به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
تا زمانی که نبخشیم، به تنبیه خود ادامه خواهیم داد. خودویرانگری شکلی از تنبیه خود است؛ چه آگاهانه آن را به وجود آوریم، چه بی آن که بفهمیم یا بخواهیم به سوی آن کشیده شویم. آیا تا کنون این گفته را شنیده اید: «مقصر به دنبال مكافات می گردد؟» چه دوست داشته باشیم، چه نداشته باشیم، احساس گناه ما در بارۀ خلافکاری هایمان در وجدان ما به ثبت می رسد.

بیشتر ما ماهرانه وانمود می کنیم کارهای بدی که انجام می دهیم، اهمیتی ندارند و برای همین است که به تکرار الگوهای بد ادامه می دهیم. اما در حقیقت هر بار که کاری در جهت آزار خود یا دیگران انجام می دهیم، آن را در روانمان به ثبت می رسانیم و شمارش خلاف هایمان را نگه می داریم. سپس رویداد نامبارکی را به سوی خود جذب می کنیم تا بلکه بدرفتاری ما را جبران نماید و خود را از احساس گناه و خجالت آسوده سازیم.

ماجرایی برای دوستم که متخصص هیپنوتیسم است، روی داد که این وضعیت را به خوبی شرح می دهد.
استفانی با مراجعه کننده ای کار می کرد که می دانست به کارهای غیر قانونی مشغول است. در پایان جلسه آن مرد یکصد و پنجاه دلار از دسته اسکناس های خود بیرون کشید، چشم در چشم دوست من دوخت و گفت : «می دانم که این پول کثیف را می گیری!» این زن با وجود آن که احساس دل به هم خوردگی می کرد، در حالتی خلسه مانند پول را گرفت و سپس محل کار خود را ترک کرد و به دیدار دوستی رفت.

چند ساعت بعد، وقتی از منزل دوست خود بیرون آمد، اتومبیلش را پیدا نکرد. او فکر کرد اتومبیلش را دزدیده اند و به شدت ترسید. پس از چند دقیقه ترس و لرز، سرانجام دوستش او را متقاعد کرد که اتومبیل را در جای ممنوعی پارک کرده است و به احتمال زیاد آن را با جرثقیل به پارکینگ پلیس منتقل کرده اند.

استفانی ناراحت از دوست خود درخواست کمک کرد. در مسیر رفتن به پارکینگ، ناگهان این زن متوجه شد پولی که باید برای پس گرفتن اتومبیل خود بدهد، احتمالا برابر با پول «کثیفی» است که گرفته بود و درست همین طور شد. هزینه انتقال اتومبیل به پارکینگ، به علاوه جريمه توقف در محل ممنوع، درست برابر پولی بود که استفانی از مشتری خود دریافت کرده بود.

دوستم به من گفت که در واقع خیالش راحت شده بود، زیرا از آغاز از گرفتن آن پول راضی نبود و با جریمه ای که در جهان بیرون پرداخته، بار «جرم» او سبک شده بود
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
بیش تر ما با بار سنگینی از احساس گناه بر وجدان خود زندگی می کنیم. از این که مطابق با آرزوهای منیت خود نشده ایم، احساس گناه می کنیم، از کارهایی که از سر بی چارگی و برای جلب محبت یا شهرت انجام داده ایم، خجالت می کشیم، از بهره برداری از جهان بیرون به منظور برآوردن نیازهای درونی خود شرمنده ایم، از انتخاب هایی که از سر نادانی و به منظور انتقام یا کام جویی آنی کرده ایم، ناراحتیم و برای زیاده روی ها و رفتارهای بی ملاحظه خود متأسف هستیم.

بیش تر ما این درد را در خود سرکوب می کنیم و بدون درک و پذیرش آن به زندگی ادامه می دهیم. احساس می کنیم نیاز داریم هر چه تندتر حرکت کنیم و هرگز اجازه ندهیم که روزی دردمان به ما برسد؛ درست مانند این که سایه ما در پی ما می دود و در واقع چنین است!

سپس روی این انبوه فزاینده احساس گناه، ترس و خجالت، لبخندی بزرگ و زیبا بر چهره خود نقش می کنیم، صورت ظاهری خوشایند می سازیم و تا می توانیم وانمود می نماییم چیزهایی که ما را از درون می خورند، در واقع آن اندازه آزارمان نمی دهند. جالب این که خودویرانگری در واقع فقط اقدامی انحرافی و مایه حواس پرتی ست که مانع از رو در رو قرار گرفتن ما با دردی که در درون تلنبار کرده ایم، می شود.

ناراحتی هایی که نمی دانستیم با آنها چه کنیم، خجالت هایی که منیتمان را تهدید کرده اند و خجالت هایی که عزت نفسمان را کاهش می دهند، همه درون ما جمع شده اند. هنگامی که ما آدم های خوب حاضریم به هر وسیله ای از رویارویی با آنچه به نظرمان چاه بی انتهای درد و رنج درونی ست اجتناب کنیم، به هر کار بدی واداشته می شویم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
اما همین جاست که می توانیم نبوغ تمام عیار هستی را در عمل مشاهده کنیم: آدم ها چنین طراحی شده اند که موجودات خودمتنبهی باشند. حتی اگر ما در بیرون کردن خجالت از ذهن آگاه خود موفق شویم، یعنی اگر آن را دست کم بگیریم، توجیه نماییم یا وانمود کنیم که وجود ندارد، در عمق وجودمان قضیه را می دانیم.

می دانیم چه هنگام به دیگری آزار رسانده و چه هنگام اجازه داده ایم که به ما آزار برسد. می دانیم چه هنگام فریب داده ایم و چه هنگام فریبمان داده اند. در فضاهای ساکت جهان درونمان می دانیم چه هنگام کم تر از توان خود زندگی می کنیم. بنا بر این به عنوان تنبیه خودمان، کارهای بی سر و صدا، اما خودویرانگرانه با رفتارهای شرم آور و مخربی را انجام می دهیم تا بلکه زخم ما باز شود، چرا که در درون می دانیم که این تنها راه التيام آن زخم است.

تداوم آزار خود به علت نقص داشتن و خلاف های گذشته، راهی نیست که به شادی یا کامل شدن بینجامد. چماقی که در درون داریم و بر سر خودمان می کوبیم، فقط ما را در چرخه مداومی از خجالت، تج*وز و آزار خود نگه می دارد. به سادگی می توانیم تأثير نفرتی را که از خود داریم دست کم بگیریم، چون بخش عمده آن در خلوت ذهنمان و پنهان از دیگران رخ می دهد یا دست کم ما این گونه فکر می کنیم.

اما مهم است هر بار که به علت اشتباهات با کاستی هایمان خود را می کوبیم، متوجه شویم چه اندازه به خودمان آزار می رسانیم. حدود دو سال پیش در این فکر بودم که چه کار می توانم بکنم تا شرکت کنندگان دوره هایم شدت سرزنش خویش و تأثیر آن را بر خود ببینند.

سرانجام راهی برای نمایش این نکته پیدا کردم که به نظر می رسد به راستی مؤثر است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
قدرتمندترین دوره ای که هدایت می کنم، «روند سایه» نام دارد که طی سه روز اقامت گروهی شرکت کنندگان اجرا می شود. روز سوم دوره، یک عروسک زیبا را به اتاق می آورم و به همه نشان می دهم؛ از آن عروسک هایی که صورت معصوم و لپهای صورتی قشنگی دارند، از همان عروسک هایی که شاید در کودکی داشته اید.

از همه می خواهم که تجسم کنند این عروسک، نماد کودک معصوم درون آنهاست. بعد این عروسک کوچولو و دوست داشتنی را روی صندلی خود می نشانم تا همه بتوانیم دقیقه ای آن را تماشا و تحسین کنیم. سپس بدون مقدمه عروسک را بر می دارم و با خشونت می گویم: «چرا این کار را کردی؟ ای احمق دیوانه! چه مشکلی داری؟ نباید این حرف را میزدی!»

در حالی که به عروسک دشنام می دهم و با حرف هایم آن را له می کنم، آن را بلند کرده و دو - سه بار محکم به پشتی صندلی می کوبم. در این بین همه شرکت کنندگان از خنده ریسه می روند، زیرا دقیقا می دانند منظور من چیست. به عروسک می گویم: «اما واقعا زشتی! این چه ریخت و قیافه ای ست که داری؟! باید بیش تر به خودت برسی. هیچ کس عاشق تو نخواهد شد. تو مثل یک خوک چاقی چرا این قدر خودخواهی؟ چرا نمی توانی هیچ کاری را درست انجام دهی؟ چه مشکلی داری؟ این دفعه دیگر همه چیز را از بین بردی.

تو خیلی بی عرضه ای! هیچ کس حاضر نیست با تو دوست شود.» همچنان سر عروسک داد می کشم و آن را هر چه محکم تر به پشتی صندلی می کوبم تا سرانجام یک دستش کنده می شود و سرش که فقط با یک نخ هنوز وصل مانده است، روی سینه اش خم می شود.
سپس عروسک کوچولوی دست و پا شکسته را که سر آن روی سینه اش آویزان است، بر می دارم و سعی می کنم مرتب روی صندلی بنشانم. سرش را نوازش می کنم و با مهربان ترین و ملایم ترین لحن به آن می گویم: «عزیزم، برو و روز خوبی داشته باش. زندگی خوبی درست کن. برو دوست پیدا کن، پول دربیاور.

می توانی! عزیزم هر چه بخواهی می توانی به دست بیاوری! جهان متعلق به توست. فقط فکرش را بکن تا آن را ایجاد کنی!» اما متأسفانه عروسک کوچولویم که با آزارهای بی وقفه من له و داغان شده است، سر حال نیست و به نظر نمی رسد که آماده انجام کاری باشد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
نکته این است که خود آزاری ما تأثیری بر جا می گذارد. هر بار که از خود انتقاد می کنیم، خود را نادیده می گیریم و برای اشتباهات و تقصیر هایمان به خود پرخاش می کنیم، در واقع خودمان را کتک می زنیم.

ما همان عروسک کوچولو هستیم. شاید بزرگسال باشیم، اما در زیر ظاهر خود، همان کودک معصومی خواست خوب باشد، دیگران را راضی کند، دوست داشتنی بوده، اهمیت داشته، مؤثر بوده و زندگی بسیار خوبی داشته باشد.

در دو - سه سالگی تصمیم نگرفتیم که وقتی بزرگ شدیم می خواهیم بیچاره و خشمگین باشیم. انتخاب نکردیم که یک معتاد بی اراده شویم و خود را به نابودی بکشانیم. تصمیم نگرفتیم که مجرم شویم و به دیگران ظلم کنیم.
آگاهانه نخواستیم که قربانی آزارهای پیاپی خودمان و دیگران شویم. این رویدادها پیامد آزار - - چه از سوی خودمان و چه از سوی دیگران - و خجالت زهرآلود ماست. ما این شرایط را به زندگی خود راه دادیم، زیرا تصور می کردیم که سزایمان است.

این رویدادها در نتیجه جدایی از ذات حقیقی ما رخ دادند.
هر رویداد آزارنده ای این امکان را دارد که عامل شتاب دهنده ای شود تا جدایی خود فروتر و خود برتر را التیام بخشد. اما اگر کاری در جهت اصلاح شرایط ناراحت کننده مان انجام ندهیم، اگر با محبت، توجه و مراقبتی که به شدت نیاز داریم با خود رفتار نکنیم، متأسفانه باز هم همچنان بدترین دشمن خودمان خواهیم بود.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
در جهت اصلاح


نمی توانیم خود را به دلیل خلاف هایی که کرده ایم ببخشیم، مگر این که در جهت اصلاح کارهای بدی که احساس می کنیم در حق دیگران انجام داده ایم دست به کار شویم. باید مسؤولیت رفتار خود را بپذیریم و زباله هایی را که در مسیرجا گذاشته ایم، پاک کنیم. مدام از این حیرت می کنم که حتی وقتی می دانیم اصلاح کارهایمان حالمان را خوب و ما را از قید و بند اشتباهات گذشته رها می کند، باز هم بسیاری از ما به علت خودبزرگ بینی از این کار سر باز می زنیم.

تکبر دروغین به ما می گوید: «گذشته، گذشته است. به هر حال که نمی فهمند. الآن که دیگر کاری از من ساخته نیست.» یا «کاری که کرده ام به اندازهای وحشتناک است که امکان ندارد مرا ببخشند.» تکبر دروغین همه هشدارها را در مخالفت با حرکت و اصلاح به ما می دهد و متقاعدمان می سازد که امکان ندارد کار خراب را درست کرد. اما این برداشت، درست نیست.

همیشه راهی برای اصلاح گذشته وجود دارد و کار ما این است که آن راه را بیابیم. به تازگی آقایی به نام ریکاردو در دوره «روند سایه» شرکت کرد. او صدها هزار دلار از تجارت خانوادگی خود اختلاس کرده بود. اما می دانست که اگر به این کلاهبرداری اعتراف کند، نامش را از فهرست وراث پدر و مادرش حذف می کنند و هرگز جایی در خانواده نخواهد داشت. این مرد معتقد بود که محکوم است و به علت این باور، مدام در زندگی و کسب و کار خود شرایطی پیش می آورد که هر ماه به او یادآوری می شد چه آدم بد و مزخرفی شده است.

بنا بر این وقتی در دوره نوبت به بخشایش رسید، ریکاردو گیر کرد. مجبور شدم با او بنشینم و کمکش کنم تا ببیند چگونه می تواند وجدان خود را پاک کند و با شادی و آرامش به زندگی ادامه دهد.

نه تنها احساس گناه این مرد در باره کارهایش بر شغل او اثر گذاشته بود، بلکه ارتباط وی را با همسر و فرزندانش نیز به خطر انداخته بود.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
مدتی وقت و مقدار فراوانی توجه لازم بود تا ریکاردو ببیند با این که بیش تر ثروت خود را در قما*ر باخته، می تواند اندک اندک پول کمی را که از دارایی خانوادگی اش نزد او مانده است، پس بدهد و همچنین می تواند ده روز در سال به ساختن خانه و گردآوری پول برای مؤسسه خیریه ای که در محله آنها بود و برای يتيمان خانه می ساخت، مشغول شود.

این کارها برای جبران بدهی او بود. این مرد متوجه شد که باید از راه های دیگری نیز دین خود را به خانواده اش ادا کند. ریکاردو متعهد شد که از آنها پشتیبانی نماید، هر وقت لازم داشتند به سخنانشان گوش دهد و هفته ای یک روز به مراقبت از خواهر معلول خود بپردازد. به این ترتیب او می توانست اندک اندک از احساس گناه و شرمندگی خود که بر همه روابط و قرارهای شغلی اش سایه انداخته بود، آسوده شود.

هنگامی که ریکاردو سرانجام در جهت اصلاح خلاف های گذشته خود برنامه ریزی کرد، ناگهان برقی در چشمانش درخشید. دگرگونی درونی او به راستی قابل مشاهده و احساس بود.
چرا این گونه است؟ برای این که در نهایت ما قاضی و هیأت منصفه زندگی خود هستیم.

ما همان کسی هستیم که باید با خودمان کنار بیاییم و انتخاب کنیم که برای همة خلاف هایی که نسبت به خود و دیگران انجام داده ایم، خودمان را ببخشیم. اما گزینه دردناک دیگری هم داریم. می توانیم چرخه آزاررسانی را ادامه دهیم و از نسلی به نسل بعد منتقل کنیم، اجازه دهیم احساس گناه ما بر دوستی ها، بدن، کارهای مالی، شغل و روابط آتی مان تأثیر بگذارد.

مجرم در پی تنبیه است و هیچ راهی برای پوشاندن این واقعیت وجود ندارد. این ساز و کاری ساخته شده در سخت افزار بشری ماست.

با پذیرش این حقیقت می توانیم از انکار بیرون بجهیم، با خجالت و گناه خود رو به رو شویم و هر کاری که برای حال خوش درونی لازم داریم، به انجام برسانیم. گاهی به سادگی نمی توانیم ببینیم که چگونه کاری که اکنون در جهت پاک کردن کثافتکاری های گذشته خود انجام می دهیم، حال ما را در باره زندگی مان بهتر می سازد، اما من این نتیجه را تضمین می کنم. در واقع اگر همه ما فقط همین کار را بکنیم، به سرعت را*ب*طه مان را با خود، دیگران و جهان دگرگون خواهیم ساخت.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
این روند هیچ راه میانبری ندارد. شاید بخواهید این کتاب را ببندید و حاضر نباشید که حتی برای رهایی خود از قید و بند احساس گناه و احساس های ناخوشایند فکر کنید، زیرا این کار به نظر شما بسیار بسیار دشوار است.

اما پیش از بستن کتاب اجازه دهید تا چند فایده و پاداش این مسیر را که شاید شجاعت قدم گذاشتن در آن را داشته باشید، به شما یادآوری کنم:

● آرامش ذهن
● احساس با ارزش بودن
● افکار نو
● توان شنیدن صدای وجود برتر خود
● اتکا به خود
● عزت نفس
● تمایل به معاشرت با کسانی که دوستتان دارند و به شما احترام می گذارند
● شور و شوق بیشتر برای زندگی
● امید بیشتر برای آینده
● ارتباط عمیق تر با اطرافیان
● صمیمیت بیشتر
● احساس اعتبار
● احساس موفقیت
● آزاد بودن برای پیشرفت در زندگی
● احساس فطری خیر و خوشی
● رهایی فکری و احساسی
● احساس به آرامش رسیدن با گذشته
● سربلندی
●نشاط

در نهایت، بخشایش تنها پادزهر آزار رساندن به خود و دیگران است. اگر این گام شجاعانه را برنداریم و به جهان بخشایش وارد نشویم، بی تردید اشتباهات دردناک گذشته را تکرار خواهیم کرد و به احتمال نزدیک به یقین، این خطاها روز به روز دردناک تر خواهند شد. بی تردید در سر راه موفقیت خود موانعی ایجاد خواهیم کرد و در همان چاله های قدیمی کنار جاده خواهیم افتاد. همچنان به ایجاد تجربه های منفی - تجاربی که احساس گناه، خجالت و بیزاری از خود را که در روانمان جمع کرده ایم، به یادمان می آورند .

ادامه می دهیم یا به سوی چنین تجربه هایی کشیده می شویم. هر بار که تجربه به اصطلاح بدی را به وجود می آوریم، می توانیم از آن د در جهت اثبات بیشتر بد بودن، بی ارزش بودن و نقص داشتن خود استفاده کنیم یا می توانیم آن را به عنوان نشانه ای که باید کارهای درونی بیشتری را به انجام برسانیم. به سخنی دیگر، نیاز به بخشایش اشتباهات بیش تری داریم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
پیمان آشتی


هنگامی که از سر محبت اعتراف می کنیم اشتباهاتی کرده و کارهایی انجام داده ایم که از نظر عاطفی یا گاه جسمی به ما و دیگران آسیب رسانده اند، در حیطه بخشایش گام برداشته ایم. وقتی اشتباهاتمان را اصلاح می کنیم و سپس کینه، بیزاری و سرزنش خود و دیگران را که هنوز با خودمان داریم، رها می سازیم، در حیطه بخشایش گام برداشته ایم.

بخشایش حقیقی از ما می خواهد که از سرکوب خود برای نقص ها و اشتباهاتمان دست برداریم و به جای آن، عشق و مهربانی نسبت به خودمان را پرورش دهیم و مهر، پذیرش و درک را جایگزین نفرت، قضاوت و سرزنش کنیم. بخشایش، قلب و فکرمان را پاک و از ما پشتیبانی می کند تا زندگی دلخواه را بسازیم و همه گونه روابطی را که آرزوداشته ایم، برقرار نماییم.

اگر چه معمولا بخشایش همانند هدیه ای سخاوتمندانه که به دیگری می دهیم به نظر می رسد، در نهایت، کاری در جهت دوست داشتن خود است و هدیه ای ست که به خودمان می دهیم. فقط از راه بخشایش می توانیم قدرت خود را پس بگیریم و به زندگی مان ادامه دهیم. هنگامی که می بخشیم، از اسارت گذشته و تنفر رها می شویم. بخشایش، راه را به سوی صمیمیت بیشتر، همدلی افزون تر برای خودمان و دیگران و امید تازه برای آینده باز می کند.

بخشایش فضایی را در جهان عاطفی ما می گشاید که برای تجربه عشق، شادی، آرامش و آزادی بیشتر به آن نیاز داریم. بخشایش، امکان رها کردن بار گذشته را به ما می دهد تا بتوانیم به گونه ای کامل به شکوه آن کسی که در حال حاضر هستیم و آن کسی که می توانیم بشویم، دسترسی داشته باشیم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,174
مدال‌ها
10
سکه
18,582
هیچ چیزی - به راستی هیچ چیزی - بیش تر از بخشایش، خواسته ها و نیازهای شما را در زندگی برآورده نمی کند.

بخشایش خود، دیگران، خدا و جهان تنها ابزاری ست که به اندازه ای قدرت دارد که جنگ درونی شما را به پایان برساند. بخشایش، به آرامش می انجامد.
گاندی در کتاب سرگذشت خود می نویسد: «از گناه نفرت داشته باش، به گناهکار عشق بورز!» این تمایز برای ما بسیار مهم است، چرا که می خواهیم از نفرت به خویش فراتر رویم، دلزدگی هایمان رارها کنیم، کینه های خود را کنار نهاده و به بخشایش گام بگذاریم.

باید درک کنیم که همگی ما اشتباهاتی کرده ایم و دیگران نیز در را*ب*طه با ما اشتباهاتی کرده اند و اگر از گناهکار - خواه خودمان یا دیگری - متنفر باشیم، فقط چرخه آزار را تداوم می بخشیم.

اگر بتوانیم جرم، یعنی عمل یا رفتار را از مجرم جدا سازیم، می توانیم روند التیام بخشیدن قلب خود را آغاز کنیم، به سطوح بالاتر آگاهی برویم و به آرامش و خشنودی دست یابیم.
 
بالا