دنباله دار یک کلاغ چهل کلاغ

[رها؛]

کتابخانه تا سوسک مرا دید فرار کرد و مارمولک از سوسک پرسید :
_ چرا فرار میکنی؟
-چون که زیرا.
من خرم که دوستت نداشتم دروغ گفتم اما واقعا خری گاو سگ جلوت نگاه کم بودی دیگه عشق امیر نمیخام و الان تورو به کیان ترجیح نمیدم گامشو و به رهام و عزی و داداششون پرهام و بچشون نازنین که البته بچه‌ی رها و رهام هستند و عزی که از تو جوب پیداش کردند خواننده و بازیگر معروفی شد و امیر کله کچل باهاش ازدواج کرد

 

[ژَرفــا]

کتابخانه تا سوسک مرا دید فرار کرد و مارمولک از سوسک پرسید :
_ چرا فرار میکنی؟
-چون که زیرا.
من خرم که دوستت نداشتم دروغ گفتم اما واقعا خری گاو سگ جلوت نگاه کم بودی دیگه عشق امیر نمیخام و الان تورو به کیان ترجیح نمیدم گامشو و به رهام و عزی و داداششون پرهام و بچشون نازنین که البته بچه‌ی رها و رهام هستند و عزی که از تو جوب پیداش کردند خواننده و بازیگر معروفی شد و امیر کله کچل باهاش ازدواج کرد البته امیر خواستگاری کرد و عزی جواب رد داد و رها

 

[رها؛]

کتابخانه تا سوسک مرا دید فرار کرد و مارمولک از سوسک پرسید :
_ چرا فرار میکنی؟
-چون که زیرا.
من خرم که دوستت نداشتم دروغ گفتم اما واقعا خری گاو سگ جلوت نگاه کم بودی دیگه عشق امیر نمیخام و الان تورو به کیان ترجیح نمیدم گامشو و به رهام و عزی و داداششون پرهام و بچشون نازنین که البته بچه‌ی رها و رهام هستند و عزی که از تو جوب پیداش کردند خواننده و بازیگر معروفی شد و امیر کله کچل باهاش ازدواج کرد البته امیر خواستگاری کرد و عزی جواب رد داد و رها عزی را زوری به امیر کچل داد

 

[ژَرفــا]

کتابخانه تا سوسک مرا دید فرار کرد و مارمولک از سوسک پرسید :
_ چرا فرار میکنی؟
-چون که زیرا.
من خرم که دوستت نداشتم دروغ گفتم اما واقعا خری گاو سگ جلوت نگاه کم بودی دیگه عشق امیر نمیخام و الان تورو به کیان ترجیح نمیدم گامشو و به رهام و عزی و داداششون پرهام و بچشون نازنین که البته بچه‌ی رها و رهام هستند و عزی که از تو جوب پیداش کردند خواننده و بازیگر معروفی شد و امیر کله کچل باهاش ازدواج کرد البته امیر خواستگاری کرد و عزی جواب رد داد و رها عزی را زوری به امیر کچل داد ولی عزی که برگ خانواده بود امیر را ترد کردو تصمیم بر گذاشتن کنسرتی

 

[رها؛]

کتابخانه تا سوسک مرا دید فرار کرد و مارمولک از سوسک پرسید :
_ چرا فرار میکنی؟
-چون که زیرا.
من خرم که دوستت نداشتم دروغ گفتم اما واقعا خری گاو سگ جلوت نگاه کم بودی دیگه عشق امیر نمیخام و الان تورو به کیان ترجیح نمیدم گامشو و به رهام و عزی و داداششون پرهام و بچشون نازنین که البته بچه‌ی رها و رهام هستند و عزی که از تو جوب پیداش کردند خواننده و بازیگر معروفی شد و امیر کله کچل باهاش ازدواج کرد البته امیر خواستگاری کرد و عزی جواب رد داد و رها عزی را زوری به امیر کچل داد ولی عزی که برگ خانواده بود امیر را ترد کردو تصمیم بر گذاشتن کنسرتی در باغ وحش برای گورخر ها گرفت

 

[ژَرفــا]

کتابخانه تا سوسک مرا دید فرار کرد و مارمولک از سوسک پرسید :
_ چرا فرار میکنی؟
-چون که زیرا.
من خرم که دوستت نداشتم دروغ گفتم اما واقعا خری گاو سگ جلوت نگاه کم بودی دیگه عشق امیر نمیخام و الان تورو به کیان ترجیح نمیدم گامشو و به رهام و عزی و داداششون پرهام و بچشون نازنین که البته بچه‌ی رها و رهام هستند و عزی که از تو جوب پیداش کردند خواننده و بازیگر معروفی شد و امیر کله کچل باهاش ازدواج کرد البته امیر خواستگاری کرد و عزی جواب رد داد و رها عزی را زوری به امیر کچل داد ولی عزی که برگ خانواده بود امیر را ترد کردو تصمیم بر گذاشتن کنسرتی در باغ وحش برای گورخر ها گرفت آن باغ وحش خانه رها و گورخر هم خود صاحب خانه بود!

 

[رها؛]

دیشب در کتابخانه تا سوسک مرا دید فرار کرد و مارمولک از سوسک پرسید :
_ چرا فرار میکنی؟
-چون که زیرا.
من خرم که دوستت نداشتم دروغ گفتم اما واقعا خری گاو سگ جلوت نگاه کم بودی دیگه عشق امیر نمیخام و الان تورو به کیان ترجیح نمیدم گامشو و به رهام و عزی و داداششون پرهام و بچشون نازنین که البته بچه‌ی رها و رهام هستند و عزی که از تو جوب پیداش کردند خواننده و بازیگر معروفی شد و امیر کله کچل باهاش ازدواج کرد البته امیر خواستگاری کرد و عزی جواب رد داد و رها عزی را زوری به امیر کچل داد ولی عزی که برگ خانواده بود امیر را ترد کردو تصمیم بر گذاشتن کنسرتی در باغ وحش برای گورخر ها گرفت آن باغ وحش خانه و محل عزی بود

 

[ژَرفــا]

دیشب در کتابخانه تا سوسک مرا دید فرار کرد و مارمولک از سوسک پرسید :
_ چرا فرار میکنی؟
-چون که زیرا.
من خرم که دوستت نداشتم دروغ گفتم اما واقعا خری گاو سگ جلوت نگاه کم بودی دیگه عشق امیر نمیخام و الان تورو به کیان ترجیح نمیدم گامشو و به رهام و عزی و داداششون پرهام و بچشون نازنین که البته بچه‌ی رها و رهام هستند و عزی که از تو جوب پیداش کردند خواننده و بازیگر معروفی شد و امیر کله کچل باهاش ازدواج کرد البته امیر خواستگاری کرد و عزی جواب رد داد و رها عزی را زوری به امیر کچل داد ولی عزی که برگ خانواده بود امیر را ترد کردو تصمیم بر گذاشتن کنسرتی در باغ وحش برای گورخر ها گرفت آن باغ وحش خانه و محل عزی بود و عزی امر کرد:
_ الکی جمله هارو عوض نکن گورخر!

 

[رها؛]

از سوسک پرسید :
_ چرا فرار میکنی؟
-چون که زیرا.
من خرم که دوستت نداشتم دروغ گفتم اما واقعا خری گاو سگ جلوت نگاه کم بودی دیگه عشق امیر نمیخام و الان تورو به کیان ترجیح نمیدم گامشو و به رهام و عزی و داداششون پرهام و بچشون نازنین که البته بچه‌ی رها و رهام هستند و عزی که از تو جوب پیداش کردند خواننده و بازیگر معروفی شد و امیر کله کچل باهاش ازدواج کرد البته امیر خواستگاری کرد و عزی جواب رد داد و رها عزی را زوری به امیر کچل داد ولی عزی که برگ خانواده بود امیر را ترد کردو تصمیم بر گذاشتن کنسرتی در باغ وحش برای گورخر ها گرفت آن باغ وحش خانه و محل عزی بود و عزی امر کرد:
_ الکی جمله هارو عوض نکن گورخر!
آری عزی دیوانه بود و با حیوانات حرف میزد

 

[ژَرفــا]

از سوسک پرسید :
_ چرا فرار میکنی؟
-چون که زیرا.
من خرم که دوستت نداشتم دروغ گفتم اما واقعا خری گاو سگ جلوت نگاه کم بودی دیگه عشق امیر نمیخام و الان تورو به کیان ترجیح نمیدم گامشو و به رهام و عزی و داداششون پرهام و بچشون نازنین که البته بچه‌ی رها و رهام هستند و عزی که از تو جوب پیداش کردند خواننده و بازیگر معروفی شد و امیر کله کچل باهاش ازدواج کرد البته امیر خواستگاری کرد و عزی جواب رد داد و رها عزی را زوری به امیر کچل داد ولی عزی که برگ خانواده بود امیر را ترد کردو تصمیم بر گذاشتن کنسرتی در باغ وحش برای گورخر ها گرفت آن باغ وحش خانه و محل عزی بود و عزی امر کرد:
_ الکی جمله هارو عوض نکن گورخر!
آری عزی دیوانه بود و با حیوانات حرف میزد و جالب بود که رها هم قبول داشت خود گورخر است!