به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,163
مدال‌ها
10
سکه
18,527
مسؤولیت پذیری کار بسیار بزرگی است. بیش تر مـا حـاضـريـم مسـؤوليت رویداد ها خوش زندگی را بپذیریم، اما اغلب از زیر باز مسؤولیت ناخوشی ها شانه خالی می کنیم. هنگامی که مسؤول می شویم، از همه چیز نیرو می گیریم. حتی اگر از رویدادی احساس آزردگی یا شرمساری کنیم، بازهم می توانیم با این اندیشه آرام شویم که به هر حال تمامی این ها به یکایک ما یاری می کنند تا رؤیا‌هایمان را برآورده سازیم و در مسیر سفر روح خود گام برداریم.

می توانیم به خودمان نگاه کنیم و بگوییم: «جهان، بوم نقاشی من است و من این رویداد را در زندگی ام پیش کشیدم تا ارزشمندی بیاموزم.» به این ترتیب مـا بـرای هـر رویدادی مسؤولیت پذیر می شویم و به هستی اعلام می کنیم: «من منشای واقعیت هایم هستم!» این نگرش، نیروی دگرگون ساختن زندگی مان را به ما می دهد.

تا هنگامی که مستقیما با گذشته خود رویا رو نشوید، زندگی به همان روال ادامه می یابد و رویدادهای مشابهی پیش می آید.
روانشناس رولو دیوانگی را به این صورت معنی می کند: «تکرار یک عمل با امید دستیابی به نتایج متفاوت.» باید از گذشته خود بیاموزیم و جنبه هایی را که طرد کرده ایم، باز پس بگیریم. در این صورت می توانیم این چرخه را متوقف کنیم. آنانی که از تجربه ای بد، آموخته اند و مسؤولیت احساسات خود را پذیرفته، آگاهانه متعهـد شده اند که زندگی متفاوتی را در پیش بگیرند، به ندرت وضعیت گذشته را دوباره ایجاد می کنند.

چنان چه آگاهانه به زندگی خود رجوع کنیم، می توانیم درباره آن چه می خواهیم بیافرینیم، تصمیم های جدید و متفاوتی بگیریم. برای رسیدن بـه ایـن منظور فقط به تغییری در نگرش نیاز است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,163
مدال‌ها
10
سکه
18,527
برای دگرگونی نگرشمان باید گذشته خود را لحظه به لحظه جست و جو کنیم تا تعبیر نیرو افزایی بیابیم که ما را یاری کند مسؤولیت پذیر شویم. ما توان با ارزش خود را هدر می دهیم تا ثابت کنیم رویدادی تقصیر ما نبوده است. همیشه مقصر شمردن دیگران برای آن چه در دنیای خود دوست نداریم، ساده تر است، اما این راه به بن بست ختم می شود. در هر شرایطی که مظلوم واقع گردید.

دچار درد ناشی از ناتوانی و نا امیدی و به بن بست رسیدن می شوید و این در حالی است که در جهانی زندگی می کنید که هر رویدادی دلیلی دارد. موهبت هر کدام از وقایع زندگی خود را دریابید تا شکر گزار شوید و در این صورت درک خواهید کرد که مورد لطف و رحمت قـرار دارید. برای هر واژه، رویداد و انسانی که بر زندگی شما سنگینی می کند، نیاز دارید که به گذشته خود باز گردید، با آن مورد روبه رو شوید، آن را جایگزین کنید و پذیرا گردید.

ما باید گام به گام به گذشته برگردیم تا به منشا ناراحتی مان پی ببریم. سپس باید با آن رویداد روبه رو شویم و واقعیت آن را به عنوان بخشی از گذشته خود بپذیریم. لازم است کاملا درک کنیم که آن مورد چه تأثیری بر زندگی مان گذاشته است. پس از طی این مراحل باید آن رویداد را با نگرش تازه ای که این امکان را به ما می دهد تا احساسات مثبت را جایگزین احساسات منفی کنیم، بنگریم. مـا بـا انتخـاب تعبیر هایمان مهار زندگی خود را به دست می گیریم و در نتیجه می توانیم گذشته ای را که نفی کرده ایم، بپذیریم. در این صورت دیگر با سایرین اتصالی نخواهیم کرد.

ما باید تعبیراتی را انتخاب کنیم که زندگی مان را به پیش ببرند، نه آن هایی که به ما احساس تنهایی و ناتوانی می دهند. من به این نتیجه رسیده ام که ابداع تعبیرات جدید ساده ترین راه برای تبدیل موردی منفی به موردی مثبت است. تمامی رویداد های دنیایمان، رویداد هایی خنثی هستند که به خودی خود باری ندارند، اما هر کدام از ما جهان را با عینکی متفاوت می بینیم و در نتیجه هر کداممان هر رویدادی را به گونه ای متفاوت درک می کنیم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,163
مدال‌ها
10
سکه
18,527
در واقع این نگرش ها و تعبیرات ما از رویداد ها هستند که بر احساساتمان تأثیر می گذارند، نه خود آن رویداد ها! نگرش ها و تعبیراتمان از ما رفع مسئولیت می کنند و دیگران را مقصر می شناسند. برای خودخواهی، اعتیاد با شکست هایتان چه کسی را سرزنش می کنید؟ اکنون هنگام آن رسیده است که از قربانی بودن دست بردارید و مسؤولیت پذیر شوید تا بتوانید خود خواهی ها، اعتیاد هـا و شکست هایتان را بپذیرید.

در این صورت سخاوتمندی، وقار و حـق الهـی برخور داری کامل از همه چیز را نیز شکوفا می کنید. هر کدام ما باید با این مسأله کنار بیاییم که به نحوی تحت تأثیر نظریات کهنه و عقب افتاده ای درباره خود و زندگی مان هستیم و هر کدام ما باید آگاهانه تصمیم بگیریم که با دگرگونی تعبیرهایمان، دنیا خود را متحول کنیم.

تعبیری را که از یک واژه دارید دگرگون کنید، در این صورت نه تنها آن واژه بار منفی اش را از دست می دهد، بلکـه نیـروی شما را به خودتان باز می گرداند.

در این جا تمرینی را برای دگرگونی تعبیر ها پیشنهاد می کنم. واژه ای را که برایم سنگین است و هنوز مایل نیستم مرا به آن نام بخوانند، انتخاب می کنم. برای نمونه می خواهم درباره واژه «زشت» تعبیر تازه ای ایجاد کنم. به خاطراتم رجوع می کنم و رویدادی را که در کودکی موجب درد و رنج من شده و پیش داوری مرا درباره زشت بودن ایجاد کرده است، پیدا می کنم. به گذشته باز می گردم و به یاد می آورم، هنگامی که دختر کوچکی بودم، پدرم با صدا کردن من با نام ها «دماغ کوفته ای» و «لنگ دراز» سر به سرم می گذاشت و تعبیر من از این رفتار چنین بود: «پدرم دوستم ندارد و من را زشت می پندارد.» می دانم که احساس ناشی از این تعبیر، ذهنم را اشغال کرده و مـن را زجر داده است.

اکنون باید انتخاب کنم که با این احساس روبه رو شوم. می گذارم که احساسات درد و رنج، حقارت و شرمندگی را که هنوز به آن رویداد و آن واژه متصل هستند، کاملاً حس کنم. سپس تعبیر تازه ای از آن رویداد ایجاد می کنم تا واژه «زشت» را پذیرا شوم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,163
مدال‌ها
10
سکه
18,527
تعبیرات جدید

مثبت

1ـ من زیبا هستم و چون پدرم از زیبایی من نگران بود، مرا به نام هایی که به نظرش بامزه می آمدند، صدا می زد تا از نگرانی اش بکاهد.
2 - پدرم گمان می کرد این نام ها بامزه هستند و با مهر و محبت مرا به این اسامی صدا می زد.
3 - پدرم آنقدر دوستم داشت که می خواست مرا برای رویا رویی با جهان واقعی آماده کند و گمان می کرد با کم اهمیت نشان دادن زیبایی ام می تواند مرا حفظ کند.

منفی

1 - پدرم از من بیزار بود و می خواست در زندگی به من ضربه بزند.
2 - پدرم واقعاً تصور می کرد که من بسیار زشت هستم و تنها راه مقابله با ایـن احساس برای او آن بود که به سرم بگذارد.

اکنون می توانم به این تعبیر ها نگاه کنم و ببینم کدام یک از آن ها به مـن احسـاس خوبی می دهند و کدام ها ناراحتم می کنند و می توانم انتخاب کنم که تعبیر جدید و مثبتی را جایگزین تعبیر قدیمی و منفی خود کنم. از خودم می پرسم: «آیا این تعبیر به من نیرو می بخشد، یا از من نیرو می گیرد؟ آیا مرا توانا می کند، یا ناتوان؟» اگر در درونتان گفت و گویی دارید که از شما نیرو می گیرد، تا هنگامی که خودتان گفت و گو درونی مثبت و نیرومندی را جایگزین آن نکنید، تحولی ایجاد نمی شود.

البته برخی از ما بسیار یک دنده هستیم و اعتیادمان به درد و رنج مانع از آن می شود که تعبیر جدیدی را ایجاد کنیم. به همین دلیل، بسیار مهم است که مطالب را یادداشت کنید و تمامی حالات گوناگون ممکن را برای تعبیر یک رویداد در نظر بگیرید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,163
مدال‌ها
10
سکه
18,527
به محض آن که این زن تصمیم گرفت تعبیرش را تغییر دهد، توانست واژه ها «کثیف» و «نفرت انگیز» را که بیش از پانزده سال مهار زندگی او را در دست گرفته بودند، پذیرا گردد. هنگامی که او به این جنبه ها اجازه داد تا موهبت خود را نشـان دهند، به جنبه ها متضاد آن ها نیز اجازه حضور داد. هنا آرزو داشت که سر بلند و زیبا باشد و اکنون او به این جنبه ها خود که به وجودش پیوسته و با آن در هم آمیخته بودند، دسترسی یافته بود.

هر چه آگاه تر گردید، بهتر متوجه می شوید که شما مسئول هستید تعابیری نیرو بخش برگزینید. گاهی اوقات ساده تر است که خود را قربانی به شمار آورید، اما این گونه نگرش های منفی وقوع رویداد ها مشابه را تضمین می کنند. هر چه نسبت به هدایا زندگی هشیار‌ تر باشید، سریع تر نگرش خود را درباره آن چه برایتان رخ می دهد، بر می گزینید. رویداد ها مصیبت بار، بخشی از زندگی هستند که برای بسیاری از ما روی می دهند و نیرو گرفتن از آن ها نیاز به شجاعت دارد. هنگامی که از این فرصت ها برای رشد یاری می گیرید، ناملایمات به موهبت تبدیل می شوند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,163
مدال‌ها
10
سکه
18,527
این فرصت ها برای رشد یاری می گیرید، ناملایمات به موهبت تبدیل می شوند. زندگی زن جوان و زیبایی به نام جولیا نمونه دیگری از این گونه شجاعت ها است. یکی دو سال بود که جولیا مشتاقانه انتظار کودکی را می کشید و هنگامی که سرانجام حامله شد، او و همسرش از خوشحالی در پوست نمی گنجیدند. حدود هفته چهاردهم حاملگی، جولیا متوجه مشکلی شد و بی درنگ به پزشک مراجعه کرد، اما ضربان قلب کودک شنیده نشد.

در سونوگرافی هم ضربان قلب را تشخیص ندادند؛‌کودک مرده بود! با این رویداد جوليا مضمحل شد و روزهای پیاپی به گریه و سوگواری پرداخت. هنگامی که افتخار کار کردن با وی را پیدا کردم، هنوز جنین مرده را در شکم خود داشت. از او تعبیری برای این رویداد تأسف انگیز خواستم و جوليا گریه کنان گفت: «من شایسته آن نیستم که کودکی به دنیا بیاورم. بی تردید من این بلا را بر سر کودکم آورده ام.»

جوليا احساس گناه را نیز به درد طبیعی ناشی از این رویداد می افزود. پس از گفت و گویی که با هم داشتیم، برایم روشن شد که او نمی خواهـد ایـن واقعـه را بـه مصیبتی تبدیل کند، بلکه مایل است آن را به صورت رویدادی مقدس ببیند. پس شروع به کار کردیم. جوليا ترجیح داد که ابتدا تعابیر منفی را ایجاد کند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,163
مدال‌ها
10
سکه
18,527
منفی

1 ـ من هیچ گاه نمی توانم دوران حاملگی را به پایان برسانم، زیرا دچار مشکل ژنتیکی هستم.
2 ـ من تاوان تمامی سقط جنین ها دوستان و خویشانم را پس می دهم.

مثبت

1 ـ این نوعی آمادگی برای بدنم بود تا مرا برای کودکی که دوست دارم و از او مراقبت خواهم کرد، آماده نماید.
2 ـ این رویداد نشانه آن است که آرزوی من برای بچه دار شدن قلبی و عمیق اسـت و دیگر هیچ تردیدی در این باره احساس نمی کنم.
3 ـ درد جدایی و از دست دادن کودکم، تجربه ای برای من بود تا در نتیجه آن بتوانم مادر بهتری بشوم.

جوليا سومین عبارت مثبت را برگزید: «درد جـدایی و از دست دادن کودکم تجربه ای برای من بود تا در نتیجه آن بتوانم مادر بهتری بشوم.» او می توانست نیروی این تعبیر را در بدنش احساس کند. جولیا با دانستن این نکته که تصادفی وجود ندارد، مایل بود این کودک را به صورت موهبتی به یاد آورد، نه همراه با درد و رنج! ایـن نگرش به راستی ناشی از عشق و شجاعت بود و به جولیا نیرو داد تا به زندگی ادامـه دهد و خود را برای آن کودک زیبایی که سرانجام فرزندش خواهد شد، آماده کند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,163
مدال‌ها
10
سکه
18,527
یکایک ما باید بدانیم که با انجام کارهای لازم برای روشن شدن گذشته و پذیرش درد و رنج، هدایای بی همتایی را کشف می کنیم، که همچون طلا در تاریکی نهفته هستند. اگر اجازه دهیم، هستی بیش از آن چه در تصورمان می گنجد به ما می دهد. هر کدام از ما با رسالت متفاوتی به این دنیا آمده ایم و به عهده ماست که آن را به انجام برسانیم. با این دیدگاه متوجه می شویم تمامی رویداد ها گذشته ما، فرصتی برای یادگیری، رشد، تحول و کاوش بوده اند.

هنگامی که با گذشته خود آشتی کنیم، روند باز پس گیری فرافکنی هایمان بسیار ساده تر می شود. احساسات و رفتار طرد شـده مـا نیرو و توان والا بودن را از ما می گیرند. با نفی هر یک از جنبه ها‌خود بخشی از آن چه را که برای یکپارچگی بدان نیاز داریم، انکار می کنیم و بی آن که بدانیم، ارزشمندترین جنبه هایمان را به اشخاص مورد محبت یا مورد نفرت خود می دهیم. ما به دلیل آن که به پیش داوری ها و خرده گیری ها خود بیش از اندازه بها داده ایم، نمی توانیم بعضی از موارد را پذیرا شويم. ما شجاعت اشتباه کردن و مسؤولیت پذیری را نداریم.

ما از بی نقص نبودن می ترسیم و این شجاعت را نداریم که بپذیریم آن حالاتی که در دیگران بسیار بد می دانیم، در واقع همان مواردی هستند که در وجود خودمـان بـد می دانیم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,163
مدال‌ها
10
سکه
18,527
می ترسیم که استعداد و نیرویمان ما را منزوی کند، زیرا در پیرامـون خـود فقط پیش پا‌ افتادگی و معمولی بودن را می بینیم. ما آن چنان از طرد شدن می ترسیم که ارزشمند ترین موهبت ها خود را می فروشیم تا مقبول واقع شویم. ما این روش را به عنوان وسیله ای برای بقا آموخته ایم و آن قدر به این کار ادامه می دهیم تا دیگر برای خودمان غیر قابل تحمل شویم. در این حالت، وجود این احساسات مسموم چنـان دردناک می شود که ناگزیر پیوسته در زندگی خود شرایطی ایجاد می کنیم تا به ما یادآوری کنند که بی ارزش هستیم و شایسته آن نیستیم که رؤیا هایمان را برآورده کنیم.

فقط خود شما می توانید این دور معیوب را متوقف کنید. فقط شما هستید که می توانید بگویید: «دیگر کافی است! من بزرگی و عظمتم را می خـواهـم مـن شايسته‌هوش، استعداد، خلاقیت و الوهیت خود هستم.»
سال ها از بی اعتمادی ای که بین من و شرکای زندگیام وجود داشت، رنج کشیدم. من اعتقاد داشتم که مرد ها مورد اعتماد نیستند و در اولین فرصت، خیانت خواهنـد کرد و چون هیچ به فکرم نمی رسید که این وضع ممکن است به خود من مربوط باشـد، پیوسته مراقب آن ها بودم و تهدید می کردم که اگر دست از پا خطا کنند، پیوندم را با آن ها قطع خواهم کرد.

تا آن که یک روز مردی به من گوشزد کرد که من غیر قابل اعتمـاد بودن خودم را به او نسبت می دهم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,163
مدال‌ها
10
سکه
18,527
بلافاصله این نظر را رد کردم؛ من بی تردید وفادار و قابل اعتماد بودم! اما پس از مدت کوتاهی که از مشاجره ما گذشت، متوجه شدم نخستین کاری که در حین دعـوا کرده بودم آن بود که درباره مرد بعدی، یعنی آقا «مناسب» بعدی زندگی ام فکر کنم. ما حتی هنوز درباره به هم زدن پیوندمان صحبتی نکرده بودیم، ولی من به فکر مرد بعدی افتاده بودم. البته در آن هنگام به خودم گفتم که این خیال پردازی است و این جنبه وجودم را نفی کردم، اما پس از مدتی متوجه شدم که خصلت بی وفایی در من وجـود دارد و پس از آن که توانستم این جنبه خود را بپذیرم، توانستم از نسبت دادن ایـن ویژگی به اطرافیانم دست بردارم.

کشف این نکته که این من هستم که در روابطم آشوب به پا می کنم، بسیار ناراحت کننده بود. اولین واکنشم احساس نفرت به این جنبه ظاهراً بیمارگونه وجـودم بـود. چشمانم را بستم تا ببینم آیا می توانم با شخصیت فرعی «بی وفا» در وجـودم سخن بگویم، یا نه. نخستین تصویری که به ذهنم رسید، دختری ضعیف و نحیف بود که به محض دیدن مردها به خود می لرزید. نام او ماری مقدس بود. هنگامی که از او پرسیدم، به چه نیاز دارد تا بهبود یابد، گفت: «مهر و همدلی.»

با شنیدن سخنان ماری و دیدن ترسی که در او وجود داشت، قلبم گشوده شد. به خود اجازه دادم که ترسم را حس کنم و با چشمان بسته ماری مقدس را در آغوش کشیدم. احساس مهر و همدلی نسبت به خود بسیار مهم است، زیرا در غیر این صورت، احساس ترس و تنفر از خود جای آن را می گیرد و چون نفرت داشتن از خود برای ما غیرقابل تحمل است، این احساس تنفر را به جهان فرافکنی می کنیم. ما ترجیح می دهیم که قربانی جهان باشیم تا قربانی خودمان، زیرا با مقصر شمردن جهان می توانیم از درد روبه رو شدن با خود اجتناب کنیم.
 
بالا