به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
تا آن سال موفق نشدم که چیزی در هیچ کجا و از هیچ کسی پیدا کنم که بتواند به شکلی منطقی و هماهنگ حتی بر روی یک جنبه از این پرسش نور بتاباند ناگفته نماند که نخست آن عامل نا آرام و بی قرار کننده ای که هدفی را به طور خودکار به من یاد آوری می کرد که برای خود مشخص کرده بودم پیوسته در کمابیش تمامی حالات روانی در وجودم فعال بود؛ دوم طبیعت بزرگ به شکل نیک خواهان های بالا ترین درجه فهم و دریافت دستیابی پذیر برای مردم را به تمام خانواده و به ویژه من بخشیده بود و این نه تنها آرای من که آرای شمار بالایی از افرادی است که در تماس با آن ها قرار گرفتم؛ سوم از کودکی در میان گنجایش های ،دیگر گنجایشی به ویژه در من رشد یافت که به یاری آن می توانم مقدس ترین اهداف و نیت های مردمان را از آن ها بیرون بکشم و چهارم بنا به شرایط خاص زندگی ام این امکان را داشتم که به به اصطلاح «الهی ترین الهی» تمامی سازمان های هر مسی مانند انجمن ها، حزب ها، اتحادیه ها و جمعیت های دینی، فلسفی، نهان ،گرایانه سیاسی و عرفانی که در دسترس افراد معمولی نبودند دسترسی داشته باشم و بتوانم با مردمان بی شماری که در مقایسه با دیگران مراجع واقعی ،بودند گفت وگو و داد و ستد آرا کنم.

هر چند تا آن زمان موفق به روشنگری هیچ چیز نشدم هرگز این امید را از دست ندادم که در جایی و زمانی سرانجام با افرادی برخورد خواهم کرد که اندیشه ها و ملاحظاتی را برای من توضیح دهند یا حالت ذهنی من را به سوی آن ها رهنمون سازند که بتوانند در حل روشن و رضایت بخش این پرسش مرگ بار برای من به من یاری رسانند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
زندگی به این شکل تا آن سال یعنی جذب تمامی تأثیرات بیرونی که کمابیش تنها به این شیدایی روانی من مربوط می شد و تجربه درونی آن ها و سرگرم کردن بیرونی خود با پیشه ها و کار های دستی گوناگون به قصد در آوردن نان شب از سویی و از سوی دیگر زبر دستی یافتن در هر گونه صنعت و پیشۀ مردمی که برایم نا آشنا بود بنا گنجایشی که از کودکی در من درونزادی ،بود، ولی بیش تر به قصد سازگار کردن خود به شکلی هم ساز با شرايط خاص لحظه شرایطی که برای دستیابی به هدف درونی ،خود اغلب تغییر می دادم تا سرانجام در آن سال به این نتیجه رسیدم که امکان رسیدن به آن چه در جست و جویش بودم در میان هم روزگارانم به هیچ رو وجود نـداشت و بنابراین روزی بر آن شدم تا همه چیز را رها کرده و برای مدت زمان معینی در انزوای کامل به سر برم به دور از تمامی تجلیات دنیای بیرونی و بکوشم تا به یاری اندیشه ورزی فعال یا در خود به آن برسم و یا راه های تازه ای برای پژوهش های بارور خود بیابم.

این ماجرا در دوران سکونت ام در آسیای مرکزی روی داد زمانی که در پرتو معرفی آرایشگری خیابانی که بر حسب تصادف به او بر خوردم و دوستان خوبی برای هم شدیم به شکلی اتفاقی به خانقاهی دسترسی یافتم که در میان پیروان دین محمدی پر آوازه بود و من خود را به دستان میهمان نواز آن برادران خوب سپاردم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
یک بار به دنبال گفت و گویی با برخی از برادران این خانقاه در بارهٔ سرشت و کیفیت ایمان ،مردمی و پیامد های کُنش تکانه آن روی مردم تحت تأثیر این گفت وگو بیش تر به این خاطر جمعی رسیدم که باید به تصمیم خود جامه عمل می پوشاندم و بی درنگ در همان خانقاه از این فرصت سود می جستم.
با پیشه کردن انزوا از همان غروب، خود را در حالت لازم گذاشتم و به شکلی گران بار شروع به مراقبه روی وضعیت و راه و روش آتی خود کردم.
با پیروی از روش دیگر جا افتاده تمامی راز آموزان آن شاخه دانش که «قوانین ژرف اندیشی» نامیده میشود که در این نمونه بیش تر عبارت بود از یاد آوری و باز بینی تمامی باور های راسخ قطعی موجود درباره آن ،موضوع رویارو کردن واقعیت های مسلم متفاوتی را که خود درک و دریافت کرده بودم با همه گونه پنداشت ها و گمانه زنی هایی شروع کردم که از مراجع متفاوتی شنیده بودم که در مقایسه با دیگران به راستی از شناخت و دانش بالایی بهره مند بودند و به سطحی از وجود هم طراز با این شناخت و معرفت رسیده بودند.

در نتیجه پیگیری این روش به مدت سه روز در حالی که به هیچ نتیجه گیری مشخصی نرسیدم بیش تر و بیش تر خاطر جمع شدم که پاسخ هایی که در جست و جویشان بودم و در کلیت خود شاید می توانست نوری بر این پرسش حیاتی ام بتاباند تنها در حوزه «اندیشه ورزی - زیر خود آگاه «مردمی دسترس پذیر است البته صورتی که دسترسی به آن وجود داشته باشد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
سپس به این خاطر جمعی هم رسیدم که برای این منظور ناگزیر باید شناخت خود را از تمامی ریزه کاری های شکل گیری و ساز ودکار تجلى روان کلی مردمی کامل کنم.

با رسیدن به این نتیجه گیری قطعی، بار دیگر به مدت چند روز و به شيوه مأنوس خود کمابیش بدون گسست درباره کار هایی اندیشیدم و اندیشیدم که برای آفریدن شرایط لازم و خرسند کننده این دنیایی برای شدنی کردن مطالعه این مشکل نامنتظره ناگزیر بود.

هنوز برده کامل این اندیشه ها و مراقبه ها بودم که آن خانقاه را ترک گفتم و بار دیگر دوره گردی های خود را این بار با هیچ نقشه ای برای کار از سر گرفتم در جریان این سفر های قند هاری خود از این جا به آن جا همراه با باز اندیشی پیوسته در این باره سرانجام نقشه ای مقدماتی در ذهن کشیدم.

با تعطیل و انحلال تمامی کار و بار های خود و بسیج تمامی امکانات مادی و غیر مادی، خود گردآوری نوشته ها و دانسته های گفتاری در باره شاخه ای از دانش ها را شروع کردم که در دوران باستان بسیار رشد یافته بود و هنوز در میان برخی از اقوام آسیایی باز مانده و به آن مِه کِنِس Mehkeness می گفتند نامی که به معنای «باز کستادن مسئولیت است و تمدن امروز با بخش بسیار ناچیزی از آن با نام «هیپنوتیسم» آشنا است در حالی که برای من تمام نوشته های موجود در این باره به اندازۀ پنج انگشت دستم دیگر آشنا بود.

با گرد آوری هر آن چه می توانستم به خانقاهی رفتم که آن هم در آسیای مرکزی بود و در گذشته هم در آن جا اقامتی داشتم و با مأوا گزیدن در آن جا تمام وقت خود را به مطالعۀ موادی گذراندم که در دسترس داشتم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
پس از دو سال مطالعه نظری همه سویۀ این شاخه از علوم زمانی که لازم شد برخی از ریزه کاری های ضروری را در عمل بسنجم که بیش تر به کارکرد حوزهٔ زیر خود آگاه مردمی مربوط می شد و هنوز به اندازه کافی از لحاظ نظری روشن نبودند، بر آن شدم «درمانگر» بیماری ها و بد سرشتی های گوناگون شوم و نتایج مطالعات نظری خود را روی آن ها به کار برده و البته هم زمان درمانشان هم بکنم.

این به مدت چهار یا پنج سال تنها دل مشغولی و تجلیام بر پایهٔ سوگندی جوهری بود که کار و تكيلفام به من تحميل می کرد و عبارت بود از ارائۀ کمک وجدانانه به دردمندان به کار نبردن دانش و توانایی به درد بخور خود در آن قلمرو از دانش به جز به منظور کندوکاو و پژوهش و به کار نبردن آن برای اهداف شخصی یا خود مدارانه به این ترتیب نه تنها به نتایج به درد بخور بی سابقه ای رسیدم که همتایی تا به امروز نداشته بلکه هر آن چه لازم بود را هم کما بیش روشن کردم.

در مدت کوتاهی، ریزه کاری های زیادی را کشف کردم که می توانست به حل همان پرسش حیاتی و همین طور واقعیت های مسلم کناری یاری رساند که به سختی پ وجودشان را حدس می زد در عين حال خاطر جمع شدم که ریزه کاری های کناری دیگری را
که برای روشن گری نهایی این پرسش لازم بود باید نه تنها در حوزه اندیشه ورزی زیر خودآگاه ، مردمی بلکه در جنبه های گوناگون تجلیات حالت آگاهی بیداری اش جست وجو کنم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
با رسیدن به این نتیجه قطعی هر از گاه دوباره اندیشه ها مانند چند سال پیشتر به ذهنام یورش می آورد گاه به شکلی خودکار گاهبا رهبری آگاهی - اندیشه هایی در پیوند با راه های سازگار کردن خود با شرایط زندگی معمولی که برای من وجود داشت با این دید که بتوانم سرانجام این پرسش را که دیگر جزئی ماندگار و جدایی ناپذیر وجودم شده بود به طور قطع برای خود روشن کنم.

این بار باز اندیشی هایم که به شکلی دوره ای هنگام دوسال سرگردانی در قاره های آسیا، اروپا و آفریقا به سراغم می آمد، به ایــن تصمیم گیری رسید که از شناخت و معرفت استثنایی خود در باره دانش های فرا طبیعی و همین طور زبردستی خود در تولید «ترفند های گوناگون در قلمرو این به اصطلاح «دانش ها برای مردمان مدرن سود جویم و در این قلمرو های علم ماب به قول معروف استاد - آموزگار شوم.

باید بگویم که دلیل اصلی برای این تصمیم رسیدن به این واقعیت مسلم بود که در آن زمان، روان پریشی خاصی به شدت در میان مردمان همه گیر بود که همان طور که از مدت ها پیش روشن شده بود به شکلی دوره ای به درجه بالایی می رسید و از سوی کسانی متجلی می شد که خود را به پای انگاره های تأثر انگیز» گوناگونی در این حوزه های مردم مآبانۀ دانش و معرفت می ریختند که در عصر های گوناگون نام های متفاوتی داشته و امروزه «نهان گرایی» «تئوسفی گرایی»، «روح گرایی احضار (روح) و این و آن نامیده می شود.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
از لحظه ای که این تصمیم گرفته شد، تمامی گنجایش ها و توجه خود را به پای این گذاشتم تا با افرادی تماس بگیرم که از یکی از این سازمان های گسترده ،بودند و اعضای آن ها می کوشیدند با مطالعه این یا آن یک از دانش های یاد‌ شده به نتایج خاصی دست یابند.

شرایط بعدی زندگی آن قدر برایم جور بود که در کم تر از شش ماه نه تنها با شمار زیادی از این افراد تماس گرفتم، بلکه حتی در مقام یک «استاد» و راهنما در برانگیختن پدیده های فراسو در به قول خودشان «محفلی» بسیار بزرگ پذیرفته شدم.

پس از سازگار کردن خود با آب و هوای رسالت تازه ام در میان اعضای «محفل یاد شده و حتی خانواده های آن ها به «استاد» دانش و معرفت فرا طبیعی پرآوازه شدم در زمان اجرای این به اصطلاح «تجلیات» در قلمرو فراسو که در حضور شمار بالایی از اعضای یکی از سازمان های بی شماری پیش برده می شد که در آن زمان مانند امروز در سراسر زمین یافت میشوند و من به آن ها «کارگاه های تكامل روان پریشی می گویم؛ شروع به مشاهده و مطالعه تجلیات این «خوکچه هندی های « آموزش دیده ای در زمان بیداری شان کردم که آزادانه این جا آن جا می رفتند که تقدیر برای آزمایش به من وا گذاشته بود.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
ادامه ...


هر چند با شروع سومین سال این فعالیت دیگر در میان اعضای سه «کارگاه بزرگ مستقل از این دسته اقتداری به دست آورده بودم که خود دست مایه بزرگی برای مشاهداتم بود و با وجود این واقعیت که می توانستم هر شماری از آن ها را که می خواستم در دسترس داشته باشم با این حال ناگزیر شدم از همۀ آن ها چشم بپوشم و «محفل» خود را بنا به اصولی به کلی تازه با کارکنانی سازمان دهم که خود به ویژه بر می گزیدم.

این تصمیم را بیش تر از آن رو گرفتم که با برخورد با شمار بسیار بالایی از افرادی که به طور معمول چنین محافلی را میسازند به این واقعیت مسلم رسیدم که کسانی که در این انجمن ها گرد می آیند در کل از سه یا چهار «گونه» معین بودند در حالی که - برای مشاهده تجلیات روان مردمی در حالت بیداری لازم بود به نمایندگان 28 مقوله «گونه ها که روی زمین هستی دارند و شمارشان در دوران باستان مشخص شده بود، دسترسی داشته باشم.

با اجرای این نقشه با تلاشی عظیم و فرا مردمی و البته صرف هزینه های بسیار سنگین سه گروه کوچک از گونه های متفاوتی را که توانسته بودم در جریان سه سال گردآوری کنم، در شهر های مختلف سازمان دادم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
در سال دوم هستی این گروه هایی که خود سازماندهی می کردم با رسیدن به این نتیجه که در شرایطی که چیره بود نمی توانستم نمایندگان تمامی گونه ها را برای مدت زمانی در دسترس داشته باشم که برای مشاهداتم لازم بود، در حین ادامه رهبری این گروه ها و
مشاهده و مطالعه موادی که در دسترس داشتم از سویی و از سوی دیگر به رضایت و خشنودی رساندن کسانی که شوق و ذوق کنجکاوی به شدت در روانشان ریشه دوانده بود، آن هم با تمام وجدان و نابود کردن بی طرفانه تمامی توهمات و آرمان های نادرست گذشته در دیگرانی که آمادگی و استعداد دست یافتن به «وجود» واقعی که شایسته تمامی مردمان است به کلی از وجودشان رخت بر نبسته بود و به این ترتیب آماده کردن دستیارانی برای کار های آتی خود، به هر طریقی دوباره به شکلی دوره ای شروع به تأمل کردم تا امکان آفریدن شرایطی را بیابم که به من اجازه دهد تا سرانجام این نیاز خود را که به شکلی خارق العاده و بر حسب تصادف در من پدید آمده بود بر آورده کنم.

این سنجش های دوره ای سرانجام مرا به بنیان گذاری نهادی راهنمایی کرد که دیر تر با نام نهاد تکامل هماهنگ مردمی بنـا بـه سیستم گورجیف هستی یافت.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,468
مدال‌ها
11
سکه
22,369
بومی که به اصطلاح زمینۀ این تصمیم شد، این ملاحظه بود که با این سازمان همگانی که برنامۀ بسیار گسترده ای داشت و کمابیش تمامی کنجکاوی های زندگی امروز را در بر می گرفت می توانم - به جز گونه هایی که در گذشته بیش تر دیده بودم - تمامی گونه های دیگر را هم که در مشاهدات پیشین خود در دسترس نداشتم دور هم گرد آورم.

حال با پیش کشیدن انگیزه های خود برای آن تصمیم در این کتاب کوچک که بر بنیان تکانه های درونی بی ریایی و بی طرفی استوار بود لازم است دربارۀ تداعی های ذهنی و عاطفی ای سخن گویم که در سراسر کلیتام جریان داشت و در کل به این تصمیمی شکل بخشید که با وجدانم هماهنگی کامل داشت.

در پایان باز اندیشی های آن زمان خود که در نتیجه شان سرانجام قاطعانه تصمیم به گشایش این نهاد همگانی ،گرفتم، وقتی مانند موارد همانند گذشته آن تکانه غریبی در کلیتام پدید آمد که مناسب فردیت ام است و به طور خودکار من را وا می دارد تا همیشه هر کار و تكليف تازه در زندگی را از دیدگاه دادگری عینی هم کندوکاو کنم خرد ورزی هایی که برای خود می کردم از این قرار بود:

سود جستن از کسانی که علاقه خاصی به نهادی نشان می دادند که بر بنیاد اهداف بسیار شخصی خود نهاده بودم بی تردید از سوی اطرافیان، تجلی خود مداری» دیده میشد اما در عین حال کسانی که با این نهادی که من بنیاد نهاده ،بودم ارتباط داشتند، از جمله کسانی که در گذشته به آن ها اشاره و خاطرنشان کردم که آمادگی و استعداد داده ها و آماده کردن خاکی در وجودشان برای پیدایش تکانه «وجدان عينى و شکل گیری به اصطلاح پروای «جوهری که شایسته تمامی مردمان است - هنوز به کلی از وجودشان رخت بر نبسته بود، تنها از این راه می توانستند از نتایج دانش و معرفتی سود ببرند که من بنا به شرایط استثنایی زندگی خود گرد آورده بودم و تمامی جنبه های واقعیت و حقیقت عینی را در بر می گرفت.
 
بالا