mahban
[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بینالملل]
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
مدیر رسمی تالار
عکاس انجمن
برترین کاربر ماه
ارسالکنندهی برتر ماه
سطح
6
همه روزه می شنویم افرادی که به نوعی حقوقشان پایمال شده می کوشند با انتقام کشیدن، صدمات و جراحت های وارده را التیام بخشند. خانواده این قربانیان از خشم و غصب سرشارند و شعله های انتقام در قلبشان زبانه می کشد. غافل از این که سموم حاصل از این احساسات تند و نفرت انگیز، ضرر و زیانش دست کم معادل صدماتی است که به عزیزان آنان تحمیل شده است.
گاه پس از انتقامجویی هنوز کینه و دشمنی فرد قربانی را آزاد نمی گذارد. روانش تحت تأثیر سموم ناشی از خشم ناتوان شده و این انگل ها اجازه نمی دهند که به زندگیش فارغ از درد و رنج ناخواسته ادامه دهد. در واقع او نه تنها به وسیله فرد خلافکار بلکه به وسیله نیازش به انتقامجویی قربانی می شود.
ارل نایتینگل به ماجرایی در این زمینه اشاره می کند که ذکر آن خالی از لطف نیست. زنی در جریان یک جنایت وحشتناک تنها دخترش را از دست داد. قاتل دخترش پس از مدتی دستگیر و زندانی شد. اما از آنجایی که قصاص نفس در ایالتی که قتل اتفاق افتاده بود، ممنوع بود، قاتل به زندان ابد محکوم شد. پس از گذشت هجده سال، آتش انتقام هنوز در قلب این زن که دختر دلبندش را از دست داده بود زبانه می کشید - و دمی از وی جدا نمی شد. کینه و خصومتی که او در دل آشیان داده بود، چون انگل از نیروی ذهنی او تغذیه می کرد.
همین امر باعث می شد تا هیجان های منفی را در خویش پرورانده و توان انجام هر کاری را به گونه خوب و شایسته از دست بدهد. در تمام این مدت، او بارها برای بازیافت تعادل روحی و کسب شادمانی، دست نیاز به سوی افراد و منابع مختلف دراز کرده اما کمترین نتیجه ای عایدش نشد. سرانجام با نوشداروی عفو و گذشت توانست، کینه و خصومت را از دل براند و به آرامش روحی و نشاط و شادمانی برسد.
برای این منظور او پس از گذشت سالهای سال، با قاتل دخترش - که هنوز محکوم به مرگ بود - دیدار کرد و آن را تجربه ای معنوی و سرشار از عشق برای خودش، دخترش و ضارب توصیف کرد.
گاه پس از انتقامجویی هنوز کینه و دشمنی فرد قربانی را آزاد نمی گذارد. روانش تحت تأثیر سموم ناشی از خشم ناتوان شده و این انگل ها اجازه نمی دهند که به زندگیش فارغ از درد و رنج ناخواسته ادامه دهد. در واقع او نه تنها به وسیله فرد خلافکار بلکه به وسیله نیازش به انتقامجویی قربانی می شود.
ارل نایتینگل به ماجرایی در این زمینه اشاره می کند که ذکر آن خالی از لطف نیست. زنی در جریان یک جنایت وحشتناک تنها دخترش را از دست داد. قاتل دخترش پس از مدتی دستگیر و زندانی شد. اما از آنجایی که قصاص نفس در ایالتی که قتل اتفاق افتاده بود، ممنوع بود، قاتل به زندان ابد محکوم شد. پس از گذشت هجده سال، آتش انتقام هنوز در قلب این زن که دختر دلبندش را از دست داده بود زبانه می کشید - و دمی از وی جدا نمی شد. کینه و خصومتی که او در دل آشیان داده بود، چون انگل از نیروی ذهنی او تغذیه می کرد.
همین امر باعث می شد تا هیجان های منفی را در خویش پرورانده و توان انجام هر کاری را به گونه خوب و شایسته از دست بدهد. در تمام این مدت، او بارها برای بازیافت تعادل روحی و کسب شادمانی، دست نیاز به سوی افراد و منابع مختلف دراز کرده اما کمترین نتیجه ای عایدش نشد. سرانجام با نوشداروی عفو و گذشت توانست، کینه و خصومت را از دل براند و به آرامش روحی و نشاط و شادمانی برسد.
برای این منظور او پس از گذشت سالهای سال، با قاتل دخترش - که هنوز محکوم به مرگ بود - دیدار کرد و آن را تجربه ای معنوی و سرشار از عشق برای خودش، دخترش و ضارب توصیف کرد.