به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

ARNICA

[سرپرست کتابینو - مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,047
مدال‌ها
3
سکه
5,249
1728540211293.png
عنوان دلنوشته: سیزدهم
نام نویسنده: زری
ژانر: تراژدی
ناظر: @yas_NHT
خلاصه:
صدایی به گوش می‌رسد، نگویید که سیزدهم نزدیک است. این روز، روز تولد من نیست. از من نخواهید که کیک به دست آرزو کنم. آرزوی من او بود اویی که به نیستی و پوچی تبدیل شد. مثل پروانه بودم و او مثل شمع، دورش گشتم و سوختم. او خاموش گشت و من مُردم.
 
آخرین ویرایش:
امضا : ARNICA

ARNICA

[سرپرست کتابینو - مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,047
مدال‌ها
3
سکه
5,249
1726695571975.png
نویسنده‌ی عزیز، از این‌که انجمن بوکینو را برای انتشار آثارتان برگزیدید، خرسند و سپاسگزاریم.
لطفا قبل از تایپ دلنوشته‌ی خود، قوانین مربوط به تایپ دلنوشته را مطالعه کنید.

⚛️[ قوانین - قوانین تایپ دلنوشته | تالار ادبیات توصیفی🔸 ] ⚛️

همچنین شما می‌توانید در صورت نیاز به راهنمایی و بهبود بخشیدن قلم خود، درخواست ناظر دهید.

⚛️ [ 🔸درخواست نظارت (ویژه تالار ادبیات توصیفی) ] ⚛️

پس از تایپ حداقل ۱۵ پست، می‌توانید درخواست نقد و تگ دهید.

⚛️[ درخواست - درخواست نقد ادبی شورا | ویژه تالار ادبیات ] ⚛️

⚛️[ درخواست - درخواست تگ آثار | تالار نقد] ⚛️

شما می‌توانید پس از تایپ ١٠ پست برای اثر خود درخواست طراحی جلد دهید‌.

⚛️[ درخواست - جلد آثار | تالار طراحی] ⚛️

بعد از ۲۰ پست می‌توانید پایان دلنوشته‌تان را اعلام کنید.

⚛️[ اطلاعیه‌ - اعلام پایان آثار ادبی | تالار ادبیات توصیفی ] ⚛️

در صورت تصمیم به عدم ادامه‌ی تایپ دلنوشته، شما می‌توانید درخواست انتقال به متروکه دهید و همچنین در صورت تصمیم به ادامه‌ی تایپ دلنوشته و انتشار اثرتان می‌توانید درخواست بازگردانی اثر از متروکه را دهید.

⚛️ [ درخواست - انتقال و بازگردانی از متروکه | تالار ادبیات توصیفی ] ⚛️

𖡼 با سپاس از توجه شما 𖡼
[کادر مدیریت تالار ادبیات]
 
امضا : ARNICA
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahban

ARNICA

[سرپرست کتابینو - مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,047
مدال‌ها
3
سکه
5,249
مقدمه: از من نخواهید که شمع بیست سالگی را فوت کنم. پلک‌های سنگین و آغشته به اشکم را تا بستم و گشودم؛ دیدم به سن بیست سالگی رسیدم. بیست سال از عمرم با غم و سختی هدر رفت. ای کاش تولدم، روز مرگم باشد.
 
امضا : ARNICA

ARNICA

[سرپرست کتابینو - مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,047
مدال‌ها
3
سکه
5,249
روز سیزدهم یا تولدم که نه، روزی که ندارمت و دستانم خالی از نبود انگشتان توست و شهری که بی‌تو و خاطره‌هایمان به نیستی و پوچی بدل شده است، مبارکم باشد. تکه‌های قلبم را با خود بردی و من دیگر قلب و احساسی ندارم. از زمانی که دستانمان از هم جدا شد و تو رفتی، خانه خالی از نبود تو و بی‌هیچ شور و جنبشی شد. سیزدهم برای همگان به جز من تمام شد.
 
امضا : ARNICA

ARNICA

[سرپرست کتابینو - مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,047
مدال‌ها
3
سکه
5,249
باید یه جایی از قبل را فراموش می‌کردم تا بتوانم از جایی که متوقف شده‌ام آغاز کنم. باید از یه جایی از قبل را به دست باد می‌سپردم تا بتوانم در برابر نور بی‌رمق آینده‌ام همچو خورشید بدرخشم. باید همانند گل پژمرده، شاداب می‌شدم تا بتوانم به دردهایم ریشخند بزنم تا بشود امیدی نو در دل بپرورانم. باید تو را به فراموشی بسپارم تا خود را پیدا کنم.
 
امضا : ARNICA

ARNICA

[سرپرست کتابینو - مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,047
مدال‌ها
3
سکه
5,249
برای من هیچ‌گاه روز سیزدهم به پایان نرسید؛ زیرا آن روز تو را در گوشه به گوشه‌ی شهر جا گذاشتم. حتی قلبی برایم نمانده بود تا خاطره‌هایمان را مرور کنم و آن‌ها را در کول پشتی‌ام جمع کنم و به خانه‌ام بیاورم. ای کاش بودی تا همان خیابان‌هایی که بارها با قدم‌هایمان متر کرده بودیم، از آن خیابان‌ها گذر می‌کردیم که یادمان تا ابد زنده نگه داشته شود.
 
امضا : ARNICA

ARNICA

[سرپرست کتابینو - مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,047
مدال‌ها
3
سکه
5,249
روز سیزدهم هم گذشت، اما چیزی در درون من رخ داد. می‌دانی آن چه بود؟ اول بودنت و بعد از آن نبودنت در من اتفاق افتاد. کدام سیل بی‌رحمی آمد و دست مرا و تو را از یکدیگر جدا کرد؟ کی باران آمد و خاطره‌هایمان را شست و با تکه دستمال پاک کرد و رفت؟ نکند من به خواب غفلت فرو رفته بودم؟ بگو که این یک خواب و سراب است، زیرا من دیگر طاقت دوری‌ات را ندارم.
 
امضا : ARNICA

ARNICA

[سرپرست کتابینو - مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,047
مدال‌ها
3
سکه
5,249
گاه باید شکست تا آدم‌ها را به خوبی بشناسی
من هم برای شناخت آدم‌ها هر بار شکستم، اما در عوض آن‌ها را به خوبی شناختم. روز سیزدهم روزی بود که من تجربه‌ی زیادی از زندگی‌ام کسب کردم. این بود که تا زمانی که برای اطرافیانت سود نداشته باشی کنارت نمی‌مانند‌. به هدفشان که برسند دیگر شخصی به نام تو نمی‌شناسند.
 
امضا : ARNICA

ARNICA

[سرپرست کتابینو - مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,047
مدال‌ها
3
سکه
5,249
سیزدهم برای همگان گذشت، اما برای من نگذشت و تمام نشد. سیزدهم چه روزی‌ست؟ سیزدهم روزی بود که شب نداشت. نه روزش روز بود نه شبش شب بود. سیزدهم برای همگان یک روز عادی بود که به خوبی و خوشی یا با درد و رنج و سختی گذشت، اما برای من یک روز عادی نبود. می‌دانی چرا؟ زیرا سال قبل روز تولدم را با تو جشن گرفتم، ولی سیزدهم امسال، به عنوان نبودنت، این روز را همانند اشک در چشمانم خلاصه کردم.
 
امضا : ARNICA

ARNICA

[سرپرست کتابینو - مدیر تالار ادبیات]
پرسنل مدیریت
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-09-14
نوشته‌ها
1,047
مدال‌ها
3
سکه
5,249
سیزدهم هم گذشت، پرنده‌های بال شکسته به من خبر رساندند که دیگر تو نمی‌آیی، سیزدهم هم گذشت و من هر روزم بدتر از هزاران سیزدهم است. پرنده‌های بال شکسته در قلبم به سوی تو کوچ می‌کنند و به سوی تو بال می‌گشایند، ولی در نبود تو بال‌هایشان رمقی ندارند.
 
امضا : ARNICA
بالا