به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
مردم سه نفر با زبانهای متفاوت، خواستهای متفاوت، تکامل و تربیت متفاوت است؛ اما دیرتر - همه یکی می شوند. تنها یک دین وجود دارد، زیرا در تکامل همه باید برابر باشند. ممکن است از جایگاه یک مسیحی، بودایی، مسلمان شروع کنید و در مسیری کار کنید که با آن خو گرفته اید و از یک مرکز شروع کنید. اما دیرتر بقیه هم باید تکامل یابند. گاه دین به عمد چیزهایی را پنهان می کند، زیرا وگرنه ما نمی توانستیم کار کنیم. در مسیحیت ایمان ضرورتی مطلق است، و مسیحیان باید احساس را در خود رشد دهند؛ و برای آن لازم است تنها روی آن کارکرد کار کرد. اگر ایمان بیاورید، می توانید تمامی تمرینهای لازم را پیش ببرید. اما بدون ایمان نمی توانید به شکل باروری کار کنید.

اگر بخواهید به سوی دیگر اتاق بروید، شاید نتوانید مستقیم بروید، زیرا راه دشواری است. آموزگار این را می داند و می داند که باید به سمت چپ برویم، اما به ما نمی گوید، با وجودی که رفتن به سمت چپ، هدف فردی ذهنی ماست، اما این مسؤلیت ماست که به آن سوی اتاق برویم. در این صورت وقتی به آنجا می رسیم و از دشواری گذشته ایم، باید دوباره هدفی تازه داشته باشیم، ما سه تا هستیم و نه یکی، و هرکدام خواستهای متفاوتی دارد.

حتی اگر ذهنمان بداند چه قدر هدف مهم است، اسب به چیزی جز خوراک اهمیت نمی دهد، برای همین گاهی باید اسب را بازی دهیم و گول بزنیم اما هر راهی هم را که برگزینیم، هدف، تکامل بخشیدن به جان مان است، به تحقق رساندن سرنوشت عالیترمان. ما در رودخانه ای به دنیا آمده ایم که قطره ها منفعل اند، اما کسی که برای خودش کار کند در بیرون منفعل و در درون فعال است. هر دو بنا به قانون زندگی می کنند: یکی از راه بازگشت به حالت آغازین و دیگری به سوی تکامل.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
پرسش : وقتی به "فيلادلفيا" می رسید خوشحال هستید؟

پاسخ : من تنها دو صندلی می شناسم. هیچ صندلی ای ناشاد نیست؛ اینجا شاد است، آن یکی صندلی هم شاد است، مردم همیشه می تواند دنبال صندلی بهتری بگردد. وقتی شروع به جست وجوی صندلی بهتر می کند همیشه به این معناست که سرخورده است، چون اگر خشنود بود، دنبال صندلی دیگری نمی گشت. گاه صندلی اش خیلی بد است، به حدی که دیگر نمی تواند روی آن بنشیند و تصمیم می گیرد که چون جایی که هست خیلی بد است، دنبال چیز دیگری بگردد.

پرسش : پس از "فيلادلفيا" چه اتفاقی می افتد؟

پاسخ : اتفاق بسیار کوچکی در حال حاضر برای کالسکه خیلی بد است که تنها مسافر دارد، همه هر جوری دوست دارند دستور می دهند - هیچ ارباب ماندگاری وجود ندارد. بعد از "فيلادلفيا" ارباب کارها را به دست دارد، اربابی که به جای همه می اندیشد، ترتیب همه چیز را می دهد و مراقب است که همه چیز درست باشد، مطمئنم که برای همه روشن است که بهتر است اربابی داشته باشند.

پرسش : شما بی ریایی را سفارش کردید. من دریافتم که ترجیح می دهم ابلهی شاد باشم تا فیلسوفی ناشاد

پاسخ : تو بر این باوری که از خودت خشنود نیستی. من هل ات می دهم. شما همه بسیار مکانیکی هستید، نمی توانید هیچ کنید، دچار توهم اید. وقتی با یک مرکز نگاه می کنید، به طور کامل در توهم هستید؛ وقتی با دو مرکز، نیمه آزاد هستید؛ اما اگر با سه مرکز نگاه کنید، به هیچ رو نمی توانید در توهم باشید. باید با گردآوری دست مایه شروع کنید. نمی توانید بدون پخت، نان داشته باشید؛ دانش و معرفت آب است، تن، آرد و عاطفه - رنج - آتش است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
تمام این آموزه که پاره پاره داده می شود، باید کنار هم گذاشته شوند، و مشاهدات و کارها باید با آن پیوند داشته باشد. اگر چسبی نباشد، هیچ چیز نمی چسبد.

پریوره، 17 ژوئیه، 1922 و 2 مارس 1923

تمام عواطف ما اندامهای ابتدایی "چیز عالیتری هستند، برای نمونه، ترس می تواند اندام روشن بینی در آینده، خشم، نیروی واقعی شود و ...

پرپوره، 29 ژوئیه 1922

راز توانایی جذب بخش در حال بازگشت به حالت آغازین هوا این است که بکوشید معنا و اهمیت راستین خود را دریابید و معنا و اهمیت اطرافیانتان را... با نگاه به همسایه تان و درک معنا و اهمیت راستینش، و اینکه می میرد دلسوزی و مهری نسبت به او در شما پدید می آید و سرانجام او را دوست خواهید داشت.

نیویورک، 8 فوریه 1931

اگر به دیگران کمک کنید، به شما کمک می شود، شاید فردا، شاید تا 100 سال بعد، اما به شما کمک خواهد شد. طبیعت بدهی های خود را می پردازد. این قانونی ریاضی است و کل زندگی ریاضی است.

پریوره، 12 اوت 1924

با پس نگری، ما تنها دوران سخت زندگی مان را به یاد می آوریم، ونه دوران آرام و صلح آمیز را آخرى، دوران خواب است، اولی کشاکش و در نتیجه زندگی.

پریوره، 12 اوت 1924
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
نیویورک

1مارس 1924 (10 اسفند 1303)

خدا واژه


در سرآغاز هر دینی، وما تأييد هستی خدا واژه و واژه - خدا را می بینیم. آموزه ای می گوید وقتی دنیا هنوز هیچ بود، تراوشاتی بود، خدا واژه بود. خدا واژه، دنیا است. خدا گفت: "بگذار باشد" و پدر و پسر را فرستاد. او همیشه پدر و پسر را می فرستد، و یک بار روح القدس را فرستاد. همه چیز در دنیا از قانون سه فرمان می برد، همه چیز بنا به این قانون پا به هستی گذاشت، آمیزه های اصل مثبت و منفی تنها زمانی می تواند نتایج تازه ای، متفاوت با اولی و دومی تولید کند که نیروی سومی وارد شود. اگر من تأیید کنم، او نفی می کند و گفت و شنود در می گیرد. اما هیچ چیز تازه ای آفریده نمی شود مگر چیز دیگری به گفت و شنود افزوده شود. آن وقت چیزی تازه پدید می آید.

پرتو آفرینش را بگیرید. در بالا مطلق است، خداواژه، که به سه تقسیم شده، خدا پدر، خدا پسر و خدا روح القدس. مطلق بنا به همین قانون می آفریند. تنها در این نمونه، سه نیروی لازم برای تولید تجلی تازه، در خود مطلق است، آنها را از خود بیرون می فرستد، آنها را تراوش می کند. گاه سه نیرو جایشان را عوض می کنند.

سه نیرو یا اصل که از مطلق برمی خیزد تمام خورشیدها را آفریده، یکی از آنها خورشید ماست. هر چیز تراوشات خود را دارد. کنش درونی تراوشات آمیزه های تازه تولید می کند. این اشاره به مردم، به زمین و به میکروب دارد. هر یک از خورشیدها هم تراوش می کند و تراوشات خورشیدها، از راه آمیزه های ماده مثبت و منفی، به شکل بندی های تازه ای شکل می بخشند. نتیجه یکی از این آمیزه ها زمین ماست، تازه ترین آمیزه، ماه مان است. پس از کار آفرینش، هستی و تراوشات ادامه می یابد. تراوشات بنا به امکاناتشان به همه چیز نفوذ می کنند. بنابراین تراوشات به مردم هم می رسند. نتیجه کنش درونی تراوشات، به هم سایی های تازه است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
تفاوت میان فعالیت آفرینش مطلق و کارهای آفرینش بعدی در این است که همان طور که گفتم، مطلق از خودش می آفریند. تنها مطلق اراده دارد؛ تنها او سه نیرو را از خودش بیرون می فرستد. آفرینشهای بعدی مکانیکی جریان می یابد، از راه کنش درونی که بر پایه همان قانون سه استوار است. هیچ کلیت منفردی نمی تواند به تنهایی بیافریند .تنها آفرینش جمعی ممکن است. جهت فعالیت آفرینش مطلق که به سوی مردم جریان دارد، جهت جنبش آنی است. بنا به قانون هفت، تکامل می تواند تنها تا نقطه معینی ادامه یابد. ما خطی را که از مطلق سرچشمه می گیرد و از ما می گذرد در نظر گرفته ایم. این خط که تنها تا نقطه خاصی می تواند جریان یابد، به ماه مان ختم می شود. ماه آخرین نقطه آفرینش در این خط است.

نتیجه چیزی مانند نردبام است، و ماه قاعده این نردبام است. نقطه های اصلی این خط آفرینش عبارت است از: مطلق، خورشید، زمین، و آخرین نقطه ماه، میان چهار نقطه سه اکتاو وجود دارد: مطلق - خورشید خورشید - زمین؛ زمین - ماه. هر کدام از این نقطه ها یک "دو" است. میان آنها در سه نقطه انگار سه ماشین قرار دارد که کار کردش این است که "فا" به "می" برسد.

در هر اکتاو کیهانی شوکی باید از بیرون به "فا" وارد شود، و شوک در "سی" از درون "دو" می آید. از این راه، بازگشت به حالت آغازین از بالا به پائین و تکامل از پائین به بالا جریان دارد. زندگی مردم همان نقشی را بازی می کند که سیاره ها نسبت به زمین، زمین نسبت به ماه و تمام خورشیدها نسبت به خورشید ماه ماده ای که از مطلق می آید هیدروژن است که از ترکیب کربن، اکسیژن و نیتروژن به دست می آید. یک هیدروژن که با هیدروژن دیگر در می آمیزد به گونه دیگری از هیدروژن با کیفیتها و غلظت خود تبدیل می شود.

همه چیز در اداره قانون است. که بسیار ساده است. به شما نشان دادم که چگونه قانون در بیرون کار می کند، حال شما می توانید پیدا کنید که چگونه در شما کار می کند. بنا به قانون، یا می توانید قانون تکامل را دنبال کنید یا قانون بازگشت به حالت آغازین را باید قانون را درون خود بگذارید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
در منظومه مان، ما مانند خداوند - سه تایی - هستیم. اگر آگاهانه سه ماده را دریافت کنیم و بیرون بفرستیم، می توانیم چیزی را که دوست داریم در بیرون بسازیم. این آفرینندگی است. وقتی از راه ما گرفته می شوند، افرینش آفریدگاراست. در این حالت و هر سه نیرو از راه ما متجلی می شود و در بیرون درهم می آمیزد. هر آفرینشی یا می تواند ذهنی فردی باشد یا عینی.

پرسش : عنصر خنثی کننده در زایش مردم چیست؟

پاسخ : گونه ای رنگ که با اصل فعال و منفعل در هم آمیخته؛ این نیز مادی است و ارتعاشات خاصی دارد. تمام سیاره ها ارتعاشات خود را روی زمین تولید می کنند و کل زندگی باارتعاشات سیاره ای که در هر لحظة معين نزدیک ترین به زمین است، رنگین می شود، سیاره ها تراوشات خاصی دارند، و تراوشات هر سياره خاصی وقتی نزدیکترین فاصله را با زمین دارد، از همیشه نیرومندتر است. سیاره ها تأثيرات خاصی را فرامی افکنند، اما هر تأثیر خاص تنها برای مدت کوتاهی با چیزی آمیخته نمی شود. گاه کلیت، ارتعاشات مخصوصی دارد. اینجا هم، سه اصل باید بنا به قانون با هم هم خوانی داشته باشند، وقتی را*ب*طه شان درست است، بلوری شدن می تواند پیش آید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
(پرسش درباره ماه)

پاسخ : ماه، دشمن بزرگ مردم است. ما به ماه خدمت می کنیم در آخرین سخنرانی در باره کوندابافر شنیدید. کوندابافر نماینده ماه در زمین است. ما مانند گوسفندان ماه هستیم، که تمییزشان می کند، آنها را پروار می کند، پشمشان را می تراشد، و از آن برای اهداف خود نگهداری می کند. اما وقتی گرسنه است، شمار زیادی از آنها را می کشد.

کل زندگی ارگانیک برای ماه کار می کند. مردم منفعل به روند بازگشت به حالت آغازین کمک می کند؛ مردم فعال به تکامل. گزینش با شماست. اما اصلی هم در اینجا وجود دارد در گونه ای از خدمت می توانید امیدوار باشید که کاروباری هم گیرتان بیاید؛ در گونه ای دیگر، چیزهای زیادی دریافت می کنید، اما کاروباری گیرتان نمی آید. در هر دو مورد برده اید، زیرا در هر دو مورد، ما ارباب داریم، ما دردرونمان هم، ماه، خورشید و این و آن داریم، ما یک منظومه کامل هستیم اگر بدانید ماه تان چیست و چه کار می کند، می توانید کیهان را بفهمید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
نیویورک

20 فوریه 1924 (30 بهمن 1303)


همه جا و همیشه تأكید و نفی وجود دارد، نه تنها در افراد که در کل گونه مردمی، اگر نیمی از مردمیت چیزی را تأیید کند، نیمی دیگر آن را انکار می کند. برای نمونه، دو جریان ستیزنده وجود دارد - دین و دانش. چیزی را که دانش تأیید می کند، دین حاشا می کند و به عکس. این قانونی مکانیکی است و نمی تواند چیز دیگری باشد. همه جا و در هر مقیاسی فعال است . در دنیا، در شهرها، در خانواده، در زندگی درونی هر فرد. یک مرکز هر کس تأیید می کند، مرکز دیگری انکار. ما همیشه ذره ای از این دو هستیم.

این قانونی عینی است و همه برده این قانون هستند؛ برای نمونه، من باید برده یا دانش باشم یا دین. در هر صورت مردم برده این قانون عینی است. آزاد کردن خود از آن ناممکن است، تنها کسی آزاد است که در میانه می ایستد. اگر بتواند این کار را کند، از این قانون همگانی بردگی می گریزد. اما چگونه؟ سخت دشوار است ما به اندازه کافی نیرومند نیستیم که پیرو این قانون نباشیم. ما برده ایم. ما ناتوان هستیم. با این حال، امکانی برای آزاد شدن از این قانون وجود دارد؛ اگر آهسته و رفته رفته، اما با پیگری در سویش بکوشیم. از دیدگاه عینی معنایش بی تردید این است که بر خلاف قانون برخلاف طبیعت، رفتار کنیم، به گفته ای دیگر، گناه کنیم، ما توانایی آن را داریم زیرا قانون دیگری از نظمی دیگر وجود دارد؛ خداوند قانون دیگری به ما داده است.

در این صورت برای دست یافتن به آن به چه چیز نیاز است؟ بیایید دوباره نمونه نخست را در نظر بگیریم: دین و دانش، من می کوشم این را با خودم به گفت و شنود بگذارم و هر کس باید بکوشد همین کار را کند.

به این شکل خردورزی می کنم: من مردم کوچکی هستم، تنها پنجاه سال عمر کرده ام و هزاران سال است که دین وجود داشته است. هزاران هزار مردم این ادیان را مطالعه کرده اند و با این حال من آنها را انکار می کنم. از خود می پرسم: "آیا ممکن است که همه آنها احمق و ابله باشند و تنها من باهوش باشم؟" دانش هم همین است. آن هم سالهای سال است که وجود داشته است. فرض کنید من آن را انکار کنم، باز این پرسش پیش می آید: "مگر ممکن است که تنها من باهوشتر از هزاران مردمی باشم که سالیان سال است به مطالعه دانش پرداخته اند؟"
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
اگر بی طرفانه خردورزی کنم می فهمم که می توانم هوشمندتر از یکی دو نفر دیگر باشم اما نه هوشمندتر از هزار نفر اگر مردم به هنجاری باشم و بدون جانبداری و کوته بینی خردورزی کنم، می فهمم که نمی توانم هوشمندتر از میلیونها نفر باشم. دوباره می گویم، من تنها یک مردم کوچک ام. چگونه می توانم دین یا دانش را به نقد کشم؟ پس چه کار باید کرد؟ شروع به این اندیشه می کنم که شاید حقیقتی در آنها نهفته است؛ امکان ندارد همه اشتباه کنند. پس حالا این تکلیف را برای خود می گذارم که بکوشم آنها را بفهمم. وقتی شروع به اندیشیدن و مطالعه بی طرفانه می کنم، پی می برم که دین و دانش هر دو با وجود این واقعیت مسلم که در ستیز با هم هستند، به جا هستند.

اشتباه کوچکی را پیدا می کنم. یکی به یک موضوع می پردازد و دیگری به موضوع دیگری. یا آنها یک موضوع را از دو زاویه متفاوت مطالعه می کنند؛ یا یکی علتها را مطالعه می کند و دیگری معلولهای پدیده واحدی را و برای همین هرگز با هم برخورد نمی کنند. اما هر دو به جاهستند، زیرا هر دو بر پایه قوانینی استوارند که از لحاظ ریاضی دقیق است. اگر تنها نتیجه را در نظر بگیریم، هرگز درنمی یابیم که تفاوت آنها از چه چیزهایی ساخته شده است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,740
مدال‌ها
4
سکه
23,744
پرسش : از چه نظر سیستم شما با فلسفه یوگی ها تفاوت دارد؟

پاسخ : یوگی ها آرامان گرا هستند، ما مادی گرا هستیم. من شک گرا هستم. نخستین رهنمود روی دیوارهای نهاد این است: "هیچ چیز را باور نکنید، حتی خودتان را " من تنها وقتی شواهد آماری داشته باشم، باور می کنم؛ یعنی تنها اگر بارها و بارها به همان نتایج برسم. من برای راهنمایی شدن، مطالعه و کار می کنم و نه باور می کوشم چیزی را به شکل تصویری توضیح دهم، تنها آن را به شکلی لفظی نگیرید، بلکه بکوشید اصول را بفهمید.

جدا از قانون سه، که دیگر با آن آشنایی دارید، قانون هفت را داریم که می گوید هیچ چیز در حالت استراحت باقی نمی ماند؛ همه چیز یا در جهت تکامل حرکت می کند یا در جهت بازگشت به حالت آغازین. تنها نکته این است که هر دو این حرکت ها مرزی و کرانه ای دارند. در هر مسیر تکامل دو نقطه است که نمی توان بدون کمک بیرونی از آنها گذشت. در دو نقطة معين به شوکی افزوده نیاز است که از نیرویی بیرونی سرچشمه می گیرد. همه چیز باید در این دو نقطه هل داده شوند؛ وگرنه نمی تواند به حرکت ادامه دهد. ما این قانون هفت را در همه جا می یابیم - شیمی، فیزیک و این و آن. همه جا همین قانون در همه چیز فعال است.

بهترین نمونه این قانون ساختار گام موسیقی است، بیایید اکتاو موسیقی را برای توضیح به کار بریم. با "دو" شروع می کنیم، میان آن و نت بعدی یک پرده است، و "دو" می تواند به "ر" برسد. به همین سان "ر" می تواند به "می" برسد. اما "می" این امکان را ندارد، پس چیزی بیرونی باید به آن شوک دهد تا به``فا`` برسد. "فا" می تواند به "سل" برسد، "سل" به "لا" "لا" به "سی" اما درست مانند نمونه ``می`` ``سی`` هم نیاز به کمک بیرونی دارد. هر نتیجه ای یک "دو"اس، نه در جریان روند، بلکه به صورت یک عنصر، هر "دو"یی در خودش یک اکتاو کامل است. سازهای موسیقی زیادی وجود دارد که می توانند هر هفت نت را از این "دو" بیرون کشند، هر یک از این هفت تا یک "دو" است. هر واحد هفت واحد در خود دارد و با تقسیم به هفت واحد دیگر می رسد. در تقسیم "دو" ما به "دو"، "ر"، "می" و این و آن می رسیم.
 
بالا