دنباله دار یک کلاغ چهل کلاغ

[Rezasham]

نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا! سرم از روی نوشته بلند کردم و جواب دادم : رشته از دستم در رفت بقیش با تو. آوینا ادامه داد: زندگی‌ برای کله تخم مرغی!ناگهان نبات از پله‌ها پرت شد و آوینا جیغ کشید. کله تخم مرغی کمک کردن را دوست ندارد.
آوا خواب را بیشتر از آوینا دوست داشت پس به صدای او اهمیت

نداد و شروع

 

[IVI]

نداد و شروع

نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا! سرم از روی نوشته بلند کردم و جواب دادم : رشته از دستم در رفت بقیش با تو. آوینا ادامه داد: زندگی‌ برای کله تخم مرغی!ناگهان نبات از پله‌ها پرت شد و آوینا جیغ کشید. کله تخم مرغی کمک کردن را دوست ندارد.
آوا خواب را بیشتر از آوینا دوست داشت پس به صدای او اهمیت نداد و شروع به سوت زدن...

 

[AGUST D]

نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا! سرم از روی نوشته بلند کردم و جواب دادم : رشته از دستم در رفت بقیش با تو. آوینا ادامه داد: زندگی‌ برای کله تخم مرغی!ناگهان نبات از پله‌ها پرت شد و آوینا جیغ کشید. کله تخم مرغی کمک کردن را دوست ندارد.
آوا خواب را بیشتر از آوینا دوست داشت پس به صدای او اهمیت نداد و شروع به سوت زدن...

نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا! سرم از روی نوشته بلند کردم و جواب دادم : رشته از دستم در رفت بقیش با تو. آوینا ادامه داد: زندگی‌ برای کله تخم مرغی!ناگهان نبات از پله‌ها پرت شد و آوینا جیغ کشید. کله تخم مرغی کمک کردن را دوست ندارد.
آوا خواب را بیشتر از آوینا دوست داشت پس به صدای او اهمیت نداد و شروع به سوت زدن کرد و...‌

 

[IVI]

نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا! سرم از روی نوشته بلند کردم و جواب دادم : رشته از دستم در رفت بقیش با تو. آوینا ادامه داد: زندگی‌ برای کله تخم مرغی!ناگهان نبات از پله‌ها پرت شد و آوینا جیغ کشید. کله تخم مرغی کمک کردن را دوست ندارد.
آوا خواب را بیشتر از آوینا دوست داشت پس به صدای او اهمیت نداد و شروع به سوت زدن کرد و...‌

نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا! سرم از روی نوشته بلند کردم و جواب دادم : رشته از دستم در رفت بقیش با تو. آوینا ادامه داد: زندگی‌ برای کله تخم مرغی!ناگهان نبات از پله‌ها پرت شد و آوینا جیغ کشید. کله تخم مرغی کمک کردن را دوست ندارد.
آوا خواب را بیشتر از آوینا دوست داشت پس به صدای او اهمیت نداد و شروع به سوت زدن کرد و آوینا...

 

[AGUST D]

نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا! سرم از روی نوشته بلند کردم و جواب دادم : رشته از دستم در رفت بقیش با تو. آوینا ادامه داد: زندگی‌ برای کله تخم مرغی!ناگهان نبات از پله‌ها پرت شد و آوینا جیغ کشید. کله تخم مرغی کمک کردن را دوست ندارد.
آوا خواب را بیشتر از آوینا دوست داشت پس به صدای او اهمیت نداد و شروع به سوت زدن کرد و آوینا...

نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا! سرم از روی نوشته بلند کردم و جواب دادم : رشته از دستم در رفت بقیش با تو. آوینا ادامه داد: زندگی‌ برای کله تخم مرغی!ناگهان نبات از پله‌ها پرت شد و آوینا جیغ کشید. کله تخم مرغی کمک کردن را دوست ندارد.
آوا خواب را بیشتر از آوینا دوست داشت پس به صدای او اهمیت نداد و شروع به سوت زدن کرد و آوینا همچنان جیغ میزد.
.

 

[Rezasham]

نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا! سرم از روی نوشته بلند کردم و جواب دادم : رشته از دستم در رفت بقیش با تو. آوینا ادامه داد: زندگی‌ برای کله تخم مرغی!ناگهان نبات از پله‌ها پرت شد و آوینا جیغ کشید. کله تخم مرغی کمک کردن را دوست ندارد.
آوا خواب را بیشتر از آوینا دوست داشت پس به صدای او اهمیت نداد و شروع به سوت زدن کرد و آوینا همچنان جیغ میزد.
نبات همچنان

 

[AGUST D]

نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا! سرم از روی نوشته بلند کردم و جواب دادم : رشته از دستم در رفت بقیش با تو. آوینا ادامه داد: زندگی‌ برای کله تخم مرغی!ناگهان نبات از پله‌ها پرت شد و آوینا جیغ کشید. کله تخم مرغی کمک کردن را دوست ندارد.
آوا خواب را بیشتر از آوینا دوست داشت پس به صدای او اهمیت نداد و شروع به سوت زدن کرد و آوینا همچنان جیغ میزد.
نبات همچنان درحال افتاد بود...

 

[Rezasham]

نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا! سرم از روی نوشته بلند کردم و جواب دادم : رشته از دستم در رفت بقیش با تو. آوینا ادامه داد: زندگی‌ برای کله تخم مرغی!ناگهان نبات از پله‌ها پرت شد و آوینا جیغ کشید. کله تخم مرغی کمک کردن را دوست ندارد.
آوا خواب را بیشتر از آوینا دوست داشت پس به صدای او اهمیت نداد و شروع به سوت زدن کرد و آوینا همچنان جیغ میزد.
نبات همچنان درحال افتادن بود که آوا از...

 

[AGUST D]

نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا! سرم از روی نوشته بلند کردم و جواب دادم : رشته از دستم در رفت بقیش با تو. آوینا ادامه داد: زندگی‌ برای کله تخم مرغی!ناگهان نبات از پله‌ها پرت شد و آوینا جیغ کشید. کله تخم مرغی کمک کردن را دوست ندارد.
آوا خواب را بیشتر از آوینا دوست داشت پس به صدای او اهمیت نداد و شروع به سوت زدن کرد و آوینا همچنان جیغ میزد.
نبات همچنان درحال افتادن بود که آوا از بالکن خواب‌آلود به پایین ...

 

[IVI]

نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا! سرم از روی نوشته بلند کردم و جواب دادم : رشته از دستم در رفت بقیش با تو. آوینا ادامه داد: زندگی‌ برای کله تخم مرغی!ناگهان نبات از پله‌ها پرت شد و آوینا جیغ کشید. کله تخم مرغی کمک کردن را دوست ندارد.
آوا خواب را بیشتر از آوینا دوست داشت پس به صدای او اهمیت نداد و شروع به سوت زدن کرد و آوینا همچنان جیغ میزد.
نبات همچنان درحال افتادن بود که آوا از بالکن خواب‌آلود به پایین ...

نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا! سرم از روی نوشته بلند کردم و جواب دادم : رشته از دستم در رفت بقیش با تو. آوینا ادامه داد: زندگی‌ برای کله تخم مرغی!ناگهان نبات از پله‌ها پرت شد و آوینا جیغ کشید. کله تخم مرغی کمک کردن را دوست ندارد.
آوا خواب را بیشتر از آوینا دوست داشت پس به صدای او اهمیت نداد و شروع به سوت زدن کرد و آوینا همچنان جیغ میزد.
نبات همچنان درحال افتادن بود که آوا از بالکن خواب‌آلود به پایین پرید و او را نجات داد...