mahban
[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بینالملل]
پرسنل مدیریت
مدیریت ارشد
مدیر رسمی تالار
عکاس انجمن
برترین کاربر ماه
ارسالکنندهی برتر ماه
سطح
6
پرده سوم
در خانه جعفر
اتاقی با شاه نشینی در گوشۀ راست آن که - پشت ستون های نقش خورده اش - فواره ای در حوضی مرمرین دیده می شود.
در سمت چپ دری است که به قسمت های اندرونی باز می شود و در پشت اتاق در دیگری است که به باغ باز می شود.
اتاق به سبک ایرانی هندی تزئین شده است. در سمت راست نیمکت هایی پوشیده از فرش و پشتی در چند ردیف چسبیده به دیوار میان دری قرار دارند در گوشه سمت چپ نیمکت کوتاهی است که نزدیک آن چند میز گره چینی شده دیده می شود. روی یکی از میز ها یک قلیان و دیگر وسایل دود و دَم چیده شده روی میزی دیگر سینی شربت خوری و روی میز سوم یک زنگ و روی چهار می آفتابه و لگن بسیار گران قیمت و کار شده ای برای شستن دستان.
جعفر سرگرم راه رفتن دور اتاق است. ردا به تن ندارد اما کلاه آخوندی جواهر دوزی شده ای بر سر دارد. هر حرکت هر نگاهش نشان می دهد که بی صبرانه منتظر است. هر از گاه روی نیمکت می مشیند و غرق در اندیشه می شود. احساس می کند که چیز های بسیار تازه ای دارد برایش روی می دهد. او که همیشه به شکل بیم آوری خون سرد و بی تفاوت بوده حالا در اثر چیز های بسیار پیش پا افتاده ای که در گذشته حتی توجه او را به خود جلب نمی کردند بی قرار و نگران می شود. به تازگی بسیار حساس، شکاک و نا شکیبا شده است.
در خانه جعفر
اتاقی با شاه نشینی در گوشۀ راست آن که - پشت ستون های نقش خورده اش - فواره ای در حوضی مرمرین دیده می شود.
در سمت چپ دری است که به قسمت های اندرونی باز می شود و در پشت اتاق در دیگری است که به باغ باز می شود.
اتاق به سبک ایرانی هندی تزئین شده است. در سمت راست نیمکت هایی پوشیده از فرش و پشتی در چند ردیف چسبیده به دیوار میان دری قرار دارند در گوشه سمت چپ نیمکت کوتاهی است که نزدیک آن چند میز گره چینی شده دیده می شود. روی یکی از میز ها یک قلیان و دیگر وسایل دود و دَم چیده شده روی میزی دیگر سینی شربت خوری و روی میز سوم یک زنگ و روی چهار می آفتابه و لگن بسیار گران قیمت و کار شده ای برای شستن دستان.
جعفر سرگرم راه رفتن دور اتاق است. ردا به تن ندارد اما کلاه آخوندی جواهر دوزی شده ای بر سر دارد. هر حرکت هر نگاهش نشان می دهد که بی صبرانه منتظر است. هر از گاه روی نیمکت می مشیند و غرق در اندیشه می شود. احساس می کند که چیز های بسیار تازه ای دارد برایش روی می دهد. او که همیشه به شکل بیم آوری خون سرد و بی تفاوت بوده حالا در اثر چیز های بسیار پیش پا افتاده ای که در گذشته حتی توجه او را به خود جلب نمی کردند بی قرار و نگران می شود. به تازگی بسیار حساس، شکاک و نا شکیبا شده است.