به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,771
مدال‌ها
4
سکه
23,899
از زمانی که مردم شروع به زندگی روی زمین کرد، از زمان آدم - به کمک خداوند، طبیعت و کل پیرامون مان - رفته رفته اندامی در ماشكل گرفت که کارکردش وجدان است همه این اندام را دارند و هر کس که وجدان او را رهبری کند، به شکلی خودکار بنا به فرمان ها زندگی می کند. اگر وجدان مان فعال و پاک باشد، نیازی به گفت و گو در باره اخلاق نیست. در این صورت، ناخودآگاه و خودآگاه د همه بنا به دیکته های این آوای درون رفتار می کنند. وجدان چوبی با دو سر نیست. بازشناسی بسیار روشنی است که با گذشت دورانها در باره چه چیز خوب و چه چیز بد است، در ما شکل گرفته است. متأسفانه به دلایل زیادی، این اندام معمولا با گونه ای پوسته پوشیده شده است.

پرسش: چه چیز می تواند پوسته را بشکند؟

پاسخ: تنها رنج شدید یا شوک این پوسته را سوراخ می کند و بعد آوای وجدان بلند می شود؛ اما پس از مدتی مردم آرام می شود و آن اندام یک بار دیگر پوشیده می شود. به شوکی نیرومند نیاز است تا این اندام به شکلی خودکار از پوشش بیرون آید. برای نمونه، مادر کسی می میرد. به شکلی غریزی وجدان شروع به گفت و گو در درونش می کند. مهر ورزیدن، احترام گذاشتن و بزرگ داشتن مادر، وظیفه همه مردمان است، اما مردم به ندرت فرزند خوبی است. وقتی مادرش می میرد، رفتارش را نسبت به او به یاد می آورد و شروع به رنج بردن از نیش وجدان می کند. اما مردم، خوک بزرگی است؛ به زودی فراموش می کند و دوباره به شیوه قدیمی خود شروع به زندگی می کند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,771
مدال‌ها
4
سکه
23,899
کسی که وجدان ندارد نمی تواند اخلاقی باشد. ممکن است من بدانم چه کار نباید بکنیم، اما به دلیل ناتوانی نمی توانم از پیش نبردن آن دوری کنم نمونه ای می آورم، من می دانم - دکتری به من گفته - که قهوه برایم بد است اما وقتی قهوه می خواهم تنها یاد قهوه می افتم. تنها وقتی قهوه نمی خواهم با پزشک همرایم و قهوه نمی نوشم. وقتی شکمم پر است، می توانم تا حدی اخلاقی باشم باید اخلاق را فراموش کنید، در حال حاضر گفت و گو در باره اخلاق، گفت و گویی توخالی است اخلاق درونی هدف است. هدف شما این است که مسیحی باشید. اما برای این منظور باید بتوانید کار کنید - و این توان را ندارید. وقتی بتوانید کار کنید، مسیحی هستید. اما دوباره می گویم، اخلاق بیرونی، همه جا فرق می کند. باید مانند دیگران رفتار کرد، به قول معروف در رم، کاری را بکن که رمی ها می کنند. این اخلاق بیرونی است.

برای اخلاق درونی باید بتوان کار کرد و برای این منظور باید من داشت. نخستین چیز لازم جدا کردن چیزهای درونی از بیرونی است، همان طور که در باره ملاحظه بیرونی و درونی گفتم. برای نمونه من اینجا نشسته ام، و هر چند به دوزانو نشستن عادت دارم، ملاحظه آرای حاضران را می کنم، ملاحظه عادتهای آنها را و طوری می نشینم که آنها می نشینند، با پاهای آویزان حال کسی نگاه نفی کننده ای به من می اندازد. این بی درنگ تداعیهای همخوانی را در احساسهای من برمی انگیزاند و آزرده می شوم. خیلی ناتوانم که از واکنش، ملاحظه دورنی خودداری کنم. یا برای نمونه، هر چند می دانم قهوه برایم بد است، این را هم می دانم که اگر آن را ننوشم، نمی توانم حرف بزنم، احساس خستگی شدید می کنم ملاحظه بدنم را می کنم و به خاطر بدنم آن را می نوشم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,771
مدال‌ها
4
سکه
23,899
معمولا ما به این صورت زندگی می کنیم چیزی که در درون احساس می کنیم، در بیرون متجلی می سازیم. اما مرزی باید میان درونی و بیرونی باشد، و باید یادگرفت از واکنش درونی به هر چیزی دست کشید، تأثیرات بیرونی را در نظر نگرفت، اما از لحاظ بیرونی گاه باید بیش از آنچه اکنون ملاحظه می کنیم، ملاحظه کنیم. برای نمونه، زمانی که باید مؤدب باشیم، باید اگر لازم باشد یاد بگیریم که بیشتر از آنچه تاکنون مؤدب بوده ایم، مؤدب باشیم، می توان گفت، آنچه تاکنون همیشه درون بوده، حال باید بیرون شود و آنچه بیرون بوده، باید درون شود.

متأسفانه، ما همیشه واکنش نشان می دهیم. برای نمونه، اگر خشمگین باشم، همه چیز در من خشمگین است، تمامی تجلیاتم خشمگین است. می توانم یاد بگیرم که وقتی خشمگین هستم، مؤدب باشم، اما درون همان باقی می مانم. اما اگر از عقل سلیم سود جویم، چرا باید از دست کسی که نگاه نفی کننده ای به من می اندازد خشمگین شوم؟ شاید تنها از روی بلاهت این کار را می کند. یا شاید کسی او را برضد من برانگیخته. برده نظر دیگری شده به یک مردم آهنی، یک طوطی که واژه های دیگران را بازگو می کند. فردا ممکن است نظرش را تغییر دهد.

اگر ناتوان باشد، من در صورت آزردگی از او هم ناتوان ترم و ممکن است را*ب*طه ام را با دیگران هم اگر از او خشمگین باشم خراب کنم، از کاه کوه بسازم. باید این را درک کنید و قاعده اکیدی از آن برای خود سازید که توجه ای به آرای دیگران نکنید، باید از افراد پیرامون خود آزاد شويد. وقتی در درون آزاد باشید، از آنها آزاد می شوید.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,771
مدال‌ها
4
سکه
23,899
از لحاظ بیرونی، گاه شاید لازم است که وانمود به آزردگی کنید. برای نمونه، ممکن است لازم باشد وانمود کنید که عصبانی هستید. اگر به یک طرف صورت تان سیلی نواخته شود، ناگزیر به این معنا نیست که طرف دیگر جسورات تان را هم تقدیم کنید، گاه لازم است به شیوه ای پاسخ دهید که دیگری مادربزرگش را هم فراموش کند. اما ملاحظه درونی نباید داشت. اگر در درون آزاد باشید، گاه ممکن است اگر کسی به یک طرف صورت تان سیلی زد، طرف دیگر را هم تقدیمش کنید. این وابسته به گونه مردم است. گاه دیگری این درس را تا صد سال دیگر هم فراموش نمی کند.

گاه باید تلافی کرد، گاه نباید. لازم است خود را با شرایط سازگار نمود - در حال حاضر توانایی پیش بردن این کار را ندارید، چون درون تان بیرون تان است.
باید میان تداعیهای درونی خود تمییز بگذارید. در این صورت می توانید جدا کنید، و هر اندیشه تان را بازشناسید، اما برای این منظور لازم است دلیلش را بپرسید و به آن بیندیشید. گزینش کنش تنها زمانی ممکن است که مردم در درون آزاد باشد. مردم معمولی نمی تواند برگزیند، نمی تواند برآورد نقدآمیزی از وضعیت داشته باشد؛ در مورد او، امر بیرونی، درونی است. لازم است یاد بگیرید بی غرض باشید، هر کنشی را طوری جدا و تحلیل کنید که انگار به مردم ناآشنایی تعلق دارد.

در این صورت می توان منصف و دادگر بود. دادگر بودن در لحظه کنش صدبار با ارزش تر از پس از کنش است. برای این منظور به چیزهای زیادی نیاز است. نگرش خالی از جانبداری شالوده آزادی درونی است، گام نخست به سوی اراده آزاد است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,771
مدال‌ها
4
سکه
23,899
پرسش: آیا لازم است که تمام مدت رنج برد تا وجدان را باز نگاه داشت؟

پاسخ: رنج می تواند گونه های متفاوتی داشته باشد. رنج هم چوبی با دو سر است. یکی به فرشته می رسد، دیگری به شیطان مردم باید تاب آونگ را به یاد آورد، و اینکه بعد از هر رنج کلانی، واکنشی به همان نسبت کلان وجود خواهد داشت. مردم ماشینی بسیار پیچیده است. در جایی که خوبی کم است، بدی هم کم است؛ در جایی که خوبی زیاد است، بدی هم زیاد است، رنج هم همین است. به آسانی می توان خود را در مسیر نادرست یافت، رنج به آسانی خوشایند می شود. نخستین باری که از کسی کتک می خورید، آزرده می شوید؛ بار دوم کمتر آزرده می شوید؛ بار پنجم دوست دارید کتک بخورید. باید مراقب بود، باید بدانیم که هرلحظه به چه چیز نیاز است، زیرا به آسانی می توان از مسیر گمراه شد و به درون گودال افتاد.

پرسش: را*ب*طه وجدان و به دست آوردن من چیست؟

پاسخ: وجدان تنها کمک می کند که زمان کمتری هدر رود. کسی که وجدان دارد آرام است؛ کسی که آرام است، وقت دارد و می تواند آن را برای کار به کار برد. با این حال، وجدان تنها در آغاز به این منظور کمک می کند دیرتر به منظور دیگری یاری می رساند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,771
مدال‌ها
4
سکه
23,899
اسنتوکی، 1917 (1296)

ترس ها - شناسایی


گاه مردم در اندیشه هایی گردابی گم می شود که بارها و بارها به موضوع واحدی، موضوعی ناخوشایند بازمی گردد، که آن را پیش بینی می کند و نه تنها در واقع پیش نمی آید، بلکه نمی تواند پیش آید. این شوم بینی پیش آمدی ناخوشایند در آینده، مانند بیماری، زیان وضعیت های نابه هنجار اغلب به اندازه ای بر مردم چیره می شود که رؤیاهای حالت بیداری می شوند. دیگر آنچه را که به راستی روی می دهد، نمی بیند و نمی شنود، و اگر کسی موفق شود به آنها ثابت کند که شوم بینی ها و ترسهایشان در موردی معین بی پایه است، حتی احساس گونه ای سرخوردگی می کنند، انگار به این ترتیب از انتظاری خوشایند، بی بهره شده اند.

کسی که در محیطی فرهنگی زندگی فرهنگی می کند اغلب در نمی یابد که ترسها چه نقش بزرگی در زندگیش بازی می کنند. از همه چیز می ترسد: از خدمتکارانش می ترسد، از کودکان همسایه اش می ترسد، از دربان در ورودی می ترسد، از روزنامه فروش گوشه خیابان، از راننده تاکسی، مغازه دار، دوستی که او را در خیابان می بیند و می کوشد بی آنکه توجه او را جلب کند، یواشکی رد شود و برود و به نوبه خود، کودکان، خدمتکاران، دربان در و بقیه هم از او می ترسند. این روال معمول روزگار است، اما در دورانی که ما اکنون می گذرانیم، این ترس فراگیر به روشنی دیدنی است. گزافه گویی نیست که بگوییم بخش بزرگی از رویدادهای سال گذشته، بر پایه ترس و نتیجه ترس است ترس ناخودآگاه، مشخصه نمونه وار خواب است.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,771
مدال‌ها
4
سکه
23,899
مردم به تسخیر تمام چیزهایی در می آید که در پیرامونش است چون هیچ وقت نمی تواند در باره را*ب*طه اش با پیرامون به اندازه کافی عینی بیندیشد. هیچ وقت نمی تواند کناری بایستد و خود را با تمام آنچه در لحظه او را به سوی خود می کشاند یا از خود می راند، ببیند. و به دلیل این ناتوانی، خود را با همه چیز شناسایی می کند. این هم خصلت خواب است. شروع به گفت و گو با این هدف می کنید که از او آگاهی هایی بگیرید. برای رسیدن به این هدف هرگز نباید از نظاره خودتان، به یاد آوردن چیزی که می خواهید، کنار کشیدن خود و نگاه کردن به خود، و کسی که با او سخن می گویید، دست بکشید. اما نمی توانید. نه بار از ده بار با گفت وگو، یکی می شوید و به جای گرفتن آگاهیهایی که می خواستید، می بینید که چیزهایی به او می گویید که به هیچ رو قصد گفتن شان را نداشتید. مردمان به هیچ رو نمی دانند که تا چه اندازه با ترسهایشان کشیده می شوند. تعریف این ترس آسان نیست. بیشتر اوقات ترس از وضعیت های نابه هنجار و ناآشناست، ترس از اینکه دیگری ممکن است چه فکر کند. گاه این ترس، کمابیش جنون می شود.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,771
مدال‌ها
4
سکه
23,899
نیویورک

24 فوریه 1924 (4 اسفند 1303)


مردم پیرو تأثیرات فراوانی است که می توان آنها را به دو مقوله تقسیم کرد. نخست آنهایی که برخاسته از علت های شیمیایی و فیزیکی است و دوم آنهایی که در اصل تداعی گرانه است و نتیجه شرطی شدنمان است. تأثیرات شیمیایی - فیزیکی از لحاظ سرشت مادی اند، و برخاسته از آمیزش دو ماده است که چیز تازه ای تولید می کند. پیدایش آن وابسته به ما
نیست. از بیرون کار می کند. برای نمونه، تراوشات کسی می تواند با تراوشات من درآمیزد. آمیزه چیز تازه ای تولید می کند، و این نه تنها در باره تراوشات بیرونی درست است، بلکه همان چیزی است که درون مردم روی می دهد. شاید شما متوجه شده اید که وقتی کسی نزدیک شما نشسته، یا راحت اید یا ناراحت، وقتی هیچ گونه هماهنگی نیست، احساس ناراحتی می کنیم. هر کسی تراوشات گوناگونی دارد با قوانین خودشان که آمیزشهای گوناگونی را روا می دارد.

تراوشات یک مرکز با تراوشات مرکز دیگر هم آمیزشهای گوناگونی می سازد این گونه آمیزش شیمیایی است. تراوشات فرق می کنند، حتی بسته به اینکه کسی چای خورده یا قهوه. تأثیرات تداعی گرانه بسیار متفاوت است. اگر کسی مرا هل بدهد یا گریه کند، کنش برخاسته از آن، روی من مکانیکی است. با خاطراتی تماس پیدا می کند که این خاطرات یا تداعیها، تداعیهای دیگری را در من برمی انگیزاند و این و آن. به دلیل این شوک، احساسها، اندیشه هایم تغ d یر می کند. چنین روندی شیمیایی نیست، مکانیکی است. این دو گونه تأثیرات، از چیزهای نزدیک مان به سوی ما می آیند. اما تأثيرات دیگری هم هست که از سوی چیزهای بزرگ می آیند، از زمین، از سیاره ها، از خورشید جایی که قوانین نظم متفاوتی فعال است. در عین حال، اگر به طور کامل زیر نفوذ چیزهای کوچک باشیم، بسیاری از تأثیرات این کلیت های بزرگ به ما نمی رسند.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,771
مدال‌ها
4
سکه
23,899
نخست از تأثیرات شیمیایی فیزیکی سخن می گوییم. گفتم که مردم چند مرکز دارد. در باره کالسکه، اسب و راننده و همچنین میله های چرخ و افسار و اتر گفت و گو کردم. همه چیز تراوشات و جو خود را دارد. سرشت هر جوی با سرشت جو دیگر به این دلیل با بقیه تفاوت دارد چون هر کدام سرچشمه متفاوتی دارد، ویژگیهای متفاوتی، درونمایه متفاوتی. آنها به یکدیگر شباهت دارند، اما ارتعاشات ماده شان با هم فرق دارد. کالسکه، بدن مان جوی با ویژگیهای خاص خود دارد. احساسهای من هم جوی تولید می کند که تراوشاتش می توانند دور روند وقتی در نتیجه تداعیهایم می اندیشم، نتیجه، تراوشانی از گونه سوم است وقتی به جای جایی خالی مسافری در کالسکه وجود دارد، تراوشات فرق می کند، از تراوشات راننده متمایز است.

مسافر کدو تنبل نیست؛ به فلسفه اندیشه می کند و نه به ویسکی۔ بنابراین مردم می تواند چهار گونه تراوشات داشته باشد، اما نه الزاما. از برخی تراوشات می تواند بیشتر و از بقیه کمتر داشته باشد. مردمان از این لحاظ با هم فرق دارند؛ و هر کسی می تواند در زمانهای متفاوت، متفاوت باشد. من قهوه نوشیدم و اونه - جو فرق می کند. من سیگار می کشم و او آه می کشد. همیشه کنشی درونی وجود دارد که گاه برایم بد است و گاه خوب. هر دقیقه این یا آن هستم، و پیرامونم این طوری یا آن طوری است. و تأثیرات درونم هم فرق می کند. هیچ چیزی را نمی توانم تغییر دهم. برده ای تمام عیارم. این تأثیرات را شیمیایی فیزیکی می نامم.
 

mahban

[مدیریت ارشد کتابینو+ مدیر تالار ادبیات بین‌الملل]
پرسنل مدیریت
ارسال‌کننده‌ی برتر ماه
سطح
3
 
تاریخ ثبت‌نام
2024-07-04
نوشته‌ها
3,771
مدال‌ها
4
سکه
23,899
تأثیرات تداعی گرانه، از سوی دیگر به کلی فرق دارند. نخست بیایید تأثیرات تداعی گرانه، "شكل" را روی من کندوکاو کنیم. شکل روی من من تأثير دارد. به دیدن شکلی خاص عادت دارم، و وقتی نیست، می ترسم، شکل، شوک آغازین را به تداعیهای من می دهد. برای نمونه، زیبایی هم شکل است. در واقع ما نمی توانیم شکل را به صورتی که هست ببینیم، تنها نگاره یا تصویر می بینیم. گونه دوم تأثیرات تداعی گرانه، احساسها، همدلی ها و ناهمدلی های من است. احساسهای شما در من تأثیر دارد، و احساسهای من واکنشی هم خوان نشان می دهند، اما گاه پیش می آید که بر عکس می شود. بسته به آمیزه هاست. یا شما روی من اثر می گذارید یا من روی شما. این تأثیر را می توان "را*ب*طه" نامید. سومین گونه تأثیرات تداعی گرانه را می توان "خاطرجمع و متقاعد کردن" يا "القاء و الهام" نامید. برای نمونه، یکی دیگری را با واژه خاطرجمع می کند. یکی شما را خاطرجمع می کند، یکی را شما خاطرجمع می کنید. همه خاطرجمع می کنند، همه القاء می کنند.

چهارمین گونه تأثیرات تداعی گرانه برتری یکی بر دیگری است. در اینجا ممکن است تأثیری از شکل یا احساس در کار نباشد. ممکن است بدانید که فلان شخص باهوش تر، ثرومندتر است، در باره بعضی چیزها بهتر از شما سخن می گوید، و در یک واژه صاحب چیزی است، گونه ای قدرت و نفوذ. این روی شما تأثیر می گذارد زیرا او برتر از شماست و بدون هیچ گونه احساسی رخ می دهد برای همین هشت گونه تأثیرات وجود دارد. نیمی شیمیایی فیزیکی است و نیمی دیگر تداعی گرانه. از این گذشته، تأثیرات دیگری هم وجود دارد که جدی ترین نقش را بر ما دارند. هر لحظه از زندگی، هر احساس و اندیشه ای با تأثیرات سیاره ای رنگین می شود. ما برده این تأثیرات هم هستیم. من تنها خیلی کوتاه به این جنبه می پردازم و دوباره به موضوع اصلی بازمی گردم. موضوع گفت و شنودمان را فراموش نکنید. بیشتر مردم ناپیگیرند و پیوسته از موضوع گمراه می شوند.
 
بالا