به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

دنباله دار یک کلاغ چهل کلاغ

  • نویسنده موضوع رها؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 166
  • بازدیدها 535

رها؛

[معاونت کل سایت]
پرسنل مدیریت
سطح
11
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-07
نوشته‌ها
1,002
مدال‌ها
23
سکه
5,305
از سوسک پرسید :
_ چرا فرار میکنی؟
-چون که زیرا.
من خرم که دوستت نداشتم دروغ گفتم اما واقعا خری گاو سگ جلوت نگاه کم بودی دیگه عشق امیر نمیخام و الان تورو به کیان ترجیح نمیدم گامشو و به رهام و عزی و داداششون پرهام و بچشون نازنین که البته بچه‌ی رها و رهام هستند و عزی که از تو جوب پیداش کردند خواننده و بازیگر معروفی شد و امیر کله کچل باهاش ازدواج کرد البته امیر خواستگاری کرد و عزی جواب رد داد و رها عزی را زوری به امیر کچل داد ولی عزی که برگ خانواده بود امیر را ترد کردو تصمیم بر گذاشتن کنسرتی در باغ وحش برای گورخر ها گرفت آن باغ وحش خانه و محل عزی بود و عزی امر کرد:
_ الکی جمله هارو عوض نکن گورخر!
آری عزی دیوانه بود و با حیوانات حرف میزد و جالب بود که رها هم قبول داشت خود گورخر است!عزی هم خواهر رها بود و گور خر تر
 
امضا : رها؛

هــستیــ(:

[ سرپرست ارشد بازنشسته+حفاظت بازنشسته انجمن]
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-22
نوشته‌ها
1,398
مدال‌ها
20
سکه
7,162
از سوسک پرسید :
_ چرا فرار میکنی؟
-چون که زیرا.
من خرم که دوستت نداشتم دروغ گفتم اما واقعا خری گاو سگ جلوت نگاه کم بودی دیگه عشق امیر نمیخام و الان تورو به کیان ترجیح نمیدم گامشو و به رهام و عزی و داداششون پرهام و بچشون نازنین که البته بچه‌ی رها و رهام هستند و عزی که از تو جوب پیداش کردند خواننده و بازیگر معروفی شد و امیر کله کچل باهاش ازدواج کرد البته امیر خواستگاری کرد و عزی جواب رد داد و رها عزی را زوری به امیر کچل داد ولی عزی که برگ خانواده بود امیر را ترد کردو تصمیم بر گذاشتن کنسرتی در باغ وحش برای گورخر ها گرفت آن باغ وحش خانه و محل عزی بود و عزی امر کرد:
_ الکی جمله هارو عوض نکن گورخر!
آری عزی دیوانه بود و با حیوانات حرف میزد و جالب بود که رها هم قبول داشت خود گورخر است!عزی هم خواهر رها بود و گور خر تر ولی معلوم شد که عزی خواهر امیر یعنی همان خواننده معروف هست
 
امضا : هــستیــ(:

رها؛

[معاونت کل سایت]
پرسنل مدیریت
سطح
11
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-07
نوشته‌ها
1,002
مدال‌ها
23
سکه
5,305
دیشب در کتابخانه تا سوسک مرا دید فرار کرد و مارمولک از سوسک پرسید :
_ چرا فرار میکنی؟
-چون که زیرا.
من خرم که دوستت نداشتم دروغ گفتم اما واقعا خری گاو سگ جلوت نگاه کم بودی دیگه عشق امیر نمیخام و الان تورو به کیان ترجیح نمیدم گامشو و به رهام و عزی و داداششون پرهام و بچشون نازنین که البته بچه‌ی رها و رهام هستند و عزی که از تو جوب پیداش کردند خواننده و بازیگر معروفی شد و امیر کله کچل باهاش ازدواج کرد البته امیر خواستگاری کرد و عزی جواب رد داد و رها عزی را زوری به امیر کچل داد ولی عزی که برگ خانواده بود امیر را ترد کردو تصمیم بر گذاشتن کنسرتی در باغ وحش برای گورخر ها گرفت آن باغ وحش خانه و محل عزی بودو عزی امر کرد:
_ الکی جمله هارو عوض نکن گورخر!
آری عزی دیوانه بود و با حیوانات حرف میزد و جالب بود که رها هم قبول داشت خود گورخر است!عزی هم خواهر رها بود و گور خر تر ولی معلوم شد که عزی خواهر امیر یعنی همان خواننده معروف هست یعنی خواهر همان امیر گوجه‌ای که شبیه گوجه بود
 
امضا : رها؛

هــستیــ(:

[ سرپرست ارشد بازنشسته+حفاظت بازنشسته انجمن]
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-22
نوشته‌ها
1,398
مدال‌ها
20
سکه
7,162
دیشب در کتابخانه تا سوسک مرا دید فرار کرد و مارمولک از سوسک پرسید :
_ چرا فرار میکنی؟
-چون که زیرا.
من خرم که دوستت نداشتم دروغ گفتم اما واقعا خری گاو سگ جلوت نگاه کم بودی دیگه عشق امیر نمیخام و الان تورو به کیان ترجیح نمیدم گامشو و به رهام و عزی و داداششون پرهام و بچشون نازنین که البته بچه‌ی رها و رهام هستند و عزی که از تو جوب پیداش کردند خواننده و بازیگر معروفی شد و امیر کله کچل باهاش ازدواج کرد البته امیر خواستگاری کرد و عزی جواب رد داد و رها عزی را زوری به امیر کچل داد ولی عزی که برگ خانواده بود امیر را ترد کردو تصمیم بر گذاشتن کنسرتی در باغ وحش برای گورخر ها گرفت آن باغ وحش خانه و محل عزی بودو عزی امر کرد:
_ الکی جمله هارو عوض نکن گورخر!
آری عزی دیوانه بود و با حیوانات حرف میزد و جالب بود که رها هم قبول داشت خود گورخر است!عزی هم خواهر رها بود و گور خر تر ولی معلوم شد که عزی خواهر امیر یعنی همان خواننده معروف هست یعنی خواهر همان امیر گوجه‌ای که شبیه گوجه بود امیر را چشمان رها اینگونه میدید چون خود امیر را دوست داشت ولی با رفیق امیر یعنی رهام ازدواج کرد
 
امضا : هــستیــ(:

رها؛

[معاونت کل سایت]
پرسنل مدیریت
سطح
11
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-07
نوشته‌ها
1,002
مدال‌ها
23
سکه
5,305
دیشب در کتابخانه تا سوسک مرا دید فرار کرد و مارمولک از سوسک پرسید :
_ چرا فرار میکنی؟
-چون که زیرا.
من خرم که دوستت نداشتم دروغ گفتم اما واقعا خری گاو سگ جلوت نگاه کم بودی دیگه عشق امیر نمیخام و الان تورو به کیان ترجیح نمیدم گامشو و به رهام و عزی و داداششون پرهام و بچشون نازنین که البته بچه‌ی رها و رهام هستند و عزی که از تو جوب پیداش کردند خواننده و بازیگر معروفی شد و امیر کله کچل باهاش ازدواج کرد البته امیر خواستگاری کرد و عزی جواب رد داد و رها عزی را زوری به امیر کچل داد ولی عزی که برگ خانواده بود امیر را ترد کردو تصمیم بر گذاشتن کنسرتی در باغ وحش برای گورخر ها گرفت آن باغ وحش خانه و محل عزی بودو عزی امر کرد:
_ الکی جمله هارو عوض نکن گورخر!
آری عزی دیوانه بود و با حیوانات حرف میزد و جالب بود که رها هم قبول داشت خود گورخر است!عزی هم خواهر رها بود و گور خر تر ولی معلوم شد که عزی خواهر امیر یعنی همان خواننده معروف هست یعنی خواهر همان امیر گوجه‌ای که شبیه گوجه بود امیر را چشمان رها اینگونه میدید چون خود امیر را دوست داشت ولی با رفیق امیر یعنی رهام ازدواج کرد رهام بسیار زیبا و معروف و رها عاشق رهام شد و صاحب پنج بچه زیبا قد و نیم قد شد و عزی هم صاحب هشت بچه گوجه‌ای از امیر گوجه‌ای شد
 
امضا : رها؛

هــستیــ(:

[ سرپرست ارشد بازنشسته+حفاظت بازنشسته انجمن]
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-22
نوشته‌ها
1,398
مدال‌ها
20
سکه
7,162
دیشب در کتابخانه تا سوسک مرا دید فرار کرد و مارمولک از سوسک پرسید :
_ چرا فرار میکنی؟
-چون که زیرا.
من خرم که دوستت نداشتم دروغ گفتم اما واقعا خری گاو سگ جلوت نگاه کم بودی دیگه عشق امیر نمیخام و الان تورو به کیان ترجیح نمیدم گامشو و به رهام و عزی و داداششون پرهام و بچشون نازنین که البته بچه‌ی رها و رهام هستند و عزی که از تو جوب پیداش کردند خواننده و بازیگر معروفی شد و امیر کله کچل باهاش ازدواج کرد البته امیر خواستگاری کرد و عزی جواب رد داد و رها عزی را زوری به امیر کچل داد ولی عزی که برگ خانواده بود امیر را ترد کردو تصمیم بر گذاشتن کنسرتی در باغ وحش برای گورخر ها گرفت آن باغ وحش خانه و محل عزی بودو عزی امر کرد:
_ الکی جمله هارو عوض نکن گورخر!
آری عزی دیوانه بود و با حیوانات حرف میزد و جالب بود که رها هم قبول داشت خود گورخر است!عزی هم خواهر رها بود و گور خر تر ولی معلوم شد که عزی خواهر امیر یعنی همان خواننده معروف هست یعنی خواهر همان امیر گوجه‌ای که شبیه گوجه بود امیر را چشمان رها اینگونه میدید چون خود امیر را دوست داشت ولی با رفیق امیر یعنی رهام ازدواج کرد رهام بسیار زیبا و معروف و رها عاشق رهام شد و صاحب پنج بچه زیبا قد و نیم قد شد و عزی هم صاحب هشت بچه گوجه‌ای از امیر گوجه‌ای شد و باز هم رها چشم دیدن صورت جذاب و زیبای امیر که از رهام معروف تر بود را نداشت!
 
امضا : هــستیــ(:

رها؛

[معاونت کل سایت]
پرسنل مدیریت
سطح
11
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-07
نوشته‌ها
1,002
مدال‌ها
23
سکه
5,305
دیشب در کتابخانه تا سوسک مرا دید فرار کرد و مارمولک از سوسک پرسید :
_ چرا فرار میکنی؟
-چون که زیرا.
من خرم که دوستت نداشتم دروغ گفتم اما واقعا خری گاو سگ جلوت نگاه کم بودی دیگه عشق امیر نمیخام و الان تورو به کیان ترجیح نمیدم گامشو و به رهام و عزی و داداششون پرهام و بچشون نازنین که البته بچه‌ی رها و رهام هستند و عزی که از تو جوب پیداش کردند خواننده و بازیگر معروفی شد و امیر کله کچل باهاش ازدواج کرد البته امیر خواستگاری کرد و عزی جواب رد داد و رها عزی را زوری به امیر کچل داد ولی عزی که برگ خانواده بود امیر را ترد کردو تصمیم بر گذاشتن کنسرتی در باغ وحش برای گورخر ها گرفت آن باغ وحش خانه و محل عزی بودو عزی امر کرد:
_ الکی جمله هارو عوض نکن گورخر!
آری عزی دیوانه بود و با حیوانات حرف میزد و جالب بود که رها هم قبول داشت خود گورخر است!عزی هم خواهر رها بود و گور خر تر ولی معلوم شد که عزی خواهر امیر یعنی همان خواننده معروف هست یعنی خواهر همان امیر گوجه‌ای که شبیه گوجه بود امیر را چشمان رها اینگونه میدید چون خود امیر را دوست داشت ولی با رفیق امیر یعنی رهام ازدواج کرد رهام بسیار زیبا و معروف و رها عاشق رهام شد و صاحب پنج بچه زیبا قد و نیم قد شد و عزی هم صاحب هشت بچه گوجه‌ای از امیر گوجه‌ای شد و باز هم رها چشم دیدن صورت جذاب و زیبای امیر که از رهام معروف تر بود را نداشت! اشتباه شد جمله قلبی را ویرایش خواهم کرد. باز هم عزی چشم دیدن صورت جذاب و زیبای رهام که از امیر معروف تر بود را نداشت
 
امضا : رها؛

هــستیــ(:

[ سرپرست ارشد بازنشسته+حفاظت بازنشسته انجمن]
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-22
نوشته‌ها
1,398
مدال‌ها
20
سکه
7,162
دیشب در کتابخانه تا سوسک مرا دید فرار کرد و مارمولک از سوسک پرسید :
_ چرا فرار میکنی؟
-چون که زیرا.
من خرم که دوستت نداشتم دروغ گفتم اما واقعا خری گاو سگ جلوت نگاه کم بودی دیگه عشق امیر نمیخام و الان تورو به کیان ترجیح نمیدم گامشو و به رهام و عزی و داداششون پرهام و بچشون نازنین که البته بچه‌ی رها و رهام هستند و عزی که از تو جوب پیداش کردند خواننده و بازیگر معروفی شد و امیر کله کچل باهاش ازدواج کرد البته امیر خواستگاری کرد و عزی جواب رد داد و رها عزی را زوری به امیر کچل داد ولی عزی که برگ خانواده بود امیر را ترد کردو تصمیم بر گذاشتن کنسرتی در باغ وحش برای گورخر ها گرفت آن باغ وحش خانه و محل عزی بودو عزی امر کرد:
_ الکی جمله هارو عوض نکن گورخر!
آری عزی دیوانه بود و با حیوانات حرف میزد و جالب بود که رها هم قبول داشت خود گورخر است!عزی هم خواهر رها بود و گور خر تر ولی معلوم شد که عزی خواهر امیر یعنی همان خواننده معروف هست یعنی خواهر همان امیر گوجه‌ای که شبیه گوجه بود امیر را چشمان رها اینگونه میدید چون خود امیر را دوست داشت ولی با رفیق امیر یعنی رهام ازدواج کرد رهام بسیار زیبا و معروف و رها عاشق رهام شد و صاحب پنج بچه زیبا قد و نیم قد شد و عزی هم صاحب هشت بچه گوجه‌ای از امیر گوجه‌ای شد و باز هم رها چشم دیدن صورت جذاب و زیبای امیر که از رهام معروف تر بود را نداشت! اشتباه شد جمله قلبی را ویرایش خواهم کرد. باز هم عزی چشم دیدن صورت جذاب و زیبای رهام که از امیر معروف تر بود را نداشت. رها هر کاری که میکرد معلوم بود امیر را عاشقانه دوست دارد ولی امیر جداب داستان ما به رها نیم نگاهی هم نمی‌کرد و حتی وقتی رهام خواست با رها ازدواج کند امیر کاملا مخالف بود
 
امضا : هــستیــ(:

رها؛

[معاونت کل سایت]
پرسنل مدیریت
سطح
11
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-07
نوشته‌ها
1,002
مدال‌ها
23
سکه
5,305
دیشب در کتابخانه تا سوسک مرا دید فرار کرد و مارمولک از سوسک پرسید :
_ چرا فرار میکنی؟
-چون که زیرا.
من خرم که دوستت نداشتم دروغ گفتم اما واقعا خری گاو سگ جلوت نگاه کم بودی دیگه عشق امیر نمیخام و الان تورو به کیان ترجیح نمیدم گامشو و به رهام و عزی و داداششون پرهام و بچشون نازنین که البته بچه‌ی رها و رهام هستند و عزی که از تو جوب پیداش کردند خواننده و بازیگر معروفی شد و امیر کله کچل باهاش ازدواج کرد البته امیر خواستگاری کرد و عزی جواب رد داد و رها عزی را زوری به امیر کچل داد ولی عزی که برگ خانواده بود امیر را ترد کردو تصمیم بر گذاشتن کنسرتی در باغ وحش برای گورخر ها گرفت آن باغ وحش خانه و محل عزی بودو عزی امر کرد:
_ الکی جمله هارو عوض نکن گورخر!
آری عزی دیوانه بود و با حیوانات حرف میزد و جالب بود که رها هم قبول داشت خود گورخر است!عزی هم خواهر رها بود و گور خر تر ولی معلوم شد که عزی خواهر امیر یعنی همان خواننده معروف هست یعنی خواهر همان امیر گوجه‌ای که شبیه گوجه بود امیر را چشمان رها اینگونه میدید چون خود امیر را دوست داشت ولی با رفیق امیر یعنی رهام ازدواج کرد رهام بسیار زیبا و معروف و رها عاشق رهام شد و صاحب پنج بچه زیبا قد و نیم قد شد و عزی هم صاحب هشت بچه گوجه‌ای از امیر گوجه‌ای شد و باز هم رها چشم دیدن صورت جذاب و زیبای امیر که از رهام معروف تر بود را نداشت! اشتباه شد جمله قلبی را ویرایش خواهم کرد. باز هم عزی چشم دیدن صورت جذاب و زیبای رهام که از امیر معروف تر بود را نداشت. رها هر کاری که میکرد معلوم بود امیر را عاشقانه دوست دارد ولی امیر جداب داستان ما به رها نیم نگاهی هم نمی‌کرد و حتی وقتی رهام خواست با رها ازدواج کند امیر کاملا مخالف بود. و بخاطر این بود که عزی خودش را به امیر انداخت و برای او دعایی خواند تا طبق علاقه قلبی‌اش با رها ازدواج نکند و با عزی ازدواج کند و سپس اسمش را امیر گوجه‌ای گذاشتند
 
امضا : رها؛

هــستیــ(:

[ سرپرست ارشد بازنشسته+حفاظت بازنشسته انجمن]
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-22
نوشته‌ها
1,398
مدال‌ها
20
سکه
7,162
دیشب در کتابخانه تا سوسک مرا دید فرار کرد و مارمولک از سوسک پرسید :
_ چرا فرار میکنی؟
-چون که زیرا.
من خرم که دوستت نداشتم دروغ گفتم اما واقعا خری گاو سگ جلوت نگاه کم بودی دیگه عشق امیر نمیخام و الان تورو به کیان ترجیح نمیدم گامشو و به رهام و عزی و داداششون پرهام و بچشون نازنین که البته بچه‌ی رها و رهام هستند و عزی که از تو جوب پیداش کردند خواننده و بازیگر معروفی شد و امیر کله کچل باهاش ازدواج کرد البته امیر خواستگاری کرد و عزی جواب رد داد و رها عزی را زوری به امیر کچل داد ولی عزی که برگ خانواده بود امیر را ترد کردو تصمیم بر گذاشتن کنسرتی در باغ وحش برای گورخر ها گرفت آن باغ وحش خانه و محل عزی بودو عزی امر کرد:
_ الکی جمله هارو عوض نکن گورخر!
آری عزی دیوانه بود و با حیوانات حرف میزد و جالب بود که رها هم قبول داشت خود گورخر است!عزی هم خواهر رها بود و گور خر تر ولی معلوم شد که عزی خواهر امیر یعنی همان خواننده معروف هست یعنی خواهر همان امیر گوجه‌ای که شبیه گوجه بود امیر را چشمان رها اینگونه میدید چون خود امیر را دوست داشت ولی با رفیق امیر یعنی رهام ازدواج کرد رهام بسیار زیبا و معروف و رها عاشق رهام شد و صاحب پنج بچه زیبا قد و نیم قد شد و عزی هم صاحب هشت بچه گوجه‌ای از امیر گوجه‌ای شد و باز هم رها چشم دیدن صورت جذاب و زیبای امیر که از رهام معروف تر بود را نداشت! اشتباه شد جمله قلبی را ویرایش خواهم کرد. باز هم عزی چشم دیدن صورت جذاب و زیبای رهام که از امیر معروف تر بود را نداشت. رها هر کاری که میکرد معلوم بود امیر را عاشقانه دوست دارد ولی امیر جداب داستان ما به رها نیم نگاهی هم نمی‌کرد و حتی وقتی رهام خواست با رها ازدواج کند امیر کاملا مخالف بود. و بخاطر این بود که عزی خودش را به امیر انداخت و برای او دعایی خواند تا طبق علاقه قلبی‌اش با رها ازدواج نکند و با عزی ازدواج کند و سپس اسمش را امیر گوجه‌ای گذاشتند. امیر حدود ۹ بار به خواستگاری عزی رفت که در خواستگاری ۱۰ عزی جواب مثبت را داد ولی رها در همان خواستگاری اول جواب مثبت را به رهام داد
 
امضا : هــستیــ(:
بالا