به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
لحظه ای را صرف آرامش بخشیدن به ذهن خود کنید چند نفس عمیق و آرام بکشید و به آهستگی فهرست زیر را مرور کنید، پس از دیدن هر واژه به خود بگویید امن ... هستم برای نمونه من سالم هستم من زیبا هستم من باهوش هستم. من با استعداد هستم من ثروتمند هستم هر واژه ای را که موجب ناراحتی شما می‌شود یادداشت کنید.

به علاوه واژه هایی را که بیانگر ویژگی هایی هستند که در سایرین تحسین می کنید اما در خود نمی پذیرید نیز یادداشت کنید.
راضی، ایمن، محبوب امید بخش، جذاب، پر انرژی، پر شور و شوق، شاد، خوشحال، بخشنده، سرزنده، خشنود با اعتماد به نفس انعطاف پذیر، پذیرا یکپارچه سالم با استعداد، لایق، عاقل، محترم، معصوم خوش رو، با خدا قوی آزاد، بامزه، با معلومات، مرقه، روشن فکر دانا، متعادل، نابغه، موفق با ارزش باز پر رحم و عطوفت، قدرتمند، خلاق، آرام، منصف سرشناس منظم مسؤول، زیبا، الهام بخش دوست داشتنی، مشتاق، بی باک خوشبخت، با فهم، هنرمند با احساس، هشیار، با وفا، باشکوه بی نقص، متین، به یادماندنی، احساساتی خون گرم خوش شانس شجاع شاکر ملایم، نرم، مجلل، مصمم،

موقع شناس مقاومت ناپذیر، بی خیال، آسان گیر صبور، خونسرد، بافکر، معنوی، با وقار، فصیح، خود جوش منطقی، خوش ذوق، بازی گوش، پاک، مفید، وقت شناس، خوش اخلاق، متکی به نفس، فهیم، فداکار، خوش بین ،صریح، با هوش، معتبر، فعال، جالب، پر نشاط، گرم پر توجه مبتکر مهربان درجه یک فوق العاده، رهبر ،محکم، قهرمان، ساده اصیل، سخاوتمند، مثبت با سلیق، پر کار، مفید، بی پروا، حساس پول دار مدبر.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
شما دارای تمامی این ویژگی ها هستید تنها کاری که برای نشان دادن آن ها باید بکنید این است که آن ها را از نهانگاه درآورید پذیرا شوید و در آغوش بگیرید. اگر بتوانید ببینید که در شرایطی از زندگی ویژگی خاصی را از خود نشان داده اید و یا این که ممکن است در شرایطی آن را نشان دهید آن گاه مالک آن ویژگی شده اید. باید بتوانید مشتاقانه بگویید: «من آن هستم.»

گام بعدی آن است که موهبت آن ویژگی را دریابید برخلاف سایه ،تاریک در این حالت معمولاً موهبت واضح است اما بسیاری از ما باید با ترس و مقاومتی که در خود داریم روبه رو شویم بسیاری از ما مکانیسم ها دفاعی پیچیده ای ایجاد کرده ایم تا این اعتقاد را در خود تقویت کنیم که به اندازه دیگران با استعداد یا خلاق نیستیم متعهد بودن به پذیرش جنبه ها مثبت به همان اندازه تعهد به پذیرفتن جنبه ها منفی مهم است.

شاید پذیرفتن برخی ویژگی ها که با واقعیت ها بیرونی در تضاد هستند، دشوار باشد. اگر بیکار و مقروض باشید پذیرفتن واژه ثروتمند کار چندان ساده ای نیست در چنین مواردی مهم است که بتوانید شرایطی را تجسم کنید که در آن ثروتمند بودن شما ممکن باشد برای ،نمونه کار و شغل جدیدی را در نظر بگیرید. اگر نتوانید واژه ای را پذیرا ،شوید احتمالاً نمی توانید آن وضعیت را در واقعیت خود تجربه کنید. اگر واژه لاغر برای شما قابل قبول نباشد و در آینه به خود نگاه کنید و با فرد چاقی روبه رو شوید وضعیت پیچیده می شود.

زیرا تا هنگامی که لاغر بودن را در خود پذیرا نشوید، نمی توانید آن را متجلی کنید اگر مجرد هستید و به ازدواج تمایل دارید، باید جنبه تأهل خود را پذیرا شده در آغوش بگیرید هر یک از ما در برابر جنبه ها گوناگونی مقاومت می ورزیم و اغلب شواهد بسیاری نیز وجود دارد که بیش از پیش متقاعد مان می کند که فلان جنبه متعلق به ما نیست اما اگر متعهدانه جست و جو کنیم می توانیم آن جنبه را در خود بیابیم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
مارلن خانمی چهل و یکی دوساله بود که در دورۀ من شرکت کرد. او از زیبایی المتبر جسمانی برخوردار بود اما خسته و غمگین به نظر می رسید. فهرست ویژگی ها مثبت را با افراد شرکت کننده مرور کردیم و از همه خواستم که واژه هایی را که نمی توانند پذیرا ،شوند.

بنویسند مارلن حدود بیست واژه نوشت به همان ترتیب ویژگی ها منفی تمرین را آغاز کردیم مارلن روی صندلی نشست و دو نفر در برابر او نشستند. او به این ترتیب آغاز کرد که من موفق هستم و آن دو نفر آن واژه را باز گرداندند و گفتند: «تو موفق هستی و الی آخر.

در طول این تمرین دیدم که مارلن چندین ویژگی را پذیرا شد. آن گاه به فهرست او نگاه کردم و از وی خواستم که واژه ها جذاب و دوست داشتنی را پذیرا گردد. مارلن مکثی کرد و سرش را تکان داد. او گفت که امکان ندارد بتواند این ویژگی ها را در خود بپذیرد می دانستم که مارلن به سختی در تلاش است. تا را*ب*طه خود را با همسرش بهبود بخشد. چند ماه پیش از آن متوجه شده بود که همسرش با زن دیگری را*ب*طه دارد و این احساس به او دست داده بود که اصلاً دوست داشتنی نیست.

هنگامی که سرانجام به تمرین با واژۀ جذاب» پرداخت ابتدا به سختی توانست آن را بر زبان آورد. سپس با کمی فشار توانست بگوید من جذاب هستم، اما این عبارت را بی هیچ احساسی بیان کرد حدود ده دقیقه او فقط عبارت را تکرار می کرد اما مطمئن بود که جذاب بودن بخشی از وجودش، نیست زیرا معتقد بود، که اگر جذاب بود همسرش به او خیانت نمی کرد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
مارلن این تمرین را با دو خانم انجام می.داد تصمیم گرفتم از مرد خوش قیافه ای بخواهم که جای آن دو خانم را بگیرد هنگامی که به مارلن گفتم:« تام بار او در این تمرین خواهد بود.» بسیار مضطرب شد. هنگامی که نام جلو مارلن نشست و به او گفت:« شما جذاب هستید.» مارلن همان جا نشست و خیره به او نگریست کنار مارلن زانو زدم و او را تشویق کردم که عبارت را برای نام تکرار کند. پس از مدتی در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت من جذاب هستم.

تام به چشمان مارلن خیره شد و گفت: «بله، شما جذاب هستیدا و مارلن بار دیگر گفت: «من جذاب هستم آن ها بیست بار این عبارت را تکرار کردند تا آن که مارلن توانست بدون گریستن یا فشار آوردن به خود بگوید: «من جذاب هستم.»

سپس از تام خواستم تا به مارلن کمک کند که واژۀ دوست داشتنی را پذیرا شود. نام بار دیگر با قاطعیت گفت: «مارلن شما دوست داشتنی هستیدا مارلن بی اختیار شروع به گریستن کرد. سال ها بود که از هیچ کس حتی خودش نشنیده بود که دوست داشتنی ست به تمرین با مارلن ادامه دادیم تا آماده شد بگوید: «من دوست داشتنی هستم در ابتدا بسیار آرام این عبارت را ادا می کرد. نام دوباره با لحنی محبت آمیز :گفت شما دوست داشتنی هستید مارلن هم همان واژه ها را تکرار کرد: من دوست داشتنی هستم اما هنوز از را*ب*طه خود با همسرش دچار اندوه عمیقی بود.

تقريباً نیم ساعت طول کشید تا مارلن بتواند با واژۀ «دوست داشتنی» ارتباط برقرار کند، اما پس از آن که به اندازه کافی آن عبارت را با صدای بلند ادا کرد، توانست دورانی را به یاد آورد که خود را دوست داشتنی می دانست در چهره اش دیدم که او آن بخش وجود خود را به یاد آورده است. جرقه ای زده شد و مارلن با آن بخش مقدس وجودش ارتباط پیدا کرد سرانجام پس از بازیافتن آن جنبه در وجودش از او خواستم که بلند شود و فریاد بکشد من دوست داشتنی هستم.»

مارلن که چشمانش از شادی می درخشید این کار را کرد و همه برای او دست زدند. همگی ما در تجربه شگفت انگیزی سهیم بودیم: درست مانند این بود که انسان جدیدی را به دنیا آوردیم!
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
در این روند احساس درد ناشی از پذیرفتن برخی صفاتی که طرد کرده ایم ضروری است. البته تمامی جنبه ها طرد شده چنین احساسات شدیدی را بیدار نمی کنند. اما اگر با چنین حالتی روبه رو ،شدید با آن بمانید تا بتوانید از سلطه اش نجات یابید. عمل تکرار یک واژه به دفعات واکنش ها گوناگونی را موجب می شود. شاید دچار خشم، نا امیدی، ترس، خجالت، گناه شادی هیجان یا هر نوع احساس دیگری بشوید هیچ کدام از این احساسات درست یا غلط نیست. اما مهم است که با آن احساس بمانید.

هر احساسی ،باشد از آن فرار نکنید، زیرا با متعهد بودن به روند باز پس گیری جنبه ها مطرود تان به هستی اعلام می کنید، که آماده اید تا یکپارچه شوید.
پذیرفتن ویژگی مثبتی که پیش تر طرد کرده اید ترسناک است. زیرا بدین ترتیب مجبور می شوید تا تمامی بهانه ها و داستان هایتان را کنار بگذارید و تمامی دلایلی را که موجب شده اند تا به خواسته ها خود در زندگی، نرسید رها کنید. در یکی از دوره هایم خانمی به نام پتی شرکت کرد، که نمی توانست واژۀ «موفق» را بپذیرد.

او از گفته بودند جوانی زندگی خود را به مراقبت از همسر و فرزندانش گذرانده بود. در کودکی به او که باید این رؤیا را رها کند که می تواند نوازنده حرفه ای ویولن سیل شود و به او آموزش داده بودند که یک زن خوب ازدواج می کند و بچه دار می شود. بعد ها هم یکی دوبار به همسرش اشاره کرده بود که مایل است به یادگیری ویولن سل ادامه دهد، اما همسرش به او گفته بود که این خرج بیهوده ای است. هنگامی که پتی در دوره شرکت کرد حدود شصت سال داشت و فرزندانش بزرگ و مستقل شده بودند.

او در تمرینی که نام افراد مورد ستایش خود را ،نوشت زنان هنرمند و موفق را انتخاب کرد اما هنگامی که در تمرین بازتاب نوبت به پتی رسید، نمی توانست بگوید «من موفق هستم.» او حالتی بین خنده و گریه داشت.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
پنی معتقد بود که لازمه موفقیت داشتن شغل است. هنگامی که از او پرسیدم آیا مادر موفقی بوده است، گفت بله همه فرزندانش موقعیت خوبی دارند. سپس پرسیدم آیا ازدواج موفقی داشته است. پتی با تبسم، گفت بله! بیش از سی سال از ازدواجش می گذرد از او پرسیدم آیا هیچ گاه در آشپزی موفق بوده است. او خندید و گفت بله آشپز خیلی خوبی است به تدریج پنی متوجه شد، که در زندگی موفق بوده است و هر چند بیست دقیقه طول کشید، تا او بتواند واژۀ «موفق را ادا کند، اما سرانجام آن را پذیرفت پتی با سربلندی دوره را به پایان رساند.

ده ماه بعد نامه ای از او دریافت کردم پتی نواختن ویولن سل را از سر گرفته بود و گه گاه در تالار کوچکی نزدیک به منزلش ویولن سل می زد. او نوشته بود که پس از پذیرا شدن موفقیت در وجودش اکنون با اعتماد به نفس در پی برآورده ساختن آرزو هایش است.

ما آموخته ایم که بزرگی خود را نپذیریم. بیش تر ما باور داریم که برخی ویژگی های مثبت را دارا هستیم اما نه همه آن ها را اما ما همه چیز هستیم؛ تمامی آن چه که ما را به خنده وا می دارد و تمامی آن چه که ما را ناراحت می کند. ما شامل تمامی ویژگی ها زشت و زیبا هستیم، که در هم آمیخته و یکی شده اند. اکنون زمان آن رسیده است که تمامی خصوصیات خود را آشکار کنید. هنگامی که بتوانید همه واژه های فهرست را پذیرا شوید حقیقتاً در حضور خدا خواهید بود.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
هاری مرد هفتاد و پنج ساله ای بود که حدود ده سال در برنامه رهایی از وابستگی شرکت داشت. او با همسرش در دوره من حاضر شدند تا شاید بتوانند را*ب*طه نا آرامشان را بهبود بخشند هنگامی که هاری را ،دیدم به من گفت که از نظر احساسی بسیار بیمار است. او در برنامه دوازده گام شرکت کرده بود و در نتیجه از ابراز وضعیت ناسالم احساسی خود خجالت نمیکشید ما به پذیرا شدن ویژگی ها مثبت پرداختیم اما هنگامی که به فهرست هاری نگاه کردم دیدم دو واژه از قلم افتاده است: «سالم» و یکپارچه هاری معتقد بود که نمی تواند از نظر احساسی سالم باشد.

تمرینی به او دادم در بقیه روز هر گاه میخواست بگوید بیمار است باید می گفت سالم و یکپارچه است.
می‌دیدم که برای هاری پذیرش این ویژگی ها دشوار است. در نیمه روز هنگامی که باز گرداندن ویژگی ها مثبت را آغاز کردیم هاری با حالتی کاملاً تسلیم گفت: من سالم هستم او توانست واژۀ «سالم» را بپذیرد و پس از آن به عبارت «من یکپارچه هستم پرداخت همۀ ما تحت تأثیر شجاعت و عزم راسخ هاری قرار گرفته بودیم. او در نیمۀ تمرین به ما گفت که سرانجام توانسته است یکپارچگی خود را بپذیرد و تا آن جا که به یاد می آورد این نخستین باریست که او وجود سالم و یکپارچه خود را پذیرا شده است هنگامی که دسته جمعی تمرین بخشایش را انجام دادیم هاری باز هم به دستاورد ها بیش تری رسید.

پس از آن که او تمامی ویژگی ها مثبت و منفی اش را پذیرا شد توانست خود را از ویژگی ها منفی که به همسرش شارلوت فرافکنی کرده بود خلاص کند در پی این دستاورد ها هاری توانست همسرش را که پیش تر به صورت زنی بیمار و وابسته میدید زنی زیبا و دوست داشتنی ببیند که به شدت به او علاقه مند است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
آن گاه هاری و شارلوت توانستند تمرین را با هم انجام دهند و در نتیجه به گونه ای چشم گیر بهبود یافتند. آن ها بسیاری از احساساتی را که در خود نگه داشته بودند ابراز کردند و با در آغوش کشیدن نور وجود خود، توانستند نور وجود همدیگر را پذیرا شوند.
اندکی پس از پایان آن دوره هاری دچار سکته مغزی شد و درگذشت. شارلوت به من تلفن کرد تا برای کاری که با همسرش انجام داده بودم تشکر کند.

او گفت که هاری در نتیجه پذیرفتن تمامی وجودش عمیقاً التیام یافته بود. او برای نخستین بار پس از سال ها اجازه داده بود تا پیوند ازدواجشان استوار و پر هیجان شود. شارلوت گفت هاری میدانست که به زودی می میرد و از یادداشت هایی که در طی دوره کرده معلوم است که با آرامش و در حالی که تمامی وجودش را پذیرفته بود و دوست می داشت در گذشته است. او الوهیت را نه تنها در خود بلکه در همسرش نیز مشاهده کرد شارلوت از این که آن ها این فرصت را به دست آورده بودند تا پیش از در گذشت، هری زیبایی همدیگر را حس کنند از شادی اشک می ریخت.

با باز پس گرفتن فرافکنی ها مثبت آرامش درونی را تجربه می کنیم؛ آرامش عمیقی که به ما می فهماند درست همان گونه که، هستیم کاملیم. این آرامش هنگامی پدید می آید که از تظاهر کردن به این که کس دیگری جز خود واقعی مان هستیم دست بکشیم.

بسیاری از ما حتی متوجه نمی شویم که خود را از آن چه واقعاً هستیم فروتر نشان می دهیم ما به گونه ای خود را متقاعد کرده ایم که کاستی داریم اجازه دهید جهان درون خود را آشکار کند تا راه آزادی را برای شما نمایان سازد. آزادی برای آن که جذاب دوست داشتنی با استعداد سالم و موفق باشید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
هنگامی که توان کامل خود را نمی شناسید به هستی اجازه نمی دهید که هدایای الهی تان را به شما ارائه کند روح شما مشتاق است تا توان کامل خود را درک کند و فقط شما میتوانید بگذارید چنین شود شما می توانید انتخاب کنید که قلبتان را ،گشوده تمامی وجودتان را در آغوش بگیرید و یا میتوانید انتخاب نمایید که با موجود موهومی که تاکنون به عنوان خودتان می،شناختید، زندگی کنید.

بخشایش مهم ترین گام در راه عشق ورزیدن به خود .است ما باید خودمان را با چشمان معصوم یک کودک بنگریم و خلاف ها و شک و دودلی ها خود را با عشق و مهربانی پذیرا شویم. باید پیش داوری ها سخت گیرانه را کنار بگذاریم و با اشتباهاتی که مرتکب شده ایم کنار بیاییم ما باید بدانیم که ارزش بخشیده شدن را داریم بخشایش موهبتی الهی است که به ما می آموزد اشتباه کردن بخشی از انسان بودن است. بخشایش از قلب بر می خیزد نه از منیت بخشایش یک انتخاب است.

هر لحظه می توانیم پیش داوری ها و آزردگی هایمان را کنار گذاشته برگزینیم که خود و دیگران را ببخشیم. هنگامی که تمامی فرافکنی هایمان را بازپس گیریم و موهبت هایمان را بیابیم، می توانیم نسبت به خود مهر و عطوفت داشته. آن گاه برای ما طبیعی ست که نسبت به افرادی که دوست نداریم نیز مهر و عطوفت بورزیم هنگامی که آن چه را از سوی دیگران در مورد ما انجام شده در خود ببینیم میتوانیم مسؤولیت آن چه را بین ما و آن ها می گذرد، بپذیریم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
ریلکه می نویسد شاید همۀ غوله ها زندگیمان فقط شاهزاده هایی باشند که منتظر هستند تا ما را یک بار دیگر زیبا و شجاع ببینند. شاید تمامی بد ها در عمیق ترین سطح موجوداتی هستند که به عشق ما نیاز دارند عشقی که همراه با پذیرش کامل خودتان نباشد ناقص است. بی بیشتر ما چنان تربیت شده ایم که عشق مورد نیازمان را در بیرون جست و جو می کنیم اما هنگامی که نیاز به عشق در دنیای بیرون را کنار می گذاریم می بینیم راه حقیقی آرامش آن است که به درونمان برویم و آن چه را که تلاش می کنیم از دیگران بگیریم در خود بیابیم و به خود بدهیم.

ما همگی شایسته رسیدن به این آرامش حقیقی هستیم باید به هستی، درون یعنی پدر و مادر الهی خود اجازه دهیم که ما را دوست بدارند و پرورش دهند. زمانی که دوستم امی در جریان طلاق از همسرش تلاش می کرد، تا آزردگی خود را التیام بخشد، ظاهراً نمی توانست خشمش را رها کند و هر روز رویداد ناراحت کننده جدیدی برای او رخ می داد او به سختی تلاش می کرد تا در روند تمرینات خود را دوست بدارد اما اغلب این کار به نظرش غیر ممکن می رسید.

امی در تلاش برای زدودن احساسات منفی خود فهرست تمامی حالاتی را که دراد دوست داشت و یا از آن ها متنفر بود، نوشت البته این فهرست بسیار طولانی بود، اما او به تدریج توانست فرافکنی ها مثبت و بیش تر فرافکنی ها منفی خود را بازپس بگیرد با این وجود بار ها و بار ها واژه ای به فکر امی می رسید که نمی توانست آن را بپذیرد و آن واژه دل مرده بود.
 
بالا