به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,163
مدال‌ها
10
سکه
18,527
اگر می خواهیم مسؤولیت طلاق اندوهبارمان را به سهم خود بپذیریم، باید شباهت های میان خود و همسرمان را تأیید کنیم. در بحبوحه طلاق، یعنی هنگامی که عهد و پیمان خود را با همسرمان شکسته ایم، کاملا طبیعی ست که فقط روی تفاوت ها متمرکز باشیم.

زمانی که من و دان تازه از هم جدا شده بودیم، مطمئن بودم که ما دو شخصیت کاملا متفاوت هستیم. در آن زمان اعتقاد داشتم که من نیمه درست و کامل و دان نیمه نا آگاه و نادرست پیوند ماست.

وقتی عمیق تر نگاه کردم، فهمیدم که ما همیشه کسی را انتخاب می کنیم که همان آسیب ها و زخم های ما را دارد، اما بخشی از وجود من این قسمت از اطلاعات را انکار می کرد. می دانستم که باید آن جنبۀ ناسالم و نا آگاه خود را بیابم اما تنها چیزی که می توانستم ببینم، نقایص دان بود.

هفته ها سعی کردم زندگی خود را با چشمانی کاملا گشوده ببینم، تا آن که یک روز در حالی که انگشتم را به سوی دان گرفته بودم و او را به دلیل دردهایم سرزنش می کردم، دریافتم که فقط جنبه های نا آگاه و ناسالم من هستند که به دلیل احساسات خودم دیگران را مورد ملامت قرار می دهند.

دیدم از روزی که همسر دان شده ام، او را به علت شرایطم سرزنش کرده ام. در حالی که این رفتار، یک توجيه عالی بود و چنین تفسیری که نیمه ناجور این را*ب*طه را دان تشکیل می داد، فقط یک دروغ به شمار می آمد. زندگی با دروغ نیز احساس مرا بهبود نبخشید و همواره در این دام گرفتار بودم که به دان برچسب «آدم بد» و به خودم برچسب آدم خوب» بزنم.

زبان عمومی طلاق این گونه است: «من شبیه همسرم نیستم!» و «من و همسرم دو آدم بسیار متفاوت هستیم!» اما من می خواهم این توجه را به شما بدهم که شاید خیلی بیشتر از آنچه تصور می کنید، شبیه همسرتان باشید. شاید همه ویژگی هایی که شما را جذب همسرتان کرده است یا صفاتی که اکنون شما را از او دور می کند، جنبه های پنهان خودتان باشد.

در حقیقت همسرتان آیینه تمام نمای شماست که در کشف و بهبود جنبه های پنهان و فراموش شده و آن خصایلی که مدت ها مورد قضاوتتان بوده اند، شما را یاری می کند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,163
مدال‌ها
10
سکه
18,527
افسانه جدایی خواهی


بیشتر ما بر این باوریم که از دیگران جدا و متفاوت هستیم و مردم به دو گروه خوب و بد تقسیم می شوند. به ما این گونه گفته اند که مردم بد، صفات و رفتاری دارند که مردم خوب ندارند. بسیاری از ما بخش اعظم زندگی خود را صرف رهایی از صفات بدی که در درونمان کشف کرده ایم، می کنیم.

اما چه خواهد شد اگر پی ببریم که این روش درک و مشاهده هستی و وجود خودمان درست نیست و چه خواهد شد اگر بدانیم که مردمانی با صفات بد، وجود واقعی ندارند؟ اگر ما به این باور ادامه دهیم که از دیگران جدا هستیم و آدم های خوب با آدم های بد تفاوت دارند، به یک زندگی آکنده از انزوا، جدایی و قربانی شدن محکوم خواهیم بود.

در این دنیای جدایی ها منت ما باید برای ایجاد شخصیتی بهتر یا متفاوت با اطرافیانمان سخت تلاش کند. این شخصیت، نقاب اجتماعی ماست چهره ای غیر واقعی که به دنیا نشان می دهیم. اکثر ما فراموش می کنیم که این صورتک فقط یک شخصیت ساختگی ست و به این باور می رسیم که این نقاب واقعا خود ماست.

در جهان بینی جدایی خواهی، آخرین چیزی که شما دوست دارید کشف کنید این است که خودتان هم کاستی هایی به بدی دیگران دارید و بدتر از همه آن که در بحبوحه طلاق به این دریافت برسید. برای منیت ما کابوسی به شمار می آید که دریابد نهاد اصلی یکایکمان برابر آفریده شده است.

اما آیا شما هیچگاه از این که کسی کاملا متضاد با خودتان را انتخاب کرده اید، دچار حیرت نشده اید؟ آیا هیچ وقت از خودتان پرسیده اید، چگونه توانستید عاشق کسی شوید که این بلاها را بر سرتان بیاورد و همه احساسات منفی شما را تحریک کند؟ آیا هیچ وقت پرسیده اید، چرا شخصی که با او ازدواج کرده اید نمی تواند آنچه را شما می بینید، ببیند یا چیزی را که شما می شنوید، بشنود یا همان احساسی را که دارید، داشته باشد؟

تقریبا همه کسانی که درگیر مسأله طلاق هستند در باره برخی ویژگی های همسرشان که برای آنها قابل تحمل نیست، با شما صحبت می کنند. همه آنها فهرستی از این خصوصیات غیر قابل تحمل دارند. باید بدانیم که به هر حال تمامی جنبه های وجودی ما برای کمال و یکپارچگی زندگی مان مهم هستند و خداوند هیچ چیز را بی دلیل نیافریده است.

کارل یونگ گفته است: «من ترجیح می دهم کامل باشم تا این که خوب باشم.»
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,163
مدال‌ها
10
سکه
18,527
برای این که انسان کاملی باشیم، باید تمامی جنبه های وجودمان خواه خوب یا بد را در بر بگیریم. برای آن که انسان یکپارچه ای باشیم باید خوشحال، با احساس راضی و همچنین غمگین، خودخواه و خشمگین باشیم.

اگر خود را فقط مالک نیمی از وجودمان یعنی آن نیمه خوب بدانیم و نیمه دیگر را انکار کنیم، کامل بودن را به اندازه کافی احساس نخواهیم کرد. آنگاه نوعی احساس آزاردهنده را تجربه می کنیم که گویی همیشه خطایی در ما وجود دارد.

این مفهوم را زمانی که در حین رانندگی به نوار سخنرانی دکتر دیپاک چوپراذگوش می کردم، دریافتم. او شرح می دهد که هستی یک تصویر تمام نگار است، به این معنی که کل هستی در درون هر بخش آن وجود دارد. اگر چه ما بر تفاوت هایمان تکیه می کنیم، اما انسان ها از اساس بسیار شبیه هم هستند. الگوی تصویر تمام نگار، آشکار می کند که هر یک از ما جهانی کوچک هستیم که جهان بزرگ را در وجود خود داریم.

این مطلب به ما می آموزد که درون هر انسانی نشان گویایی از همه نوع بشر موجود است. دکتر یونگ به منظور آن که این نکته را برای ما مجسم کند، نقل قولی از یک متن کهن می آورد: «شما در جهان نیستید، بلکه جهان در درون شماست.»
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,163
مدال‌ها
10
سکه
18,527
هر چند من به روشنی درک نمی کردم که چگونه این موضوع می تواند حقیقت داشته باشد، اما این مفهوم جرقه هایی از شناخت عمیق درونی را در عمق وجودم شعله ور کرد. می دانستم که فقط بخشی مهم و حیاتی از اطلاعاتی را دریافت کرده ام که می تواند مرا در بیداری معنوی ام یاری کند.

ماه ها در باره این که چگونه جهان و تمامی متعلقات گوناگون آن می توانند درون من وجود داشته باشند، فکر می کردم. همان طور که در سان فرانسيسكو قدم می زدم، به مردم می نگریستم و با خود می گفتم: «شما درون من هستید!» وقتی به مردمی که دوستشان داشتم نگاه می کردم، به سادگی می توانستم این موضوع را بپذیرم. وقتی شخصی دست و دلباز را می دیدم با خود می اندیشیدم، من هم بخشنده هستم. هنگامی که فردی مهربان را می دیدم، این موضوع را که این شخص، بخشی از وجود من است می پذیرفتم.

اما وقتی در مورد کسی این طور قضاوت می کردم که سلطه جو، حسود یا هر*زه است با خود می گفتم: «خدایا، متشکرم که من شبیه این آدم نیستم! من هرگز این طور رفتار نمی کنم!»
تا آن که یک روز که با قطار شهری به دانشگاه می رفتم، ناگهان در ترن زنی بر سر کودکش فریاد کشید. من از پرخاشگری آن زن خیلی ناراحت شدم و با خود فکر کردم: «چه آدم مزخرفی ست!»

و پیش خودم این طور قضاوت کردم که او مادر بدی ست و شایسته بچه داشتن نیست. در همین موقع ندای ملایمی در درونم گفت: «اگر هنگامی که به سر کار می رفتی بچه تو روی کت و دامن
ابریشمی سفیدت شیرکاکائو می ریخت، تو هم مانند یک عفریته جنجال به پا می کردی!»
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,163
مدال‌ها
10
سکه
18,527
ناگهان مسأله برایم روشن شد. متوجه شدم منظور این نیست که دیگران در من وجود دارند، بلکه همه خصوصیات اخلاقی قابل مشاهده در انسان های دیگر در من نیز هست. با خود فکر کردم که پرخاشگری آن زن نشانه ناشکیبایی، بی ادبی و عصبانیت اوست.

اگر چه من در آن زمان بچه ای نداشتم، اما مطئنا می توانستم مواردی را در زندگی بیایم که من نیز بی حوصله، ناشکیبا و عصبانی بودم. در این زمان پی بردم که همه ویژگی های موجود در این سیاره، درون من هم وجود دارد. ممکن است که من این رفتارها را در همان لحظه و درست در همان شرایط ابراز نکنم، اما احتمالا همین رفتارها را در زمان و مکان و شرایط دیگری بروز می دهم.

رسیدن به این آگاهی، کلید پذیرش مسؤولیت در زندگی من بود. وقتی طرح و نقشه بزرگ هستی را درک می کنید، در می یابید که هر آنچه در دیگران می بینید خود نیز دارای آن هستید. بعد در یک لحظه سراسر دنیای شما دگرگون می شود. آنگاه کشف می کنید چگونه تمامی آنچه که می بینید یا برداشت می نمایید، بازتابی از دنیای درون شماست.

می فهمید که چرا می توانید در یک لحظه کسی را دوست بدارید و بعد از او متنفر شوید. می فهمید که چرا بعضی از مردم می توانند حرف هایی بزنند یا کارهایی بکنند که موجب برانگیختگی شما شوند و چگونه عواطف شما تحریک می شوند.

ما برای کامل بودن نیاز به پذیرفتن تمامی وجود خود داریم. اگر شهامت گام نهادن به این واقعیت را که جهان درون ماست داشته باشیم، می توانیم هر آنچه را که انسانی ست در آغوش بگیریم. گسترش آگاهی ما در این باره که جهان با تمامی شکوه و عظمت خود در وجودمان جای دارد، موجب می شود که از انسان بودن خود احساس قدرت، استواری و هماهنگی کنیم.

این وضعیت ما را گام به گام از پیش داوری و جدایی خواهی رها می کند و به سوی درک و همدلی رهنمون می شود. در این هنگام متوجه شدم که دیگر قربانی رفتار دان نیستم. آنگاه توانستم بفهمم که دان فقط بازتاب پاره ای از وجود من است که نمی توانم آن را بپذیرم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,163
مدال‌ها
10
سکه
18,527
یکپارچگی عاطفی


هیچ ویژگی ای در ما وجود ندارد که در جایی یا زمانی به کار نیاید. احساس ترس به ما می گوید که چه هنگام باید از خود مراقبت کنیم یا خیابان تاریک برای قدم زدن مناسب نیست یا چه وقت باید درهای خانه را قفل کنیم.

احساس خشم موجب می شود که درک کنیم چه وقت کسی به حقوق ما تج*وز می کند یا مورد بی احترامی قرار می گیریم. غم، ما را به ادراک درد ناشی از نبود یک چیز می رساند، وگرنه چگونه می فهمیدیم که در زندگی خود کسی یا چیزی را از دست داده ایم؟ چگونه می توانستیم اهمیت اشخاص یا اشیا را ارزیابی کنیم؟ چگونه ناامیدی را تشخیص می دادیم؟ خوشی و لذت به ما می گوید که روحمان در حال تغذیه شدن است، در حالی که ناخشنودی هشدار می دهد که چیزی در زندگی مان گم شده است.

من تنبلی خودم را دوست دارم که اجازه می دهد زانوهایم را ب*غل کنم و چرتیذبزنم، اما ممکن است تنبلی برای دیگران بسیار شرم آور باشد، بدون تاریکی هیچ روشنایی ای وجود ندارد، زیرا در آن صورت نور را نمی شناسیم. ما برای دیدن و تشخیص روشنایی نیاز به متضاد آن داریم. شما خوبی را بدون شناخت بدی نخواهید شناخت.

اگر خودخواهی را تجربه نکنید، مفهوم از خودگذشتگی را نمی دانید و چگونه می توانید فروتنی را تشخیص دهید، وقتی که تکبر را نشناسید؟ همه ویژگی های انسانی در خدمت هدف مشخصی هستند.

شاید اندکی تکبر لازم باشد تا بدانید که شما درخور داشتن تمامی صفات انسانی هستید. ما همگی شجاع و ترسو، دقیق و سهل انگار و درستکار و فریبکار هستیم، همه ما قدرتمند، دلسوز و خلاق به شمار می آییم همان طور که عصبانی، هوسباز و ضعیف نیز هستیم.

هر خصلتی که ما داریم، قطب مخالفی در وجودمان برای ایجاد تعادل دارد. یکپارچگی عاطفی به مفهوم شناسایی و یکی انگاشتن تمامی ویژگی های اخلاقی و رفتاری ماست.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,163
مدال‌ها
10
سکه
18,527
برای آن که بتوانم تعادل عاطفی پیدا کنم، باید تفاوت هایی را که میان خودم و دان قایل می شدم بررسی می کردم. از آنجا که فقط خودم را عضو آگاه و درست این را*ب*طه می دانستم، همیشه چشمانم را بر اعمال ناخود آگاهانه ام بسته بودم. نمی توانستم در ایجاد مشکلاتمان خود را مسؤول بدانم زیرا فقط قادر به دیدن بخشی از وجودم بودم.

هنگامی که مسؤولیت اعمال خود را پذیرفتم، دریافتم که باید تمامی وجودم را در آغوش بگیرم و آن قسمت های دیگر وجودم بد و نادرست نیستند، بلکه بخشی ضروری از کل وجود من می باشند. آن زمان که انگشتم را به نشانه سرزنش به سوی دان گرفته بودم، احساس ناتوانی می کردم، اما با مالکیت و پذیرش اعمال خود توانستم بار دیگر به تعادل برسم و بخشی از مسؤولیت شکست ازدواجمان را بر عهده بگیرم. به محض آن که من مسؤوليت شرایطم را پذیرفتم، احساس محکوم بودن به ناتوانی و درماندگی رهایم کرد.

آنگاه به جای خشم و رنجش توانستم دان را به عنوان مرد مسؤول و حساسی که بود، ببینیم. درک این موضوع که هر چه را دوست داریم یا از آن متنفریم به سادگی مانند آیینه ای درونمان را باز می تاباند، ما را در متوقف کردن فرافکنی جنبه های ناخواسته و انکارشده خود به سوی همسرمان توانمند می کند. سرزنش دیگران حق سلامتی و یکپارچگی را از ما می رباید، ما را در گذشته خود محبوس نگه می دارد و داستان «ما قربانی رفتار دیگران هستیم.» را تداوم می بخشد.

نفس عمیقی بکشید و تصور کنید هر کسی که در خیابان از کنار شما می گذرد یا هر شخصی که اخباری در باره او در روزنامه ها می خوانید، بازتاب بخش هایی از وجود شماست. برای یک لحظه در نظر بگیرید هر خصوصیت شما که مورد تحسين معلم، دوست، خانواده یا همسرتان است با آن ویژگی هایی که موردnتحقیر بدترین دشمنانتان قرار دارد، همگی درون شما وجود دارند.

در درون شما هزاران ویژگی موجود است که برخی از آنها خفته، بعضی پنهان، برخی فعال و بعضی غیر فعال هستند. تمامی رفتارهای دیگران را که دوست دارید و یا از آنها متنفرید، جنبه هایی هستند که به شما نیز تعلق دارند. در واقع اگر شما خودتان دارای خصوصیتی نباشید، نمی توانید آن را در دیگران تشخیص دهید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,163
مدال‌ها
10
سکه
18,527
آیینه روابط


ما با قدرت عظیم مشاهده اطرافیان خود،ذآفریده شده ایم. اگر نابینا نباشیم، چشم های ما توان دیدن آنچه را که در مسیرمان وجود دارد، به ما می دهند. ما می توانیم در اتاقی که صدها نفر در آن حضور دارند راه برویم، به اطراف بنگریم و همه آنها را ببینیم، اما همیشه فقط یک نفر در آن اتاق وجود دارد که نمی توانیم او را ببینیم و آن خودمان هستیم.

تا زمانی که در برابر آیینه قرار نگیریم،
نمی توانیم در میدان بینایی خود دیده شویم. اما ترفندهای ذهنی موجب می شود باور کنیم که به راحتی می توانیم خودمان را ببینیم.
بیشتر ما فکر می کنیم که بهتر از هر کس دیگری خود را می شناسیم، اما چگونه می توانیم خود را بشناسیم وقتی حتی نمی توانیم خودمان را به طور کاملذببینیم؟ جواب این پرسش ساده است؛ ما می توانیم خود را در آیینه خدادادی مان ببینیم. من آیینه شما و شما آینه من هستید.

همه چیز کامل آفریده شده است. از آنجا که ما نمی توانیم خودمان را ببینیم، طوری آفریده شده ایم تا وسیله بازتاب همدیگر باشیم و خود را از طریق دیگران ببینیم. من می توانم هر گاه که به شما می نگرم، خودم را ببینم. دنیای بیرون آیینه من است و هنگامی که مهربانی شما را می بینم، می توانم این ویژگی خود را دریابم.

وقتی به شما می نگرم و حرص و طمع را در وجودتان می بینم، در واقع به این ویژگی خود پی می برم و زمانی که به سخاوت شما نگاه می کنم، در حقیقت بخشندگی خود را می بینم. از این رو خصلتی در دیگری وجود ندارد که موجب آزردگی ما شود و خود آن را نداشته باشیم. بنا بر این وقتی شما در وجود دیگران به ویژگی ای عشق می ورزید یا آن را می ستایید، در واقع جنبه هایی از خود را که در وجود شما آماده ابراز هستند می بینید.

همچنین هنگامی که خصوصیتی را که از آن متنفر هستید در همسر خودذمی بینید، در حقیقت به بخشی از وجودتان که مدفون کرده اید می نگرید. اگر از یکپارچه و بی نقص نبودن همسر خود ناراحت یا خشمگین هستید، به این دلیل است که نمی توانید نقص های خود را بپذیرید و آنها را انکار، پنهان یا سرکوب می کنید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,163
مدال‌ها
10
سکه
18,527
بسیاری از ویژگی های انکارشده ما، در شکست ازدواجمان نقش مؤثری ایفا می کنند، وقتی را*ب*طه ما رو به زوال می رود، با فهرستی طولانی از آنچه که در همسر خود نادرست می دانیم بر جای می مانیم.

وظیفه ما این است که این صفات را نام گذاری کنیم و آنها را به عنوان بخشی از وجود خود باز پس بگیریم و برایشان ارزش قایل شویم. ما باید به اندازه کافی در باره احساسات خود صادق و روراست باشیم تا این بخش های زخمی وجودمان را التیام ببخشیم. فقط در این صورت است که می توانیم در مسؤولیت شکست زندگی مشترک خود سهیم شویم.

هستی با عشق نامشروط خود به ما کمک می کند تا خودمان را آن گونه که واقعا هستیم ببینیم حتی اگر از طریق یک همسر نامطلوب این کار را انجام دهد. وقتی اطمینان داشته باشیم که همه صفات خوب و بدی که در ما وجود دارند موهبت های خدادادی هستند، با پیوند دوباره با تمامی آنچه در ما انباشته شده است می توانیم روند بهبود را آغاز کنیم.

تا فرارسیدن آن زمان ما هر آنچه را که در وجود خود دوست داریم یا نمی پسندیم، در دیگران خواهیم دید. از این رو ناگزیر در زندگی خود جذب همسر و یا افراد دیگری می شویم که آینه وار این ویژگی های اتکارشده وجودمان را بازتاب می دهند. اگر من از شوهر طمعکار خود متنفر هستم، باید صفت حرص و طمع را در خود پیدا کنم و بپذیرم که ممکن است این ویژگی من در زمانی دیگر و به شکلی متفاوت با شوهرم آشکار شود. به عنوان نمونه ممکن است من در یک میهمانی بخواهم همه غذاهای روی میز را با ولع بخورم یا امکان دارد بخواهم از حاصل تلاش دیگران برای خود اعتبار کسب کنم، در حالی که شوهرم همین خصلت طمعکاری را به صورت سوء استفاده از دسترنج فامیل آشکار کند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,163
مدال‌ها
10
سکه
18,527
گاهی مردم به این روند می چسبند و موجب تکرار آن می شوند، زیرا فکر می کنند آن خصلتی را که در همسر خود نمی پسندند دقیقا همانی ست که هرگز در درونشان وجود نداشته است. به عنوان نمونه اگر همسرتان به شما خیانت کند و شما بدانید که خود هرگز خیانتکار نبوده اید، ممکن است بسیار مشکل باشد که فریبکاری خود را دریابید.

برای این منظور باید با دقت بنگرید که آیا تا کنون شما این ویژگی را نشان داده اید یا خیر؟ برای آشکار شدن این جنبه پنهان باید از خود بپرسید: «چه موقع و چگونه نسبت به خود فریبکار بوده ام؟»
هر ویژگی ای که روی شما تأثیر منفی دارد، همان است که شما از طریق خود یا دیگران آن را نشان می دهید.

در صورتی که اطرافیانمان این خصلت را به ما نشان ندهند، غیر ممکن است که بتوانیم این صفات را در خود بیابیم. پس وظیفه ما این است که جست و جو کرده و همه آن بخش هایی از وجود خود را که به دلیل شرم پنهان نموده ایم، بیایم.
 
بالا