به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
فصل دوازدهم

بازگشت به عشق


که در نبود رنجش و بیزاری، عشق شکوفا می شود. عشق، به گونه ای طبیعی حضور دارد. لازم نیست عشق تولید کنیم؛ فقط باید همه موانعی را که بر سر راه شناخت خود نامحدود و پر مهر ما وجود دارد، برداریم.

بیشتر ما به شدت تلاش می کنیم که بزرگ باشیم و این طنز عجیبی ست، چرا که خود بزرگ ما همان کسی ست که زیر نقاب های شخصیتی پنهان است. ما بزرگ به دنیا آمده ایم و لازم است این امکان را به خودمان بدهیم که گواهی بر این حقیقت باشیم. اگر خود زخمی مان را ببخشیم، با گذشته مان به صلح برسیم و خرده ریزهایی را که در مسیر به جا گذاشته ایم پاک کنیم، با عظمت كل وجودمان رو به رو می شویم.

آنگاه عشق عمیق و بی قید و شرطی را برای همه خود و نه فقط بخش های خوب» خود، حس می کنیم. هنگامی که به حالت آرام و بی دغدغه بخشایش گام می گذاریم، عشق اصیلی را برای کل وجود خود احساس می کنیم؛ همه بخش های ضعیف و ناقص، در کنار بخش های قوی و مطمئن.

بخشایش، همچون روشن کردن چراغ در اتاقی تاریک، نور پذیرش و محبت را به همه جنبه های تاریک و طردشده ما می تاباند. به یاد نمی آورم حتی یک نفر از کسانی که با آنها کار کرده ام، پس از برقراری ارتباط با دردی که در زیر شخصیت دروغین خود پنهان کرده بود، گفته باشد: «عجب، من منیت زخمی خود را خیلی دوست دارم!» بیش تر ما از این منیت زخمی خجالت می کشیم و می ترسیم.

این گرایش در ما وجود دارد که از خود دروغینمان بدمان بیاید، آن را مورد قضاوت قرار دهیم، عمیقا از آن خجالت بکشیم و آن را محکوم کنیم. اما وظیفه ما این است که این بخش از وجودمان را از دریچه جدیدی ببینیم و برای منیت زخمی خود که تحت تأثیر درد و بیچارگی وادار شده است که شخصیت دروغینی بسازد و همه مرزهای سالم را کنار بگذارد، بخشایش داشته باشیم.

بخشایش این امکان را به ما می دهد که منیت زخمی خود را به شکل همان کودک هراسانی که هست ببینیم؛ کودکی که با همه توان تلاش می کند تا مورد تأیید قرار بگیرد. دوست ندارم این عبارت تکراری را بیان کنم، اما واقعیت این است که کودک زخمی درونمان به عشق ما نیاز دارد. این کودک به قدرشناسی و درک صادقانه ما نیازمند است و باید مطمئن شود که اگر از مخفیگاه و پشت نقاب اجتماعی ما بیرون بیاید، با همه کاستی ها و نقص هایش دوست داشته و پذیرفته خواهد شد. فقط هنگامی که خود را بخشیده باشیم، می توانیم امنیت این کودک را تضمین کنیم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
برای حرکت و بازگشت به سوی خودی که قرار بوده باشیم، باید خود را متعهد کنیم که زندگی مان را در اختیار قدرتی بزرگ تر از حقیر ترین خودمان واگذاریم.

باید دوباره زمام کارها را به هستی بسپاریم تا دقیقا برای همان هدفی مورد استفاده قرار بگیریم که به دلیل آن در اینجا قرار گرفته ایم. به سادگی می توانیم فکر کنیم که فقط یکی از شش میلیارد مردم جهان هستیم و اهمیتی نداریم. اما هر کاری که انجام می دهیم، مهم است. هر حرفی که می زنیم، مهم است. هر فکری که داریم، مهم است.

یکایک ما بخشی از قلب جمعی هستیم که یک ساختار زنده است. ما با هدیه ای به اینجا، به کره زمین فرستاده شده ایم؛ ترکیب خاصی که اگر اجازه آشکار شدن آن را بدهیم، در خدمت به کل بزرگ تر قرار خواهد گرفت.

روند بازگشت به خود نامحدود و یکپارچه، روندی مقدس است. لازم است که دوباره به همه وجودمان، همه آنچه می بینیم و همه آنچه نمی بینیم، همه آنچه هست و همه آنچه خواهد بود، بپیوندیم. لازم است که برنامه ها، باورهای محقانه و اراده خود را کنار بگذاریم و تسلیم خود بزرگتری شویم؛ خودی که در ورای فرد وجود دارد و قلب جمعی، یعنی خیر همه بشریت را در بر می گیرد. لازم است که با خجالت، غم، پشیمانی و درد خود رو به رو شویم و مسؤولیت تجربه بشری را که آگاهانه یا ناآگاهانه آن را انتخاب کرده و خواسته ایم که این زندگی را بگذرانیم، بپذیریم، لازم است که بهانه ها و آه و ناله ها، انكارها و فرافکنی ها را کنار بگذاریم و کسی باشیم که عمیقا می خواهیم و فقط به عنوان ذره کوچکی از خود بزرگ ترمان وجود نداشته باشیم. لازم است که در صداقت ریشه ای و بدون قضاوت استوار باشیم و زندگی مان را از دیدگاهی معنوی، یعنی از طریق چشمان خدا و به چشمان خودمان ببینیم.

لازم است که به درمان زخم های منیت زخمی مان بپردازیم و نقاب هایی را که گذاشته ایم تا درد دل های شکسته خود را حس نکنیم، کنار بگذاریم. برای این تضمین که در مسیر عشق و ایمنی بمانیم، باید چشمان خود را به روی همه آنچه هستیم و همه آنچه در درون داریم، باز کنیم. باید چشم بندهایی را که نمی گذارند گستردگی هر دو بخشمان، یعنی هم بشر بودن و هم خدای گونه بودنمان را ببینیم، از چشم برداریم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
شناخت خدای قلب


بیش تر ما در این تجربه بشری آموخته ایم که به دیدن خدا برویم، اما خدا را نشناسیم. یاد می گیریم که اوقاتی خاص از روز را به دیدار خدا اختصاص دهیم، شاید همان گونه که به دیدار مادر بزرگ خود می رویم.

برخی از ما برای خدا لباس های قشنگ می پوشیم و بعضی دیگر دوست داریم که در خلوت خانه خود به دیدار خدا برویم. اما اگر خواهان تجربه یگانگی معنوی و تعالی هستیم، باید نسبت به برنامه عمیق بشری و خلسه ای که در آن زندگی می کنیم هشیار شویم، وگرنه در جاهای نامناسبی در جست و جوی آرامش معنوی برمی آییم.

آنگاه تلاش می کنیم تا آرامش، رضایت خاطر، عشق و ارتباط را درون ساختار ذهن و منیت محدود خود بیابیم و وقتی متوجه می شویم که آنها درون ذهن ما وجود ندارند، به شدت ناامید می شویم. اگر چه خدا ذهن را آفریده است، اما در ذهن زندگی نمی کند. خدا در آگاهی فردی «تو» یا «من» زندگی نمی کند، اگر چه خدا آنجا هم وجود دارد.

خدا در کل جمعی، در بی کرانگی این جهان باشکوه وجود
دارد. حضوری ست که به نام یا شکل خاصی محدود نیست. حقیقی ترین و ناب ترین ذاتی ست که همواره با ماست. می توان همه نوشته های مقدس را خواند و همه دعاها را ذکر کرد، اما اگر قلب با کل جمعی در ارتباط نباشد، این کارها هیچ روح یا معنایی ندارند. هنگامی که تجربه خدا در ذهن آدم است و نه در قلب او، می تواند کارهای کفر آمیزی انجام دهد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
هنگامی که فکر می کنیم جدا و تنها هستیم و کار ما اهمیتی ندارد، کارهای بدی انجام می دهیم. وقتی از ذات الهی خویش و عظمت وظیفه بزرگ تر خود در اینجا، در زمین، دور و جدا می مانیم، کارهای بدی انجام می دهیم. زمانی که فقط به عنوان ذره حقیری از بزرگترین خودمان زندگی می کنیم، کارهای بدی انجام می دهیم. هنگامی که تشنه بازگشت به خانه، به مرکز معنوی مان هستیم، اما به خود اجازه نمی دهیم که از آنجا تغذیه شویم، کارهای بد انجام می دهیم.

کارهای بد انجام می دهیم، چون قطع شده ایم، چون بهتر از این نمی دانیم، چون جدا کرده ایم و مذبوحانه تلاش داریم تا برخی نیازهای برآورده نشده گذشته خود را به شیوه هایی برآورده سازیم که ممکن نیست.

نیاز برآورده نشده ای که اکنون قابل برآوردن است، نیاز کل و یکپارچه شدن می باشد؛ هم خود الهی و باشکوه بودن و هم خود بشری و ناقص بودن!
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
نیازی که تشنه توجه شماست و چه مایل به اعتراف به آن باشید چه نباشید، یکایک حرکت هایتان را هدایت می کند، نیاز به کاوش بشر بودن و خدای گونه بودن شما و آرمیدن در خود گسترده و بی کرانی ست که هستید. نیازی که شما را وامی دارد تا کارهای غیر اخلاقی، کلاهبرداری و خشونت کنید، فقط یک انحراف است؛ یک توطئه است و فقط شما می توانید مانع از افتادن خود در این دام شوید.

سوراخی وجود دارد که می توانید پیدایش کنید، به آن اعتراف نمایید و آن را با انرژی الهی که می خواهد نزد شما و از طریق شما بیاید، پر کنید. شما، شمای بزرگ، هیچگاه به آرامش حقیقی نخواهد رسید، مگر این که یگانگی نیمه روشن و نیمه تاریکتان به بار بنشیند و چه زمانی بهتر از اکنون است؟

می توانید همچون گذشته بر کسانی که در این زندگی بسیار بدتر از شما عمل می کنند متمرکز باشید، اما این شیوه آهسته آهسته شما را به ناکجا آباد می برد. وقتی می فهمید که شما هم ظالم و هم مظلوم، هم شکارچی و هم شکار، هم قربانی کننده و هم قربانی، هم نور و هم تاریکی و هم خوب و هم بد هستید، خودتان و دیگران را به عنوان تجلیات شگفت آمیز خدا خواهید شناخت.

آنگاه می توانید درنگ و مشاهده کنید. سپس به جای این که ناآگاهانه پذیرای صدای خودبزرگ بینی شوید که می گوید: من هرگز چنان کاری نخواهم کرد یا چنان آدمی نخواهم بود!»

این انتخاب را دارید که به صدای آرام و ظریفی گوش دهید که درون شما نجوا می کند: «فقط به لطف خداست که آنجا و آن گونه نیستم».
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
هیچ راه حل و پاسخ سریع و ساده ای وجود ندارد. ما در عصر لذت هایگذرا زندگی می کنیم و می دانم که این گفته من پرطرفدار نخواهد بود. می دانم که باید سعی کنم شما را در دوره ای به نام «سه گام ساده تا بهترین زندگی» ثبت نام نمایم، اما نمی توانم، چرا که چنین آموزشی، دروغ خواهد بود. برای یک زندگی عالی به کوشش نیاز است.

برای شناخت جهان درون و برنامه ریزی ای که شما را به کارهای بد واداشته یا در مسیر آدم هایی که کارهای بد می کنند قرار داده، به سخت کوشی نیاز است.

به توجه و مراقبت مداوم نیاز است تا زندگی هدفمندی داشته باشید و در زمان مرگ احساسرضایت خاطر کنید. به شجاعت نیاز است تا تأثیر و مفاهیم ضمنی افکار، گفتار و رفتار خود را ببینید و درک نمایید.

به اشتیاق نیاز است تا گوش به زنگ باشید، آن قدر هشیار و بیدار باشید که راست بگویید و به نشانه هایی که به شما می گویند به گونه ای خطرناک از تعادل خارج شده اید و نیمه تاریکتان در آستانه به دست گرفتن اوضاع است، توجه کنید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
حرکت


برای حرکت و التيام خجالتی که شما را به تکرار الگوهای ویرانگر وامی دارد، باید تشخیص دهید که قدرت تغییر گذشته را ندارید.

چسبیدن به پشیمانی ها، خاطرات تاریک جهنمی و خجالتی که از زندگی شما می کاهد، فقط روحتان را می کشد و چرخه خجالت و خشونت را زنده نگاه می دارد. من در اینجا از شما می خواهم که دست نگه دارید! شما سزاوار چنین جهنمی نیستید. شما تنها کسی هستید که می توانید این چرخه تکراری را متوقف کنید. حتی اگر گذشته کارهای بدی انجام داده اید، چنان چه حاضر به پذیرش مسؤولیت کارهای خود، یادگیری از اشتباهات و یافتن راهی برای اصلاح باشید، لازم است احساس گناهی را که شما را به انجام کارهای بد وامی دارد، رها سازید.

احساس گناهی را که شما را به انجام کارهای بد وا می دارد، رها سازید.
اکنون هنگام بیداری و جدا شدن از بدن خجالتبار خود است. هنگام آن است که با خوردن، نوشیدن، وسواس های فکری یا به خیالات پناه بردن از فرار از بدن خجالتیار دشت بکشید و آگاهانه انتخاب کنید که خلاف این کار را انجام دهید، یعنی وارد بدن خجالتبار شوید، آن را حس کنید، از آن بیاموزید و مسؤولیتش را بپذیرید.

سپس حرکت کنید! اکنون هنگام آن است که مسؤولیت آنچه را لازم است، بپذیرید و بدانید که در اختیار شماست و با محبت تشخیص دهید که آنچه در گذشته بر شما رفته، از اختیارتان بیرون است.

اگر بگذارید گفته های من در دیوارهای حفاظت و انکار شما رخنه کند، می توانید به دروغ های بدن خجالتبار، یعنی خود دروغينتان، نفوذ کنید و آنچه را امروز در اختیار شماست، بپذیرید.

این کاری ست که می توانید برای شکستن حلقة خشونت و سوء استفاده انجام دهید. یادتان نرفته که هر خودویرانگری، شکلی از خشونت و سوء استفاده است. هر خودویرانگری، تج*وز به روح بشر بوده و تج*وز به حق ذاتی شما برای رهایی از گذشته است؛ تج*وز به این که از خودتان، از همه وجودتان - بدن، ذهن و جنسیتتان - سربلند باشید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
اکنون هنگام آن است به طور کامل درک کنید که اختیار دار چه رفتارهایی - یعنی رفتارهای آدم های دیگر - نیستید و توانی را که دارید، پس بگیرید. اکنون هنگام آن است که از آنچه نمی توانید تغییر دهید، یعنی کارهای دیروز، دست بردارید و توجه خود را بر آنچه می توانید برای درمان گسست درونی، آشتی با گذشته و حرکت کردن انجام دهید، متمرکز نمایید.

اکنون هنگام آن است که بر رفتار خودتان متمرکز باشید. بیشتر شما روح های شجاع که به مطالعه این کتاب می پردازید، احتمالا آن را با این هدف می خوانید که بتوانید به کسی دیگر مانند فرزند، همسر یا دوست خود یا شاید شخصی که به شما آزار رسانده است، کمک کنید.

برای یک آدم خوب، متمرکز شدن دیگران بامعنی ست، اما لازم است که به خودتان کمک کنید. شما، من همه ما باید از انکار در باره خود و نقشمان در آشفتگی روان انسان بیرون بیاییم و به این ترتیب حواسمان را به کار خود بدهیم تا ببینیم چگونه در آزار رساندن به خویش شرکت داریم.

اگر شما این کتاب را به این دلیل می خوانید که می دانید بخشی از مشکل هستید، اکنون تصمیم بگیرید که قدرتی را که به باورهای دروغین خود داده اید، پس بگیرید. فقط امروز قدرت خود را پس بگیرید و قبول کنید که امروز در باره انتخاب ها و کارهایتان اختیار دارید. شما قدرت دارید هر روز همین که از بستر بیرون می آیید، تصمیم های مهم و تعیین کننده بگیرید.

هر بار که به آیینه نگاه می کنید و به اعماق تاریک بدن خجالتبارتان می لغزید، این انتخاب را دارید که به خود چه بگویید. هر بار که آن صدای زخمی و رنجور، سر بلند می کند و به شما می گوید که بد، نادرست و مزخرف هستید، این انتخاب را دارید که درنگ کنید، تفسی بکشید و به خود دروغینتان بگویید: «پیام هایت را می شنوم. می فهمم که زنده، فعال و در رنجی، اما تو خود زخمی من هستی، بخشی از خود دروغینم، جنبه ای از بشر بودنم که اینجاست تا در کمال روحم از من پشتیبانی کند. تو آن بخش از من هستی که باید مرا بیدار کنی و دوباره با گستردگی بشر بودن و خدای گونه بودنم پیوند دهی.

اکنون محبتم را نثار تو می کنم، چرا که حتما از عشق و پذیرش محروم هستی، وگرنه چنین رفتار نمی کردی.» بله، شما قدرت انجام این کار را دارید! شما می توانید تشخیص دهید ماشینی هستید که بسیار خوب برنامه ریزی شده است و این قدرت را دارید که با گام نهادن در مسیر احترام به خود و زندگی، دگرگونی های والایی ایجاد کنید. شما این قدرت را از راه پس گرفتن اختیار و پذیرفتن مسؤولیت برای زندگی و آینده خود فعال می کنید.

اگر می بینید به علت رفتارهای نامناسب خود یا این که نمی توانید مانع از آزار رساندن به خودتان و دیگران شوید به کمک نیاز دارید، بدانید که دارای قدرت درخواست کمک هستید. خود را از انکار بیرون بکشید، فروتن شوید، اجازه دهید اطرافیان بدانند که به پشتیبانی نیاز دارید و همین حالا کمک مورد نیاز خود را بیابید. شاید این آخرین فرصت شما باشد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
باور کنید در پی بیش از ده سال هدایت دوره های «روند سایه» در سراسر دنیا و راهنمایی دهها هزار نفر، هر بهانه، توجیه، استدلال و بحثی را شنیده ام که چرا باید به رفتارهای بد خود بچسبید. اما دیگر هیچ بهانه ای موجه نیست. بس کنید، کافی ست! جهان نیاز دارد که شما به ابراز اصیل خود بازگردید؛ اکنون جهان به شما نیاز دارد!

ببینید یکی از دروغ های خود دروغین این است که در را*ب*طه با ناراحتی بدن خجالتیار، هیچ کاری از شما ساخته نیست و در برابر عواطف و ذهن آلوده به خجالت خود ناتوان هستید. اما حقیقت این است که شما می توانید این تصمیم را بگیرید که قلبتان را التیام ببخشید و با گذشته خود به صلح برسید. ممکن است در باره اعتیاد، وسواس یا برخی رفتارهای خودویرانگرانه ناتوان باشید، اما برای درخواست کمک ناتوان نیستید.

انتخاب های زندگی بخش، پویاشناسی درونی شما را تغییر می دهند. همه این کارها نشانه قدرت نهفته در شماست. تمامی این تغییرات به خود زخمی نشان می دهند که امیدی هست و شما تا اندازه ای قدرت دارید، به همین دلیل باید این تصمیم ها را بگیرید. باید عنان را از بدن خجالتبار خود و نقاب اجتماعی که برای پنهان کردن آن درست کرده اید، پس بگیرید.

باید با دروغ هایی که محرک رفتارهای شما هستند، برخورد کنید تا به موقعیت برحق خویش باز گردید. باید پشت فرمان اتومبیل خود بنشینید. لزومی ندارد که سرنشین بی چاره این اتومبیل باقی بمانید و رانندگی و مسیر زندگی خود را به دست یک کودک سه ساله بی اطلاع یا دوازده ساله زخمی بدهید. اگر شما اختیار دار آینده و انتخاب هایی که می کنید نیستید، پس چه کسی هست؟

شما زندگی خود را به چه کسی وانهاده اید؛ به شبحی از گذشته که در سرتان حرف می زند؟
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
مدام در شگفتم که چرا این همه دلیل می آوریم تا با آنچه زندگی ما را شکل می دهد، رو به رو نشویم. آیا چنین کاری تا این اندازه سخت است؟ مقاومت در برابر باورهایی که هر روز ما را تسخیر می کنند، این همه دشوار است؟ آیا به اندازهای ضعیف شده ایم که توان یا وقت آن را نداریم تا با شیطان های درونی که اکنون ما را در برخی از جنبه های زندگی به مسیر اشتباه می برند، رو به رو شویم؟ چه چیزی ما را تسخیر کرده است؟ چه هنگام این اتفاق برای شما روی داد؟

طی بزرگ شدن، بارها و بارها شعار تبلیغاتی یکی از شرکت های بزرگاتوبوس رانی را می شنیدم: «رانندگی را به ما واگذار کنید!» این عبارت برای تبلیغات اتوبوس رانی عالی بود، اما این روزها چه کسی می خواهد سوار اتوبوس شود؟

با پوزش از رانندگان اتوبوس باید بگویم، امروز سفر با اتوبوس مد افتاده است، مگر این که بخواهید به یک شهر کوچک در وسط بیابان بروید. بهتر است خودتان مسؤولیت تنها اتومبیلی که دارید، همان که تا آخر با شماست، یعنی خودتان را به عهده بگیرید. شاید بهتر باشد که هم اکنون از صندلی سرنشین برخیزید و پشت فرمان اتومبیل خود بنشینید.

اگر نمی خواهید همچنان رانندگی را به دیگری، یعنی یکی از آن کسانی که به بدن خجالتبار و نقشه درونی ناآگاه شما افزوده اند واگذار کنید، بهتر است سفر جدیدی را آغاز نمایید.

اگر شک دارید که آیا آماده این تغییر هستید یا نه، فقط به این موضوع فکر کنید: واقعه ای که روزهای هفته ها، ماه ها با سال ها قبل برایتان پیش آمد رویدادی منفی که برایتان دردناک بود . اکنون قدرت اداره شما و تخریب باقی مانده عمرتان را دارد. آیا به راستی می خواهید رویدادهای گذشته شما بقية روزهایتان را در کره زمین تسخیر کنند؟ دلتان می خواهد که بدن خجالتیارتان آینده شما را رقم بزند؟ به درد و رنج خود اعتماد می کنید که زندگی عالی و با ارزشی را به شما بدهد؟
 
بالا