به انجمن رمان نویسی بوکینو خوش آمدید.

بوکینو با هدف ترویج فرهنگ کتاب و کتاب‌خوانی ایجاد شده‌ است و همواره در تلاشیم تا فضایی با کیفیت و صمیمیت را خدمت شما ارائه دهیم. با بوکینو، طعم شیرین و لذت‌بخش موفقیت را بچشید!

ثبت‌نام ورود به حساب کاربری
  • نويسندگان گرامی توجه کنید: انجمن بوکینو تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می‌باشد؛ لذا از نوشتن آثار غیراخلاقی و مبتذل جداً خودداری کنید. در صورت عدم رعایت قوانین انجمن، آثار شما حذف خواهد شد. در صورت مشاهده هرگونه تخلف، با گزارش کردن ما را یاری کنید.
    (کلیک کنید.)
  • قوانین فعالیت و ارسال محتوا در انجمن بوکینو
    (کلیک کنید.)
  • انجمن مجهز به سیستم تشخیص کاربران دارای چند حساب کاربری می‌باشد؛ در صورت مشاهده حساب کاربری شما مسدود می‌گردد.
  • باز کردن گره‌ از یک ماجرای جنایی، زمانی راحت است که شواهد و مدارک کافی داشته باشیم یا حداقل کسی باشد که بتواند با حرف‌هایش، ما را به کشف حقیقت نزدیک‌تر کند؛ اما اگر تمام افراد به قتل رسیده باشند، چه؟!
    رمان - کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن بوکینو

DALANA

[مدیریت ارشد بازنشسته]
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-01
نوشته‌ها
1,772
مدال‌ها
4
سکه
8,816
ژیار! می‌دانم سال‌های زیادی گذشته است؛ اما می‌خواهم این روزها به هیچ‌‌چیز بدی فکر نکنم. می‌خواهم این روز‌ها به این فکر کنم که فراق دیدنت دارد به پایان می‌رسد و چیز زیادی نمانده تا فاصله‌ها برداشته شود. اِنگار که از همان روزهای اول فاصله‌ای وجود نداشت. به این فکر کنم که اتفاق‌های خوب در راه است، آن‌قدری که «نیست» و «نمیاد» و «فراموشم کرده» در دایره لغاتم معنایی نداشته باشند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : DALANA

DALANA

[مدیریت ارشد بازنشسته]
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-01
نوشته‌ها
1,772
مدال‌ها
4
سکه
8,816
ژیارم، بهار می‌رسد و سفره‌ی عید در هر خانه‌ای کاشانه می‌شود؛ شکوفه‌ها غنچه می‌‌دهند و همگی اِنگار که خوشحال بنظر می‌رسند؛ اما من... من اِنگار خودم را در میان صدها هیاهوی فریب گم کرده‌‌ام.
در پسِ پرده‌های خیالی، منتظره گوشه چشمی از جانب تو پرسه‌زنان درِ حیاط‌مان را به امید آمدنت می‌نگرم، اما تویی را نمی‌یابم. امسال هم اِنگار سال بلواست!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : DALANA

DALANA

[مدیریت ارشد بازنشسته]
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-01
نوشته‌ها
1,772
مدال‌ها
4
سکه
8,816
ژیارم ماه دی که می‌رسد، شب‌هایش آدم ناخودآگاه، یاد زمهریری زمستانِ نقره‌فام می‌اُفتد؛ یاد خنده‌های همراه با چایی‌هایی که با لذت دیدن محبوب، عمیق می‌شود.
این ماه همیشه برای من نقطه‌ی آغازِ دلدادگی بود، نقطه‌ای که احساس کردم چیزی درونم را به تلاطم انداخته است و تلالوی این دلدادگی می‌توانست، زمستان را برای دیدن بهار خشنود کند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : DALANA

DALANA

[مدیریت ارشد بازنشسته]
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-01
نوشته‌ها
1,772
مدال‌ها
4
سکه
8,816
ژیار جانم!
امشب هم همانند تمام شب‌های دیگر کنار پنجره نشسته‌ام. باد آرام زیر شاخه‌های درختان می‌رمَد. خاک‌ها با آواز باد از درون می‌خرامند و گل‌ها در عزای گلبرگ‌های چیده‌شان، سکوت می‌کنند.
سکوتم چه بی‌ریا میانِ ابرها به اوج می‌رسد و اِنزوای عاشقانه‌ام... آسمان شب را برای برزن دلتنگی به ندبه، احضار می‌کند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : DALANA

DALANA

[مدیریت ارشد بازنشسته]
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-01
نوشته‌ها
1,772
مدال‌ها
4
سکه
8,816
«برای ژیار»
چند سال است که وجودم را به نوشته‌های خالی از تو گره زده‌ام. هاله‌های حزن‌آلود در کوبش شن و بادها، طغیان می‌کنند. نفس‌هایم در بیراهه‌ای ایروژل و سهمگین به رنگ خاکستری بدل می‌شوند.
جوری شده‌ام که در پیِ نشانیِ تو وجود سوخته‌ام را فراموش می‌کنم و در آخر امیدوارنه خاکستره نگاهم را به آواز آسمان می‌دهم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : DALANA

DALANA

[مدیریت ارشد بازنشسته]
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-01
نوشته‌ها
1,772
مدال‌ها
4
سکه
8,816
ژیار جان، خبره آمدنت را قاصدک‌ها آورده‌اند، نگاه روشن و اندام تکیده‌ات از راه دور می‌درخشد.
چشم‌هایم برای دیدنت بال پرواز در می‌آورند و نگاهم بر روی شانه‌های خمیده‌ و نگاه محظوظت به رقص در می‌آورد.
هوهوی باد، شکوفه‌های جوانه زده را آرام و خرامان به حرکت در می‌آورد و یقیناً که امروز روزی‌ست که ماه در پسِ پرده‌ی آسمان، چشم‌های روشنش را می‌بندد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : DALANA

DALANA

[مدیریت ارشد بازنشسته]
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-01
نوشته‌ها
1,772
مدال‌ها
4
سکه
8,816
«برای ژیار»
پدر‌‌هایمان، الله اکبر‌ گویان خدا را سپاس می‌گویند و مادرهایمان، مادرانه اشکِ ذوق می‌ریزند‌. همگی انگار که خوشحال‌اند اما دل‌هایشان، حزن تراوش می‌کند؛ همه انگار که برای آمدنت، روی ل*ب‌هایشان غنچه می‌نشیند؛ اما صورت‌هایشان درد دل را صدا می‌زند.
از آسمان نغمه‌ای به گوشم می‌رسد، نگاه روشن شیشه‌ای خورشید نوید یک چیزی را می‌دهد! قلبِ تپنده‌ام را به چیزی دعوت می‌کند، انگار که می‌خواهد بعد از دو سال زندگی را جوری دیگر به من هدیه دهد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : DALANA

DALANA

[مدیریت ارشد بازنشسته]
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-01
نوشته‌ها
1,772
مدال‌ها
4
سکه
8,816
ژیار جان، آسمان در تنگنای عمیق شب گرفتار شد و ماه در خلوت شبانگاهش از نگاه درمانده‌ی آسمان دل لرزاند و نوای عاشقانه‌اش را به گوش باد سپرد.
آمدی و محفل تاریک شبانگاهم را در حوالی غروب جمعه‌‌ از نظر گذراندی و با دلِ بی‌دلِ شیدایت افسونگری کردی.
جماد کاشانه‌ام را رنگ و رو دادی و نگاه تنگ‌‌دلت، باری دیگر بر پیکره‌ی جان خاموش شده‌ام نشست.
جانان من! خوش‌ آمدی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : DALANA

DALANA

[مدیریت ارشد بازنشسته]
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-01
نوشته‌ها
1,772
مدال‌ها
4
سکه
8,816
ژیارم؟ اِنگار باد نیز با صدای من بی‌نشان از دلِ بی‌دلِ تو هم‌آوا شده‌ است.
خیال است یا سراب؟ آمده‌ای یا باز در حوالی نیمه‌ شب دل با طنازی، سفره‌ی عاشقانه‌اش را در بیابانِ خاطره‌‌ها گسترانده است.
اگر خیال است، اگر وهمِ آمدنت باز هوس نیرنگ در سر دارد، پس چرا خبره‌ آمدنت دست به دستِ در ازدحامِ نفس‌هایت غوغا به پا کرده‌ است؟ چرا سیرت دلفریب تو را زیادی نزدیک و چند درجه بالا‌تر از نگاه ماه می‌بینم؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : DALANA

DALANA

[مدیریت ارشد بازنشسته]
سطح
2
 
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-01
نوشته‌ها
1,772
مدال‌ها
4
سکه
8,816
«برای ژیار»
تمام آرزوی دل، رسیدن به معشوق است. بهار یا خزان فرقی ندارد؛ همین‌‌که معشوق در گرمی آغوش یار آرامش گم شده‌اش را طلب کند، همین‌که دوباره تکه‌گاه تهی از امنیتش را در وجود به تنگ آمده‌اش حس کند، همین‌که باز زبان، غیرِارادی از عشق سخن بگوید، دوباره راه هموار می‌شود. دل عاشقی می‌کند. زندگی جریان می‌یابد و آرامش، ساحل نشینِ دل‌‌های آدمی می‌شود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : DALANA
بالا