به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
محققین و پژوهشگرانی که تمایل شدیدی به معنی کردن و تفسیر و اظهار نظر و توضیح داشته اند، همیشه باعث بدبختی جهان غرب بوده اند. ترجمه کردن برای آنها، راهی بوده است تا نظریات و اندیشه هایی را ارائه دهند که در اکثر موارد، در متن اصلی وجود نداشته. اگر او خط سیر و زنجیره راستین اندیشه را در متن اصلی متوجه نمی شد، که اکثرا هم نمی شد، به جای آن، چیزهایی از خودش در می آورد تا بتواند فرضیه مورد نظر خودش را ثابت کند.

ما به خاطر کمبود محققین دو زبانه در غرب، این گونه سوء استفاده ها و مغلطه ها تا قرن ها در پرده غفلت ماند و در بعضی موارد، برای همیشه ماند. بنابراین، فرضیه ها، گفتارها یا رساله های گران بهایی برای غربیان ناشناخته و از دست رفته ماند. تأسف آور است؟ نامناسب است؟ تو این طور فکر می کنی؟ ولی در هر حال، تقصیر در کجاست اگر جامعه با کمبود مردان آزموده و تربیت شده رو به رو است؟ تقصیر خود آنهاست یا کسانی دیگر؟

این نهایت بی مسؤولیتی و بی فکری است که اجازه دهند تا علوم نظری و اصول تجربی بر پایه بوالهوسی های فقط یک نفر، اگرچه متخصص، بنا گردد. با دست خودتان گلوی خود را میفشارید و در همان حال، فریاد اعتراض سر میدهید که کسی نیست تا از ما حمایت کند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
نظام علمی غرب، بزرگان و قدیسین خود را دارد و با ایجاد و ارتقای سلسله مراتب خودساخته و مطلق گرای کاهنان بزرگ، امکان و ابزار انتقادی برای آزمایش توانایی های آنها وجود ندارد. بنابراین شما گیر افتاده اید. اگر بخواهید همه شان را کنار بگذارید و کتاب سوزی به راه بیندازید، چه چیزی را میتوانید جایگزین آنها بکنید؟ مکاتب فکری کاملی بر پایه اختلال مشاعر و انحراف یک نفر شکل گرفته اند. شاید بگویید این طریقه ای است که نظام علمی در غرب، به آن عمل می کند. شما آن را فرضیه هایی می خوانید که به مبادی ادراک می رسند. درست است ولی اینجا یک جور صداقت دیده میشود وگرنه چرا مترجم یا مفسر، مقصود اصلی خود را اعلام نمی کند و چرا سعی می کند متن ترجمه ی خودش را دربردارنده کامل دست نوشته یا متن اصلی جا بزند؟

احتمالا با خود می گویی که این حرفها چه ربطی به گرجیف دارد؟ باید بگویم که خیلی ربط دارد. بگذار کسانی که چشم بینا دارند، این را*ب*طه را ببینند. بگذار کسانی که گوش شنوا دارند، از میان این کلاف سردرگم موهوم و دروغین، حقیقت را بشنوند، اما ابتدا باید امکان و ابزار شناسایی ساختار حقیقت را آماده سازند تا بتوانند حقیقت را احساس کنند، حقیقت را بر زبان بیاورند و محیطی خلق کنند که در آن حقیقت، امری عادی و پذیرفته باشد و نه امری غیر عادی و خارق العاده.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
گرجیف قرار بود چیزهای معینی را در اوضاع و احوال مشخصی آموزش دهد. این که آموزش های او در حالی که اوضاع و احوال تغییر کرده بود، مورد دستبرد قرار گیرد و مسخ شود و مدتها پس از آن که تأثیر مطلوب اش را از دست داده، ادامه یابد، کاملا غير قابل اجتناب و پیش بینی شده بود.

مأموریت او آماده سازی بود، اما بیشتر دست آوردهای او با فعالیت هایی که پس از مرگ اش انجام گرفت، بیش از اندازه رقیق و کم رنگ شد و خاصیت اصلی اش را از دست داد. شاید بپرسی که پس آن هایی که از این آموزش ها بهره برده بودند، چگونه می توانستند روابط و فعالیت خود را ادامه دهند، اگر با مدرسه ای که او تأسیس کرده بود، مربوط نمی ماندند؟

خیلی ساده! در آن موقع (پس از مرگ گرجیف) باید معلوم می شد که تکرار فعالیت ها و درس های قبلی دیگر فایده ای ندارد و خاصیت سازنده خود را از دست داده است. در آن وقت دیگر هرکس می توانست به سادگی، اجزا و تکه های دانشی را که کسب و جذب کرده بود، تفکیک و دنبال کند.

فعالیت ها، فعالیت های حقیقی در غرب، هرگز ارتباطشان را با منشأ خود از دست ندادند، با اینکه شاید ظاهرا این طور به نظر برسد. فرضیه ها و دانش های تغییر شکل داده و ناقص الخلقه، بذر نابودیشان را در خود دارند و می پرورند.

این قانونی تغییرناپذیر است و از جمله قانون هایی است که خودشان، خودشان را اثبات می کنند. در همین زمان هم فعالیت هایی در جریان است که کسانی را که حقیقت راستین هنوز برای شان جاذبه ای دارد، زیر پوشش قرار میدهد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
من با تعجب پرسیدم : «آیا منظورتان این است که هم اکنون در اروپا این فعالیت ها در جریان است؟»
- به منظور من دقیقا همان چیزی است که می گویم. اگر می خواستم «در اروپا» را به حرفهایم اضافه کنم، این کار را می کردم. من سخن بی خود و نامربوط بر زبان نمی آورم و آنچه که باید بگویم، میگویم. اشکال کار شما غربیان در این است که برای فهمیدن چیزها، خیلی بیش از اندازه تلاش می کنید، حتی تا آنجا پیش می روید که اصول و فرضیه های بیگانه و یا سخنان سایرین را در قالب عباراتی بازگو می کنید تا برای خودتان قابل فهم شود.

این ویژگی شنیع و مغایر با حقیقت شماست، که شدیدا توصیه میکنم از آن پرهیز کنید. کار سختی نیست و تلاش فوق العاده ای لازم ندارد.
فقط نیازمند کندوکاو درونی و روحانی، از سر دلسوزی و عشق به حقیقت است. آن را بازی نپندارید و همچون سرگرمی با آن برخورد نکنید. اگر ادعا می کنید که نظم و ترتیب و انضباط لازم است، اول برای خودتان آن را به کار بگیرید. اگر باید خودتان را با رشوه و تملق وادار به انجام کار کنید، اصلا طرف آن هم نروید زیرا باید فقط با رضایت درونی و عشق، دست به کار شوید.

من اصلا حوصله کسانی را ندارم که اساسا حاضر نیستند با حقیقت وجودشان آشنا شوند و نفس خویش را مورد بازبینی درست قرار دهند و سعی کنند بر آن مسلط شوند.
شما یا می توانید این کار را بکنید یا نمی توانید. اگر نمی توانید که تکلیف معلوم است و کاری نخواهید کرد. اما اگر می توانید، پس چرا دست به کار نمی شوید؟
دوست جوان من! یک سؤال دیگر می توانید از من بپرسید و فقط یک سؤال. من جواب همین یک سؤال تان را میدهم و آن وقت دیگر وقت رفتن است و انشاء الله حقیقت راهگشای شما باشد.

پرسیدم: «ای شیخ! برای ادامه خط سیر جست و جویم، به کجا باید بروم؟»
بدون معطلی جواب داد: «به حلب. اگر دلتان بخواهد. در آن جا محمد محسن تاجر به شما خوش آمد میگوید. عشق باشد Ishk Bashad». و از جای برخاست و به راه خود رفت.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
با محمد محسن تاجر

حلب


با این که مشتاق بودم تا هرچه زودتر به طرف حلب حرکت کنم، اما به خاطر بیماری مجبور شدم ده روز دیگر هم در اورشلیم بمانم. بیماری ام همانی بود که اکثر مسافران بیگانه ای که به غذاهای خاورمیانه عادت ندارند، به آن مبتلا می شوند. از آن جا که قصد داشتم از راه زمینی به حلب بروم، می خواستم قبل از حرکت، کاملا آماده و سر حال باشم.

این اقامت و استراحت اجباری، فرصت خوبی شد برای مطالعه. بیشتر کتاب هایی که برای مطالعه انتخاب می کردم، از نویسندگان ایرانی ای بودند که می توانستم آثارشان را بخوانم و بفهمم، و یا ترجمه انگلیسی خوبی از آثارشان در دست بود. می خواستم بدانم این که می گویند صوفیان اصول عقاید خود را از فلسفه نوافلاطونی، گنوسی و یا شمنی برداشت کرده اند، تا چه اندازه با مدارک و اسناد موجود قابل انطباق و اثبات است.

اعتراف میکنم که از شرایط مطلوب و مناسبی برخوردار نبودم زیرا با افکار استادان بزرگ طریقه صوفی گری آنقدر آشنایی نداشتم که بتوانم در این موضوع، قضاوت صحیحی داشته باشم. آیا می توانستم به نتیجه ای دست یابم که حداقل تنها خودم را راضی کند؟ اصلا چه فایده ای داشت که بتوانم با دلیل و مدرک ثابت کنم که مثلا صوفیه تحت تأثير اندیشه نوافلاطونیان بوده اند؟ اگر واقعا اصول عقاید صوفیه و روش آنها درست بوده است و برای دست یابی به حقیقت کاربرد مثبت داشته، آیا دیگر فرقی می کرد که چه کسی از چه کسی اقتباس کرده یا نکرده است؟

این سؤال ها آزارم میداد، زیرا فکر میکردم که شاید دارم به طور خطرناکی، مباحث عقلانی و روشنفکرانه یا آکادمیک را در موضوعی وارد می کنم که از این گونه مباحث دوری می کند.
منابع و مآخذ مهمی که با کمک های دوستانه یک کتاب فروش آشنا با این مقوله ها، پیدا کردم عبارت بود از: آثار غزالی، مولانا جلال الدين و شیخ فریدالدین عطار نیشابوری.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
غزالی در جهان اسلام به عنوان کسی که باعث رونق و تجدید حیات دین شده، به طور گسترده ای شناخته شده است و لقب احیا کننده دین، شایسته اوست. او به خاطر شک و تردیدهایی که ذهن اش را پر کرده بود، به مدت ده سال در اطراف و اکناف پرسه زد و جستجو کرد تا شک هایش برطرف شد و قلب اش آرام گرفت. گفته می شود کتابهایش در ضمن این که یکی از پایه های فلسفه عرفانی اسلامی هستند، بر اندیشه و اصول عقاید سنت فرانسيس و توماس آکویناس، تأثیر زیاد و نمایانی گذاشته اند.

کتاب «اعترافات» او که وات Watt آن را به انگلیسی ترجمه کرده، به شدت تکان دهنده است. در آن کتاب آمده است: «در ابتدای کار، می خواهم به دانشی راستین از حقیقت اشیاء دست یابم، پس بدون شک باید سعی کنم تا بدانم اصلا خود دانش، واقعأ چیست؟»

تحقیقات او نهایتا به تجزیه و تحلیل محض منجر شد بدون آنکه درگیر طول و تفصيل غیر ضروری آکادمیک و یا تخیلات روشنفکرانه شود. او جستجو کرد، به دقت مشاهده و بررسی کرد و از همه بالاتر، تجربه کرد.
او در جایی می گوید: «ندای شکاکی در درون ام می گوید: این اطمینان و تکیه کردن به دریافت های شخصی از کجا می آید و چرا؟ در میان حواس دریافتی ما، حس بینایی از همه قوی تر است ولی با این حال، وقتی به سایه روی صفحه ساعتی آفتابی نگاه می کند، آن را در نقطه ای ثابت و ساکن می بیند و فکر می کند که بی حرکت است سپس با دقت بیشتر و آزمایش تجربی در مدتی طولانی تر و مشاهده ای عمیق تر، متوجه می شود که در واقع، سایه در حرکت است و از آن هم مهم تر این که سایه به طور متناوب و در دفعات حرکت نمی کند، بلکه با حرکتی پیوسته، یکنواخت و خیلی تدریجی، فواصل بینهایت کوچکی را طی می کند، به طوری که هرگز در وضعیت ساکن قرار نمی گیرد و نمی ایستد.

بار دیگر به خورشید نگاه می کند و آن را به اندازه یک سکه معمولی می بیند، با این وجود طبق محاسبات هندسی، اندازه خورشید حتا از زمین هم بزرگتر است».
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
آثار غزالی مرا تشویق به مطالعه می کرد و الهام بخش بود. او به خوبی توانسته بود، ستیز و کشمکش خود را با عقلانیت و با شک و تردیدهایش، به وضوح بیان کند. من می توانستم استدلال ها و منطق بی عیب و نقص او را دریابم و دنبال کنم و یافته هایش باعث خوشحالی من میشد.

به راحتی می توانستم این یافته های او را بدون دلیل و مدرک بپذیرم، اما توضیحات همراه با جزئیات او، اندیشه و آگاهی مرا روشن می کرد و به من توان آن را می داد تا از میان باتلاق اندیشه های نارس و احساسات و دیدگاه های نصفه نیمه ام، مسیر جدید و ساده تری را بر پایه ی اندیشه منظم و متناسب، طرح ریزی کنم.

مولانا جلال الدین رومی، عارف قرن سیزدهم میلادی، کتاب عظیم معنوی و عرفانی مثنوی را تألیف کرده است. منظومه ای 6 جلدی است که فقط ارواح تکامل یافته، قدر راستین آن را می فهمند. من به هیچ وجه نمی توانم به خود جرأت بدهم که بگویم آن تمثیل های پرمعنی، آن استعارات زیبا و ن حقایق عمیق و فراگیر و پویا را درک کرده ام و می شناسم. من فقط می توانم به طور سطحی آنها را مطالعه کنم و بکوشم تا معنای ظاهری آنها را دریابم و بگذارم تا حقیقت آن کم کم در روح و آگاهی من جذب شود.

در این جا داستان یونانی ها و چینی ها را نقل می کنم که تفاوت میان اندیشه مذهبی و تفکر عرفانی را بیان می کند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
داستان رقابت چینی ها و رومیان در علم نقاشی


ور مثالی خواهی از علم نهان
قصه گو از رومیان و چینیان

چینیان گفتند ما نقاش تر
رومیان گفتند، ما را کز و فرّ

گفت سلطان امتحان خواهم درین
کز شماها، کیست در دعوی گزین

چینیان گفتند، یک خانه به ما
خاص بسپارید و یک، آنِ شما

بود دو خانه مقابل، در به در
زان، یکی چینی ستد، رومی دگر

چینیان صد رنگ از شه خواستند
پس خزینه باز کرد آن ارجمند

هر صباحی از خزینه رنگ ها
چینیان را راتبه بود از عطا

رومیان گفتند، نه نقش و نه رنگ
در خور آید کار را، جز دفع زنگ

در فرو بستد و صیقل می زدند
همچو گردون ساده و صافی شدند

از دوصد رنگی به بی رنگی رهی ست
رنگ چون ابرست و بی رنگی مهی ست

هرچه اندر ابر، ضو بینی و تاب
آن ز اختر دان و ماه و آفتاب

چینیان، چون از عمل فارغ شدند
از پی شادی، دهل ها می زدند

شه در آمد، دید آنجا نقش ها
می ربود آن، عقل را و فهم را

بعد از آن، آمد به سوی رومیان
پرده را بالا کشیدند از میان

عکس آن تصویر و آن کردارها
زد برین، صافی شده دیوارها

هرچه آنجا دید، این جا به نمود
دیده را، از دیده خانه می ربود

رومیان، آن صوفیانند ای پدر
بی از تکرار و کتاب و بی هنر

لیک، صیقل کرده اند آن سینه ها
پاک از آز و حرص و بخل و کینه ها

آن صفای آینه، وصف دل است
صورت بی منتها را، قابل است

عکس هر نقشی، نتابد تا ابد
جز ز دل، هم با عدد، هم بی عدد

تا ابد، هر نقش نو، کاید بر او
می نماید بی حجابی، اندر او

اهل صیقل، رسته اند از بو و رنگ
هر دمی بینند، خوبی بی درنگ

نقش و قشرِ علم را بگذاشتند
رایتِ عین الیقین افراشتند

رفت فکر و روشنایی یافتند
برّ و بحر آشنایی یافتند

مرگ کین جمله ز او در وحشتند
می کنند این قوم بر وی ریشخند

کس نیابد بر دل ایشان ظفر
بر صدف آید ضرر، نه بر گهر


از عمق عرفان مولانا، تصویر پر توانِ مردی بیدار و تکامل یافته، بیرون می آید؛ ورای کفر، ورای دین، ورای الحاد، ورای شک، ورای ایمان. او در آخرین مرحله از مراحل سه گانه قرار دارد. مولانا این سه مرحله را توضیح می دهد که از این قرار است:
اول : انسان، انسان های دیگر، سنگ، پول یا عناصر را پرستش میکند.
دوم: او خدا را می پرستد
و سوم؛ او دیگر نه میگوید «می پرستم» و نه میگوید «نمی پرستم».
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
مولانا به انسانها نصيحت می کند و اخطار می کند تا سعی کنند خود را بشناسند و سعی کنند تا وجود زمخت و پرورش نیافته خود را با ایمان یا هر طریق دیگری تلطیف کنند تا به مقصود برسند. یکی از بهترین و دایمی ترین شکل دهندگان آگاهی انسان، «عشق» است. مولانا می گوید: نوع بشر یک آرزوی تحقق نیافته، یک تمایل درونی دارد که دست و پا میزند تا به آن برسد و برای آن به همه جور اعمال متهورانه و هر نوع جاه طلبی مبادرت می کند، اما فقط با عشق است که می تواند به آن برسد و آرام گیرد. با این حال نباید بیباکانه و گستاخ، وارد میدان عشق شود چون همان طور که آتش، گرما و زندگی می بخشد، می تواند بسوزاند و از بین ببرد».

یکی از اصول پذیرفته شده در میان رهروان طريقهی صوفیه این است که یک فرد عادی نمی تواند خودش به تنهایی، طی طریق کند و از امکانات و نیروهای سازنده ای که نیازمند آنهاست، بهره ببرد. بنابراین مجبور است تا از راهنما یا استادی پیروی کند که می داند چنین امکانات و نیروهایی را در کجا پیدا کند و چگونه و تا چه اندازه از آنها استفاده کند.

مولانا دائما هشدار می دهد که مبادا به عالم ماده و اشیای خارجی دلبسته شوید. او می گوید: «آب را دوست داشته باشید نه ظرف آب را.» او بر جنبه های تجربی و عملی سیر کمال تأکید می کند و این که باید ظرفیت و توانایی کافی برای کمال بیشتر در خود ایجاد کنید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، مطمئنا از جمله ی بزرگ ترین قدیسان صوفی همه زمان هاست. منظومه ی منطق الطیر او، از مشهورترین آثار عرفانی جهان است. شکی نیست که بونیان Bunyan اثر معروف اش سیاحت نامه مسیحی را مدیون این داستان نمادین است که در آن، پرندگان به رهبری هدهد به راه می افتند تا پادشاه خود، سیمرغ را پیدا کنند. پس از سختی ها و مصائب گوناگون و طاقت فرسا، بالاخره فقط سی تا از مرغان به مقصد . کوه قاف - می رسند و در می یابند که سیمرغ خودشان هستند.

شیخ عطار می فرماید: «ترس را از وجودت بران، عجب و خودبینی را رها کن و ایمان داشته باش، زیرا کسی که زندگی را آسان بگیرد و به آن زیاد اهمیت ندهد، از خود رها می شود و در راه معشوق از خیر و شر می گذرد و به ماورای خیر و شر می رسد و رستگار می شود».

این محققین و اندیشمندان صوفی، از چشمه های زلال معرفت و حقیقت ژرف می نوشند و عطش انسان را برای دستیابی به ابدیت و یکی شدن با آن، بیان می کنند. دانش درونی آنان که از ضعف ها و کاستی های بشری عبور کرده و راهگشای آنان در جست و جوی «من حقیقی» خویش است، مرا به شدت تحت تأثیر قرار داد. انسانی، که این چنین با انواع ترس ها و قید و بندها و ضعف های طبیعی احاطه شده است، باید به تنهایی و دست خالی با مسئولیت های جست وجویش برای ناشناخته روبه رو شود و به سوی آن گام بردارد.
 
بالا