آرام آرام اشکهای سایه به روی لباسش که رها خریده بود ریخت.ملیکا خندید و ضربه محکمی به سر سایه زد؛سایه نیز اوراآرامآرام اشکهای سایه به روی لباسش که رها خریده بود ریخت. ملیکا خندید و ضربه محکمی به سر سایه زد
آرام آرام اشکهای سایه به روی لباسش که رها خریده بود ریخت.ملیکا خندید و ضربه محکمی به سر سایه زد؛سایه نیز اوراآرامآرام اشکهای سایه به روی لباسش که رها خریده بود ریخت. ملیکا خندید و ضربه محکمی به سر سایه زد