mahban
[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بینالملل]
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
مدیر رسمی تالار
عکاس انجمن
برترین کاربر ماه
ارسالکنندهی برتر ماه
سطح
6
تاریکی بی درنگ همه جا را فرامی گیرد و سپس کم کم نور باز می گردد و همه جا نیمه روشن می شود. روی دیوار پشتی نگاره هایی پدیدار می شود که بخشی از غار جادوگر سیاه را نشان می دهد. او روی تختش نشسته و خود را کج و کوله می کند و حرکات پر تشنجی از خود بروز می دهد. جادوگر سفید به کار های خود ادامه می دهد. دوباره انفجار وحشتناکی روی می دهد و به دنبال آن پژواکی از پشت صحنه به گوش می رسد که با جیغ سوت و غرش همراه است. جادوگر سیاه در اثر حرکات پر تشنج خود از روی تخت به زمین می افتد. دوباره تاریکی همه جا را فرا می گیرد و سکوتی خفقان آور چیره می شود به دنبال آن دوباره نور باز می گردد و نگاره غار ناپدید می شود.
جادوگر سفید به شدت خسته و فرسوده شده است؛ شاگردانی که به او کمک کرده اند. هم کم تر از او خسته نیستند، اما کار ادامه می یابد. آن ها با شتاب ظرف ها و شمع ها را از روی میز بر می دارند. میز را هم بر می دارند و به جایش مبل راحتی می گذارند که جادوگر روی آن می نشیند. شاگردان دور تا دورش می ایستند جادوگر که عصا را هنوز به دست دارد چشمانش را می بندد و با کانون مندی زیر ل*ب چیزی می گوید رفته رفته نور دوباره کم می شود. نگاره دیگری پدیدار می شود.
بخشی از اتاق جعفر را نشان می دهد روی نیمکت لم داده و با حالتی از شادمانی و خشنودی از خود چشم به سمت اتاق اندرونی دوخته انگار منتظر کسی است.
جادوگر سفید به شدت خسته و فرسوده شده است؛ شاگردانی که به او کمک کرده اند. هم کم تر از او خسته نیستند، اما کار ادامه می یابد. آن ها با شتاب ظرف ها و شمع ها را از روی میز بر می دارند. میز را هم بر می دارند و به جایش مبل راحتی می گذارند که جادوگر روی آن می نشیند. شاگردان دور تا دورش می ایستند جادوگر که عصا را هنوز به دست دارد چشمانش را می بندد و با کانون مندی زیر ل*ب چیزی می گوید رفته رفته نور دوباره کم می شود. نگاره دیگری پدیدار می شود.
بخشی از اتاق جعفر را نشان می دهد روی نیمکت لم داده و با حالتی از شادمانی و خشنودی از خود چشم به سمت اتاق اندرونی دوخته انگار منتظر کسی است.