mahban
[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بینالملل]
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
مدیر رسمی تالار
عکاس انجمن
برترین کاربر ماه
ارسالکنندهی برتر ماه
سطح
6
باز پس گرفتن آنچه که متعلق به ماست
اکنون زمان آن فرا رسیده است که به جست و جوی عمیق تر بپردازیم و مطمئن شویم که میان ما و همسر سابقمان هیچ ارتباطی در هیچ قسمتی باقی نمانده باشد. درست همان گونه که ما جنبه های منفی خود را به شریک زندگی مان فرافکنی می کنیم، می توانیم نور وجود خود را نیز به او بازتاب دهیم. اکثر ما به این دلیل عاشق می شویم که نور وجودمان را که در اختیار خود نگرفته ایم، در دیگری می بینیم. ما در وجود همسر خود بخشی از خودمان را می بینیم که پنهان شده است، آنگاه جستجو را آغاز می کنیم تا آنچه را که باور داریم ما را یکپارچه می سازد، به تسخیر در آوریم.
هنگام آشنایی با دان، از اندیشه های درخشان او و شیوه ای که افکارش را به هم ارتباط می داد هیجان زده شدم و تحت تأثير اشتیاق او برای ایجاد دگرگونی قرار گرفتم. همچنین توجهم به حساسیت دان در مورد دردها و مشکلات مردم جلب شد. برای بازپس گرفتن نیمه روشن وجودم، من باید مطمئن می شدم که درخشش و حساسیت خود و آن بخش از وجودم را که عمیقا خواهان دگرگونی بود، در آغوش کشیده ام. اگر فکر می کردم که دان استعداد یا ویژگی خاصی دارد که من فاقد آن هستم، این موضوع بیانگر آن بود که من این ویژگی را در وجود خودم در آغوش نکشیده ام.
ناگهان دریافتم که من درخشندگی خود را به دان فرافکنی می کنم، زیرا همیشه فکر می کردم که به اندازه کافی باهوش نیستم. به علت مجذوب مردی شده بودم که در بهترین مدرسه درس خوانده، مدارج عالی تحصیلی را طی کرده و جوایز علمی بسیاری دریافت نموده بود. فقط باید متوجه می شدم که من همان نوع هوش و استعداد دان را ندارم، بلکه ذکاوت من از نوع دیگری هست. استعداد دان علمی، اما استعداد من اجتماعی بود که هر دوی اینها ویژگی های ارزشمندی به شمار می آیند. برای بازپس گرفتن نوری که به دان فرافکنی کرده بودم، نیاز داشتم با روش ها و راه هایی آشنا شوم تا بتوانم درخشش خود را ابراز کنم و در آغوش بکشم. با بازپس گیری فرافکنی های خود می توانستم هدایای بی شمار نيمه روشن وجودم را ببینم.
اکنون زمان آن فرا رسیده است که به جست و جوی عمیق تر بپردازیم و مطمئن شویم که میان ما و همسر سابقمان هیچ ارتباطی در هیچ قسمتی باقی نمانده باشد. درست همان گونه که ما جنبه های منفی خود را به شریک زندگی مان فرافکنی می کنیم، می توانیم نور وجود خود را نیز به او بازتاب دهیم. اکثر ما به این دلیل عاشق می شویم که نور وجودمان را که در اختیار خود نگرفته ایم، در دیگری می بینیم. ما در وجود همسر خود بخشی از خودمان را می بینیم که پنهان شده است، آنگاه جستجو را آغاز می کنیم تا آنچه را که باور داریم ما را یکپارچه می سازد، به تسخیر در آوریم.
هنگام آشنایی با دان، از اندیشه های درخشان او و شیوه ای که افکارش را به هم ارتباط می داد هیجان زده شدم و تحت تأثير اشتیاق او برای ایجاد دگرگونی قرار گرفتم. همچنین توجهم به حساسیت دان در مورد دردها و مشکلات مردم جلب شد. برای بازپس گرفتن نیمه روشن وجودم، من باید مطمئن می شدم که درخشش و حساسیت خود و آن بخش از وجودم را که عمیقا خواهان دگرگونی بود، در آغوش کشیده ام. اگر فکر می کردم که دان استعداد یا ویژگی خاصی دارد که من فاقد آن هستم، این موضوع بیانگر آن بود که من این ویژگی را در وجود خودم در آغوش نکشیده ام.
ناگهان دریافتم که من درخشندگی خود را به دان فرافکنی می کنم، زیرا همیشه فکر می کردم که به اندازه کافی باهوش نیستم. به علت مجذوب مردی شده بودم که در بهترین مدرسه درس خوانده، مدارج عالی تحصیلی را طی کرده و جوایز علمی بسیاری دریافت نموده بود. فقط باید متوجه می شدم که من همان نوع هوش و استعداد دان را ندارم، بلکه ذکاوت من از نوع دیگری هست. استعداد دان علمی، اما استعداد من اجتماعی بود که هر دوی اینها ویژگی های ارزشمندی به شمار می آیند. برای بازپس گرفتن نوری که به دان فرافکنی کرده بودم، نیاز داشتم با روش ها و راه هایی آشنا شوم تا بتوانم درخشش خود را ابراز کنم و در آغوش بکشم. با بازپس گیری فرافکنی های خود می توانستم هدایای بی شمار نيمه روشن وجودم را ببینم.