به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

دنباله دار یک کلاغ چهل کلاغ

  • نویسنده موضوع رها؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 166
  • بازدیدها 523

COOKiE

[سرپرست بخش عمومینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-04-18
نوشته‌ها
2,603
مدال‌ها
23
سکه
13,099
نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک
نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند!
 

هــستیــ(:

[ سرپرست ارشد بازنشسته+حفاظت بازنشسته انجمن]
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-22
نوشته‌ها
1,398
مدال‌ها
20
سکه
7,162
نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا
 
امضا : هــستیــ(:

COOKiE

[سرپرست بخش عمومینو]
پرسنل مدیریت
سطح
9
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-04-18
نوشته‌ها
2,603
مدال‌ها
23
سکه
13,099
نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا
نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا! سرم از روی نوشته بلند کردم و جواب دادم : رشته از دستم در رفت بقیش با تو
 

هــستیــ(:

[ سرپرست ارشد بازنشسته+حفاظت بازنشسته انجمن]
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-22
نوشته‌ها
1,398
مدال‌ها
20
سکه
7,162
نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا! سرم از روی نوشته بلند کردم و جواب دادم : رشته از دستم در رفت بقیش با تو
نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا! سرم از روی نوشته بلند کردم و جواب دادم : رشته از دستم در رفت بقیش با تو. آوینا ادامه داد: زندگی‌ برای کله تخم مرغی
 
امضا : هــستیــ(:

Deli

مدیر ارشد بازنشسته
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-16
نوشته‌ها
43
مدال‌ها
1
سکه
217
نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا! سرم از روی نوشته بلند کردم و جواب دادم : رشته از دستم در رفت بقیش با تو. آوینا ادامه داد: زندگی‌ برای کله تخم مرغی
نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا! سرم از روی نوشته بلند کردم و جواب دادم : رشته از دستم در رفت بقیش با تو. آوینا ادامه داد: زندگی‌ برای کله تخم مرغی!ناگهان نبات از پله‌ها پرت شد و آوینا
 
امضا : Deli

Liam

[نابغهٔ ثروت کیبی بایت ¹⁰²⁴]
پرسنل مدیریت
سطح
8
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-02-17
نوشته‌ها
920
مدال‌ها
22
سکه
5,220
نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا! سرم از روی نوشته بلند کردم و جواب دادم : رشته از دستم در رفت بقیش با تو. آوینا ادامه داد: زندگی‌ برای کله تخم مرغی!ناگهان نبات از پله‌ها پرت شد و آوینا جیغ
 
امضا : Liam

Rezasham

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-17
نوشته‌ها
369
سکه
1,875
نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا! سرم از روی نوشته بلند کردم و جواب دادم : رشته از دستم در رفت بقیش با تو. آوینا ادامه داد: زندگی‌ برای کله تخم مرغی!ناگهان نبات از پله‌ها پرت شد و آوینا جیغ
کشید
 
امضا : Rezasham

AGUST D

آگوست دی انجمن
سطح
7
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-06-11
نوشته‌ها
1,133
مدال‌ها
7
سکه
5,667
نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا! سرم از روی نوشته بلند کردم و جواب دادم : رشته از دستم در رفت بقیش با تو. آوینا ادامه داد: زندگی‌ برای کله تخم مرغی!ناگهان نبات از پله‌ها پرت شد و آوینا جیغ کشید. کله تخم مرغی ...
 
امضا : AGUST D

Rezasham

کاربر بوکینویی
سطح
0
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-17
نوشته‌ها
369
سکه
1,875
نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا! سرم از روی نوشته بلند کردم و جواب دادم : رشته از دستم در رفت بقیش با تو. آوینا ادامه داد: زندگی‌ برای کله تخم مرغی!ناگهان نبات از پله‌ها پرت شد و آوینا جیغ کشید. کله تخم مرغی ...
کمک
 
امضا : Rezasham
  • پسندیدم
واکنش‌ها[ی پسندها]: IVI

IVI

[مدیریت کل سایت]
پرسنل مدیریت
سطح
12
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-26
نوشته‌ها
2,116
مدال‌ها
28
سکه
11,275
نم نم باران روی کله ی کچلش می‌ریخت. موش ها توی جوراب های پاره به طرف خانه‌هایشان میدویدند.موش ها وحشت کرده بودند و فقط بخاطر کله ی کچل او بود زیرا او یک کله ی بزرگ تخم مرغی داشت شاید با خود فکر کنید تخم مرغی بودن سر ک ترس ندارد اما اون سرش تخم مرغی نبود بلکه واقعا کله اش تخم مرغی بود ک دست و دهان داشت و میتوانست حرف بزند! آوینا در این حین گفت: خواهرم یک کلمه نه ده بیست تا! سرم از روی نوشته بلند کردم و جواب دادم : رشته از دستم در رفت بقیش با تو. آوینا ادامه داد: زندگی‌ برای کله تخم مرغی!ناگهان نبات از پله‌ها پرت شد و آوینا جیغ کشید. کله تخم مرغی کمک کردن را...
 
امضا : IVI
بالا