعنی مایل باشید بیش از مقدار دریافتی تان ببخشید، ولی با این حال نیم نگاهی به منافع خودتان داشته باشید و از آن ها به عنوان راهنمایی برای انتخاب زمان، مکان و چگونگی بخشش تان و تعیین افرادی استفاده کنید که به آنها می بخشید.

برندگان جایزه ی «اهمیت دادن به دیگران» به جای اینکه توجه به منافع خود و منافع دیگران را دو مقوله ی متضاد ببینید، راه هایی برای تلفیق این دو مقوله پیدا کردند و به همین دلیل، توانستند با انجام کارهای خوب پیشرفت مناسبی داشته باشند. در ادامه می بینید وقتی نگرانی برای دیگران با مقدار مناسبی از نگرانی برای خود کنار هم قرار می گیرد، بخشنده ها کمتر در معرض خستگی، ضربه خوردن و ضرر کردن قرار می گیرند و موقعیت بهتری برای شکوفایی دارند.


***

«فیلادلفیای غربی خونمه، زمین بازی همه جونمه... یه گردخاک کوچیک به پا کردمو و دل ننمو نگرون کردمو... (۱۳۷«( متن شاهزاده ی وقتی ویل اسمیت این ترانه ی مشهور را برای موسیقی ِِ
ل اِیر(۱۳۸ (نوشت، سریال طنزی که سکوی پرتاب حرفه اش
جدید شهرک ابُوربروک(۱۳۹ (در فیلادلفیا فارغ التحصیل شده بود. شد، تازه از دبیرستان ساختمان پنج طبقه ی مدرسه ی اوربروک نمایی باشکوه دارد و شبیه قلعه ای
در بالای یک تپه است.

در طول سال هایی که در این قلعه بود، با اسمیت مثل اعضای خانواده ی سلطنتی رفتار می شد و به دلیل با چرب زبانی خلاص
کردن خودش از هر مشکلی، معلم ها به او لقب «شاهزاده» داده بودند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
سال ها بعد، وقتی شرکتی برای فیلم سازی راه انداخت، نام آن را اوربروک اینترتینمنت(۱۴۰ (گذاشت. اسمیت تنها فرد موفقی نیست که در اوربروک درس خوانده است. افرادی مانند گایون بلوفورد، اولین فضانورد آفریقایی- آمریکایی و جان دراموند، دارنده ی مدال طلای مسابقات دو المپیک از این دبیرستان فارغ التحصیل شده اند.

اوربروک یکی از شش دبیرستان کل ایالات متحده است که بیش از ده دانش آموزش در ان بی ای بازی کرده اند
که یکی از آن ها ویلت چمبرلین افسانه ای است. ولی برای بیشتر دانش آموزان اوربروک همه چیز به خوبی و خوشی تمام نمی شود.

اوربروک که در نبش تقاطع خیابان پنجاه ونهم و لنکستر در مرکز فیلادلفیای غربی قرار دارد، فاصله اش با یکی از ده مرکز اصلی فروش مواد مخدر در آمریکا فقط چند بلوک است. اگر اطراف مدرسه گشتی بزنید، دیدن ماشین های گذری که راننده هایشان شیشه ها را بالا کشیده و درها را قفل کرده اند، عادی است. در سال ۲۰۰۶ ،اوربروک یکی از بیست وهشت مدرسه ی ایالات متحده بود که بر اساس آمارهای جرم و جنایت، به عنوان یکی از مراکز «همواره خطرناک» شناسایی شده بود.

تا سال ۲۰۱۱ ،حدود ۱۲۰۰ دانش آموز در اوربروک ثبت نام کرده و حدود ۵۰۰ نفر در طول سال تحصیلی به طور موقت اخراج شدند و روی هم رفته نزدیک به پنجاه مورد حمله و بیست مورد فروش اسلحه یا مواد مخدر در آن مشاهده شده است. چشم انداز تحصیلی برای دانش آموزان به همین اندازه ناراحت کننده است. در آزمون اس اِی تی(۱۴۱ (برای ورود به دانشگاه، میانگین قبولی اوربروک بیش از سیصد امتیاز زیر میانگین قبولی در سطح کشور است و در کل کشور، بیش از سه چهارم دانش آموزانش جزء ۲۵ درصد انتهایی این آزمون هستند.

نزدیک به نصف دانش آموزانی که در اوربروک تحصیل می کنند هرگز دبیرستان را تمام نمی کنند: میزان فارغ التحصیلی فقط ۵۴
درصد است. تی اف ای(۱۴۲ ،(به امید تغییر
گروهی از مدرسان جوان، بااستعداد و پرشورِ این وضعیت غم انگیز به اوربروک آمدند. تی اف ای سازمان غیرانتفاعی مشهوری است که فارغ التحصیلان دانشگاه ها را دو سال به عنوان معلم به تعدادی از مدارس بسیار محروم آمریکا می فرستد تا با نابرابری تحصیلی بجنگند.

تیاف ای پر از افراد بخشنده است: بر اساس پژوهش های انجام شده، بیشتر معلم ها با هدف تغییر در زندگی دانش آموزان به این سازمان ملحق می شوند. بسیاری از آن ها از خانواده های مرفه می آیند و مصمم اند تا به دانش آموزانی کمک کنند که بخت و اقبال آن ها را نداشتند.

یکی از معلم های ناشناس این موضوع را این طور عنوان می کند:
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
توی کل زندگیم می دونستم می خوام با کاری که می کنم به دیگران کمک کنم... مشکلات مربوط به عدالت اجتماعی جیگرمو آتیش می زنه و این حقیقت که بسیاری از دانش آموزها به طرز بسیار شرم آوری چوب نظام آموزشی این کشور رو خوردن هم آدمو ناراحت می کنه هم به آدم انرژی می ده.

میخوام هر بچه ای با حق انتخاب بزرگ بشه... تحصیلات زندگی شون رو تغییر بده و به یه جایی برسن... این یه مشکل در زمینه ی عدالته و با پیوستن به تی اف ای، راهی پیدا کردم که کمک کنم مشکل منم باشه.

در بیست سال گذشته، بیش از بیست هزار معلم برای تی اف ای کار کرده و قدم های بسیار بزرگی در راستای ترویج برابری تحصیلی برداشته اند. ولی زندگی در مناطق مرفه نشین و خوابگاه های دانشجویی آن چنانی باعث شدند بسیاری از این معلم ها بدون هیچ گونه آمادگی برای اتفاقات و مشکلات
موجود در این مدارس روانه ی آن جا شوند. در راهروهای اوربروک، مشکلات بغرنج مدرسه روی شانه های معلم
بیست وچهار ساله ی تازه کار تی اف ای به نام کانری کالاهان سنگینی می کرد.

کانری با پوستی سفید و موهایی طلایی، مثل گاو پیشانی سفید بود: ۹۷ درصد دانش آموزان اوربروک آفریقایی آمریکایی هستند. کانری که عاشق سگ هاست با لویی زندگی می کند؛ سگی که از فرط گرسنگی در حال مرگ بوده و کانری نجاتش داده است. در یکی از محله های خوب مریلند بزرگ شده و در دبیرستانی درس خوانده که یکی از بهترین های کشور است.

بمب انرژی گفتن به او کم لطفی است: در مسابقات دوی نیمه ماراتن شرکت می کند، کاپیتان تیم های فوتبال و چوگان دبیرستانش بوده و شش سال در مسابقه های طناب زنی شرکت کرده و در المپیک جوانان حضور داشته است. توانمندی فکری اش استادانش در دانشگاه وَندربلت را ترغیب کرد او را به تحصیل در رشته ی تاریخ تشویق کنند، ولی کانری نگاهش روی مسائل کاربردی تر بود: «می خوام تأثیرگذار باشم، تحصیلات و فرصت ها رو برای بچه های جوامع کم درآمد بهبود بدم».

ولی واقعیت های ناگواری مثل حضور در مدرسه رأس ساعت ۴۵:۶ صبح و بیدار ماندن تا ۰۰:۱ بامداد روز بعد برای نمره دادن و تکمیل برنامه های درسی کلاس های اسپانیایی اش و روزهایی پر از میانجی گری در دعواهای بچه های مدرسه، مبارزه با جرایم و تلاش برای پیدا کردن دانش آموزان مدرسه گریزی که در کل سال تحصیلی فقط دو روز در کلاس حاضر می شدند، رؤیاهای آرمان گرایانه ی کانری برای الهام بخشیدن به نسل بعدی دانش آموزان را به سرعت نابود کرد.

یکی از دانش آموزان متعهد کانری در
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
پرورشگاه زندگی می کرد و پس از اینکه بچه ای با اختلالات رشد به دنیا آورد، باید از مدرسه اخراج می شد.

کانری همیشه سر یکی از دوستان نزدیکش نق می زد که کارش تأمین سرمایه بود و چون هفته ای صد ساعت کار می کرد، نمی توانست استرس زا بودن تدریس در اوربروک را ذره ای درک کند. از سر درماندگی، کانری دوستش را دعوت کرد تا در اردویی یک روزه با او همراه شود. سرانجام دوستش به عمق ماجرا پی برد. کانری می گوید: «نمی تونست خستگی
محضی رو که در پایان روز احساس می کرد باور کنه». در نهایت کانری کارد به استخوانش رسید. «وحشتناک بود. دیگه انرژی ای برام نمونده بود، از پا افتاده بودم و داشتم تسلیم می شدم. نمی خواستم پامو توی هیچ مدرسه ای بذارم. از مدرسه، دانش آموزها و خودم متنفر بودم».

کانری نشانه های معمول فرسودگی شغلی را از خود نشان می داد و تنها معلمی نبود که چنین علائمی داشت. به گفته ی یکی از روان شناسان دانشگاه برکلی به نام کریستینا مازلاچ، که از افراد پیشرو در پژوهش های فرسودگی شغلی است، در بین تمام مشاغل، تدریس بالاترین میزان خستگی عاطفی را دارد.

یکی از معلمان تی اف ای ضمن تحسین این
سازمان می گوید: «این سازمان بیش از حد بر سخت کوشی و ازخودگذشتگی متمرکزه... آموزش رو با این ذهنیت ترک می کنید که اگه تمام ساعت های زندگی تون رو به شغل تون اختصاص ندید، در حق
دانش آموزاتون اجحاف کرده اید». بیش از نیمی از معلم های تی افای، پس از اتمام قرارداد دوساله شان، آن جا را ترک می کنند و بیش از ۸۰ درصدشان، پس از سه سال از آن جا می روند.

حدود یک سوم کسانی که قراردادشان تمام می شود به کل تدریس را کنار می گذارند. وقتی بخشنده ها منافع دیگران را بر خود ترجیح می دهند، اغلب به قیمت سلامتی شان به دیگران کمک می کنند و به دلیل فرسودگی شغلی، خودشان را به خطر می اندازند. نتایج چهار دهه پژوهش های گسترده نشان می دهند وقتی افراد دچار فرسودگی شغلی می شوند، عملکرد شغلی شان آسیب کارمندان از پا افتاده برای تمرکز توجه شان دست و پا می زنند و می بیند.

برای ارائه ی سخت ترین، طولانی ترین و هوشمندانه ترین کارشان کمبود انرژی دارند، پس کیفیت و کمیت کارشان ناگهان افت می کند. همچنین از ضعف سلامت جسمی و عاطفی بیشتر رنج می برند. شواهد محکم نشان می دهند کارمندانی که دچار فرسودگی شغلی می شوند در معرض خطر
شدید افسردگی، خستگی جسمی، اختلالات خواب، اختلال در سیستم ایمنی
بدن، سوءمصرف الکل و حتی بیماری های قلبی قرار دارند. وقتی کانری در دبیرستان اوربروک به ته خط رسید، احساس بیش از حد بخشنده بودن کرد. زود به سر کار می رسید، آخر هفته ها کار می کرد و
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
به سختی می توانست ادامه دهد. در این وضعیت، به نظر می رسد روش طبیعی برای بهبود و بازیابی انرژی اش کم کردن بخشندگی اش باشد. ولی این کار را نکرد. در عوض، کانری بیشتر بخشید.

در حالی که وظایف سنگین معلمی اش را حفظ کرد، کانری به عنوان مربی مدرسان سابق تی اف ای داوطلب شد. به عنوان متخصص پشتیبانی محتوا، یک هفته در میان به ده معلم مختلف کمک می کرد سؤالات امتحانی و
برنامه های درسی جدید طرح کنند. سپس، در اوقات فراغت محدودش، یک برنامه ی مربیگری به راه انداخت. با دو نفر از دوستانش، شعبه ی مایندزَمتِر(۱۴۳ (در فیلادلفیا را راه اندازی کرد؛ سازمانی غیرانتفاعی در سطح کشور که به دانش آموزان موفق و کم درآمد کمک می کند برای دانشگاه آماده شوند.

کانری تمام شب ها و آخر هفته هایش را برای انجام امور ثبتی این شعبه، پیدا کردن یک شرکت حقوقی و حسابدار داوطلب که رایگان کار کنند و درخواست برای مجوز صرف کرد. سرانجام، پس از یک سال، توانست جذب مربیان و دانش آموزان را شروع و برنامه ای برای جلسات هفتگی ایجاد کند. از آن به بعد، کانری پنج ساعت اضافی در هفته به مربیگری دانش آموزان دبیرستان پرداخت.

روی هم رفته، بیش از ده ساعت در هفته به بخشندگی کانری اضافه شده بود. یعنی برای استراحت و تجدید قوا در برنامه اش زمان کمتری وجود داشت و مسئولیتش در برابر دیگران حتی بیشتر شده بود. با وجود این، وقتی شروع به بخشندگی بیشتر کرد، فرسودگی شغلی کانری کم رنگ شد و انرژی اش برگشت. در واقع، دوباره به بمب انرژی در اوربروک تبدیل شده بود و می توانست به عنوان یک هماهنگ کننده به دانش آموزان بااستعداد خدمت کند و برای تدریس زبان اسپانیایی، برنامه ای را از اول تا آخر ایجاد کند.

بر خلاف بیشتر همتایانش، از کارش دست نکشید. از پنج معلمی که از تی اف ای همراه با او به اوربروک رفته بودند، فقط کانری پس از چهار سال هنوز آن جا تدریس می کند. از ده دوازده معلمی که در همان بازه ی سه ساله ی فعالیت او به آن جا آمدند، کانری یکی از دو نفری است که هنوز آن جا را ترک نکرده است. او به یکی از معدود معلم های تی اف ای تبدیل شد که حداقل چهار سال به تدریس ادامه می دهند و برای جایزه ی ملی تدریس نامزد شد. چطور ممکن است بخشندگی بیشتر، به جای خسته کردن،
نیرویی تازه به او بدهد؟


خلأ تأثیر: بخشنده های بی هدف
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,201
مدال‌ها
10
سکه
18,717
ده سال پیش، هاوارد هیونر، از مدیران پُرکار یکی از مراکز تماس دانشگاهی، از من خواست تا کمکش کنم بفهمد چگونه انگیزه ی
تماس گیرنده هایش را حفظ کند. تماس گیرنده ها مسئول تماس با
فارغ التحصیلان دانشگاه و درخواست کمک مالی از آن ها بودند.

باید قبل از قطع تلفن سه بار برای کمک مالی درخواست می کردند و با این حال، به نرخ عدم پذیرش بیش از ۹۰ درصد مواجه بودند. حتی بیشتر تماس گیرنده های باتجربه و موفق دچار فرسودگی شغلی شده بودند. یکی از تماس گیرنده های مجرب تجربه اش را این طور توضیح می دهد: «متوجه شدم تماس هایی که می گیرم خیلی سخته. بیشتر وقت ها توی همون دو جمله ی اولم حرفم رو قطع می کنن و می گن علاقه ای به کمک مالی ندارن».

تصورم این بود که اگر آن ها گیرنده ها باشند، سریع این موقعیت شغلی را رها می کنند: چون گیرنده ها به اندازه ی بخشنده ها متعهد نیستند. پس در طول آموزش، آن ها را سنجیدم تا ببینم هر تماس گیرنده بخشنده، حسابگر یا گیرنده است. گیرنده ها، در اولین ماه کاری شان، به طور متوسط بیش از سی کمک مالی در هفته می گرفتند. برخلاف انتظارم، بخشنده ها بهره وری
کمتری داشتند: تقلا می کردند انگیزه شان را حفظ کنند، تماس های کمتری می گرفتند و در هفته کمتر از ده کمک مالی می گرفتند.

گیج شده بودم: چرا
تماس گیرنده هایی که می خواستند تأثیرگذار باشند، در واقع کمترین تأثیر را از خود برجا می گذاشتند؟ یک روز وقتی به مرکز تماس مراجعه کردم، جوابم را گرفتم و متوجه برگه ای شدم که یکی از تماس گیرنده ها بالای میزش نصب کرده بود:

***
این جا انجام یه کار خوب مثل اینه که وقتی لباس مشکی پوشیدی، شلوارت رو خیس کنی خودت احساس گرما می کنی، ولی کسی متوجه نمی شه
***
طبق داده هایی که جمع کرده بودم، تماس گیرنده ای که با افتخار این برگه را در معرض دید همه گذاشته بود، بخشنده ای قوی بود. چرا فردی بخشنده احساس می کند کسی قدرش را نمی داند؟ با توجه به جمله ی روی این برگه به این فکر افتادم که فرضیه ی اولیه ام عاقبت درست از آب درآمد: بر اساس ساختار انگیزشی این شغل، بخشنده ها باید از گیرنده ها سبقت می گرفتند.

مشکل این بود که بخشنده ها از پاداش هایی محروم بودند که
برای شان از هر چیزی نیروبخش تر بود. گیرنده ها با این واقعیت انگیزه می گرفتند که شغل شان بالاترین حقوق را در بین سایر کارهای دانشجویی داشت. ولی بخشنده ها پاداشی را نمی گرفتند که برای شان بسیار مهم بود. گیرنده ها بیشتر نفع شخصی ای که از
 
بالا