به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
محمد محسن تاجر در انتهای سخنان اش، گفته بود باید درباره گل سرخ بیندیشم! با تب و تاب هر کتابی را که در دسترس ام بود جستوجو کردم تا بفهمم که او چه منظوری داشته است. دریافتم که نام گل سرخ در اکثر اشعار و کتاب ها آمده. البته همچون استعاره ای به هنگام صحبت از معشوق.

«گل سرخ بغداد» اسم یا لقبی بود که به شیخ عبدالقادر گیلانی، پایه گذار طریقت درویشان قادری داده بودند. کلمه ی عربی گل سرخ «ورده» Vard اختلافی خیلی جزئی با واژه ی «ورد» Verd دارد که به معنی تذکر و تکرار اسم های مقدس خداوند (اسماء الله) است. به نظر می رسد که گل سرخ اشعار و حکایات، تمثیلی از مقصد و هدفی است که صوفیان می خواهند به آن برسند. آنها خودشان را به بلبل تشبیه می کنند که م*س*ت جمال گل است.
و بدین ترتیب تصمیم گرفتم آنقدر ادبیات صوفیه را بخوانم تا لااقل درک اندکی از دانش آنها پیدا کنم و آنگاه برای یافتن قاضی حیدرگل به حمص بروم.

مثنوی مولانا را برای مطالعه برگزیدم. نه این که با بی پروایی خیال میکردم آنقدر تکامل یافته ام که بتوانم این متن عظيم و حجیم صوفیه را درک کنم، بلکه چون ترجمه انگلیسی خوبی از آن در دسترس بود و نیز متن فارسی آن را هم داشتم و می توانستم هر جا که مشکلی پیش می آمده با آن مقایسه کنم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
اغراق است اگر ادعا کنم در مدت سه ماهی که وقتم را صرف آن کردم، توانستم همه اش را تا آخر بخوانم. زبان مثنوی آن قدر عالی و باشکوه است که انصافا کسی نمی تواند آن را سطحی بخواند و مرور کند. مطالب آن به قدری عمیق بود که من حتا قابلیت شروع به درک آن را نداشتم. فقط می توانم بگویم که با سعی مداوم برای زدودن قالب ها و پیش داوری ها از ذهنم، در آن سه ماهه، بیشتر از چندین سال گذشته ام، چیزها آموختم.

کوشیدم تا اجازه دهم مثنوی در ذهنم جریان یابد و به جای فهمیدن، تجربه اش کنم. البته مطالب منطقی و عقلانی در آن بسیار زیاد است و گاه مشکل می توان با وسوسه برخورد منطقی با آن، مبارزه کرد. اما من مصمم بودم تا در دام های ذهنی خودم گرفتار نشوم زیرا میدانستم که همین گرفتاری در این دام های خودساخته، بارها و بارها، و به مدتی طولانی بوده که این همه وقت و فرصت گرانبها را برای تعالی بخشیدن به زندگی درونی و روحانی ام، از من گرفته است.
مسلماً من می توانستم تقصیر آن را به گردن آموزش های گرجیف، آن طور که اکنون بعد از مرگ گرجیف موجود است، بیندازم و ادعا کنم که این آموزش های خشکیده و ضعیف بوده اند که مرا عقب نگه داشته اند.

اما از آنجا که خودم داوطلبانه نزد آنها رفته و مانده بودم، بدون آن که نارسایی های آشکار آن را مورد سؤال قرار دهم و در تمام مدت امیدوار بودم که شاید نیم نگاهی به حقیقت نصیبم شود، پس باید قسمتی از تقصیر وضعیت نازل فعلی ام را خودم گردن بگیرم. من و خیلی های دیگر، هرگز فکر نکردیم یا نگذاشتند فکر کنیم که آموزش های راستین در شکل اصلی و خالص خود، در جای دیگری وجود دارد. گمان می کنم کاملا منطقی و طبیعی بود که ما باور داشتیم، یا غیر مستقیم به ما القا شده بود که آموزش های گرجیف برای غرب تنظیم شده است و کسانی که آن را به ارث برده اند، از طرف استادان اصلی تعیین و تأیید شده اند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
هنگامی که کتاب های صوفیه و خصوصا مثنوی را مطالعه می کردم، بیشتر و بیشتر به کلمات و عبارات و داستانهایی بر می خوردم که در کتاب های گرجیف دیده بودم. در گذشته فقط به معنای ظاهری آنها توجه داشتم، اما حالا میدانستم که اگر کسی مثلا بداند که کاراتاس Karatas یک مدرسه درویشی است، به او کمک میکند تا چیزهای بیشتری بفهمد.

این که چنین توضیحاتی به ما ارائه نمیشد می تواند بدین معنی باشد که بزرگان و استادان ما، خودشان هم اینها را نمی دانستند و یا درک نمی کردند که دانستن اینها، چه فایده ای برای ما می تواند داشته باشد.
هرچه بادا باد، اکنون بر ل*ب آب ایستاده بودم و می خواستم وارد شوم ولی نه با ترس و لرز، مثل سالیان پیشین هنگامی که می ترسیدم مبادا در حین انجام حرکات گرجیف، یک قدم اشتباه بردارم. و نه، همچون گذشته در وضعیت روحی سرگشته و در هم پیچیده ای که به مرز جنون میرسید چون نمی توانستم درس «هیدروژن کیهانی» را بفهمم.

نه! اکنون با روحیه ای مطمئن پیش می روم، با اطمینانی که شاید بیش از آن که به خودم مربوط شود به آموزش های صوفیان و درویشان مربوط می شد»
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
قاضی حیدرگل

حُمس


قاضی حیدرگل، اهل حمص و شاعر بود. همچنین ازبک بود و فارسی دانستن من دوباره به کار آمد. او مرا در خانه خودش در بخش قدیمی شهر حمص، پذیرفت. پس از احوال پرسی های معمولی، از من پرسید: «آیا می دانید که پیرداود در استانبول سکونت دارد و به ندرت با کسی دیدار می کند؟ آیا دلیل شما برای ملاقات با او خیلی ضروری و فوری است؟»

وقتی دلیل خود را مبنی بر ادامه جستجویم برایش توضیح دادم، چهره اش باز شد و لبخندی زد و گفت: «بله، من هم چیزهایی درباره مردی به نام جرجی زاده شنیده ام و می دانم که او هم سالها پیش، موقعی که پیر در موصل زندگی می کرد، جزو حلقه پیرداود بود. اما فکر نمیکنم پیر به هیچ سوالی درباره او پاسخ دهد. دلیلی هم نمی بینم که چرا باید این کار را بکند».

من هم دیدگاه او را تأیید کردم، ولی برایش توضیح دادم که میخواهم استادان گرجیف را پیدا کنم تا سعی کنم با آموزش هایی که باعث بازسازی درونی و تکامل گرجیف شد، آشنا شوم و بفهمم که آیا من هم می توانم از آنها بهره ببره.

او سری تکان داد و گفت: «البته این طوری بهتر است و شاید پیر این را از شما بپذیرد. اما برای اینکه کارتان آسان تر شود، می توانید فقط به پیرداود بگویید که محمد محسن کبروی Kubravi شما را نزد او فرستاده و ببینید پیر چه می گوید».
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
پیر داود

استانبول


با یک معرفی نامه از حیدرگل، به سوی ادنه و استانبول به راه افتادم تا پیرداود را پیدا کنم. او مردی درشت هیکل بود با محاسنی سیاه که کمی تارهای سفید در آن دیده می شد. اگر او استاد گرجیف بوده، پس اکنون باید بیش از صد سال سن داشته باشد، اما ظاهرش بیش از شصت سال نشان نمی داد. او مرا در حجرهاش، در مسجد رستم پاشا به حضور پذیرفت و به کمک یک مترجم با هم گفت وگو کردیم.

از من پرسید: «آیا شما شاگرد جرجی زاده هستید؟» جواب دادم: «بله، به این طریق که از کسانی پیروی کرده ام که مدعی اند خرقه او را به ارث برده اند و اکنون آموزش هایش را ادامه میدهند».
او چهره اش را در هم کشید و گفت: «کسی نمی تواند «برکت» استاد را به ارث ببرد مگر اینکه سید Syed باشد. پس حتما شما از شاگردان پیام گرجیف هستید؟»
من جواب دادم: «راستش من نمی دانم. از آنجا که من خود گرجیف را هنگامی که زنده بود ندیده ام، نمی توانم بگویم پیام راستین او چه بود. به هر حال من از آن چه تحت نام او در غرب رواج گرفته و ادامه دارد، زیاد راضی نیستم و برای همین هم به جست وجوی پیام راستین به اینجا آمده ام».

او سر تکان داد و گفت: «آن جا هیچ خبری نیست غیر از تکراری ناآگاهانه و بی فایده. پیام یک استاد به کسی ارث نمی رسد و گرجیف هم از این قاعده مستثنی نبود. اگر شما در جست وجوی دانش راستین هستید، باید خودتان را با فعالیت های سازنده ای که احتیاجات زمانه را در نظر گرفته باشد، هم آهنگ کنید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
اگر دلتان بخواهد می توانید خانه تان را با چراغ نفتی روشن کنید، ولی اگر در منطقه ای باشید که برق نداشته باشد، اما وقتی امکان استفاده از جریان الکتریسیته را دارید باید خانه را با برق روشن کنید و دیگر به روش های سنتی و قدیمی دودستی نچسبید. آیا تفاوتی میان انواع مختلف دانش ها را می دانید؟ او این سؤال را یکدفعه مطرح کرد. من در جواب گفتم: شش ماه قبل احتمالا جواب می دادم که میدانم. ولی اکنون هرچه بیشتر فکر می کنم، بیشتر مطمئن می شوم که چیزی نمی دانم. ولی می توانم یاد بگیرم.»

او سرش را به نشانه تأیید تکان داد و گفت: «بسیار خوب. اینکه شخصی بداند که چیزی نمی داند، اولین قدم در راهی طولانی است. برای بعضی ها نقطه آغاز ناامیدی و یأس است و برای بعضی ها سکوی پرش برای کسب دانش و بازسازی خود. همین که شما با اطمینان می گویید می توانید یاد بگیرید، نشان میدهد که دچار یأس نشده اید، اما در این راه نیازمند انضباط و تسلط بر خود هستید. آیا این را در خود می بینید؟»
من در جواب گفتم: «فکر می کنم اکنون می توانم چنین ادعایی بکنم. از این گذشته، من مزهی آن را می دانم و تفاوت میان این انضباطی را که شما میگویید با آن ترس حقیرانه ای که در مکتب گرجیف تجربه کرده ام؛ وحشت از بزرگ ترهان، وحشت از این که یکی از آنها احضارت کند؛ وحشت از این که مبادا اینهایی که یاد میگیری، کفر و بدعت در دین باشد.

ولی اکنون میدانم که این راه، راهی است که باید با رضایت درونی و آگاهانه به آن وارد شد و شخص باید خودش را یکپارچه وقف آن کند. وضعیتی است که شخص داوطلبانه بخشی از آزادی خود را به کسانی وامی گذارد که از خود او برای هدایت اش در این راه، شایسته ترند».
درحالی که نگاه نافذش را به من دوخته بود، گفت: «آیا این سخنان شما از دل می آید یا از مغز؟ آیا فقط برای دلخوشی من اینها را می گویید یا از صمیم قلب و آگاهانه و از همه مهم تر، مسؤولانه؟»
نیازی به فکر کردن نداشتم و فورا گفتم: «از صمیم قلب و حتا عمیق تر».
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
پیر داود لبخندی زد و گفت: «بسیار خوب. شما به نظم و انضباط درونی و تسلط بر نفس نیازمندید تا بتوانید این راه دشوار را بپیمایید. نظم درونی برای اینکه مجبور نشوید توقف کنید تا درباره قدم بعدی فکر کنید. نظم درونی برای فائق آمدن بر آنچه که متناقض، غير عقلانی یا گیج کننده می پندارید. وقتی کسی به شما آموزش میدهد که واقعا میداند چه می کند و تنها چیزی که برایش اهمیت دارد، همین آموزش دادن است. شما میتوانید از «توانایی انتقاد» خودتان، که غربی ها زیاد درباره اش لاف می زنند، چشم پوشی کنید».

پیرداود لحظه ای مکث کرد و ادامه داد: «کسی که برای آموزش دادن، کاملا تعلیم نگرفته است، نباید از این روشها استفاده کند، زیرا باعث گیجی و آشفتگی هرچه بیشتر ذهن هوشمندی می شود که خودش به قدر کافی گیج و آشفته هست. این روش ها در طول قرون و اعصار، با درنظرگرفتن زمان و مکان و سایر مقتضیات تکامل یافته اند. همه این شرایط، دائما در تغییر و تبدیل اند و برای همین است که آموزگاران باید در تماس مداوم با طرح و نقشه اصلی فعالیت ها و آموزش ها باشند. فقط فعالیت هایی که قدم به قدم با طرح اصلی منطبق اند، معتبر و سازنده است. کاربرد پلخی و ناآگاهانه حقایق نصفه نیمه یا درست درک نشده به چیزی غیر از گیجی و آشفتگی هرچه بیشتر، اتلاف وقت و فرصت گران بها و حتا حرکت قهقرایی و تنزل مقام، نمی انجامد.

آیا می دانید که در دنیا بودن و در عین حال از دنیا نبودن، چه معنایی دارد؟»
جواب دادم: «چیزهایی در این باره شنیده ام ولی توضیحات شما را بهتر و با ارزش تر می دانم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
- در دنیا بودن و از دنیا نبودن، بدین معنی است که شما باید در این دنیا زندگی کنید، و مانند راهبان و زاهدان گوشه نشین، تارک دنیا نشوید. درست است که گاهی اوقات، متناسب با قابلیت ها و ظرفیت های خودتان، لازم می شود که مدت معینی را در محل بخصوصی، تنها با با سایر برادران طریقت سپری کنید، اما فقط برای مدتی محدود و فقط به دستور استاد یا پیرتان. شما باید از همه ی ابزار و امکانات برای پیشرفت در کار و یا کسب تان بهره ببرید و در ضمن از روش هایی استفاده کنید که باعث تغییر طرز فکر و دیدگاه هایتان در را*ب*طه با فعالیت های دنیوی میشوند.

به نظر می رسد که اکثریت بزرگی از غربیان، فعالیت های روحانی و پیشرفت معنوی یا به قول خودشان متافیزیکی را با ترک و دوری از فعالیت های دنیوی برابر می دانند و با این را لازمه ی آن می دانند. اگر از باورها و ارزش های اساسی بخصوصی تبعیت کنید پلیدی های دنیا باعث آلودگی و فس*اد شما نخواهد شد. شما می توانید با فاسدترین و بدترین مردمان معاشرت کنید ولی به هیچ وجه تحت تأثیر قرار نگیرید و پلیدی به شما سرایت نکند و فا*سد نشوید.
شما جایگاه و مسئولیت های معینی در خانواده و اجتماع خود دارید و نمی توانید برای، یا به بهانه ی خلوت گزیدن در کنج بیغوله ای و به مراقبه نشستن، از وظایف اجتماعی خود فرار کنید.

مسئولیت هایی فراروی شماست که به هیچ وجه نمی توانید و نباید از انجام شان شانه خالی کنید. هرچه باشد، مراقبه، هم می تواند بیست و پنج ثانیه وقت ببرد و هم بیست و پنج سال۔ اگر روش شما آنقدر ناکارآمد و کم اثر باشد که مجبور شوید بیست و پنج سال به مراقبه بنشینید، آن وقت حتما یک جای کار می لنگد و اشکالی اساسی و حیاتی در خود شما هست و یا در روشی که در پیش گرفته اید و شاید هم در هر دو.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
اگر به اندازه کافی روشن شده باشید که بدانید بر چه مراقبه کنید آن وقت می توانید کانون های ذهن تان را بر آن متمرکز کنید و در عرض چند ثانیه به مرحله ای از مراقبه دست یابید که همه ی چیزهای دیگر، کاملا از ذهن تان بیرون برود. نشستن در غار، جامه ی درشت پشمین پوشیدن و دانه ها و میوه های جنگلی خوردن، فقط تغییر و تحولی خارجی و ظاهری را می تواند باعث شود که از جنبه ی درونی و معنوی، چندان ارزشی ندارد»

من سخن او را قطع کردم و گفتم: «پس حالا که این طور است، دلیل وجود طريقت های رهبانی در هندوکش چیست؟»
بی مقدمه گفت: «سوال شما هم بی موقع بود و هم بی دقت. وجود مکان های اقتدار، هیچ منافاتی با آنچه من گفتم نمی تواند داشته باشد. کسانی که در آن کانونها اقامت دارند، نگران عاقبت کار دنیا هستند، اما شما! شما حتا نمی توانید کوچکترین نکته ای از سطحی ترین کارهای آنها را درک کنید. آنها مردمی عادی نیستند، چه برسد به رهبان و تارک دنیا۔ آنها نه استراحت می فهمند و نه لذت و خوشی جسمانی، زیرا مجبورند کمبودها و قصور بشریت را جبران کنند. آنها انسان های راستینی هستند که وجود و عدم را تجربه کرده اند و مدتها قبل، به مرتبه کمال وارد شده اند و دیگر در هر حالتی که باشند فرقی به حال شان نمی کند».
من گفتم: «گرجیف می گفت که یکی از آن مکان ها را دیده و میگفت که دوستاش شاهزاده لوبووذسکی Lubovedski ، یکی از ساکنان آنجا بوده است. آیا او هم یکی از بیمرگان بوده؟».

چشمهای پیرداود برقی زد و گفت: «سادگی بی برو برگرد تو، مرا به تعجب وا میداردا گرجیف چنین گفت، گرجیف چنان گفت. کانت چنین گفت، چخوف چنان گفت. هر کسی چیزی برای گفتن دارد و شما می توانید همه عمرتان را صرف خواندن گفته های سایرین بکنید، که بعضی ها واقعا این کار را می کنند، و با دشواری و زحمت زیاد سعی کنید گفته های شان را تجزیه و تحلیل کنید و برایش دلیل و مدرک بیاورید و آن وقت آن ها را با تجربه های شخصی خودتان با نتایج تجربه های سایرین درهم بیامیزید یا مقایسه کنید. این کارها هیچ فایده ای ندارد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,161
مدال‌ها
10
سکه
18,017
شما باید تاکنون فهمیده باشید که بیشتر چیزهایی که گرجیف نوشته، رمز و استعاره بوده است . شخصیت ها، محلها، وضعيتها. چه فایده ای به حال شما دارد اگر واقعا چنان شاهزاده ای وجود داشته است؟ حتا اگر او یکی از آبدال Abdal هم بوده باشد فرقی به حال شما نمی کند. شما مثل کسی شده اید که ماسه ها را در پی یافتن قطعه های میکا زیر و رو می کند تا با آنها پنجره ای بسازد، غافل از اینکه ماسه خود قابلیت تبدیل شدن به خالص ترین شیشه ها را دارد.

خودت را سرگرم و درگیر شخصیت ها و رویدادهایی نکن که به زمان و مکانی متعلق اند که هیچ ربطی به وضعیت فعلیت ندارد و در این زمان اصلا قابل فهم و به کارگیری نیستند. خیلی از آثار مکتوب، براساس تجربیات شخصی و در اوضاع و احوال زمان خودشان نوشته شده اند و فقط در آن شرایط خاص زمانی و مکانی سودمنداند و به کار می آیند. استادی وظیفه داشته تا تأثير بخصوصی بر تعداد محدودی از انسانها بگذارد و برای همین هم کتابی نوشته است. کتاب او فقط تا وقتی که خودش و انسان های مورد نظر زنده اند به کار می آید و برای نسل های بعدی، دیگر چندان فایده ای ندارد.
پس از خودتان بپرسید که چنین اطلاعاتی چه اعتباری در جهت تکامل شما می تواند داشته باشد وقتی تقریبا همه ی شرایط زمانی و مکانی و افرادی که در آن سهیم بوده اند تغییر کرده است.

شما با اهمیت دادن به چنان موضوعاتی، خودتان را فریب می دهید و با رواج آن در بین مردم آنها را فریب میدهید. شما نمی توانید با عذرهایی مانند "فقط همین ها در دسترس بود" یا "هیچ مأخذ دیگری وجود نداشت، خودتان را توجیه کنید و بی گناه جلوه دهید. همیشه ادبیات عملی وجود دارد و همیشه نشانه هایی هست که به شما می گوید منبع و مأخذ اصلی را در کجا باید جست.
 
بالا