به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
از میان تمامی آن چه که در این باره گفته ام
در این جا تنها به طور خلاصه دربارۀ دلایلی سخن خواهم گفت که در آن زمان من را وا داشت تا شروع به نوشتن کنم و سرانجام "نویسنده ای استاندارد" شوم.
چندین ماه پس از تصادف یاد شده وقتی خود و تمامی نزدیکانم مطمئن شدیم که زنده خواهم ماند و تمامی کارکرد های بلوری شده گذشته و آهنگ جا افتاده فعالیت شدید روحم روز به روز بهتر می شد، در حالی که تنم هنوز به کلی درمانده بود و بنابراین گونه ای نا هماهنگی میان حالت جسمانی و روحیام وجود داشت بر آن شدم پیشه ای برای خود بیابم که به اندیشه هایم جهت تازه ای بخشد و از درد و رنج های اخلاقیام بکاهد.

شبی در حالی که در رختخواب بودم و از بی خوابی که در آن زمان به آن خو گرفته بودم، رنج می بردم از راه تداعی و به یاد آوردن کسانی پیاده نشد که سال ها به ویژه برای این منظور آماده کرده بودم _ ناگهان با خود گفتم هیچ دلیلی وجود ندارد که از این وضعیت سود نبرم و مطالب رسیدن به این هدف را به خود دیکته نکنم.

در نتیجه با ادامهٔ تأمل، سرانجام بر آن شدم به این کار دست بزنم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
شامگاه روز بعد از یکی از نزدیکانم خواستم که مداد و دفترچه ای بر دارد و هر آن چه را که به او می گویم با دقت به روی کاغذ آورد.
ابتدا با این قصد که جنبه های متفاوت انگاره های خود را در قالب سناریو هایی کوتاه انتشار دهم که مناسب تئاتر یا سینما باشد، نخست شروع به دیکته کردن چنین سناریو هایی به او کردم و یک روز درمیان سناریوی تازه و کاملی «می پختم.»

تنها به چهار سناریو از سناریو های بی شماری که دیکته کردم اشاره می کنم:

«کوکائینی ها»
«کف بینی بازار بورس»
«قاتل ناخودآگاه»
«سه برادر»

برای آن که نظری تقریبی از ماهیت این به اصطلاح «انشا های ادبی» به دست دهم که در آن زمان دیکته کردم و دیر تر به گوش همگان هم رسانیده شد و موضوعاتشان اغلب تحت نفوذ این یا آن تأثیر در اندام های درک و دریافتم که در آن دوره به ویژه حساس بودند شکل می گرفت کافی است درباره رویدادی سخن گویم که به من این الهام را بخشید که برخی از اندیشه هایی که از انگاره هایم سرچشمه می گرفت، در آخرین سناریو با نام «سه برادر» پیش بکشم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
چند هفته پس از شروع دیکته کردن اندیشه هایم، وقتی دیگر این پیشه تازه نه تنها کمک میکرد که به کانونمند کردن اندیشه هایم روی حال و هوای یأس آور خود و وضعیتی پایان بخشم که هیچ برون رفتی از آن نمی دیدم بلکه به زودی خصلت شور و شوقی به خود گرفت که "شوخی نبود" و در نهایت به از نو جا افتادن کارکرد های ناهماهنگ شده کالبد فیزیکی ام رسید که حال با آهنگی شتاب یافته رو به بهبودی گذاشته بود، هر چند هنوز هم نمیتوانستم به تنهایی راه بروم بر آن شدم تا برای آسودن از اندیشیدن فاعلانه و در کل تغییر تأثیرات پیرامونی با عده ای از نزدیکانم با ماشین به پاریس بروم.

در این میان از جمله به فیلمی اشاره شد که در آن زمان محبوبیت یافته بود و دو برادر نام داشت و یکی از همراهانم پیشنهاد کرد که به دیدن این فیلم پرآوازه در سینمایی برویم که به ویژه برای نمایش آن آرایش یافته بود.
خب همه بر آن شدیم پیشنهاد او را بپذیریم و چون سینما نزدیک بود، با وجودی که راه رفتن هنوز بسیار برایم دشوار بود پیاده رفتیم. جمعیت زیادی در آن جا بود و بلیط به سختی گیر می آمد، اما یکی از همراهانم توانست با پرداخت پولی نجومی بلیط بخرد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
لازم نمی بینم درون مایه آن فیلم مهمل را که «برگزیده» فصل بود در این جا باز گو کنم، اما باید بگویم که با نشستن در آن اتاق پر جمعیت با مردمانی که به دلیل تهویه بد ناگزیر بودند هوای آلوده ای را تنفس کنند چون نمی توانستم آن جا را ترک کنم، خواهی نخواهی ناگزیر شدم فیلم را تماشا کنم و به دقت هم تماشا کنم زیرا قوه بینایی ام هنوز به طور کامل باز نگشته بود و برای همین باید صحنه ها را گاه با یک چشم و گاه با چشم دیگر در کانون دید می آوردم و تمام مدت از آن "بلوف مد روز" بی معنا که تنها دلیل محبوبیتش غریزه گله بود که به ویژه امروزه در میان مردم همه گیر است، احساس دل آشوبه داشتم.

در پایان آن چه که روند کلی هیپنوتیسم کردن می نامم برای آن که برخی از انگاره های در گذشته رسانده شده را در ذهنم جا اندازم، "لنگ لنگان" با کمک همراهانم به کافه صلح بازگشتم و با بازیافتن آهسته آهسته آرامش خود، شروع به مشخص کردن طرح های کلی نمایش نامه ای در ذهن کردم که نامش را سه برادر گذاشتم.

در این نمایشنامه به جای دو برادر، سه برادر بازی می کنند و تمامی تجلیات و روابط متقابلشان با سه بخش جداگانه کلیت مردم مقایسه می شود که به شکل به نسبت خود مختاری شکل گرفته و آموزش، یافته همان سه بخشی که در واقع نمایان گر نخست کالبد جسمانی دوم اختری و سوم کالبد ذهنی مردم است؛ و در گفت و گو (دیالوگ های سه شخصیت در قالب یک بگومگو (بحث)، یعنی تأیید و انکار، برخی از انگاره هایی را گنجاندم که از زمان باستان که دانش پزشکی در آن بسیار رشده یافته بود، به ما رسیده انگاره هایی که برای شخصیت های نمایش نامه در روند دگرگون کردن این یا آن ماده، سودمند یا زیان بار خشنود کننده یا ناخشنود کننده بودند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
در جریان نخستین دو سه ماهی که به دلیل ناتوانی ناگزیر به دیکته کردن بودم، به پیش کشیدن انگاره هایی پرداختم که بدون هیچ سیستم معینی به طور جداگانه از کلیت مطالبی کلی برگرفته بودم - و به آن پاره ها قالب نمایشنامه های کوتاهی می بخشیدم که نمایان گر اپیزود های بیرونی گوناگونی در زندگی مردمان مختلف بود.

اما دیر تر با بازگشت نیروی جسمانی ام، خود شروع به نوشتن کردم و سپس در بازخوانی بلند یکی از این نمایشنامه هایم که موضوعش افسانه ای بود که در کودکی در باره پیدایش نخستین مردمان روی کره زمین شنیده بودم و بلزباب را به عنوان شاهد فرضی این پیدایش، قهرمان اصلی آن ساخته بودم متوجه شدم که می تواند منبع بسیار پر مایه ای باشد و این امکان را بدهد که بتوان نکات بی شمار زیادی را از آن بیرون کشید که به درک آسان و توضیح جنبه های گوناگون انگاره هایم یاری رساند و برای همین بر آن شدم از نوشتن نمایش نامه های کوتاه دست کشم و کتاب بزرگی بنویسم و این نمایش نامه را پایه تمامی نوشته های بعدی خود سازم.

از آن زمان، با به کارگیری همه سویه این مایه برای تکامل منطقی این یا آن پرسشی که در کلیت خود به تواند درک روشنی از جوهر انگاره هایم در دسترس بگذارد، روشن گری و پرورش تمامی موضوعاتی را که تا آن زمان برای انتشار برگزیده بودم این بار با سیستمی دانسته آغاز کردم.
از آن زمان، در تمامی این سال ها تا امروز تنها سرگرم نوشتن بودم و اغلب بنا به نقشه های تازه ای که در جریان مراقبه هایم شکل می گرفتند متن و قالب بیرونی آن چه را که به قلم در آمده بود تغییر دادم و تنها سال گذشته بود که سرانجام متن و قالب نهایی نوشته هایم را برای انتشار مشخص کردم.

برای آن که در همین کتاب کوچک خواننده را بی درنگ با شکل نهایی برگزید نوشته هایم آشنا کنم و در عین حال دیگر به این مغز بینوایم که هم اکنون هم بسیار خسته شده فشار نیاورم، در این جـا بـه شش صفحۀ اول عناوین نوشته های کتاب اول خود اشاره میکنم که به طور کامل تمام و به چاپ خانه سپرده شده است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
صفحه پنجم

فهرست مطالب سلسله اول

کتاب اول


- فصل 1: خیزش اندیشه
- فصل 2: پیش گفتار چرا بلزباب در منظومه شمسی ما بود
- فصل 3: علت تأخیر در فرود گرنک
- فصل 4: قانون هبوط
- فصل 5: سیستم مهین فرشته هاریتون
- فصل 6: جنبش ماندگار
- فصل 7: آگاه شدن از بودن - وظیفه واقعی
- فصل 8: نوۀ گستاخ و لوس بلزباب جرئت می کند و مردم را "تنه لش" می نامد
- فصل 9: دلیل پیدایش ماه
- فصل 10: چرا «مردمان» مردم (آدم) نیستند
- فصل 11: یک خصلت گزنده روان مردمی
-فصل 12: نخستین غرش
-فصل 13: چرا در عقل مردم خیال می تواند به صورت واقعیت درک و دریافت شود
- فصل 14: سر آغاز های چشم اندازی که نوید بخش هیچ چیز شادی آوری نیست
- فصل 15: نخستین فرود بلزباب روی سیاره زمین
- فصل 16: دریافت نسبی زمان
- فصل 17: مهین - پوچی: به گفته بلزباب خورشید ما نه روشن می کند و نه گرم
- فصل 18: مهين - نامعقول
- فصل 19: قصه های بلزباب درباره دومین فرودش بر سیاره زمین
- فصل 20: سومین پرواز بلزباب به سیاره زمین
- فصل 21: نخستین دیدار بلزباب از هندوستان
- فصل 22: بلزباب در تبت برای نخستین بار
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
فهرست مطالب کتاب دوم


- فصل 29: ثمره های تمدن های گذشته و شکوفه های تمدن های امروز
- فصل 30: هنر
- فصل 31: ششمین و آخرین اقامت بلزباب روی سیاره زمین
- فصل 32: هیپنوتیسم
- فصل 33: بلزباب در مقام کارشناس هیپنوتیسم
- فصل 34: روسیه
- فصل 35: تغییر مسیر از پیش تعیین شده هبوط کشتی فرا فضایی گرنک
- فصل 36: تنها یک ریزه پیزه در بارۀ آلمان ها
- فصل 37: فرانسه
- فصل 38: دین
- فصل 39: سیاره الهی برزخ
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
فهرست مطالب کتاب سوم


- فصل 40: بلزباب شرح میردهد که چه گونه مردمان قانون کیهانی هپتا پره پرشینوخ را یافتند و دوباره فراموش کردند
- فصل 41: حاجی آسوتز تروو، درویش بخارایی
- فصل 42: بلزباب در آمریکا
- فصل 43: کندوکاو بلزباب در مورد روند دوره ای نابودی متقابل مردمان یا نظر بلزباب در باره جنگ
- فصل 44: به آرای بلزباب دریافت مردمان از دادگری برای او سرابی نفرین شده به مفهوم عینی است.
- فصل 45: به آرای بلزباب استخراج الكتريسيته از طبیعت به دست مردمان و نابود شدن آن در جریان مصرف یکی از علل اصلی کوتاه شدن عمر مردمان است
- فصل 46: بلزباب، معنا و اهمیت شکل و توالی برگزیده خود را برای روشنگری دانسته های مربوط به مردمان برای نوه اش توضیح می دهد
- فصل 47: نتیجۀ ناگزیر اندیشه ورزی بی طرفانه
- فصل 48: از نویسنده
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
صفحه ششم

پندی دوستانه

(این پند فی البداهه هنگام فرستان این کتاب به نزد ناشر به دست نویسنده نوشته شده است.)


بنا به خردورزی و نتیجه گیریهای بسیاری که هنگام پژوهش های آزمایشی خود درباره باروری درک و دریافت تأثیرات تازه از شنیده ها و خوانده های مردمان امروز به دست آورده ام و بنا به یکی از گفته های فرزانگی مردمی که هم اکنون به یادم آمد و از زمان های باستان به ما رسیده است و می گوید.
«هر دعایی تنها زمانی به گوش قدرت های عالی تر می رسد که سه بار بر زبان آورده شود و تنها در صورتی که سه بار گفته شود، پاسخ می گیرد:
نخست - برای رفاه یا آرامش جان مادر و پدر؛
دوم - برای نیک بود همسایه
سوم - برای خود»؛

برای همین لازم می دانم که در همین صفحه اول این کتاب که آماده چاپ است این پند را بدهم:

هر نوشته من را سه بار بخوانید:

بار اول - به همان صورتی که به طور مکانیکی همه کتاب ها و روزنامه های این دوران را می خوانید.
بار دوم - طوری که انگار دارید برای دیگری می خوانید یعنی با صدای بلند.
و تنها بار سوم - بكوشيد که جان کلام نوشته های مرا بگیرید و درستی و نادرستی آن ها را برای خود روشن کنید.
تنها در این صورت می توانید روی شکل گیری داوری بی طرفانه خود دربارۀ نوشته های من حساب کنید داوری ای که تنها از آن شما است و تنها در این صورت امید من می تواند بر آورده شود که بنا به درجه دریافتتان سودی که پیش بینی کرده ام و با تمام وجود آرزویش را برای شما کرده ام از مطالعه آن ها دست گیرتان می شود.

امضای نویسنده
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
تنها اکنون که از دید خود به یاری آن چه که در این کتاب کوچک آمده، به قول معروف "زمینه کاری" خود را برای به تصویر و نگاره در آوردن رئوس متفاوتِ جوهر این کتاب کوچک خود در برابر چشم درونی خواننده آماده کرده ام و آن را نخستین رویکرد به مردمیت امروز نامیده ام، درست می دانم که پیش از هر چیز دیگر اعلام کنم که هر چند سرانجام تصمیم گرفته ام که دست به انتشار نوشته هایم بزنم ولی می خواهم آن ها را نه به روش معمول که بنا به نقشه ای که ریخته ام، پخش کنم.
این نقشه که به تازگی طرحش را ریختم این است که هر کاری را که می توانم بکنم تا به جز سلسله، نخست بقیه بی درنگ "در دسترس همه" قرار نگیرد.

این تصمیم را که در ساله های آخر هنگام مشاهده کسانی گرفتم که به خوانش های اثر در دستم گوش می دادند، پیامد ملاحظه دراز مدت و نتیجه گیری ای بود که بر خلاف امید آغازینم هم بخشی به درمان روان مردمی را که در سده های آخر به طور کامل نابه هنجار شده، در قالبی که در کل بیش تر دسترس پذیر باشد، شدنی می پنداشتم.
 
بالا