mahban
[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بینالملل]
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
مدیر رسمی تالار
عکاس انجمن
برترین کاربر ماه
ارسالکنندهی برتر ماه
سطح
6
آن زمان که ناتالی را ملاقات کردم، تازه دوره فوق لیسانس را تمام کرده بود و می خواست در سمت روان درمانگر کار کند. او فکر می کرد که هیچگاه نمی تواند به اهداف مالی خود جامه عمل بپوشاند.
یک روز در حین صحبت گفت که همسر سابقش ماتیو که یازده سال پیش از او جدا شده بود، هنوز هزینه هایش را می پردازد. خیلی تعجب کردم؛ ناتالی فقط چند سال با آن مرد زندگی کرده بود و بچه ای هم نداشت.
احساس کردم ناتالی از برملا کردن این موضوع برای من شرمسار و خجالت زده است. به همین دلیل از او پرسیدم، از این که ماتیو مخارجش را تأمین می کند، چه احساسی دارد. او گفت که این موضوع برایش خوشایند نیست، اما در شرایط سختی گرفتار شده است و نمی تواند بدون کمک ماتیو از عهده مخارج خود بربیاید.
طی دو ماه بعد از آن من و ناتالی روی کشف ترس ها و باور عاجزکنند؛ او در مورد این که نمی تواند بدون وجود مردی امور مالی خود را بگرداند، کار کردیم، وقتی به نتیجه رسیدیم، سرانجام ناتالی دریافت که ایمان و اعتماد خود را از دست داده است.
او باور داشت که اگر این پول را از ماتیو نگیرد، در نهایت آواره خیابان ها می شود. ناتالی می دانست که نیازهای مالی او شوهر سابقش را به دردسر انداخته است، اما همچنین می دانست که ماتيو مرد بسیار خوبی ست و هرگز پولش را از وی دریغ نمی کند. کمک های ماتیو فقط بر احساس خود کم پنداری ناتالی می افزود. بی اعتمادی و عدم رضایت ناتالی به تسلیم شدن، او را به پدیده های بسیاری زنجیر کرده و راه شادی اش را بسته بود.
یک روز در حین صحبت گفت که همسر سابقش ماتیو که یازده سال پیش از او جدا شده بود، هنوز هزینه هایش را می پردازد. خیلی تعجب کردم؛ ناتالی فقط چند سال با آن مرد زندگی کرده بود و بچه ای هم نداشت.
احساس کردم ناتالی از برملا کردن این موضوع برای من شرمسار و خجالت زده است. به همین دلیل از او پرسیدم، از این که ماتیو مخارجش را تأمین می کند، چه احساسی دارد. او گفت که این موضوع برایش خوشایند نیست، اما در شرایط سختی گرفتار شده است و نمی تواند بدون کمک ماتیو از عهده مخارج خود بربیاید.
طی دو ماه بعد از آن من و ناتالی روی کشف ترس ها و باور عاجزکنند؛ او در مورد این که نمی تواند بدون وجود مردی امور مالی خود را بگرداند، کار کردیم، وقتی به نتیجه رسیدیم، سرانجام ناتالی دریافت که ایمان و اعتماد خود را از دست داده است.
او باور داشت که اگر این پول را از ماتیو نگیرد، در نهایت آواره خیابان ها می شود. ناتالی می دانست که نیازهای مالی او شوهر سابقش را به دردسر انداخته است، اما همچنین می دانست که ماتيو مرد بسیار خوبی ست و هرگز پولش را از وی دریغ نمی کند. کمک های ماتیو فقط بر احساس خود کم پنداری ناتالی می افزود. بی اعتمادی و عدم رضایت ناتالی به تسلیم شدن، او را به پدیده های بسیاری زنجیر کرده و راه شادی اش را بسته بود.