به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,863
مدال‌ها
4
سکه
24,361
زنی به یاد می آورد:

آزادی از فشار انتظارات همواره آسودگی شگرفی به بار می آورد. نمره ای تنبیه ای سرزنشی در کار نبود. در بیش تر سفر ها هنگامی که با سختی ها و ماجرا های زیادی داشتیم آن را می فهمید. پگی قوانین را می شکست که برای ما هیجان انگیز بود اصرار داشت که او را با نام اولش بخوانیم، روی زمین می خوابید. انتظار داشت کودکان ناهار و شام آماده کنند! معمولاً بزرگ سالان خوراک می پختند. او به ما اعتماد داشت.

کودکان اغلب نمی دانستند که این ها تمرین است و مهم هم نبود. چالش های به درد به خور (عملی) را می فهمیدند و به رویشان آغوش می گشودند. نیروی کسانی که با هم کار می کنند، پاسخی از کودکان می گیرد که می تواند بسیار چشمگیر باشد. کودکان زمانی کرکره هایشان را پایین می کشیدند که ما رفتاری معمولی با آن ها داشتیم. اما زمانی که ما دست به تلاش می زدیم خیلی زود آن ها را بالا می کشیدند.
نوجوانان با بزرگ تر شدن به انگاره ها علاقه مند می شدند و لازم بود را*ب*طه شان با ما بر بنیان خرد استوار باشد. زیرا گفت و شنود های انتزاعی بیش تر شدنی می شد. چهارده ساگلی مرحله تازه ای به بار می آورد و توانمندی نقد در کودکان بیدار می شد. اینک می توانستند انگاره ها را کندوکاو کنند، درک خود را بگویند لازم بود ما به این گنجایش تازه احترام بگذاریم.
مادام دو سالزمن به ما می گفت: "آزادی را پیش از آن که مطالبه شود بدهید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,863
مدال‌ها
4
سکه
24,361
فصل سوم


چالش ها

"دوست دارید یک بنا بسازید خودتان به تنهایی؟ هر چند دشوار است"، اما آیا می توانید تلاش خودتان را بکنید؟


گورجیف به شاگردانش پیش نهاد می کرد که هر سال زبردستی تازه پیشه یا زبان تازه ای بیاموزند. کوشیدیم این گفته را با کودکان پیاده کنیم. صحافی کتاب، چاپ با پارچه ابریشم (سیک اسکرین)، هم سرایی، رقص های محلی، تعمیر ماشین، گلدوزی، بافتنی، سفال گری، نجاری، عکاسی، موسیقی و تولید فیلم برخی از کار هایی بود که ما با هم آموختیم.
برای بزرگسالانی که در پیشهای استاد نبودند، دست و پنجه نرم کردن خودمان با آن زبردستی تازه، سرمشق لازم بود. هرگاه چیز تازه ای را با هم یاد می گرفتیم هیچ کس امتیازی به دیگری نداشت، مهم نبود چند سال دارد. هر کودکی با هر استعداد و گنجایشی نیاز به فرصت داشت تا موسیقی بسازد، حركات موزون بیاموزد، نقاشی و مجسمه سازی کند بیندیشد و همه گونه ابزار را به کار بگیرد تا هنرمند و پیشه ور درونی را که در هر یک از ما است لمس کند. هنر به احساس ها قالب بیان می بخشد لازم بود.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,863
مدال‌ها
4
سکه
24,361
در هر چالشی بزرگ سالان در می یافتند که داوری بازتابی نقد تلاش های خودمان و کودکان ما را هم چون سایه دنبال می کرد.
چه گونه می توانستیم تصحیح های خودکاری را کنترل کنیم که در اشاره هایمان سر بر می آوردند و در گفته هایمان رخ می نمودند؟

هنگام رویارویی با چیزی تازه نمی توانم واکنشی آشنا بود. این نگرش ترس ما را از شکست از ابله یا دست و پا چلفتی جلوه کردن می پوشاند. تنها راه دوری کردن از شکست و باخت این است که دست به هیچ کار تازه ای زده نشود. بزرگ سالان و کودکان با هم کرانه های خیالی و به خود تحمیل شده را می گشادیم، امنیت شناخته شده را رها خطر باخت و شکست را به جان می خریدیم. در حالی که قرارداد ها اشتباه را بد و شکست می دانند در کار ما "اشتباهات" جزء طبیعی رشد بود.
با این حال دریافتم که تشویق کودکان برای فراتر رفتن آسان تر از این بود که همین اجازه را به خودم بدهم. بی میلی ژرف از شکست در ما به اندازه کودکان نیرومند بود و پیش از آن که بتوانیم برای آزاد شدن از آن به آن ها کمک کنیم. نخست باید آن را در خودمان می دیدیم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,863
مدال‌ها
4
سکه
24,361
ژان دوسالزمن به ما می گفت: "هر بار که با کودکان کار می کنید باید رویدادی شود که در سراسر زندگی به یاد آورند." تیم با این انگاره دست و پنجه نرم می کرد.

کسی پرسید: «رویداد چیست؟»
"زمانی که شرایط ویژه می آفرینید کودکان تأثیری از خودشان می گیرند."
دور بعد پرسش ها ناگزیر به این می پرداخت که چه گونه باید کاری را که او گفته بود می کردیم. مادام دو سالزمن از ما خواسته بود که نمونه های خود را بیابیم.
زمانی که مادام دو سالزمن درباره کشاکش ها سخن می گفت، منظورش این بود که مطالبه ای درونی در برابر کودک گذاشته شود که با کار بیرونی هم سنگی داشت و بعد دیگری به آن می بخشید. می توانست دامنه ای از کار کردن دوش به دوش با یک نزدیک و جور کردن آهنگ کار با او باشد یا کار کردن در سکوت برای مدتی معین یا آزمودن چیزی نامأنوس. زمانی دیگر توضیح داد: "رخنه و نفوذ بسیار مهم است؛ این که چه گونه محیط چالش و کشاکش را آماده کنید و سپس آن جا برای خود لحظه حضور داشته باشید. این تلاش ویژه را بکنید تا به طور کامل آن جا باشید، اما چیزی از آن نگویید. اگر این کار را بکنید، کودکان آن چه را که لازم است بی آن که به آن ها گفته شود، تجربه می کنند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,863
مدال‌ها
4
سکه
24,361
چیز های زیادی به این بستگی می یافت که چه گونه چالش و کشاکش در برابر کودکان گذاشته شود. نیازمند سر زندگی آفرینندگی و علاقه بود. بزرگ سالان هم باید آن را می آزمودند و به آن تن می دادند. این کار به تمام ما این توانایی را می داد تا ببینیم از چه ساخته شده ایم.

یکی از اعضای تیم پاملا چنین به یاد می آورد:

بچه ها دوست دارید خودتان یک خانه بسازید؟ دوست دارید بکوشید یک ظرف شویی کار بگذارید؟ دوست داريد بکوشید یک جای آتش بسازید؟ دوست دارید سعی کنید دیوارها را برق کشی و برق رسانی کنید؟
سرد است. هیچ عایقی نیست. می توانید حتی با وجودی که سخت است امتحانی کنید؟
می توانید برای 250 نفر ساندویچ درست کنید؟ برای این کار به چه چیز هایی نیاز دارید؟ می توانید در سکوت این کار را کنید؟
چه کسی می تواند روی چوب پا راه برود؟ می توانید یک پل چوبی بسازید؟ می توانید شعبده بازی کنید؟ پول بگیریم؟ چه قدر؟ دوست دارید یک جشن به پا کنید؟
می توانید 5 دقیقه ساکت باشید؟ (برای کوچک تر ها)
می توانید سراسر صبح حرف نزنيد؟ (برای بزرگ تر ها)
می توانید تا زمان میان وعده شکایت نکنید؟
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,863
مدال‌ها
4
سکه
24,361
آفریدن رویداد، آماده کردن یک "کشاکش و چالش" و بودن در لحظه باید در برنامه ریزی مان جا داده می شد. چنین می نثمود که انگار هر ساعت کار با کودکان نیازمند یک ساعت آماده شدن برای دست کم یکی از ما و گاه کل تیم بزرگسال بود. پیروزی پروژه کمابیش به طور کامل به میزان تلاشی بستگی داشت که تیم بزرگسال حاضر بود از پیش از خود نشان دهد. این بهایش بود. آیا حاضر بودیم آن را بپردازیم؟

هر چند گاه چنین می نمود که بچه ها توجه زیادی نشان نمی دهند معنایش ا نبود که تکانه را نمی گرفتند. حتی آن حالتِ به دقت ساختگی بی تفاوتی که گاه نسبت به انگاره های تازه نشان می دهند را نمی توان نادیده گرفت. تأثیرات کار ما را به شیوه خود و در زمان خود جذب می کنند.

یکی از کودکان تأثیرات آن رویداد ها را این چنین به یاد می آورد:

در کار کودکان، روش متفاوت بود هنگامی که کار تازه ای را امتحان می کردید یا با خیال پردازی و نگاره پردازی خودتان کار تازه ای می کردید، کسی شما را تصحیح نمی کرد. کسی نمی گفت: "اشتباه می کنی"، "خنگ هستی" یا 'نمی دانی چه کار داری می کنی." به جای آن به شما اعتماد می شد که به راه حلی می رسید و بزرگ سالان اجازه می دادند که آن کار را بکنید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,863
مدال‌ها
4
سکه
24,361
با دانستن این پیام می توانم به درون بروم و به مایه های درونی خودم درباره چیستانی مربوط به آفرینندگی اعتماد کنم، اعتماد به نفس زیادی برای کار هایی به من می داد که دیر تر از راه می رسیدند.
زمان برای کودکان به شکلی درونی متفاوت است. برای آنان "آینده" که بزرگ سالان کاملاً به آن باور دارند و به شکلی پوشیده به آن اعتماد می کنند، انتزاعی است که به سختی وجود دارد. "زمان حال" تنها چیزی است که کودکان دارند؛ جایی است که در آن زندگی می کنند. سخن گفتن درباره پروژه آتی خواه هفته بعد یا دیر تر در روز هرگز کوچک تر ها را درگیر خود نمی کند. با پیشنهاد هر چیزی به این شکل آن را می دیدند که بی درنگ روی می دهد. اگر تیم آماده نبود که رویدادی به راه اندازد یا اگر زیادی تئوری بافی می کردیم. آن ها خیلی زود علاقه خود را از دست می دادند. شاید وانمود کنند که گوش می دهند اما در پی اندیشه ها و رویا های خود می روند و به همان اندازه می توانند رو به دوستی کنند و شروع به گفت وگو با او کنند یا با هر چی در کنار دارند، الکی بازی کنند در زمان خوردن یک کش و یک چنگال می توانست منجیق یا پرتاب کننده دیگری شود. حس بی درنگی آنان به ما کمک می کرد و از ما می طلبید که فعال و بیدار بمانیم. تنها یک ثابت در شتاب موجهای جابه جاشونده علاقه آنان وجود داشت توجه مان، کودکان را به ما پیوند می زد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,863
مدال‌ها
4
سکه
24,361
انرژی کودکان که به آسانی فرا خوانده و به همان آسانی ناپدید می شد، فوق العاده سر زنده بود برای ما واژه ها آرام بخش بود. سخن گفتن درباره کاری حس و حال خوبی به ما می داد. نگار به راستی آن را پیش می بردیم در مورد کودکان این طور نبود. بدا اگر از آن ها می خواستی کاری کنند. اما پروژه هنوز آماده شروع نبود. در این زمان ها در حالی که بزرگ سالان با خام دستی سرگرم جور کردن ابزار یا مواد لازم بودند کودکان ناپدید می شدند.
شروع کار با هم در آشپزخانه با مواد لازم برای هر خوراک - به این شرط که همه چیز از پیش برنامه ریزی و خریداری می شد - آسان بود. اما برای پروژه های دیگری دست افزارهای لازم گاه در 23 هکتار زمین این جا و آن جا افتاده بود با نردبان دو متری در یک گوشه و رنگ ها در گوشه ای دیگر.

اگر می خواستیم رنگ بزنیم باید به اندازه کافی سمباده و کاردک و دست افزار های دیگر برای همه را از پیش آماده می کردیم و باید اطمینان حاصل می کردیم که هیچ کدام از قوطی های رنگ باز نشده بودند، مبادا کودکان پیش از آن که ما فرصت کنیم این توضیح را بدهیم که نخست لازم است سطح مورد نظر را سمباده کشید و آماده کرد، شروع به فرو بردن قلم موهایشان در آن می کردند. اگر تمام این چیز ها از پیش آماده می شد، حتی کودکان هفت ساله هم می توانستند به اندازه بزرگ سالان با دقت و باروری و خرسندی بسیار، هر چند برای مدت کوتاه تری رنگ بزنند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,863
مدال‌ها
4
سکه
24,361
نگاه داشتن بهترین اندیشه ها، احساس ها یا انرژی خود برای دیر تر یا برای زمانی که گمان می برم بیشتر به درد میخورند یا بیشتر ستایش می شوند، چه سودی دارد؟ درست به همان سان که نگاه داشتن بهترین لباس ها، ظرف های چینی، کریستال و نقره جاتم سودی ندارد. اگر این "بهترین" را به کار نبریم. خیلی ساده آن را برای وراثین خود می گذاریم که چون هیچ وقت ندیدند ما کاری با آن ها بکنیم. آن ها هم استفاده ای از آن ها نمی کنند و با این ناخن خشکی تنگ چشمی عاطفی سر هستی کلاه گذاشته می شود. اندیشه کنار گذاشتن چیز های ارزشمند برای استفاده ای خاص، البته جنبه ای به در به خور است، اما از این گذشته این حس را تشویق می کند که زندگی معمولی شایسته بهترین هایی که هر کس دارد نیست.

بخشندگی لازم است و کودک در برابر من درست همان فردی است که به بهترین توجه من نیاز دارد زيرا من و او این لحظه "اکنون" را با هم سهیم هستیم. هیچ زمان دیگری به جز آن نیست.
مادام دو سالزمن می گفت: "شرایط ویژه" بیافرینید و ما با چه گونگی آن دست و پنجه نرم می کردیم. کم کم دریافتیم که ما همان شرایط ویژه بودیم که همه چیز وابسته به آن بود - تلاش ما برای آگاه بودن بیش تر از خودمان و کودکان جوی از توجه داشتنی را می آفرید که ناگهان همه می توانند زندگی خودشان را برای لحظه ای تجربه کنند. زمانی که تلاش به اندازه کافی نیرومند نبود، کار ما با کودکان در سطح وقت گذرانی یا سرگرمی بود با نیت خوب؛ اما بدون تنگاتنگی.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,863
مدال‌ها
4
سکه
24,361
پرداختن این توجه دوگانه به خود و کودکان حتی برای لحظات کوتاه در واقع و در برابر آنان بسیار دشوار بود. تیم شروع به این مطالعه کرد که چه گونه به معنای در پس گفته شان گوش دهد و در فضایی که گوش دادن می آفرید ما بهتر می توانستیم، اندیشه های خود را بشنویم، چیزی را که به یکدیگر و به کودکان می گفتیم. گاه می توانستیم آوای صدای خودمان را هنگام سخن گفتن بشنویم. نتایجی بینش ها و لحظه هایی از روشن شدگی، اما هرگز نمی توانستیم پیش بینی کنیم که آیا پدید می آیند یا کی پدید می آیند؟ به جای این که تنها دختر یا پسری را ببینم که روی نیمکت چوبی آرام و قرار ندارد، در آن لحظات می توانستم کسی را در درون ببینم که توانایی درک داشت. تمایز گذاری میان سن و سال، جنسیت و وضعیت ناپدید می شد و ما می توانستیم خیلی ساده و بی پرده با هم سخن بگوییم. آیا این منظور مادام دو سالزمن از آفریدن رویدادی بود که کودکان بتوانند در سراسر زندگی به یاد آورند؟

ما بزرگسالان با این اطمینان که داریم کار درست را می کنیم می خواستیم فرمولی پیدا کنیم - کاری که بتوانیم هر هفته بکنیم و همیشه هم به نتیجه خوبی برسیم با این حال کم کم در می یافتیم که خواسته داشتن یک برنامه درسی همیشگی، داشتن قطعیت، راهی برای دوری جستن از روند پرس و جو از خودمان و کاری بود که می کردیم. دریافتمان باید نسبت به واقعیت های در حال تغییر لحظه باز می ماند.
 
بالا