به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
من بدون توجه به اوضاع و شرایط، همواره خود را به حد کافی از منابع مادی بهره مند می دانم. به همین دلیل با پیروی از اصل (کشت و درو) دستاوردهای خود را می بخشم و آنگاه به گونه ای حیرت انگیز آن را باز می ستانم. از آنجایی که به مال دنیا وابسته نیستم؛ در جریان ایثار آن را رها کرده و به دست چرخش و واچرخش نظام هستی می سپارم.

چند سال پیش که تعدادی از کتاب هایم را زیر عنوان «هدایایی از آی کیس» به دیگران هدیه کردم، در زمینه پیروی از اصل کشت و درو، با تجربه های ارزشمندی رو به رو شدم. هر چه بیشتر این کتاب را هدیه کردم، نعمت های بیشتری به زندگیم راه یافت. دریافتم که دادن و ستاندن دو روی یک سکه است و کمترین تفاوتی با هم ندارد. هر هدیه ای که به دیگری ارزانی کردم، از گنجینه پرنعمت کاینات چیزی ستاندم؛ چندان که پیروی از این اصل رنگ و بوی دیگری به زندگیم بخشید.

من بخشش و ایثار را تنها یک حرکت هشیارانه و بشردوستانه تلقی نمی کنم. بلکه این واکنش به طور خودکار در سطح هشیاری من پدید آمده است. به راستی بخشش و ایثار بیش از حد تصورم، زندگی مرا غنی ساخته است؛ ما فقط اینجا هستیم تا ببخشیم و صرف نظر از اوضاع و شرایط، عشق بهترین چیز است که می توان به دیگری ارزانی داشت.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
با وجود این، هنوز هم که هنوز است، وقتی مدارک و شواهدی دال غیر انسانی بودن بعضی رفتارها را مشاهده می کنم، نمی توانم خشم خود را مسکوت گذارم. تصویری که به تازگی در روزنامه ها چاپ شده و نشان داد که مردی خشمگین دو فرد بیگناه را به قتل رسانده، برای من یک آزمون شاق و دشوار بود. برای این که عمق عشق و گذشت را در وجودم بیازمایم، گاه به این عکس خیره می شوم و از خود می پرسم: «آیا می توانم عشق خود را به این مرد نیز ارزانی کنم؟»
می کوشم که او را طفلی خردسال و بی گناه تلقی کنم و به این حقیقت توجه کنم که او نیز، صرف نظر از جنایتش، سزاوار دریافت عشق است. طبیعی است که دستیابی به این وضعیت روحی، به ویژه اگر فرد قربانی، یکی از عزیزان شما باشد بسیار دشوار است.

اما این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که قضاوت ما نسبت به او، شخصیت و ظرفیت روحی او را در بوته آزمایش قرار نمی دهد، زیرا او پیشاپیش توسط افکار و اعمالش معرفی شده است. جوئل گلداسمیت در کتابی زیر عنوان: «وقفه ای در ابدیت» می گوید:

«شما باید همسایه تان را مانند خودتان دوست بدارید، صرف نظر از وضعیت ظاهرش در آن لحظه، همان ویژگی های الهی و معنوی را که برای خود قایلید، برای او نیز بطلبيد. همسایه شما ممکن است مردی متقلب و یا دزدی ناجوانمرد باشد؛ اما ما را با این چیزها کاری نیست، آنچه باید کانون توجه ما قرار گیرد آن است که با شناخت طبیعت راستین همسایه مان، او را دوست بداریم. به همین ترتیب، صرف نظر از صورت ظاهر موقت او، با معرفی طبیعت راستین خویش، وادارش کنیم که او نیز ما را دوست داشته باشد».

ما می توانیم با ارسال عشق و شفقت و دلسوزی به بخشی از خودمان که با درد و خشم و غم درگیر است، این تمرین را آغاز کنیم. هر آینه به راستی بتوانیم چنین رفتاری با خود در پیش گیریم، قادریم جزیی از انرژی کیهانی شویم؛ و آن هشیاری برتر و آن عشق الهی را که در وجود هر یک از ماست با دیگران سهیم شویم، زیرا عشق تنها متاعی است که در اختیار داریم. این عشق در دل هر یک از ما آرمیده است و تنها باید مجال ظهور بیاید. برای جذب وفور نعمت و عدم نیاز به عفو و گذشت بزرگترین قدمی که می توان برداشت آن است که بدون هیچ گونه چشمداشت در قبال تلاش خویش، تا حد ممکن برای عشق، فضای بیشتری در قلبمان بگشاییم. مادام که در قبال عشق و ایثاری که مبذول می داریم چشمداشتی نداشته باشیم، بر گستره عشق و شادمانی خویش خواهیم افزود و در نهایت به این کشف بزرگ نایل خواهیم آمد که دادن و ستاندن مترادف و یکسان است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
بخشودن خود


شما با پیروی از اصول این کتاب، به حضور عشق ملکوتی در خود پی برده و با نگاهی سرشار از مهر و عطوفت و خیر و نیکویی به خود خواهید نگریست و بیش از همیشه با خود برخورد ملایم خواهید داشت. این حالت ناشی از بخشودن نفس بوده و نشانگر آن است که به سطح بیداری و هشیاری نایل شده اید.

من بالش کوچکی در دفترم دارم که این عبارت بر روی آن گلدوزی شده است: «من مجاز هستم». خواهر همسرم سال ها پیش این بالش را من هدیه کرده است. من این عبارت را این گونه تغییر می کنم. من مجاز هستم که به میل و سلیقه خود زندگی کنم، اشتباه کنم و از اشتباهاتم درس بگیرم... حال آن که بسیارند افرادی که با این باور که من: «مجاز نیستم.» روزگار به سر می کنند.

آنان در دوران کودکی از طریق والدینشان آموخته اند که اصول و قواعد مشخص و تغییر ناپذیری وجود دارد که می گوید: چه می توانید بگویید و چه نمی توانید بگویید؛ هرگز تأخیر نکنید، سیگار نکشید، از دشمنان دیرینه و از پیش تعیین شده منزجر باشید، به اصول ادیان دیگران به جز اصول مذهب خودتان بی توجه باشید؛ از افرادی که به ظاهر با شما تفاوت دارند روی برگردانید و جز اینها... شما در مقطعی از زندگی، این اصول را پذیرفته و تمام عمر به عنوان آداب اخلاق و رفتار از آنها پیروی کرده اید.

اما به تدریج دریافته اید که رعایت این اصول به طور مداوم امری دشوار است. در نتیجه به خاطر سرپیچی از این قوانين تحمیل شده، از احساس گناه سرشار شده اید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
این احساس گناه مانع از آن می شود که به مرحله بیداری راه یابید و تنها راه گریز از این گرفتاری آن است که خود را در قبال آنچه انجام داده اید ببخشید. به این ترتیب یک بار دیگر بیهودگی و نامعقول بودن بخشودن خودتان ظاهر می شود. شما در واقع کاری نکرده اید که خود را به خاطر آن ببخشید. از سوی دیگر اگر خود را نبخشید. همچنان در احساس گناه غوطه ور خواهید بود. با آموختن هر چه بیشتر درس های هشیاری برتر و زیستن در پرتوی این نگرش، کمتر مایل خواهید بود به عفو و گذشت خودتان بیندیشید.

به نظام اعتقادی خود بنگرید و ببینید که این باورها، برای زیستن در پرتوی عشق و یگانگی تا چه اندازه یاریتان می کند. اگر با رفتارتان این اصول به اصطلاح تغییر ناپذیر را نقض کرده اید، کار اشتباهی صورت نداده اید. در عین حال اگر احساس گناه شما را فلج کرده و شور و نشاط روحی را از شما باز ستانده و حس می کنید نادرست دانستن رفتاری خاص، برای جلوگیری از تکرار آن ثمربخش خواهد بود، به خطای خود اعتراف کنید. آیا اعتراف به گناه، از سنگینی این بار می کاهد؟ شاید خیر؟ اگر قصد دارید این عمل را به لحاظ این که متکی به ارزشهای شماست تکرار کنید؟ لازم نیست از کنار آن بگذرید.

تشخیص این که آیا هنوز سرنخ های زندگیتان در دست دیگران است محتاج کار و تلاش فراوان است. اگر حس قدرت و مسؤولیت زندگی خویش را از کف داده اید، ارزشش را دارد که با کار و تکاپو، اقتدار خویش را به دست آورید. به هر حال شما نیاز ندارید که توسط هیچ فرد دیگر، به جز خودتان مشمول عفو و گذشت قرار گیرید. حتی پس از پذیرش خودتان به طور کامل، این کار دیگر لازم و مورد نیاز نیست. پس از آن که در هنر بخشودن خویش ماهر و کارکشته شدید، از این نکته آگاه خواهید شد. هر آینه برای قضاوت و پیش داوری در مورد دیگران بی میل شدید، نشانه آن است که از گناه خود در گذشته اید و در مسیر روشن بینی گام بر می دارید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
خودداری از داوری درباره دیگران در واقع پرهیز از داوری درباره خویشتن است. نیاز شما برای ارزیابی اوضاع و شرایط دیگران به آنان را، که شما را معرفی می کند. صرف نظر از این که ممکن است کارهای دیگران را ناخوش آیند بیابید، هر چه با نرمی و ملاطفت با آنان رفتار کنید، نرم تر و ملایم تر با خود برخورد خواهید کرد. به عکس هر چه بیشتر در اثر رفتار نامطلوب دیگران دچار اغتشاش فکری شوید، بیشتر متوجه می شوید که باید در زمینه بخشودن خود کار کنید.

به خود بگویید: «من مجاز هستم» نه به این خاطر که من از شما چنین تقاضا می کنم و یا والدینتان دیگر مسؤولیتی در مورد شما ندارند و یا مسؤولان رده های بالاتر چنین مجوزی را به شما اعلا کرده اند. فقط به این خاطر که خودتان چنین موضعی را اتخاذ کرده اید.
برای خطاهایی که تصور می کنید مرتکب شده اید از احساس گناه، خشم و تنبيه نفس اجتناب کنید. شما هرگز در زندگی دچار شکست نمی شوید بلکه تنها با نتایج رو به رو بوده و به طور کامل مختارید که از هر نتیجه ای که به دست می آورید نکته ای بیاموزید و رشد کنید.

کلمه «شکست» به خودی خود نوعی داوری است. اگر در هر زمینه ای خود را ناکام و شکست خورده بپندارید، به جای پذیرش خود، به داوری درباره خود روی آورده اید. خود پذیری به عزت نفس تبدیل می شود و وقتی با عزت نفس سرشار باشید، تنها همین متاع را می توانید به دیگران ارزانی کنید.
بنابراین، آمادگی برای بخشودن خود گامی لازم برای هماهنگی با تمام اصول کاینات است، به شما اجازه می دهد که آنچه برمی گزینید باشید. به شما حق خود مختاری می دهد. هر کاری را که اکنون انجام داده اید، صرف نظر از عقیده تان درباره آن، تمام شده و به بودن پیوسته است.

تمام دستاوردهای شما در زمان حال متمرکز است. گذشته تمام شده است و موقعیت کنونی شما حاصل کارهایی است که پیش از این انجام داده اید. از روزی که چشم به دنیا گشوده اید، همه چیز طبق حکم و مشیت الهی به وقوع پیوسته، تا شما به طور دقیق در مکانی که هم اکنون حضور دارید مشغول مطالعه این کتاب باشید. شما ناچار بودید که همه این کارها را انجام دهید. نگران هر چه بودید، با همه احساسات تند و گزنده ای که بر خود تحمیل کردید، همان شد که باید می شد.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
برای این که به راستی از فرآیند بخشودن درس بیاموزید، تنها کافی است که نکته فوق را در ذهن ثبت کنید و آنگاه با خودتان و هر کس که سر راهتان قرار میگیرد هماهنگی پیشه کنید و خود و دیگران را از سر عشق ببخشید. هر چه با این آرمان بیشتر اُخت و مأنوس شوید، رفتار نرم تر و آرام تری با خود در پیش خواهید گرفت، و حتی در صورت لغزش و ارتكاب خطا، بیشتر به بخشودن بها داده، و در نتیجه به پذیرش بیشتر - که نیاز به بخشودن را منتفی می کند به دست می یابید.

حتی اگر غالب مردم ارزشها و عقاید شما را زیر پا گذاشتند، از قضاوت درباره آنان خودداری خواهید کرد؛ در صورت تقاضا، به یاری دیگران می شتابید و، با گام برداشتن در این مسیر، می توانید به انتخاب خود تحت تأثیر رفتار دیگران قرار نگیرید. هر چه در هماهنگی با آنچه عالم هستی می تواند باشد، فکر کنید و دست به عمل بزنید، کمتر به داوری درباره خود و دیگران رغبت نشان می دهید. و این موقعیت باشکوه ترین بخش این فرآیند به شمار می آید.

شما به طور دقیق همانگونه که دوست دارید با شما رفتار شود، با خود رفتار می کنید، آن هوش نامتناهی و بیکران که تمام موجودات زنده را پشتیبانی می کند، بی وقفه در درون شما جریان می یابد. ارزشمندی شما موجب می شود که به این نکته واقف شوید و الهی بودنتان سبب می شود که آن را به دیگران ارزانی کنید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
تسلیم شدن: اقدام نهایی


من این کتاب را که کاری برانگیخته از عشق است با مبحثی که آن را تسلیم شدن خطاب می کنم به پایان می برم. تسلیم شدن هرگز بدان معنا نیست که کنترل زندگی خود را به فرد و یا سازمانی دیگر بسپارید.

منظورم از ذکر کلمه تسلیم شدن آن است که تنها به نیروها و اصولی که به طور مداوم بر این هستی کامل و تمام عیار حاکم هستند اعتماد کنید. تسلیم به همان اصولی که شما را، بدون پرسش، تقاضا، بحث و ستیزه جویی به موجودی مولد و دوست داشتنی تبدیل کرده است. در این فرآیند، شما به اصول والاتر - که بر گیتی و تمام موجودات آن حکمفرمایی می کند - تسلیم می شوید.

وقتی تسلیم می شوید، وقتی به این نکته واقف می شوید که در مسیر آمال و آرزوهای خود گام بر می دارید و به طور دقیق در هر لحظه با هوش و درایت خود، به بهترین کارهایی که از شما بر می آید دست می زنید، عفو و گذشت برایتان ساده تر می شود. به این ترتیب شما با توجه به این که هر کس در مسیر سرنوشت خویش گام بر می دارد، هر گونه بدخواهی را از ذهن و ضمیر خود می زدایید. همچنین می دانید که شما به انتخاب خویش هر فرد و رفتارش رابه دلیلی و به گونه ای به زندگی خویش راه داده اید.

با تسلیم شدن، حس می کنید به خاطر حضور چنین فردی در زندگیتان، به رغم این که ممکن است رفتاری ناخوشایند با شما داشته باشد، با درس پرمعنایی رو به رو هستید. بخشودن یعنی تسلیم شدن به تکامل جهان هستی. تسلیم شدن، این پرسش را که چرا دستیابی به بعضی چیزها تا این حد دشوار و پر زحمت است نفی می کند. تسلیم شدن معنایی فراتر و گسترده تر از بخشودن دارد. اهمیت این مقوله نه تنها معادل مطالب این فصل، بلکه برابر تمام فصول این کتاب است. اعتماد جزء جدا نشدنی فرآیند تسلیم شدن است.

با تسلیم شدن، به تکامل و زیبایی کاینات اعتماد می کنید؛ به این نکته جالب و متناقص واقف می شوید که تمام درد و رنج و گرفتاری های موجود در سیاره ما و نیز تمایل ما برای برطرف کردن آن، بخشی از تکامل جهان هستی است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
مرگ مکافات نیست، بلکه یک حیات تازه است. پیکر شما فانی است؛ اما اندیشه و جوهر وجودتان ازلی و ابدی است. شما آن اندیشه اید و هرگز نمی میرید. به طور کامل در برابر مشیت الهی تسلیم شوید و از پیکار و ستیزه جویی با هر چیز و همه چیز اجتناب کنید. وقتی چنین اعتمادی را در خود پدید می آورید، و از آرامش و صلح و صفای باطن برخوردار می شوید، افسوس می خورید که چرا از مدت ها پیش به تسلیم شدن تن در ندادید.

یکی از شیوه های تسلیم شدن آن است که هر کس را که فکر می کنید در حقتان بی عدالتی و ناجوانمردی روا داشته، به خاطر همه چیز ببخشایید و با ارسال هدیه و یادداشتی برایش برکت و آمرزش بطلبید. هر آینه وسوسه شدید که همچنان اندیشه های تلخ و گزنده گذشته را با خود یدک بکشید، به خود خاطر نشان کنید که آن را*ب*طه با نوشداروی بخشش و گذشت شفا یافته است. فرض کنید که فردا چشم از جهان فرو خواهید بست. اگر در زدودن کینه و نفرتی که سالها در ژرفای دل و جانتان رخنه و آشیانه کرده خود را عاجز و ناتوان بیابید، در سیاره ای که در منتهای درجه نظم و شکوهمندی پیش می رود، ناقص و ناتوان سر بر بالین مرگ خواهید گذاشت.

فرض کنید که ورود به بهشت مستلزم آن است که بدون هیچ گونه استثناء همگان عشق بورزید. شما برای تحقق این اقدام از ظرفیت و فضای روحی کامل برخوردارید. غالب اوقات بهشت روی زمین نیز چنین ویژگی هایی را می طلبد؛ عشق بی قید و شرط، آزاد از هر گونه تقاضا و تمنا. عشقی که به طرف مقابل اختیار می دهد که بر حسب میل و تمایلش و بدون از دست دادن عشق و محبت شما، به هر کاری دست بزند. این همان تسلیم شدن است که من درباره اش سخن می گویم.

نوعی اعتماد مبنی بر این که هر چیز و هر کس، از جمله شما، موجودی کامل و تمام عیار بوده و با پیروی از نظم جهانی سرگرم کار است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
من در تمام طول نگارش این کتاب، تسلیم مشیت الهی شدم. پذیرفتم اصولی که سرگرم نوشتن آن هستم درست و در سراسر سیارۂ خاک حاضر و مشهود است. به طور کامل به آن اعتماد کردم. وقتی برای نوشتن آماده شده، به خود مجال دادم که در سراسر این مبحث جاری شوم. هر گونه فشار، نگرانی و ترس را که ممکن بود مانع شود این تعهد را به پایان رسانم از عرصه ذهن زدودم. به این آرمان تسلیم شدم که این کتاب به رشته تحریر در خواهد آمد و برای تهیه این اثر، به تکاپو و جانفشانی فراوان نیاز ندارم.

می نشینم و درباره نتایج تجربیات شخصی، تحقیقات، مطالعات و درسهای استادان روحانی بزرگ می اندیشم و آنگاه برداشت ها، آرمان ها و ایده های خود را به روی کاغذ می آورم.
به ظاهر هر چیز مورد نیاز، درست و به وقت مناسب از راه رسید. هنگام نوشتن یک فصل خاص از طریق پست، نواری را از سوی فردی که زمانی در یکی از سخنرانی های من شرکت داشت، دریافت کردم. این نوار در روشن و تصریح کردن بعضی نکات به راستی مؤثر بود.

زمانی دیگر، فردی کتابی را برایم فرستاد و گفت که باید آن را بخوانم. این کتاب حاوی مطالبی بود که من در آن روز بخصوص، به شدت نیازمندش بودم. بیشتر اوقات وقتی می خواستم کلام کسی را نقل کنم، از میان حجم فراوان از کتابهایی که در دسترس داشتم، یکی را بر می گزیدم. وقتی پشت ماشین تحریر می نشستم و آماده نوشتن می شدم و کتاب را باز می کردم، به طور دقیق همان صفحه ای که به مطالبش نیازمند بودم جلو رویم قرار می گرفت. با تسلیم شدن به مشیت الهی، بدون این که کار و تلاش زیادی به خرج دهم، کارها خودش رو به راه می شد.

در صورتی که در گذشته هرگز با چنین تجربیاتی رو به رو نبودم. من هنگام نگارش این کتاب پذیرفتم اصولی را که درباره اش می نویسم واقعیت هایی است که در همه جا حي و حاضر است. آنگاه فارغ از هر گونه نگرانی، فشار عصبی و ستیز و تکاپو به اصول کاینات و انرژی آسمانی اعتماد کردم و در برابرش سر تسلیم فرود آوردم.

تردیدی نداشتم که همه ما از نیرویی معنوی و بسی فراتر از ذهن استدلالی برخورداریم و هر آنچه را که نیازمند و یا آرزومندش باشیم به فوریت در اختیار ما قرار می گیرد. به این ترتیب به انرژی آسمانی امکان دادم تا به گونه ای سازنده در آگاهی من جریان یابد و از طریق من در نوشته هایم متجلی شود.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
6
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,160
مدال‌ها
10
سکه
18,012
اشتباه نشود هرگز طرفدار بی توجهی و یا عدم برنامه ریزی نیستم. منظورم این است که شما با برخورداری از هماهنگی باطنی از آمادگی کامل برخوردار شده و آنگاه همه چیز بر وفق مراد خواهد بود. در چنین شرایط تنها چیزی که می توانید به دیگران عطا کنید، عشق و آرامش و صفاست. به هر کاری که سرگرم باشید، ندایی از ژرفای درون به شما می گوید همه چیز همان گونه که باید پیش برود، به مرحله اجرا در خواهد آمد. و این معنا و مفهوم تسلیم شدن است.

هر آینه به نیروی عالم هستی اعتماد کنید و از هماهنگی باطنی سرشار باشید. زیرکی و خشنودی باطن تمام وجودتان را فرا خواهد گرفت. به این نکته واقف می شوید که هر گاه از مبارزه با هر چیز دست بشویید، وفور نعمت - که حق حیات شماست - به سوی شما و از طریق شما جاری خواهد شد. گویی یک فرشته و یا فردی که به شدت دوستتان دارد، به عنوان بخشی از هشیاریتان بر اعمال و رفتارتان نظارت می کند، او همدم دلسوزی است که همواره در ژرفای دل و در کمال سکوت و آرامش با او گفتگو می کنید.

این بخش از وجودتان همواره کامل است. هیچ تکاپو و یا درد و رنجی در آن یافت نمی شود. این بعد برتر اندیشه شماست.

یک شاعر خوش ذوق نروژی به نام رولف جوبسون در منظومه اش با عنوان: «فرشته نگهبان» مضمون زیر را سروده است. جا دارد که این قطعه شعر به آرامی و از سر عشق و صمیمیت خوانده شود.


من پرنده ای هستم که هر صبح به پنجره تو ک می زنم.
همدم و همراهی که تو نمی توانی بشناسی.
شکوفه هایی که سیاهی و تاریکی نابینا را روشنی می بخشد.
من ستیغ کهکشان ها بر فراز جنگل ها هستم، از نوع درخشنده اش
صدای ناقوس از برج های کلیسا
اندیشه ای که در نیمه روز، ناگهان به ذهن شما خطور می کند
و شما را از شادمانی بی نظیری سرشار می سازد.
من کسی هستم که از گذشته دور به او عشق می ورزی
من در تمام طول روز در کنارت گام برداشتم و صمیمانه به تو نگریستم
و دهانم را روی قلبت گذاردم
و تو این را نمی دانی.
من بازوی سوم و سایه دوم تو هستم، سایه سفید تو
که احساسی نسبت به آن نداری
و او نمی تواند هرگز ترا فراموش کند.
 
بالا