به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
تکامل خوردنی ها


مردم کارخانه ای سه طبقه است. گفتیم سه گونه خوردنی وجود دارد که از سه در متفاوت وارد می شوند. نخستین گونه خوردنی چیزی است که ما معمولا به آن خوراک می گوییم: نان، گوشت و این و آن هر گونه خوردنی یک "دو" است. در ارگانیسم "دو" به نت های دیگر می رسد. هر دو این امکان را دارد که در معده به "ر" دگرگون شود، معده جایی است که خوردنی ها ارتعاشات و غلظتشان را تغییر می دهند تا به "ر" دگرگون شوند. این مواد به شکلی شیمیایی دگرگون می شوند، با هم در می آمیزند و از راه آمیزه های خاصی به "ر" می رسند. "ر" هم این امکان را دارد که به "می" برسد. اما``می`` نمی تواند به خودی خود تکامل یابد، اکتاو دوم به "می" اکتاو نخست کمک می کند تا به ``فا``برسد، و پس از آن به تکامل خود ادامه دهد. در همین نقطه، اکتاو دوم نیز نیازمند کمک از اکتاو بالاتر است، از نتی متعلق به اکتاو سوم، یعنی از گونه سوم خوردنی - اکتاو "تأثيرات" - کمک می گیرد.

به این ترتیب، اکتاو نخست به "سی" تکامل می یابد. ماده نهایی که ارگانیسم مردمی می تواند از آنچه که همیشه خوراک نامیده می شود، تولید کند، همین سی است، برای همین تکامل یک تکه نان به "سی" می رسد. اما "سی" نمی تواند در مردم معمولی بیشتر تکامل یابد. اگر "سی ``می توانست تکامل یابد و به اکتاو تازه برسد، می شد کالبد تازه ای در تن مان بسازیم. این نیازمند شرایط خاص است. مردم به تنهایی نمی تواند مردم تازه ای بشود؛ برای این منظور به آمیزه های درونی خاصی نیاز است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
بلوری شدن


وقتی چنین ماده خاصی به اندازه کافی انباشته می شود، اگر بیش از مقدار معینی به آن افزوده شود، ممکن است شروع به بلوری شدن کند، همان طور که نمک در آب شروع به بلوری شدن می کند اگر مقدار معینی از آن، به آب افزوده شود. وقتی مقدار زیادی مادۂ لطیف در مردم انباشته شود، لحظه ای فرا می رسد که کالبد تازه می تواند شکل بگیرد و در او بلوری شود: "دو" اکتاو تازه، اکتاوی بالاتر، به این کالبد، اغلب کالبد اختری گفته میشود و تنها می تواند از این ماده خاص شکل بگیرد و ناخودآگاه پابه هستی بگذارد. در شرایط معمولی، این ماده می تواند در ارگانیسم تولید شود، اما مصرف شده و بیرون ریخته می شود.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
راه ها


برای ساختن این کالبد در مردم که هدف تمامی دین ها و مکتب ها، هر دینی راه خاص خود را دارد، اما هدف یکی است. راههای فراوانی در جهت دست یافتن به این هدف وجود دارد. من حدود دویست دین را مطالعه کرده ام، اما اگر قرار باشد آنها را طبقه بندی کنیم من می گویم که تنها چهار راه وجود دارد. مردم را به صورت آپارتمانی با چهار اتاق به خیال درآورید. اتاق اول بدن فیزیکی مان است و با کالسکه در نمونه دیگری که آوردم هم خوانی دارد. اتاق دوم، مرکز عاطفی یا اسب است؛ اتاق سوم، مرکز اندیشه، یا راننده؛ و اتاق چهارم، ارباب.

هر دینی می فهمد که ارباب آنجا نیست و به دنبالش می گردد. اما ارباب می تواند تنها وقتی که کل آپارتمان چیده شده است، آنجا باشد. پیش از آنکه بازدید کنندگان از راه برسند، تمام اتاقها باید چیده شده باشند. هر کس این کار را به شیوه خود پیش می برد. اگر کسی ثروتمند نباشد، وسایل هر اتاق را تک تک و کم کم می خرد. برای چیدن اتاق چهارم، نخست باید وسایل سه اتاق دیگر را چید. چهار راه بنا به نظمی که هر کدام از آن سه اتاق چیده شده اند، با هم تفاوت دارند. اولی با چیدن اتاق اول شروع می کند و ...
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
راه چهارم


راه چهارم راه هایدا یوگاست. به راه یوگی می ماند، اما در عین حال چیزی متفاوت دارد. مانند یوگی، هایدا یوگی هر چیزی را که بتواند مطالعه می کند. اما راه هایی که برای دانستن در اختیار دارد بیش از یوگی معمولی است. در خاورزمین رسمی وجود دارد: اگر من چیزی بدانم، آن را تنها به بزرگترین پسرم می گویم، به این ترتیب، رازهای خاصی انتقال می یابد، و کسانی که بیرون آنها هستند نمی توانند آنها را بیاموزند. از صد یوگی شاید تنها یکی این رازها را بداند. نکته این است که گونه ای شناخت و دانش آماده شده ای وجود دارد که می تواند به سرعت کار بیفزاید تفاوت چیست؟ نمونه ای می آورم. بیایید فرض کنیم که برای به دست آوردن مادهای خاص، یوگی باید به یک تمرین تنفسی بپردازد. می داند که باید دراز کشد و برای مدتی نفس بکشد. از این گذشته، یک هایدا یوگی تمام چیزهایی را که یک یوگی می داند، می داند و مانند او کار می کند.

اما "هایدا یوگی" دستگاه خاصی دارد که به کمک آن می تواند از هوا عناصری را برای بدنش جذب کند. یک "هایدا یوگی" در زمان صرفه جویی می کند چون این رازها را می داند.

یوگی پنج ساعت، "هایدایوگی" یک ساعت وقت صرف می کند. دومی از شناخت و معرفتی که یوگی ندارد سود می جوید. یوگی کاری را در یک سال می کند که "هایدایوگی" در یک ماه و در مورد همه چیز همین است. تمام این راهها یک چیز را هدف می گیرند دگرگونی به کالبدی "سی" تازه در درون. درست همان طور که مردم کالبد اختری اش را با روندی منظم که بنا به قانون است می سازد، می تواند کالبد سومی هم در خودش بسازد و شروع به ساختن کالبد چهارم کند. هر کالبد در درون دیگری پا به هستی می گذارد می توان آنها را از هم جدا کرد و روی صندلی های متفاوتی نشست.

تمام راهها، تمام مکتب ها یک هدف واحد دارند، همیشه برای یک چیز تلاش کنند. اما کسی که به یکی از راهها پیوسته ممکن است آن را متحقق نسازد. راهب ایمان دارد و گمان می برد مردم می تواند تنها از آن راه موفق شود آموزگارش به تنهایی هدف را می شناسد، اما به عمد به او نمی گوید، زیرا اگرذشاگردش از آن باخبر شود، به اندازه کافی کوشش نمی کند. هر راه نظریه های خود را دارد، شواهد خود را دارد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
ماده در همه جا یکی است، اما پیوسته تغییر جا می دهد و وارد آمیزه های تازه می شود. از غلظت یک سنگ تا لطیف ترین ماده، هر یک تراوشات خود را دارد، جو خود را؛ همه چیز یا می خورد یا خوراک می شود. هر چیز، چیز دیگری را می خورد؛ من شما را می خورم، شما او را می خورید و این و آن هر چیز درون مردم یا تکامل می یابد و یا به حالت آغازین بازمی گردد. هر تمامیتی چیزی است که بدون بازگشت به حالت آغازین، مدتی عمر می کند.
هر ماده ای خواه ارگانیک و خواه غیرارگانیک، می تواند یک تمامیت باشد.

دیرتر، می بینیم که همه چیز ارگانیک است. هر تمامیتی تراوش می کند، مادهای خاص را بیرون می فرستد. این به همان اندازه در مورد زمین درست است که در مورد مردم و میکروب. زمینی که روی آن زندگی می کنیم، تراوشات خود را دارد، جو خود را، سیاره ها هم تمامیت هایی اند، آنها هم تراوشاتی دارند، مانند خورشید، از راه ماده مثبت و منفی شگلهای تازه ای از تراوشات خورشید به وجود می آیند. نتیجه یکی از این آميزشها زمین هاست تراوشات هر تمامیتی کرانه های خود را دارد، و بنابراین هر مکانی غلظت متفاوتی از ماده دارد. پس از هر آفرینشی، هستی ادامه می یابد، درست مانند تراوشات، اینجا روی این سیاره، تراوشات زمین، سیاره ها و خورشید را داریم اما تراوشات زمین تا کرانه معینی می رود و فراسوی آن کرانه، تنها تراوشاتی است که از خورشید و سیاره ها می آیند، اما نه از زمین، در منطقه تراوشاتی که از زمین و ماه می آیند، ماده غلیظ تر است؛ بالای این منطقه، ماده لطیف تر است. تراوشات بنا به امکاناتشان به درون همه چیز نفوذ می کنند. به این ترتیب به مردم می رسند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
به جز خورشید ما، خورشیدهای دیگری وجود دارد. درست به همان سان که تمام سیاره ها را در یک گروه گذاشتم، حال تمام خورشیدها و تراوشاتشان را در یک گروه می گذارم، دورتر از آن را ما نمی توانیم ببینیم، اما از راه برهان می توانیم از دنیا با نظم عالیتری سخن گوییم. برای ما این آخرین نقطه است. این دنیا هم ترواشات خود را دارد. بنا به قانون سه، ماده پیوسته وارد آمیزشهای گوناگون می شود، غلیظ تر شده، با مواد دیگر برخورد می کند و باز هم غلیظ تر می شود و به این ترتیب تمام خواص و امکاناتش تغییر می کند. برای نمونه، در حوزه های عالیتر، هوشمندی در قالب ناب وجود دارد، اما هر چه پائین تر می آید از هوشش کاسته می شود.

هر تمامیتی هوشمندی خود را دارد، یعنی دارای هوشمندی بیشتر یا کمتر است. اگر غلظت مطلق را یک بگیریم، غلظت بعدی سه است، یا سه بار غلیظ تر است، زیرا در خدا، مانند هر چیز دیگری، سه نیرو وجود دارد. قانون در همه جا یکی است. غلظت ماده بعدی سه برابر غلظت دومی و شش برابر غلظت مادۀ نخست است. غلظت ماده بعدی 12 و در جای خاصی 48 است. معنایش این است که این ماده 48 بار سنگین تر است، 48 بار هوش کمتری دارد و این و آن، حال در صورت دانستن محل ماده، می توانیم از سنگینی آن سخن گوییم. یا اگر سنگینی آن را بدانیم، می توانیم بفهمیم که این ماده از کجا می آید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
نیویورک

20 فوریه 1924 (1 اسفند 1303)


بی طرفی ناممکن است، حتی وقتی چیزی جریحه دارتان نکند. این قانون است، روان مردمی به این گونه است. دیرتر در باره کمرویی و شرم و دلیلش گفت و گو تا آن زمان آن را به این صورت قالب بندی می کنیم:

1) ماشین مردمی چیزی دارد که به آن اجازه نمی دهد، بی طرف بماند، یعنی با آرامش و به شکلی عینی خردورزی کند، بی آنکه وجودش جریحه دار شود.

2) گاه این امکان وجود دارد که با تلاشهایی خاص خود را از این خصلت آزاد کنیم. با در نظر گرفتن نکته دوم، از شما می خواهم هم اکنون این آرزو را بکنید، و این تلاش را در پیش گیرید تا گفت وگویمان شبیه تمام گفت و گوهای دیگر در زندگی معمولی نشود، یعنی آب در هاون کوبیدن صرف، بلکه هم برای شما و هم من بارور باشد. گفت و گوهای عادی را آب در هاون کوبیدن نامیدم و به راستی بیایید به شکلی گرانبار در باره گفت و گوهای بسیاری بیندیشیم خود بپرسید، به درون خود بنگرید - آیا هیچکدام از آن گفت و گوها به جایی رسیده است؟ آیا چیزی را با همان اطمینان و بدون هیچ تردیدی می دانید که می دانید دو دوتا چهارتا می شود؟ اگر با راستگویی و صداقت در خود بگردید و راستگویانه به این پرسش پاسخ دهید، خواهید گفت که آنها به جایی نرسیده اند. بنابراین عقل سلیم مان می تواند از تجربه گذشته نتیجه بگیرد که چون این شیوه گفت وگو تاکنون به جایی نرسیده، در آینده هم به جایی نمی رسد حتی اگر کسی صد سال هم زندگی کند، به همین نتیجه می رسد. بنابراین، باید به دنبال علت آن گشت و در صورت امکان تغییرش دارد. پس هدف ما این است که علت آن را بیابیم؛ بنابراین از نخستین گامها می کوشیم شیوه گفت وگویمان را تغییر دهیم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
آخرین بار، اندکی در باره قانون سه گفت و گو کردیم. گفتم که این قانون در همه چیز و در همه جاست. در گفت و گو هم یافت می شود. برای نمونه، هنگام گفت وگو، یک نفر تایید و دیگر نفی می کند. اگر گفت و شنود نکنند، چیزی از آن تأييدها و نفي ها بیرون نمی آید. اگر گفت و شنود کنند، نتیجه تازه ای به دست می آید، یعنی دریافتی تازه که مانند دریافت کسی که تأیید یا انکار می کرده نیست. این هم یک قانون است، زیرا نمی توان گفت که گفت و گوهای گذشته تان در کل هیچ وقت نتیجه نداشته است. نتیجه ای در کار بوده، اما این نتیجه برای شما نبوده است، بلکه برای چیزی یا کسی بیرون شما به بار آمده است.

اما حالا ما از نتایج در خودمان حرف می زنیم، یا از آنهایی که آرزو داریم در خود داشته باشیم. پس به جای آنکه این قانون از راه ما، بیرون ما کار کند، آرزو داریم که آن را به درون مان ببریم و به خدمت خودمان درآوریم. و برای آنکه به چنین چیزی دست یابیم، تنها لازم است میدان کار این قانون را تغییر دهیم خواهم کاری را که تاکنون هنگام تأیید، انکار و گفت و شنود با دیگران کرده اید، حالا برای خودتان بکنید، تا نتایجی که می گیرد، هر چند ممکن است عینی نباشد، همانطور که تاکنون نبوده اند، بلکه ذهنی فردی باشد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
اسنتوکی
(1297) 1918


همه چیز در دنیا مادی است و همه چیز در جنبش است و پیوسته دگرگون می شود. جهت این دگرگونی و تغییر شکل از لطیف ترین ماده به زمخت ترین است و به عکس. میان دو کرانه، درجه های بسیار گوناگون غلظت ماده را داریم. از این گذشته، این دگرگونی ماده به شکلی یک نواخت و متوالی جریان می یابد. در نقطه هایی در تکامل، انگار ایست ها و ایستگاه های انتقالی وجود دارد. این ایستگاه ها همه چیز است که می توان از ارگانیسم و موجود زنده به مفهوم گسترده به آنها گفت تا خورشید، زمین، مردم و میکروب. این ایستگاه ها، دستگاههای یکسوسازی است که ماده را هم در حرکت بالارونده که لطیف تر می شود تغییر شکل می دهد، و هم در حرکت پائین رونده در جهت غلظت بیشتر. این دگرگونی کاملا به شکلی مکانیکی روی می دهد.

ماده همه جاست، اما در سطوح متفاوت ذغلظت متفاوتی دارد. برای همین، هر ماده ای جای خود را در مقیاس کلی ماده دارد و از روی آن می توان گفت که در مسیر لطیف تر شدن است یا غلیظ تر شدن. یک سوسازها تنها از لحاظ مقیاس با هم تفاوت دارند. مردم به همان اندازه ایستگاه انتقال است، که برای نمونه زمین یا خورشید؛ همان روندهای مکانیکی را در خود دارد. همین دگرگونی در مورد دگرگونی شکلهای عالیتر ماده به شکلهای پست تر و به عکس هم درون آن روی می دهد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
دگرگونی مواد در دو جهت که تکامل و بازگشت به حالت آغازین نامیده می شود، نه تنها در طول مسیر اصلی از لطيف مطلق به زمخت مطلق و به عکس جریان دارد، بلکه در تمام ایستگاه های میانی، در تمام سطوح، شاخه هایی به این سو و آن سو می دهد. ماده ای که کلیتی به آن نیاز دارد از سوی آن جذب و به این ترتیب یا به تکامل آن کلیت یاری می رساند و یا به بازگشتش به حالت آغازین، هر چیز، چیز دیگری را جذب می کند، یعنی می خورد، و خود نیز به صورت خوراک خدمت می کند. این معنای دادوستد متقابل است. این دادوستد متقابل در همه چیز روی می دهد، هم در مواد ارگانیک و هم غیرارگانیک.

همان طور که گفتم، همه چیز در جنبش است. هیچ جنبشی یک خط مستقیم را دنبال نمی کند، بلکه همزمان در دو سو حرکت می کند، گردش به دور خود و افتادن به نزدیک ترین مرکز ثقل، این قانون هبوط است که معمولا به آن قانون جنبش می گویند.

این قوانین همگانی در گذشته های دور شناخته شده بود. ما بنا به رویدادهای تاریخی به این نتیجه گیری می رسیم که اگر مردمانی آن زمان این شناخت را نداشتند، آن رویدادها پیش نمی آمدند. از دورترین زمانها، مردمان می دانستند چگونه این قوانین طبیعت را به کار برند و به دست بگیرند. این رهبری قوانین مکانیکی به دست مردم جادوست و نه تنها دگرگونی مواد در جهت مطلوب، که ایستادگی یا ستیز با برخی تأثیرات مکانیکی را که بر همین قوانین استوارند، در بر می گیرد.
 
بالا